بایگانی مربوط به دستهی ادبیات
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست هیچم ار نیست، تمنای توام باری هست «مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست» لطف گفتار تو شد دام ره […]
۱ - اردیبهشت - ۱۳۹۷
نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا بوستان گویی […]
۱۲ - فروردین - ۱۳۹۷
آرزوی ما تویی تو قبلۀ دلها تویی تو جان بی تو آرامی ندارد کارام جان ما تویی تو عاشقم ای مه به رویت سرخوشم ای گل به بویت مجنونتر از مجنون منم من زیباتر از لیلا تویی تو می ده به یاران کهن ای ماه من می ده که عمرِ دشمنان […]
۲۱ - آذر - ۱۳۹۶
در گروه مرگ ایران جا گرفت ؛ کار توپان [۱] این زمان بالا گرفت در گروه مرگ اگر افتاده ایم ، ما برای زندگانی زاده ایم زندگی از مرگ می سازیم ما می بریم ، آنگه که می بازیم ما دانم این پولادپا […]
۱۶ - آذر - ۱۳۹۶
اشاره : میرزادۀ عشقی از شاعران آزادیخواه دوران پس از مشروطیت ایران است . او که نامش سیدمحمدرضا کردستانی ( فرزند حاج سیدابوالقاسم کردستانی ) بود ، در متن های فارسی با تخلص « میرزادۀ عشقی » نامور است و در سال ۱۲۷۲ خورشیدی در همدان به جهان آمد […]
۷ - مهر - ۱۳۹۶
در خاکهای تو ای سرزمین من، عشق عزیز من، بیخویش و بیکران، با چشمهای باز، با قلب داغدار، همچون شقایقی، رویید سرخ فام. *** ای سرزمین من، ای سرزمین من ! بر خاکهای تو، در دست مردمت، روییدهام به رنج زیرتگرگ و باد، باران ضربهها طوفان سهمناک، روییدهام به رنج همچون […]
۸ - اردیبهشت - ۱۳۹۶
اشاره : «دیوان نکتهسنجی» جدیدترین کتاب کاظم سادات اشکوری در ژانر طنز است که از سوی نشر هزار کرمان منتشر شد . همین ناشر همزمان گزیده اشعار این شاعر شمالی را به انتخاب محمدرضا مدیحی تحت عنوان «در لحظههای ریزش باران» به بازار عرضه کرده است. کاظم سادات اشکوری متولد ۱۳۱۷ اشکور از توابع رامسر […]
۱۶ - فروردین - ۱۳۹۶
ایران عزیز، خانه ی ماست میهن، وطن، آشیانه ی ماست این خانه ی شش هزارساله از ماست به موجبِ قباله ! آن روز که خاکِ آن سرشتند بر سنگ قباله اش نوشتند [۱] […]
۵ - اسفند - ۱۳۹۵
« به صحرای حلب بر هم رسیدند دو کوه آهنین لشکر کشیدند دو کوه آهنین دو بحر مواج یکی جمشید و دیگر شاه مهراج به هم خوردند باز آن هر دو لشکر سران را رفت بر جای کله سر جهان برق یمان از عکس شمشیر فلک را آب می شد […]
۲۷ - آذر - ۱۳۹۵
هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف گویی که لقمهایست زمین در دهان برف… سیلاب ظلم او در و دیوار میکند خود رسم عدل نیست مگر در جهان برف؟ گرچه سپید کرد همه خان و مان ما یا رب سیاه باد همه خان و مان برف! […]
۱۹ - آذر - ۱۳۹۵