۲۴ - خرداد - ۱۳۹۶
نوشته ی : دکترعلی علی بابایی درمنی


مقدمه

چنانچه در روزگار کنونی نیز می بینیم، قدرت های بزرگ جهانی پیوسته از ابزار اقتصادی برای نیل به مقاصد سیاسی و نظامی سود می جویند. برای نمونه قدرت های جهانی پس از تحریم اقتصادی کشور لیبی در سال ۱۹۸۶م، کوشیدند تا با بهره گیری از این ابزار ، کشور لیبی وادار کنند از برنامه ی نظامی اش دست بردارد، و سرانجام با پیشبرد برنامه ی خود، نظام سیاسی لیبی را سرنگون کردند. به همین ترتیب، اما در مقیاس کمتر، در روزگار باستان نیز دولت های نیرومند کوشش می کردند تا با بهره گیری از حربه ی اقتصادی، رقیبان خود و یا حکومت های ضعیف تر را در موضع ضعف قرار دهند و یا آنها را وادار کنند تا از مواضع سیاسی خود عقب نشینی کنند. یکی از حربه های اقتصادی که برای مدتی در روزگار باستان دولت های باستان از آن به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت از آن بهره می گرفتند ، تجارت ابریشم بود که در آسیای میانه سغدی ها آن را در دست داشتند.

هرچند که تا کنون مطالعات بسیاری در مورد «سغدی ها»، یکی از تیره های ایرانی تبار آسیای میانه به زبان فارسی انجام گرفته است، و به خوبی نقش این تیره ی تجارت پیشه ی باستانی در جاده ابریشم بررسی شده است، با این حال در این پژوهش ها چندان به نقش بازرگانان سغدی در «دیپلماسی اقتصادی» – که ما در این مقاله از آن با عنوان «دیپلماسی ابریشم» یاد می کنیم- توجه نکرده اند؛ [۱] امری که در سالهای گذشته به خوبی از سوی پژوهشگران غربی مورد توجه قرار گرفته ست . [۲] در همین راستا، در این مقاله با بررسی منابع باستانی و پژوهش های نوین، تبدیل «تجارت ابریشم» به «دیپلماسی ابریشم» را در دوره ی پادشاهی خسرو انوشیروان ( ۵۷۹-۵۳۱م) و در میان تیره ی ایرانی سغدی بررسی می کنیم .

تاریخ و فرهنگ سغد

خـاستگاه‌ قـوم سغد، دره ی زرافشان و واحه‌های‌ پنجیکنت [۳] و سمرقند بود که از آنجا به شرق و غرب سرزمین میان دو رود جیحون و سیحون پراکـنده ‌شـدند و در واحه‌های بخارا، فرغانه و چاچ (تاشکند) سکنا گزیدند. در دوران باستان آسیای میانه سرزمینی کاملا ایرانی بود و بعضی از پژوهشگران، آن‌ را‌ «ایران شرقی» یا «ایران خارجی» می‌خواندند، زیرا ایـن نـاحیه از نظر‌ فرهنگ‌ و زبان، ایرانی بود. سه‌ تمدن درخشان که‌ در‌ آن پدیدار شدند، تمدن‌ بلخی (باکتریایی)، تمدن‌ سغدی‌ و تمدن خوارزمی ، هـر سـه، بـنیاد‌ ایرانی‌ داشت . نوشتارهایی که‌ باستان‌شناسان این قرن در این سرزمین ها یافته اند ، گواهی می‌دهند که زبانهای سغدی، بلخی و خوارزمی ، با یکدیگر پیوندی نزدیک داشتند، و هر سه از «گروه‌ زبانهای‌ ایرانی‌ میانه ی شرقی» بودند. هر سه تمدن، از‌ فرهنگ‌ های ایـرانی‌ هخامنشی‌ و اشـکانی بهره‌ بردند، و‌ با وجود تفاوت آیینی‌ با‌ ایران‌ ساسانی، از بن مایه‌های فرهنگی و نـفوذ هـنری آن بی‌تأثیر نماندند. [۴] در حقیقت سغدی ها وفاداری چندانی به یک آیین نداشتند: آنها ابتدا آیین بودا را پذیرفتند و پس از آن از پیروان پرشور مانویان و مسیحیان نسطوری شدند، و در سفرهای تجاری شان این آیین ها را در آسیا گسترش دادند. [۵]

سغد، به همراه، پارت، خوارزم و بلخ، بخشی از شهربانی (ساتراپی) شانزدهم شاهنشاهی هخامنشی بود، که در مجموع مالیات سالانه ای برابر با ۳۰۰ تالان به شاهنشاهی هخامنشی پرداخت می کردند. [۶] نام این سرزمین به عنوان بخشی از شاهنشاهی هخامنشی در کتیبه های فارسی باستان به صورت «سوگودا»، «سوگدا» و «سوگدم» آمده است.  [۷] با فروپاشی فرمانروایی هخامنشی، مقدونی ها به سغد یورش بردند و با آنکه نتوانستند بر سغد چیره شوند، [۸] با یورش خود زمینه ساز مهاجرت برخی از سغدی ها به چین شدند. [۹] از آغاز رونق گرفتن جاده ی ابریشم در دوران اشکانی ، بازرگانان سغدی در دو سوی جاده ی ابریشم بخشی از بازرگانی را به دست داشتند.

جاده ی ابریشم در دوران اشکانی

جاده ی ابریشم که پیش از تکامل آرام بازرگانی دریایی میان کشورهای حوزه ی دریای مدیترانه و اقیانوس هند، شاهراه خرید و فروش کالا میان شرق و غرب جهان بود، و در درازایی نزدیک به ۸۰۰۰ کیلومتر، از  چین تا بیزانس کشیده شده بود. به طور کلی از وضع این جاده در دوران پیش از قدرت گرفتن اشکانیان در ایران و به دست آمدن گزارش هایی از چند سفیر چینی، آگاهی های چندانی در باره ی تجارت ابریشم در دست نداریم. مهاجرت اقوام «یوئه چی» [۱۰] به سمت غرب که در پی یورش ویرانگر هون ها انجام گرفت، بر تاریخ سیاسی ایران تاثیر گذاشت. در پیِ یورش یوئه چی ها به سکاها که در مرزهای شرقی ایران سکنا داشتند، از سال ۱۳۰پ.م، مرزهای شرقی ایران از سوی این قوم کوچ رو مورد تهدید قرار گرفت. فرهاد دوم، پادشاه اشکانی در جنگ با سکاها و جانشین او ، اردوان پنجم در نبرد با تیره ه​ایی از یوئه چی ها از پا درآمد، با این حال مهرداد دوم اشکانی، ملقب به مهرداد بزرگ توانست تا از دست اندازی سکاها به مرزهای شرقی ایران جلوگیری کند و مرزهای ایران را تا مرو و هرات گسترش دهد. در «تاریخ سلسله ی نخست هان» نکته​ ای به چشم می​ خورد که نشان از چیرگی ایرانیان بر فرارودان در سال​ های پایانی سده ی دوم پیش از میلاد است؛ در این زمان، ۲۰ هزار سوار اشکانی به پیشواز نماینده ی چینی​ ها، چانگ چِین [۱۱] در فرارودان آمدند. این اشاره، بازگشت آرامش و صلح به مرزهای شرقی ایران را آشکار می​ کند.

  پیشگیری از یورش قبایل بیابانگرد به مرزهای شرقی ایران ، زمینه ساز پیشرفت و گسترش بازرگانی میان کشورهای همسایه در روزگار اشکانیان شد. به لطف تاریخ های سلسله​ های چین   باستان، ما آگاهی هایی در باره ی روابط بازرگانی اشکانیان با چینی​ ها در دست داریم. این منابع گزارش کرده اند که اشکانیان با استفاده از موقعیت مساعد جغرافیایی، با خرید و فروش ابریشم به ثروت هنگفتی دست یافتند. اشکانیان که نقاط حساس جاده ی ابریشم را زیر فرمان خود داشتند، مانع از دادوستد مستقیم کالا میان روم و چین می​ شدند. در « تاریخ سلسله ی نخست هان» در این باره چنین می​ خوانیم : « امپراطوری روم پیوسته آرزو داشت تا نمایندگانی به دربار چین بفرستد، اما از آنجایی که اشکانیان علاقمند به ادامه ی تجارت ابریشم با امپراطوری روم بودند، زیرکانه مانع از رابطه مستقیم تجاری آنها با چین می​ شدند.» [۱۲]

گزارش کتاب «وی لوئه» [۱۳] ، از کتاب های تاریخی سلسله ی چین نیز نشان دهنده ی انحصار بازرگانی ابریشم در دست اشکانیان است : «رومی ها همیشه علاقه داشتند تا  سفرای خود را به دربار چین اعزام کنند ولی اشکانیان می خواستند تا موقعیت انحصاریِ پرمنفعت ناشی از تجارت شرق و غرب را در دست خود نگه دارند. از این رو آنها به رومی​ ها اجازه عبور از سرزمین خود را نمی​ دهند.» [۱۴]

نقشه ی راه ابریشم

نقشه ی راه ابریشم

باز هم در «تاریخ سلسله نخست هان»، از سفر کن یینگ [۱۵] ، سفیر پن چائو [۱۶]، یکی از فرماندهان بلندپایه ی چینی به ایران سخن رفته است که در جستجوی راهی برای سفر به روم و تجارت با آن دیار بود؛ ملاحان ایرانی داستان​ هایی برای او ساختند تا او را از سفر به روم و گشایش ارتباطات تجاری با آن دیار منصرف کنند. آنها به کن یینگ گفتند که سفر به امپراطوری روم در صورتی که باد موافق نوزد، دو سال به طول می​ انجامد، پس در نتیجه مسافران دریایی باید آذوقه ی سه سال خود را تهیه کنند. و اضافه کردند که در دریا موجود مرموزی وجود دارد که تاکنون موجب مرگ صدها تن شده است و از این طریق کن یینگ را از سفر مایوس کردند تا انحصار تجارت ابریشم در دست ایران باقی بماند. [۱۷] اما چنان که در ادامه خواهیم دید ، بازرگانان سغدی سماجت بیشتری از بازرگانان چینی برای فروش بی واسطه ی ابریشم به بیزانسی ها از خود نشان دادند .

همانطور که گفته شد، نخستین مهاجرت سغدی ها به چین، پس از یورش اسکندر مقدونی به ایران روی داد ، و در دوره ی اشکانی آنها کارهای بازرگانی خود در جاده ی ابریشم را آغاز کردند. بعضی از دانشمندان نقش سغدی ها در بازرگانی را به‌ نقش بازرگانان‌ آرامیان‌ دوره ی باستان تشبیه کرده‌اند. چینی‌ها از آنان به عنوان‌ تاجرانی زبردست یاد می‌کنند که «هنگام‌ تولّد‌ فرزندان، در‌ دهانشان عسل‌ و در دستشان چسب می‌گذراند تا بازرگانانی شـیرین زبـان شوند. در پنـج‌ سالگی به آنها‌ شیوه‌ ی دادوستد می‌آموزند و در دوازده سالگی آنها را برای‌ ترین به دیار همسایه می‌فرستند». ختنی‌ها‌ نیز‌ واژه ی «سولو» [۱۸] را که در اصـل ، نام ختنی «سغدی» است، به معنای سوداگر و بازرگان به کار‌ می‌بردند. یک‌ ضـرب المـثل چـینی می‌گوید: «سغدی‌ها هر جا سود باشد، آنجا می‌روند.» [۱۹] نقش سغدی ها در جاده ی ابریشم تا بدان جا ژرف و گسترده بود که یک منبع چینی از آنها  چنین یاد کرده است : « اقوام «هو» [۲۰] [یعنی سغدی ها]، سوداگران سمرقندند که اصل آنها و همه ی آداب و رسوم آنها مربوط به جاده ابریشم بود.» [۲۱]

اهمیت این سغدیان مهاجر، افزون بر‌ نقشی‌ که‌ در داد و ستد کالا در قدیم ترین و درازترین جاده تاریخی جـهان ‌داشـتند، به سبب گسترش فرهنگ در دو جهان غرب و شرق‌ آسیا‌ و نزدیک کردن آنها به یکدیگر بود. به تعبیر ریچارد فولتس: «آنها زنبوران فرهنگی ای بودند که اندیشه ها و سنت های یک تمدن را در تمدن دیگر گرده افشانی می کردند.»[۲۲] اگرچه در برقراری ثـبات و امـنیت جـاده ی ابریشم‌ از‌ نفوذ نظامی چین بهره می‌گرفتند، امّا تأثیر فرهنگیشان تا قلب امپراتوری چین می‌رسید. در حقیقت یـک راه‌ سغدی از‌ سمرقند‌ تا دیوار چین بنیاد‌گذاری شده بود. از همین راه، دستاوردهای هنر ایرانی مثل فـرش، انواع‌ بافته ها، عطرها و فرآورده های کشاورزی ایـران مـانند انار، انگور، انجیر، یونجه و گشنیز‌ به‌ چین‌ می‌رسید، و‌ ابریشم چین که در ایران به گونه ی‌ زربفت‌ بافته می شد ، بار دیگر‌ همچون یک کالای مورد علاقه درباریان به چین بازمی‌گشت. [۲۳] در این زمان مهمترین شهر تجاری سغدی ها در چین «گانسو»[۲۴] بود. [۲۵] از دیگر شهرهای مهمی که می توان از آنها به عنوان کانون بازرگانی سغدی ها یاد کرد، می توان به «لب نور» [۲۶]، «تیان شان» [۲۷] اشاره کرد . [۲۸]

تجارت ابریشم سغدی ها در دوران پادشاهی خسرو انوشیروان

در دوره ی ساسانی، شاهان ساسانی بازار خرید و فروش ابریشم میان چین و بیزانس را در دست داشتند. ساسانیان ابریشم را از بازرگانان سغدی می خریدند و به بهای گزاف به رومی ها می فروختند . این نکته را نیز باید یادآوری کنیم که مصرف ابریشم در داخل ایران در برابر مصرف آن در بیزانس ها که مردم آن به تجملات و لباس های ابریشمی علاقه ی بسیاری داشتند، بسیار اندک بود؛ بدین سبب این بازرگانی سود بسیاری را نصیب ایرانیان می کرد . زیرا خزانه ی آنها را پر از سکه​ های طلای بیزانسی و خزانه ی بیزانس را خالی می​ کرد. به گزارش منابع بیزانسی به هنگام جنگ میان ایرانیان و بیزانسی ها، ایرانیان بر بهای ابریشم می افزودند، تا خزانه ی بیزانس را خالی کنند؛ بیزانسی ها نیز می کوشیدند تا در بیزانس افزایش بهای ابریشم را مهار کنند. برای نمونه، ژوستینیان اول [۲۹] (۵۶۵-۵۲۷م) در زمان های بحرانی، دستور می داد تا بهای تولیدات اندک ابریشم بیزانس که در کارگاه های امپراطوری تهیه می شد، پایین نگاه داشته شود تا زمینه ی واردات ابریشم گران وارداتی از میان برود ؛ امری که سبب می شد که بازار سیاه ابریشم در بیزانس رونق بگیرد و همچنین برخی از کارگاه های تولید پارچه بیزانس تعطیل شود و برخی از استادکاران بیزانسی به ایران مهاجرت کنند. [۳۰]

اما چنان که در مقدمه اشاره کردیم، در دوران پادشاهی  خسرو انوشیروان رویدادهای تاریخی دست به دست هم داد تا بازرگانی ابریشم، به دست سغدی ها تبدیل به «دیپلماسی ابریشم» شود. نخستین رویدادی که در این زمینه می توان به آن اشاره کرد، قدرت گرفتن امپراطوری «تورکیوت ها» [۳۱] در مناطق میان استپ های غرب چین تا شمال دریای مازندران بود. درک اهمیت نیمه ​ی دوم سده ی ششم میلادی در مناسبات بازرگانی میان ایران و بیزانس جز با آگاهی مناسبات امپراطوری «تورکیوت​ ها» و بازرگانان سغدی در این زمان امکان​ پذیر نیست. در حقیقت ایرانیان تنها واسطه ی انتقال ابریشم چین به بیزانس نبودند؛ بازرگانان سغدی از مرزهای غربی چین تا مرزهای شرقی ایران این کالای گرانبها را در طول کوه​ های پامیر و رود تاریم حمل می​ کردند و در تجارت ابریشم نقش عمده​ ای داشتند .

تندیس های غول پیکر بودا که بر دیواره ی کوه ها در افغانستان تراشیده شده است .

تندیس های غول پیکر بودا که بر دیواره ی کوه ها در افغانستان تراشیده شده است .

در سال ۵۵۷م در پایان دوره ی دوم جنگ​ های ایران با بیزانسی​ ها، انوشیروان تصمیم گرفت به موجودیت دولت پوشالی «هپتالیان» [۳۲] در مرزهای شرقی خود پایان دهد و برای این با یاری دولت تورکیوت ها بر سرزمین آنها دست یافت و مرز شرقی ایران را به رود جیحون رساند. برافتادن دولت ناتوان هپتالیان به پیشرفت تورکیوت​ ها در فرارودان و همسایه شدن آنها با شاهنشاهی ساسانی انجامید. امپراطوری تورکیوت​ ها از اساس با دولت ناتوان هپتالیان تفاوت داشت : در اندک زمانی تورکیوت​ ها به گسترش پهنه ی امپراطوری خود پرداختند و قبایل پراکنده و سلحشور فرارودان و شمال دریای مازندران را متحد کردند و زنگ خطر را برای همسایگان شرقی و غربی خود، یعنی امپراطوری چین و شاهنشاهی ساسانی، به صدا درآوردند. نخستین تهدید این امپراطوری تازه تاسیس متوجه همسایه ی شرقی اش یعنی امپراطوری چین شد. دو سلسله ی محلی «ژو» [۳۳] (۵۸۱-۵۵۷م) و سلسله ی «کی» [۳۴] ( ۵۷۷-۵۵۰م)، که در شمال چین با یکدیگر برای چیرگی بر این منطقه می جنگیدند، برای اینکه این حریف تازه از راه رسیده یعنی امپراطوری تورکیوت، به سود رقیب وارد جنگ نشود، سالانه صدهزار تاقه ی ابریشم به آنها باج پرداخت کردند. [۳۵] این حجم ثروت بادآورده که نصیب این امپراطوری تازه نفس شده بود، فصل جدیدی در روابط تورکیوت ها و سغدی ها آغاز کرد : تورکیوت ها در سال ۵۷۰م بر سغد چیره شدند [۳۶] و سغدی ها که پیشینه ی گرانسنگی در بازرگانی و به ویژه بازرگانی ابریشم داشتند، تورکیوت ها را تشویق کردند تا با فروختن ابریشم چین به ایرانی ها و بیزانسی ها به ثروت هنگفتی دست پیدا کنند. بهای ابریشم که در چین ارزان بود ، با رسیدن به آسیای میانه دو برابر می شد، [۳۷] و در ایران و بیزانس به چندبرابر می رسید. بنابراین سغدی ها می توانستند با خرید و فروش حجم قابل ملاحظه ی ابریشم تورکیوت ها سود سرشاری نصیب آنها کنند و خودشان هم از آن بهره مند شوند. اما تورکیوت ها دولتی نوپا بودند و سابقه ی ارتباط با ابرقدرت هایی چون ایران ساسانی و بیزانس را نداشتند، از این رو از از سغدی های تاجرپیشه که به سبب چیرگی در این حرفه به سرزمین های بسیاری سفر می کردند و بنابراین با زمامداران و دیوانسیالاران ایرانی و بیزانسی هم آشنا بودند، بهره گرفتند. [۳۸] در واقع ، چنان که خواهیم دید، در جریان این داد و ستد بود که «تجارت ابریشم» تبدیل به «دیپلماسی ابریشم» شد. اما پیش از پرداختن به عملکرد بازرگانان سغدی برای فروختن ابریشم تورکیوت ها به ایرانی ها و بیزانسی ها، یادآوری دو نکته اهمیت بسیار دارد :

۱. نخست اینکه تنها دلیل اطمینان تورکیوت ها به سغدی ها این نبود که آنها سابقه ی ارتباط با ابرقدرت هایی چون ایران ساسانی و بیزانس را نداشتند. اصولا ناآشنایی تورکیوت ها با دولت های بزرگ باعث نمی شد که تورکیوت ها تا این اندازه به سغدی ها اعتماد کنند و به آنها اختیار تام بدهند. در حقیقت ، پیوندهای فرهنگی و شاید خونی رشته ی استواری بود که تورکیوت ها و سغدی ها را مرتبط می کرد، و سبب آمیختگی و وحدت میان آنها بود. فرضیه ای وجود دارد که می گوید خاندان فرمانروای تورکیوت ها دورگه بوده اند و آمیزه ای از تورکیوت ها و سغدی ها بوده اند.[۳۹] جدای از این فرضیه که منابع چینی آن را تایید کرده اند ،[۴۰] تاثیر فرهنگی بی چون و چرای سغدی ها بر تورکیوت، به نوعی زمینه ساز تاثیرگذاری آنها در روند تصمیم سازی امپراطوری تازه تاسیس تورکیوت ها بود؛ نخستین متن های یافت شده در دوران آغازین دولت تورکیوت ها به خط سغدی بودند. اولین سفیری که از سوی تورکیوت ها به بیزانس گسیل شد، حامل نامه ای به زبان سغدی بود.[۴۱] همچنین سغدی ها و چینی ها تاثیر بسزایی در گرایش ترک ها به آیین بودا داشتند. نشانه های تاثیر فرهنگی سغدی ها تا روزگار ما در آسیای میانه آشکار است. نمونه ی دیگر که باید به آن توجه داشت ، الفبای مغولی است که از الفبای سغدی دوره ی باستان وامگیری شده است. [۴۲]
۲. رابطه ی بازرگانی میان تورکیوت ها و سغدی ها منحصر به دوران پس از تسلط تورکیوت ها بر سغدی ها نبود، و حتی پیش از تصرف سغد توسط تورکیوت ها، چنانچه تاریخنگاران چینی در منابع چینی گزارش داده اند، هنگامی که تورکیوت ها در سال ۵۴۵م برای خرید ابریشم نزد چینی ها آمدند، چینی ها سفیری نزد آنها فرستادند که نامش «نوئوپانتو» [۴۳] بود [۴۴] که «وسیه» بر این باور است که این نام سغدی و به معنای «بنده ی آناهیتا» است. [۴۵]
به هررو پیوندهای مستحکم میان تورکیوت ها و سغدی ها سرانجام سبب شد تا سغدی ها بکوشند تا به عنوان دیپلمات – بازرگان از راه تجارت ابریشم، راه تورکیوت ها را به سوی سرزمین های شرقی باز کنند. گزارش رویدادهای این دوران را «مناندر پروتکتور» [۴۶] مورخ بیزانسی برای ما به یادگار نهاده است. مناندر یکی از مورخان بیزانسی بود که سنت «تاریخنگاری پیوسته»ی بیزانسی ها را ادامه داد. پیش از او، تاریخنگاران دیگر بیزانسی به نگارش تاریخ پرداختند : «پروکوپیوس» [۴۷]، مورخ سده ی ۶ میلادی، منشی «بلیزاریوس» [۴۸] سردار بزرگ روم بود. «آگاثیاس»  [۴۹] (۵۸۲-۵۳۶م) کار پروکوپیوس را ادامه داد و تاریخ دوران یوستی نیانوس [۵۰] (۵۶۵-۵۲۷م) نوشت. پس از آگاثیاس «مناندر پروتکتور» کار او را در میانه ی سال​های ۵۵۸م تا ۵۸۲م ادامه داد . پس از او نیز «تئوفیلاکت سیموکاتا» [۵۱] تاریخ روم میان سال​های ۵۸۲م تا ۶۰۲م را به رشته ی تحریر درآورد. در میان این تاریخنگاران مناندر پروتکتور ، تاریخنگاری که در ایران چندان شناخته شده نیست، بیشترین گزارش ​ها در باره ی دگرگونی​ های عمده​ در وضعیت جاده ی ابریشم و مذاکرات گسترده ​ی سیاسی میان هیات​ های سیاسیِ ایران و بیزانس و امپراطوری نوپای تورکیوت​ ها را از خود بر جای نهاده است.

حال می پردازیم به شرح ماموریت سغدی ها در ایران و بیزانس از زبان مناندر : پس از اینکه تورکیوت ها به جای هپتالیان که پیش از آنها بر سغدی ها چیره بودند، سغد را تصرف کردند، سغدی ها از خاقان تورکیوت ها «سیزابول» [۵۲] درخواست کردند تا فرستاده ای نزد شاه ایران بفرستد و از او درخواست کند تا آنها بتوانند در سرزمین ایران سفر کرده و ابریشم خود را به ایرانی ها بفروشند. سیزابول پذیرفت و فرستادگان سغدی را به سوی ایرانیان فرستاد که رهبر ایشان «مانیاخ» [۵۳] بود.(۵۶۸م) هنگامی که سغدی ها نزد پادشاه ایران رسیدند، آنها از شاه درخواست کردند تا ابریشم خود را در ایران بدون ممانعت شاهنشاهی ایران به فروش برسانند. شاهنشاه ایران از این درخواست خشنود نشد و تمایلی نداشت که اجازه ی دسترسی آزاد به سرزمین ایران را در اختیار سغدی ها قرار دهد. به همین سبب دادن پاسخ به سغدی ها را به روز بعد انداخت و در روزهای بعد هم به آنها پاسخ نداد . پس از تاخیر فراوان و اصرار سغدی ها برای دریافت پاسخ، خسرو انوشیروان، انجمنی را برای گفتگو در این باره فراخواند. «کاتولف» [۵۴] یک هپتالی که در این جمع حاضر بود، به انوشیروان پیشنهاد کرد که ابریشم را پس نفرستد، بلکه دستور دهد آن را به بهای منصفانه ای خریداری کنند و در برابر چشم فرستادگان سغدی به آتش بکشند، زیرا با انجام این کار انوشیروان بی عدالتی ای نکرده است و در ضمن، این امر را برای فرستادگان سغدی روشن ساخته که ایرانیان تمایلی به خرید ابریشم خام از تورکیوت ها ندارند. در نتیجه همانطور که کاتولف پیشنهاد کرده بود، ابریشم ها سوزانده شد و فرستادگان سغدی در حالی که از آنچه روی داده بود به هیچ وجه خشنود نبودند، به میهن شان بازگشتند. [۵۵] دو نکته از این گزارش مناندر قابل تامل است: نخست آنکه، انوشیروان از اجازه ی دسترسی آزاد سغدی ها به خاک ایران بیمناک بود، این دسترسی آزاد را می توان همچنین به عنوان درخواستی برای معامله ی مستقیم با بیزانسی ها تعبیر کرد .

 این امر می توانست دو اشکال عمده برای ایرانیان درست کند: ۱. امکان جاسوسی آنها برای تورکیوت ها؛ امری که در تاریخ دوره ی باستان بی سابقه نبوده، و کشورهای دشمن برای آگاهی از اوضاع لشکری و کشوری حریف از بازرگانان برای جاسوسی استفاده می کرده اند. [۵۶] ۲. معامله ی بی واسطه ی سغدی ها و بیزانسی ها سبب می شد تا انحصار قیمت گذاری ابریشم که در دست ایرانیان بود، از دست آنها بیرون برود . از سوی دیگر این احتمال نیز وجود داشت تا با پرشدن بازار با ابریشم فراوانی که نزد سغدی ها بود، بهای ابریشم در بازارهای بیزانس پایین بیاید که این امر نیز مطلوب شاهنشاهی ساسانی نبود.

نکته ی دوم به نظرات شورایی برمی گردد که پس از درخواست انوشیروان برگزار شد. در این شورا تصمیم گرفته شد تا شاهنشاهی ساسانی به طور قاطع ، بی میلی خود را برای خرید ابریشم تورکیوت ها ابراز دارد. سبب این امر آن بود که همانطور که پیش تر گفته شد، امپراطوری تورکیوت​ ها از اساس با حکومت ناتوان هپتالیان تفاوت داشت و در اندک زمانی این امپراطوری به گسترش وسعت امپراطوری خود پرداخته بود و قبایل پراکنده و سلحشور فرارودان و شمال دریای مازندران را متحد کرده بود. این امر سبب شد تا تدبیرگران ساسانی به هیچ رو راضی نشوند تا این امپراطوری توسعه طلب به ثروت هنگفتی از فروش ابریشم دست یابد و با اجیر کردن سپاهیان بیشتر، به خاک ایران یورش آورد.

مناندر از ناامیدنشدن تورکیوت ها و سفارت دوم آنها به ایران سخن می گوید. در سفارت دوم، ایرانی ها به طور کامل آب پاکی را روی دست تورکیوت ها ریختند، به طوری که کاتولف به انوشیروان گفت که به سبب طبعیت متغیر تورکیوت ها نمی توان به هیچ وجه به آنها اطمینان کرد و باید از رابطه ی دوستانه با آنها دوری گزید. [۵۷] سفیران تورکیوت در راه بازگشت از ایران درگذشتند. برخی از پژوهشگران بر این باورند که «نظر سیزابول [۵۸] مبنی بر اینکه سفیران تورکیوت ها از بیماری درنگذشتند و توسط ایرانی ها مسموم شدند» ، درست بوده و این امر سبب شعله ورشدن جنگ میان ایران و تورکیوت ها در سال های بعد (۵۷۱م) و پس از تحکیم روابط آنها و بیزانس بود که به شکست تورکیوت ها انجامید. [۵۹]

نماینده ی بازرگانان سغدی ها، مانیاخ، از این فرصت یعنی از بی میل پادشاه ایران برای برقراری رابطه ی تجاری با تورکیوت ها سود جست و سیزابول را پند داد تا راه دوستی با بیزانسی ها را پیش گیرد و ابریشم خام خود را به آنها بفروشند، زیرا ابریشم نزد بیزانسی ها  کاربرد بیشتری دارد. سیزابول این نظر را پذیرفت و مانیاخ را به همراهی یک هیئت اعزامی به بیزانس فرستاد، این هیئت، حامل پیام دوستی و هدایای گرانبهایی ابریشمین و یک نامه به زبان سغدی بودند که توسط شخص مانیاخ حمل می شد. مانیاخ از بسیاری از راه ها و سرزمین ها بر فراز کوه های قفقاز و نزدیک ابرها گذشت تا سرانجام به بیزانس به نزد ژوستین دوم [۶۰] (۵۷۴-۵۶۵م) امپراطور روم رسید. در کنستانتینپول، مانیاخ پس از دیدار با ژوستین به همراه سفیر بیزانسی ها، زمارخوس [۶۱]، نزد خاقان تورکیوت ها بازگشت تا روابط میان دو امپراطوری مستحکم تر شود. [۶۲] زمارخوس نیز پس از مدتی که در آسیای میانه به مذاکره با تورکیوت ها پرداخت ، به میهن بازگشت. در بازگشت زمارخوس به بیزانس، به سبب آنکه مانیاخ درگذشته بود، سیزابول یک سرپرست دیگر برای هیئت اعزامی تعیین کرد. این سرپرست، تاگما [۶۳] نام داشت و لقبش «ترخان» بود. سیزابول همراه با این سفیر، فرزند مانیاخ را به سبب احترام ویژه ای که برای پدرش قائل بود، راهی کرد. چنانچه حوادث بعدی به خوبی نشان می دهد، شاید هدف تورکیوت ها از اعزام سفیران به بیزانس، تنها فروش ابریشم به بیزانسی ها بوده است، ولی اعزام سفیر از سوی بیزانسی ها به آسیای میانه، تنها به سبب خرید ابریشم نبوده، بلکه آنها در صدد بودند تا با بستن قرارداد با تورکیوت ها، از آنها به عنوان متحدی برای یورش به قلمروی ایران یاری بگیرند، و از شدت یورش ایرانیان به قلمروی بیزانس جلوگیری کنند. آنچنان که طبری شرح می دهد: «و چنان بود که سنجبوا [۶۴] خاقان که از همه ترکان قویتر و دلیرتر بود و سپاه بیشتر داشت و همو بود که با وزر شاه هپتالیان پیکار کرد و از بسیارى و دلیرى هپتالیان بیم نکرد و وزر شاهشان را با بیشتر سپاهیانش بکشت و اموال وى را به غنیمت گرفت و دیارشان را جز آنچه کسرى گرفته بود به تصرف آورد. و هم او قوم ابخز و بنجر و بلنجر [۶۵] را استمالت کرد که به اطاعت وى گردن نهادند و گفتند که ملوک پارسیان به آنها فدیه ‏اى مى‏ داده ‏اند تا به دیارشان حمله نبردند و سنجبوا با یکصد و ده هزار سپاهى بیامد و به نزدیک دیار صول رسید و کس پیش کسرى فرستاد و تهدید کرد و بلندپروازى کرد و خواست که کسرى مال بدو فرستد و فدیه ‏اى را که پیش از پادشاهى کسرى به قوم ابخز و بنجر و بلنجر مى‏ داده ‏اند به آنها دهد و اگر زود نفرستد به دیار او حمله مى‏ برد و جنگ مى ‏اندازد و کسرى به تهدید وى بى‏ اعتنا ماند و آنچه‏ خواسته بود نداد که دربند صول را محکم کرده بود و راه ها و دره ‏ها که سنجبوا خاقان در پیش داشت استوار بود و مرز ارمینیه با پنج هزار سوار و پیاده از تطاول دشمن مصون بود. و چون سنجبوا خاقان بدانست که کسرى مرز صول را استوار کرده نومید شد و با سپاه خویش بازگشت و آن گروه دشمن که در مقابل گرگان بود به دژها که کسرى ساخته بود دست اندازى نتوانست و غارت نبرد و چیره نشد.» [۶۶]

روی جلد کتاب « راه ابریشم » که دیدار و برخورد فرهنگ ها و مردمان گوناگون در درازای این جاده را نشان می دهد .

روی جلد کتاب « راه ابریشم » که دیدار و برخورد فرهنگ ها و مردمان گوناگون در درازای این جاده را نشان می دهد .

اما ایرانیان نیز درصدد برآمدند تا به این اتحاد که به ضرر منافع ملی ایران بود ، واکنش نشان دهند و شریان های اقتصادی بیزانس را در دریای سرخ قطع کنند. همانطور که تاریخنگار بیزانسی «تئوفانس» گزارش کرده است ، فرستادن سفیر از سوی بیزانس به آسیای میانه، سبب شد تا ایرانیان راه تجارت جنوبی بیزانسی ها یعنی بازرگانی با یمن را در سال ۵۷۲م به دست بگیرند. [۶۷] و این باشواهدی که از سوی پژوهشگران این دوره تاریخی دست داده شده ، نیز تایید می شود. [۶۸]

گزارش بعدی مناندر به ۷ سال پس از این سفارت بازمی گردد؛ در آن زمان (۵۷۶م) بیزانسی ها فرستاده ی دیگری را به آسیای میانه روانه کردند که نام او «والنتینوس» [۶۹] بود. هنگامی که مناندر از این سفارت سخن گفته ، از ۱۰۶ تورکیوت نام برده است که از سفارت های پیشین تورکیوت ها در بیزانس بودند و همراه والنتینوس به سرزمین تورکیوت ها بازگشتند. مناندر از سه سفارت دیگری نام برده است که در میانه ی سفارت زمارخوس و والنتیوس بودند و این ۱۰۶ تورکیوت همراه آنها به بیزانس آمده بودند: سفارت هرودیان [۷۰]، سفارت پل کلیکیه ای [۷۱] و سفارت نخست والنتینوس ( زیرا سفارت سال ۵۷۶م سفارت دوم والنتینوس بود.) [۷۲] این تعداد رفت و آمد سیاسی- تجاری که فرستادن نمایندگان سغدی و تورکیوت را هم دربر می گرفته است ، از روابط گسترده ی بیزانس و آسیای میانه میان سال های ۵۶۸ تا ۵۷۶ م نشان دارد.

با این حال، سفارت دوم والنتینوس مهر پایانی بر دوران طلایی ۸ ساله ی روابط تورکیوت ها و بیزانسی ها بود، زیرا در سال ۵۷۴ م روابط بیزانسی ها و آوارها [۷۳] که ترک ها با آنها دشمن بودند، پایان یافته بود و بیزانسی ها با پرداخت سالانه ۸۰۰۰۰ سکه طلا، از آوارها خواستند تا بر ضد اسلاوها وارد جنگ شوند، و موقتا میان آوارها و بیزانس صلح شد، [۷۴] امری که برخلاف اتحاد تورکیوت ها و بیزانسی ها بر ضد ایران و آوارها بود. در سفر دوم والنتیوس به آسیای میانه، تورخانتوس [۷۵] فرزند سیزابول، بیزانسی ها را خائن خواند و حتی والنتینوس را تهدید به مرگ کرد. چنان که گلدمن گفته است، والنتینوس برای تشویق تورکیوت ها به آغاز دور تازه ی جنگ، به آسیای میانه آمد، ولی تورکیوت ها که در نخستین کوشش شان برای رخنه کردن به خاک ایران شکست خورده بودند، جرات خود را برای دست​اندازی به مرزهای ایران از دست داده بودند.

آنها همچنین به بدعهدی بیزانسی ها در مقابله با آوارها اعتراض داشتند، و همین که آنها بازگشتند در همان سال ۵۷۶م، شبه جزیره ی کریمه را آماج یورش خود قرار دادند و شهر بسفر را در سال ۵۷۹م تصرف کردند [۷۶] . البته چیرگی آنها بر کریمه چندان نپایید و آنها در ۵۸۱م از کریمه بیرون رانده شدند. ولی این جنگ را باید مهر پایانی بر روابط خوبی بدانیم که با دیپلماسی ابریشم میان تورکیوت ها و بیزانسی ها آغاز شده بود.

کتابنامه ی فارسی 

۱.پیرنیا، حسن، ایران قدیم، اساطیر، تهران، ۱۳۷۳

۲.تشکری، عباس، ایران به روایت چین باستان، موسسه روابط بین ​المللی، تهران، ۱۳۵۶

۳.رضا، عنایت الله، نگاهی به سیاست خارجی دولت ساسانی در غرب قفقاز، تاریخ روابط خارجی، سال دوم، شماره ۴، صص ۲۲-۷

۴.___ نقش ایران در جاده ابریشم  تا پایان عهد ساسانی، ایران شناخت، شماره ۵، تابستان ۱۳۷۶، صص ۲۱۱- ۱۹۹

۵.___ ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱

۷..زیمال، ا.و، تاریخ سیاسی ماوراء النهر، در مجموعه کمبریج، ج ۳ ، قسمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، امیر کبیر تهران، ۱۳۸۰

۸.فولتس، ریچارد، دین های جاده ابریشم، ترجمه ع. پاشایی، انتشارات فراروان، تهران، ۱۳۸۵

۹.قریب، بدر الزمان،سغدی ها و جاده ابریشم، ایران شناخت، شماره ۵، تابستان ۱۳۷۶، صص ۲۸۱-۲۴۶

۱۰.__ . سغدی‌ها و آسیای میانه ، در مجموعه یاد یـار…مجموعه مـقالات‌ دربارهء آسـیای مرکزی،تهران،مؤسسهء مطالعات و تحقیقات‌ فرهنگی،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲، صص ۲۳-۱

۱۱.___ . طلسم باران در سغدی، نشریه ی انجمن‌ فـرهنگ‌ ایران‌ بـاستان،فروردین ۱۳۴۸

۱۲.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه­ ی ابوالقاسم پاینده، اساطیر، تهران، ۱۳۷۵

۱۳.مظاهری، علی، جاده ابریشم، ج ۲، ترجمه ی ملک ناصر نوبان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸

۱۴.هرودوت، تاریخ هرودوت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، نشر اساطیر، تهران، ۱۳۹۱

منابع لاتین 

۱.Golden, Peter, An Introduction to the History of the Turkic peoples, otto harrassowitz, Wiesbaden, 1992

۲.Kent, Roland Grubb, Old Persian: grammar, texts, lexicon , American Oriental Society, New Haven (Conn.) , 1989

۳.Liu Mau-Tsai, Die chinesischen Nachrichten zur Geschichte der Ost-Türken (T’u Küe),

Wiesbaden: Harrassowitz, 1958

۴.Menander, The History of Menander the Guardsman,Translated by R. C. Blockley, Francis Cairns, Liverpool, 1985

۵.Procopius, Secret History, translated by. R. Atwater, New York-Chicago 1927.

۶.Theophanes, The Chronicle of  Theophanes confessor,Translated by Cyril Mango, Clarendon Press, New York ( Oxford), 1997

۷.Vaissière, Ètienne, Sogdian Traders, Translated by James Ward, Brill, Leiden , Boston, 2005.

۸.__ Sogdians in China: A Short History and Some New Discoveries, in Silk Road Journal,

Volume 1 Number 2, December 2003

پی نوشت ها 

 ۱ . قریب،بدر الزمان،سغدی ها و جاده ابریشم، ایران شناخت، شماره ۵، تابستان ۱۳۷۶، صص ۲۸۱-۲۴۶؛ سغدی‌ها و آسیای میانه ، در مجموعه یاد یـار…مجموعه مـقالات‌ دربارهء آسـیای مرکزی،تهران،مؤسسهء مطالعات و تحقیقات‌ فرهنگی،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۲، صص ۲۳-۱؛ طلسم باران در سغدی، نشریهء انجمن‌ فـرهنگ‌ ایران‌ بـاستان،فروردین ۱۳۴۸؛ رضا، عنایت الله، نگاهی به سیاست خارجی دولت ساسانی در غرب قفقاز، تاریخ روابط خارجی، سال دوم، شماره ۴، صص ۲۲-۷؛ نقش ایران در جاده ابریشم  تا پایان عهد ساسانی، ایران شناخت، شماره ۵، تابستان ۱۳۷۶، صص ۲۱۱- ۱۹۹؛ ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۱؛ مظاهری، علی، جاده ابریشم، ج ۲، ترجم، ملک ناصر نوبان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸.

 ۶۲; ۴۳ ۲.e.g: Enoki,Kazuo , “Sogdiana and the,Hsiung-nu.” Central Asiatic Journal, I/1 (1955), Sims-Williams ,Nicholas “The Sogdian Merchants in China and India.” In Alfredo Cadonna et Lionello Lanciotti,eds., Cina e Iran da Alessandro Magno alla Dinastia Tang. Firenze: Olschki, 1996, 45-67; Vaissière, Ètienne, Sogdian Traders, Translated by James Ward, Brill, Leiden , Boston, 2005.

  ۳.Panjikent

  ۴.قریب،بدر الزمان،سغدی ها و جاده ابریشم، ایران شناخت، شماره ۵، تابستان ۱۳۷۶، صص ۲۵۲-۲۴۹

  ۵.فولتس، ریچارد، دین های جاده ابریشم، ترجمه ع. پاشایی، انتشارات فراروان، تهران، ۱۳۸۵، ص ۱۸

  ۶.هرودوت، تاریخ هرودوت، ترجمه مرتضی ثاقب فر، نشر اساطیر، تهران، ۱۳۹۱، ص ۴۰۱، کتاب سوم، بند ۹۳

 ۷ .suguda→( Kent, Roland Grubb, Old Persian: grammar, texts, lexicon , American Oriental Society, New Haven (Conn.) , 1989, DB, p 116; DPe, p 136;DNa, p 137; DSe, p 141; DSf,  p 143) ;sugdam→( kent,1989, DPh, p 136 ; DH, p 147) ; sugda( kent, 1989, XPh, 151)

 ۸.زیمال، ا.و، تاریخ سیاسی ماوراء النهر، در مجموعه کمبریج، ج ۳ ، قسمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، امیر کبیر تهران، ۱۳۸۰، ص ۳۴۲

 ۹.قریب، ۱۳۷۶، ص ۲۵۸؛ Vaissière, Ètienne, Sogdians in China: A Short History and Some New Discoveries, in 9ilk Road Journal, Volume 1 Number 2, December 2003, p 23

 ۱۰ . Yuèzhī از اقوام ایرانی تبار آسیای میانه در دوره باستان

 ۱۱ .Chang Chien

 ۱۲.تشکری، ۱۳۵۶، صفحه ی ۱۶

 ۱۳.Wei Lueh

 ۱۴.تشکری، ۱۳۵۶، صفحه ی ۱۷

 ۱۵.Kan Ying

 ۱۶.Pan Chao

 ۱۷.تشکری، ۱۳۵۶، صفحه ی ۱۷

 ۱۸  .sulu

۱۹.قریب، ۱۳۷۶، ص ۲۵۸

۲۰  .hu

۲۱.مظاهری، علی، جاده ابریشم، ج ۲، ترجه ملک ناصر نوبان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸، ص ۷۱۲ .

 ۲۲.فولتس، ۱۳۸۵، ص ۱۷

۲۳.قریب، ۱۳۷۶، صص ۲۵۹- ۲۵۸

۲۴  .Gansu

۲۵  . Vaissière, Ètienne, Sogdians in China: A Short History and Some New Discoveries, in Silk Road Journal, Volume 1 Number 2, December 2003, p 24

۲۶  .Lobnor

۲۷  .Tianshan

 ۲۸ .Vaissière, Ètienne, Sogdian Traders, Translated by James Ward, Brill, Leiden , Boston, 2005, p 197.

۲۹  .Justinian I

۳۰  .Procopius, Secret History, translated by. R. Atwater, New York-Chicago 1927 ,Book XXV. 13-25

۳۱.امپراتوری تورکیوت ها Turkiuts یا گوگ ترک ها، توسط ترکان شمال چین میان سال های ۵۵۲ تا ۶۵۹ میلادی در شرق دریای مازندران تشکیل شد.

۳۲.امپراتوری هپتالیان  Hephthalite Empireاز سال ۴۰۸ تا ۵۵۷ میلادی، توسط هون های سفید در آن سوی مرزهای شرقی ایران تشکیل شد.

۳۳ .Northen Zhou

۳۴  .Northen Qi

۳۵.Vaissière, 2005, p 209

۳۶.ibid, p 200

۳۷.قیمت ابریشم از دون هوانگ Dunhuang در چین تا رسیدن به دست بازرگانان سغدی در سمرقند ۲ برابر می شد. (Vaissière, 2005, p 177)

۳۸.چنان که فولتس اشاره می کند: «سغدی ها در دیلماجی و ترجمه تبحر داشتند و دبیران سغدی متن های دینی آیین بودا و مانویت و مسیحیت را به زبان های گوناگون جاده ی ابریشم ترجمه می کردند.» (فولتس، ۱۳۸۵، ص ۱۸)

۳۹  .Vaissière, 2005, pp 205- 206

۴۰  .Liu Mau-tsai, 1958, p. 40, citing the Sui shu, chap. 84, p. 1863.

۴۱  . Menander, The History of Menander the Guardsman,Translated by R. C. Blockley, Francis Cairns, Liverpool, 1985, fragment 10, p. 115

۴۲  .Vaissière, 2005, pp 202- 203

۴۳  .Nuopantuo

۴۴ .Liu Mau-tsai, 1958, pp. 6–۷

۴۵  .Vaissière, 2005, p 205

۴۶ . Menander protector

۴۷  .procopius

۴۸  .Belisarius

۴۹  .Agathias

۵۰  . Justinian I

۵۱  .Theophylact Simocatta

۵۲  .Sizabul

۵۳ .Maniakh

۵۴ .Katulph

۵۵ .Menander, fragment.10.1, pp 112-113.

 ۵۶ .Vaissière, 2005, pp 233- 234

 ۵۷.Menander, fr.10.1, pp 112-113

 ۵۸ .Ibid, fr.10.1, pp 114 – 115

 ۵۹.Golden, Peter, An Introduction to the History of the Turkic peoples, otto harrassowitz, Wiesbaden, 1992, p 128  ;  نظر مخالف → پیرنیا، حسن، ایران قدیم، اساطیر، تهران، ۱۳۷۳، ص ۲۰۹

۶۰ .Justin II

۶۱ .Zemarchos

۶۲.Menander, 1985, fr.10.1, 114

۶۳.Tagma

۶۴.همان سیزابول منابع بیزانسی است.

۶۵.منظور اقوام بیابانگرد آسیای میانه و قفقاز است.

۶۶.طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۳، ج ۲، صص ۶۴۸-۶۴۷

۶۷  .Theophanes, The Chronicle of  Theophanes confessor,Translated by Cyril Mango, Clarendon Press, New York ( Oxford), 1997 p 362

۶۸  .Vaissière, 2005, pp 229

۶۹  .Valentinus

۷۰  .Herodiam

۷۱ .Paul the Cilician

۷۲  .Menander, 1985, fr. 19, pp 171- 173

۷۳.از بیابانگردان استپ های دریای سیاه که هیچگاه در برابر  تورکیوت ها تسلیم نشدند و پیوسته با آنها رقابت داشتند.

۷۴  . Golden, 1992, pp 129-130

 ۷۵ .Turxanthus

 ۷۶ .ibid, pp 130-131

برگرفته از :  فصلنامۀ تاریخ روابط خارجی (زمستان ۱۳۹۴) ، شماره ۶۵ از سال هفدهم،  چاپ شده است. (با ویرایش )

۱ نظر

  1. فریبرز برج سفیدی می‌گوید،

    درود . مطلب بسیار مفیدی بود . چه اندازه آگاهی های نهفته در اینسو و آنسوی جهان پراکنده است ، در انتظار پژوهشگران!

    ارسال شده در تاریخ خرداد ۳۰ام, ۱۳۹۶ در ساعت ۷:۲۷ ب.ظ

نظر شما