نوشتۀ : محمدحسین خسروپناه
در نیمۀ دوم قرن ۱۹م، در حالی که اندیشه¬مندان تجددطلب ایرانی برای تشکیل دولت ـ ملت در ایران از طریق انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نظراتی ارائه می¬دادند، دو جریان ناسیونالیستی در همسایگی ایران ـ مناطق مسلمان¬نشین روسیه و امپراتوری عثمانی ـ در حال تکوین بود: ناسیونالیسم تُرک و ناسیونالیسم عرب. ناسیونالیسم تُرک و عرب بر بنیان قومی شکل گرفته و هر یک به دنبال تشکیل دولت قومی خود بودند، بنا بر ماهیت این نوع از ناسیونالیسم، آنها اثبات هویت خود را در نفی هویت تاریخی دیگر اقوام کشور خود و ملت¬های همجوار می¬دیدند. از این رو، از اوایل قرن بیستم به بعد، هویت ایرانی به طور اعم و هویت ترک¬زبانان ایرانی و در سال¬های بعد عربی¬زبانان ایرانی به طور اخص، آماج تبلیغات و تحریفات این دو جریان ناسیونالیستی قرار گرفت و هر یک در پی الحاق بخش¬هایی از کشور ایران به دولت¬های قومی خود برآمدند.
تمایز بنیادین نظریۀ وحدت ملی و تشکیل دولت – ملت ایران در عصر مشروطه با آن دو جریان ناسیونالیستی در این بود که خصلت قومی و نژادی نداشت. اندیشه¬مندان و صاحب¬نظران تجددطلب ایرانی در دوران تدارک و انجام انقلاب مشروطه برای تشکیل دولت ـ ملت در ایران، نه در پی تفوق یک قوم بر اقوام دیگر بودند و نه میخواستند مشخصه¬های فرهنگی یک قوم را به دیگر اقوام تسری دهند و «یکسان¬سازی» به عمل آورند. همچنین، به¬رغم وجود عناصر رمانتیک و مبالغه¬آمیز نژادی در آرای برخی از ناسیونالیست¬های ایرانی عصر روشنگری ایران و ارائۀ تصویر آرمانی از ایران باستان و نسبتدادن تمامی خصوصیات منفی و کاستی¬های ایرانیان به اقوام مهاجم، آنها برای برانگیختن احساسات ملی ضرورت و نیازی به نفی هویت اقوام و ملت¬های غیرایرانی نمی¬دیدند؛ زیرا تداوم موجودیت و هویت دولت ـ کشور ایران و ژئوپلتیک آن (گذرگاه سه قاره بودن) موجب شده بود تا در طول تاریخ، اقوام ایرانی از موقعیت خود نه به عنوان ملت ـ که پدیده¬ای متأخر است ـ بلکه به عنوان جوامع همبسته و برخوردار از اسطوره¬ها، میراث فرهنگی و ادبی جمعی و سرنوشت مشترک در یک امپراتوری آگاهی داشته باشند.
در دوره¬های اول و دوم مجلس شورای ملّی، مشروطه¬خواهان، «ملت ایران» را نه بر اساس زبان و نژاد، بلکه بر حسب میراث مشترک و دولت واحد مبتنی بر قرارداد اجتماعی (قانون اساسی) تعریف کردند و در نتیجه، نهتنها تنوع قومی و فرهنگی به عنوان مُعضل برای آنها مطرح نبود، بلکه این تنوع را بخشی از هویت ایرانی دانسته و می¬خواستند این تنوع و تکثر در تشکیل دولت – ملت ایران محفوظ بماند. بر این اساس، نمایندگان دورۀ اول مجلس شورای ملّی قانون اساسی و متمم آن را تصویب کردند که در آن برای تأمین منافع عام ملت ایران فارغ از هرگونه تمایزی، بر «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود» و «قوای مملکت ناشی از ملت است » تأکید شده بود.[۱] در ضمن، با توجه به تنوع قومی و فرهنگی در ایران، به منظور تأمین همزمان منافع عام ملّت و منافع خاص اقوام در ایالات و ولایات، تشکیل انجمن¬های ایالتی و ولایتی در نظر گرفته شد [۲] و در ۲۵ ربیع¬الثانی ۱۳۲۵ه.ق/ ۶ ژوئن ۱۹۰۷م حدود اختیار و وظایف آن انجمن¬ها در قانون جداگانه¬ای به تصویب رسید.
از نظر سوسیال دموکرات¬های ایرانیِ عصر مشروطه، دموکراتیسم و تکثرگرایی جزو مبانی وحدت ملّی ایران بود. اولین¬بار این نظریه را روزنامۀ ایران نو (ارگان فرقۀ دموکرات عامیون ایران) به این ترتیب بیان کرد: «ایرانی یک ملت است. ملتی که در زبان¬های مختلف متکلم بوده و به اشکال مختلفه خدای خود را پرستش می¬نماید. بلی، ایرانیان بایستی که بدون استثنا، مثل یک ملت واحدۀ سهیم الضرر والمنفعه باشند. […] ما باید ملّتی تشکیل بدهیم که در زبان¬ها و شیوه¬های مختلفه تکلم نموده و به آیین¬های متفرقه خدا را پرستش نماید که اسم او ایرانی¬ست. از امروز در ایران نه مسلمان، نه زردشتی، نه ارمنی، نه یهودی، نه فارس و نه ترک نبوده، فقط یک ایرانی هست! ما یک ملت هستیم!» [۳] به عبارت دیگر، سوسیال دموکرات-های ایرانی در عصر مشروطه در پی «تشکیل» دولت – ملت بودند و برای تشکیل دولت ـ ملت نه در پی تفوق و برتری یک قوم بر دیگر اقوام ایرانی بودند و نه می¬خواستند ویژگی¬های یک قوم را به دیگر اقوام تسرّی دهند و نه اقوام را «یکسانسازی» کنند. علاوه بر این، دموکراسی را لازمۀ تشکیل ملت می¬دانستند و تأکید می¬کردند استبداد مانع «تشکیل ملت» است [۴].
در دهۀ پایانی سلطنت قاجار، به¬تدریج گرایش دیگری از ناسیونالیسم ایرانی رو به رشد گذاشت که نظری متفاوت با سوسیال دموکرات¬های عصر مشروطه داشت. این گرایش بر نژاد و زبان تأکید می¬کرد و نه تنها تعلق خاطری به حکومت مشروطه، دموکراسی و تکثرگرایی نداشت بلکه برای تحقق «ملت¬سازی» مورد نظرش نیازمند حکومت دیکتاتوری بود. اوضاع و شرایط جامعۀ ایران، به ویژه در دورۀ جنگ جهانی اول، افکار عمومی را برای تشکیل حکومت دیکتاتوری آماده کرده بود. مداخلۀ همه جانبۀ روس و انگلیس در ایران، بی¬توجهی زمامداران کشور به حال و روز مردم فرودست به همراه از دست رفتن اقتدار دولت مرکزی و قدرت گرفتن سران ایلات و عشایر و متنفذان محلی، بحران عمیق اقتصادی و مالی و گسترش فقر و فلاکت، خشکسالی و قحطی فراگیر سال ۱۲۹۶ش، برآمدن دسته¬های دزدان و راهزنان در مناطق مختلف کشور و ناتوانی حکام محلی در برقراری امنیت، و… نابسامانی¬های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را چنان تشدید کرده بود که بسیاری از فعالان سیاسی، و بخش¬هایی از اقشار میانی و فرودست جامعۀ شهرنشین ایران به تنگ آمده، امید به آیندۀ بهتر و اصلاح امور کشور از طریق حکومت مشروطه را از دست دادند و برای بسامان شدن اوضاع، در انتظار «دیکتاتور مصلح» یا «مرد فوق¬العاده مقتدری» بودند که می¬بایست «با یک شجاعت و تهوری میانِ مردی و دلاوری را تنگ بسته و برای استخلاص این ملت داخل عملیات بشود و بی¬آنکه از “دایه¬ها و لـله¬های ملت” بهراسد با عصای آهنین شروع به اصلاح کند.» و هرکس گفت چرا، اگر قانون دارد با قانون و اگر ندارد با ته تفنگ، با دست ژاندارم و شلاق قزاق» جواب او را بدهد. [۵] ناامیدی از مشروطه، زمینه را برای کنارگذاشتن راهکارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشروطه¬خواهانه و سوسیال دموکراتیک، و از جمله در مورد تشکیل دولت- ملت، از سوی فعالان سیاسی دیکتاتورطلب فراهم کرد که به صراحت می¬گفتند و می¬نوشتند: «زمامدار مفید به حال ایران کسی است که بداند دردِ اصلی ما فقر و بیکاری است و برای تهیۀ وسائل رفعِ آن، اشخاص لایق را – صرف نظر از جهات حزبی – دور خود جمع بکند، به کار بیندازد و در ضمن به همه بفهماند اگر مثل آدم راه رفتید، فبهاالمراد، والا وای برشما. » [۶]
علاوه براین، ناسیونالیسم تُرک و شکل¬گیری پان¬ترکیسم در سمت و سودادن به نظر و راهکارهای این¬ گرایش از ناسیونالیسم ایرانی مؤثر بود، تا جایی که می¬توان گفت ناسیونالیسم این گرایش سرشتی واکنشی داشت و از طریق یکسان¬سازی می¬خواستند مخاطرات ناشی از پان¬ترکیسم را برطرف کنند. صاحب¬نظران این گرایش، «در مقابله با ناسیونالیسم تُرک و پان¬ترکیسم بدان جهت تمایل یافتند که برخی از روش¬ها و ویژگی¬های حریف را نیز استقبال کرده و بر ضد خود او به کار گیرند»؛ غافل از اینکه حاصل کار آنها چیزی نخواهد شد بجز پدیده¬ای که «خود اصولاً در مقام نفی و مقابله با آن برآمده بودند.» [۷]
نظریه¬پرداز اصلی «ناسیونالیسم آمرانۀ نژادی» در ایران، دکتر محمود افشار یزدی [۸] بود که در سال¬های ۱۳۰۴ – ۱۳۰۶ به پیروی از نظریۀ «تشکیل غیرارادی ملت» مطرحشده از سوی متفکران آلمانی، بنیان-های وحدت ملّی ایران را بر اساس زبان و نژاد مشترک تدوین کرد. دکتر افشار درمورد وحدت ملی ایران بر این نظر بود: «مقصود ما از وحدت ملی ایران وحدت سیاسی، اخلاقی مردمی است که در حدود امروز مملکت ایران اقامت دارند. این بیان شامل دو مفهوم دیگر است که عبارت از حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ایران باشد.» دکتر افشار این حد از وحدت ملی را برای کشور چندین قومیتی ایران کافی نمی¬دانست و براین باور بود که چنین وحدتی برای ایران وحدتی ناقص است و باید آن را کامل کرد: «منظور از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود و ملوک¬الطوایفی کاملاً از میان برود، کُرد و لُر و قشقایی و عرب و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هریک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند.» به عبارت دیگر، از نظر دکتر افشار وحدت ملی ایران فقط با یکسان¬سازی و حذف تمامی تفاوت¬ها و تمایزات قومی کامل می¬شد؛ او تأکید می¬کرد و هشدار می¬داد تا زمانی که «در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود و هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی ما احتمال خطر می¬باشد. اگر ما نتوانیم همۀ نواحی طوایف مختلفی را که در ایران سکنی دارند یکنواخت کنیم، یعنی همه را به تمام معنا ایرانی نماییم، آینده تاریکی در انتظار ما است.» [۹].»
دکتر محمود افشار یزدی ، نظریه پرداز و سیاستمدار ایرانی
دکتر افشار به منظور یکسان¬سازی و دفع مخاطرات آتی [۱۰]، این قبیل راهکارها را پیشنهاد می¬کرد: ترویج کامل زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران در تمام مملکت و مخصوصاً در آذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان و نواحی ترکمن¬نشین؛ احداث راه¬آهن و توسعۀ شبکۀ راه¬ها برای ایجاد ارتباط بین نواحی مختلف کشور؛ کوچاندن ایلات آذربایجان و خوزستان به مناطق مرکزی کشور و بردن ایل¬های فارسی زبان به زیستگاه آن ایل¬ها و شهرنشین¬کردن ایل¬های فارسی زبان؛ ممنوع کردن استفاده از زبان¬های غیر فارسی در محاکم، مدارس، اداره¬های دولتی و ارتش و …؛ تغییر تقسیمات کشوری و از بین بردن اسامی آذربایجان و خراسان و کرمان و عربستان و …؛ تبدیل نام¬های ترکی و عربی نواحی، روستاها، کوه ها و رودهای ایران به نام¬های فارسی. [۱۱] پیششرط ضروری این اقدامات هم «داشتن حکومت مقتدر و نظام قوی» است.[۱۲] به این ترتیب، دکتر افشار با اتکای به قوۀ قهریۀ دولت مقتدر، می¬خواست «ملت¬سازی» را جایگزین «تشکیل ملت» و «یکسان¬سازی» را جایگزین «همگرایی ملّی» کند و با از بینبردن تنوع قومی و فرهنگی، ملّتی واحد و یکدست بسازد.
در سال¬های ۱۳۰۵-۱۳۰۷، سوسیال¬دموکرات¬های ایرانی در برابر ناسیونالیسم آمرانۀ دکتر محمود افشار، بار دیگر نظریات و راهکارهای خود را برای وحدت ملی و تشکیل ملت ایران مطرح کردند. در این دوره، چهرۀ شاخص آنها گریگور یقیکیان بود.[۱۳] یقیکیان وحدت ملی ایران را مبتنی بر ارادۀ آزاد اقوام و تشکیل دولت – ملت را روندی دموکراتیک و طولانی می¬دانست. بر این نظر بود که «در مملکت ایران ملل زیادی مثل ترک، فارس، طالش، لُر، تاجیک، کُرد، بلوچ، ترکمن، ارمنی، عرب، یهود، زردشتی وآشوری و غیره زندگی می¬نمایند» و هریک از این اقوام «حقوق و عادات و رسومات ملی و نژادی و محلی» خود را دارند. به منظور تحقق وحدت ملی و تشکیل دولت – ملت ایران «دولت ما بایستی ملل فوق را در آغوش ایرانیت پذیرفته و کوشش نماید که به وسیلۀ تمدن و آزادی، آنها را با یکدیگر متحد و به وسیلۀ اتحاد مذکور آنها را از منطقۀ منافع خصوصی و محلی خود خارج و داخل منافع عمومی ایران نماید.» [۱۴]
گریگور یقیکیان ، اندیشه مند ، سیاستمدار و هنرمند ایرانی ارمنی
برخلاف دکتر افشار، یقیکیان نه تنها مخالفتی با تنوع قومی و فرهنگی نداشت و آن را مخاطره¬ای برای تمامیت ارضی ایران تلقی نمی¬کرد بلکه این تنوع را از ویژگی¬های اساسی هویت ایرانی می¬دانست و می خواست این تنوع و تکثر در تشکیل دولت – ملت ایران محفوظ بماند. از این رو، تأکید می¬کرد باید هرکاری را که می¬توانیم انجام دهیم که: «از یک طرف این عادات و رسومات و حقوق دچار حملات بی جا و بی¬فایده نشده و اسباب کدورت در بین ساکنین ایران فراهم نکند و از طرف دیگر، این رسومات و عادات و حقوق اصلاح شده و تمام ساکنین مجتمعاً در اقدامات لازمه برای ترقی مملکت مشارکت» کنند. [۱۵]
یقیکیان که پیش¬شرط هرگونه تحول و ترقی در ایران را در «مرکزیت قوای ملی و دولتی» و برطرف شدن «ملوک¬الطوایفی» می¬دانست، این راهکارها را برای وحدت ملی و تشکیل دولت – ملت ایران پیشنهاد می¬کرد: «۱. ایجاد اتحاد در بین تمام ملل ایرانی¬نژاد ۲. ایجاد صمیمیت و دوستی بی¬آلایش و پاک در بین تمام ساکنین ایران بدون فرق نژاد و مذهب ۳. امحاء غرور و تکبر بی¬جای رؤسا و مللی که با یکدیگر در حدود یک مملکت زندگی می¬نمایند. اگر این سه وسیله عملی شده و تمام ساکنین ایران به خلاف ماضی دست اتفاق به یکدیگر داده و ملل همجوار ایرانی¬نژاد را در کارهای مدنی و اخلاقی با خودشان متحد کنند مملکت ما هرگز دچار اغتشاشات داخلی نگردیده و از آنتریک¬های خارجه همیشه آسوده و آزاد خواهد بود.» [۱۶]
تأکید یقیکیان بر ضرورت «اتحاد ملل ایرانی¬نژاد» به عنوان یکی از پایه¬های اصلی وحدت ملی ایران مبتنی بر تحلیل و جمع¬بندی او از شرایط منطقۀ خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول بود؛ یقیکیان هم مانند دکتر محمود افشار متوجه مخاطرات پان¬ترکیسم و ناسیونالیسم عربی برای ایران بود و در این باره می نوشت: دولت ترکیه پس از تحولاتی که در نتیجه جنگ جهانی از سر گذراند«از تکیه خود در اروپا و مغرب محروم گردیده و نظرش را به سمت مشرق افکنده و به سویت¬ها [اتحاد شوروی] متکی شده، می خواهد اساس دولت خود را به وسیلۀ اتحاد تمام ملل ترک¬نژاد قوی و محکم سازد.» همچنین، «اعراب به قصد تشکیل دولت بزرگی و تصرف اراضی که مسکونه اعراب است، درصدد اتحاد برآمده آتیۀ منور و شرافتمندی را برای خود تهیه می¬نمایند.» [۱۷]
در این شرایط، ایران به منظور تحکیم موقعیت خود در منطقه خاورمیانه و برای اینکه از همگرایی ترک¬ها، عرب¬ها و همچنین تلاش¬های استقلال¬طلبانه برخی از اقوام در کشورهای همجوار آسیب نبیند، باید همگرایی ملل ایرانی¬نژاد را دنبال کند. یقیکیان علاوه بر همۀ اقوام ساکن ایران، افغان¬ها، کُردها (در ترکیه و عراق)، ارمنی¬ها، گرجی¬ها، تاجیک¬ها و … را ملل ایرانی¬نژاد می¬دانست و بر این نظر بود که اتحاد ملل ایرانی¬نژاد با محوریت و مرکزیت ایران از یک¬سو موجب حفظ تمامیت ارضی و تحکیم وحدت ملی ایران می¬شود و از سوی دیگر، عامل اقتدار سیاسی، توسعه و ترقی اقتصادی و شکوفایی فرهنگی ایران در منطقۀ خاورمیانه خواهد شد. یقیکیان هشدار می¬داد که «غیر از ملل ایرانی¬نژاد وسیلۀ دیگری برای حفظ از مخاطرات آتیه نخواهیم داشت.» بنابراین، «بایستی عجله کنیم تا سپارتیزم [۱۸] (آرزوی محوشدن قسمتی از مملکت) در مملکت ما ظاهر نگشته و نفوذ دشمنان برای بهم¬زدن اتحاد مزبور زیاد نگردیده است باید عظمت و ترقی ایران به وسیلۀ اتحاد ملل ایرانی¬نژاد تأمین شود.» [۱۹]
حکومت رضاشاه از دو نظریۀ «همگرایی ملی» و «تشکیل ملت» به صورت دموکراتیک، و «ملت¬سازی» و «یکسان¬سازی» به صورت آمرانه، نظریۀ دوم را دربارۀ وحدت ملی ایران برگزید و این نظریه به همراه تأکید بر فرهنگ و تاریخ ایران باستان، به بنیاد ایدئولوژی رسمی و راهکارهای پیشنهادی افشار به برنامۀ عمل سیاسی – اجتماعی و فرهنگی حکومت رضاشاه تبدیل شد. [۲۰]
***
ایرانِ امروز اگرچه متفاوت از ایران عصر مشروطه است، اما همچنان در کشاکش به سامان رساندن دولت ـ ملت ایرانی قرار دارد. تجربۀ یک¬صدسال اخیر و مخاطراتی که ایران امروز را تهدید می¬کند، پیش از هر چیز حاکی از آن است که اندیشۀ ناسیونالیسم ایرانی نیازمند بازنگری و تحول اساسی است؛ تحولی که با تمامیت ارضی و منافع ملی، نیازهای جامعۀ ایران و مقتضیات جهان امروز مطابقت داشته باشد. برای این کار لازم است به بازنگری تاریخ ایران، به ویژه در سدۀ اخیر، بپردازیم و اندیشه¬ها و نظراتی را که در زمینۀ تشکیل ملت ایران مطرح شده، اقداماتی که به عمل آمده است و نتایج آنها را مورد تأمل و بازنگری قرار دهیم. از این¬رو، بازنشر مقالۀ «ما یک ملت هستیم» یادآور آن است که در آغاز سدۀ گذشته، مشروطه خواهان تجددطلب چه اندیشه و راهکاری را برای تشکیل دولت – ملت ایران در نظر داشتند.
**********
ما یک ملت هستیم ! [۲۱]
استبداد ما را به عنوانات مختلفه و اسامی متعدده از همدیگر منفرد نموده، به یکدیگر دشمن می¬نمود و یک ملت واحدۀ ایرانی را در شکل و هویت جداگانه القا نموده ما را از همدیگر دور، یکی را اسمش زردشتی نهاده خون ایشان را بر مسلمانان مباح و دیگری را یهودی نام داده با تفسیرات مخصوصه، حسیات دشمنانه در قلب ما نسبت به آنان پرورش می¬داد. سیمی را که به جهت اینکه ارمنی است همچه وانمود می¬نمود که اینها از جنس ما نبوده بالتمام از حیث و مقام ایرانیت دورند و چهارمی را به تُرکیت متهم نموده عداوت ایشان را در قلب فارس¬ها و نفرت فارس¬ها را در مغز تُرک¬ها ساری می¬نمود.
یک هیئت واحدۀ ایرانی را که همه پرورش یافتۀ یک آب و خاک بوده و همه بالتساوی هوای مسموم مستبدۀ او را به یک اندازه تنفس می¬نمودند همچه خیال می¬کردند که دشمن ایشان برادر خودشان است که یا در زبان دیگر حرف می¬زند و یا اینکه خدا را به طور علی¬حده ستایش می¬نمایند.
و اینها در صورتی که بالتساوی اجحافات کابوس استبداد را متحمل شده و مظالم آن دشمن بشریت را به یک اندازه تاب¬آور می¬گشتند از اثرات جهل و نادانی که مخصوصاً از طرف حکم¬داران مطلق ایران جعل شده و ابنای ایرانی را در تاریکی آن نگه¬می¬داشتند همچه خیال می¬کردند که علت این بدبختی و سرنگونی و مظلومی همانا هم¬بلادی¬های خود ایشان هستند که یا زبانشان یا دین و مذهبشان غیر از زبان و دین ایشان است.
بلی، کار دولت مستبده و سعی حکم¬داران مطلقه همه جا این طور بوده و همیشه مشاهیر ضلام دنیا این ترتیب را دستور خود قرار داده¬اند برای آنکه حکومت جابرۀ خود را به همه ساری بنماید پُلتیکی که یک هیئت مجتمعه را از همدیگر متفرق ساخته و ایشان را به جان همدیگر بیندازد همیشه تمام مستبدین روی زمین بلااستثنا متوسل گشته¬اند و مستبدین ما ایرانیان نیز در این مورد از کسی کمتر نبوده و اصول ژزوئیتیزم (نفاق بینداز تا اینکه حکمرانی بتوانی) را خوب اخذ نموده و همیشه در حافظه داشتند.
***
هرقدر که استبداد ما را از همدیگر متفرق ساخته و تخم عداوت یکدیگر را در قلب¬مان می¬پاشد آن¬قدر هم¬بستی که حُریت و مشروطیت حالیه که نتیجۀ یک پروتست خونین علیه اصول ادارۀ سابقه است، مایۀ محبت و اتحاد را در میانۀ ما ساری بنماید.
و در حکومتی که در سایۀ مجاهدات جانسپارانۀ اولادهای از سر گذشتۀ خود وطن اجرای اقتدار می-نماید که آن مجاهدین بلافرق ملت و مذهب در راه استحصال آزادی و برابری می¬کوشیدند نباید دیگر حرفی برای مخالفت ملی و مغایرت مذهبی بماند. امروز روز وفاق و وقت اتفاق است. همۀ ایرانی¬ها باید بدون فرق ملت و مذهب دست به¬هم داده از سیئات گذشته غماض عین نموده و به آتیه و استقبال چشم بسته، در آبادی مملکت فکر و جد بنمایند.
امروز وطن ما، آن مادر بلادیدۀ عزیز تمام ایرانیان، خواه آن ایرانی مسلمان باشد خواه یهودی، خواه ارمنی باشد خواه زردشتی، خواه تُرک باشد و خواه فارس، تمام اولادهای خود را با یک صدای مظلومانه به اتحاد دعوت می¬نماید.
بلی، امروز چیزی که باعث نجات مملکت ما است همانا اتحاد است !!ایرانی یک ملت است. ملتی که در زبان¬های مختلف متکلم بوده و به اشکال مختلفه خدای خود را پرستش می¬نماید.
بلی، ایرانیان بایستی که بدون استثنا، مثل یک ملت واحدۀ سهیم الضرر والمنفعه باشند.
***
مع¬التأسف مملکت ما هنوز از تأثیرات دورۀ استبدادی رها نشده و طبیعی است که تأثرات آن مظالم چندین هزارساله به این زودی رفع نخواهد شد.
هنوز از جنوب صدای مظلومانۀ زردشتیان که ابنای وطن و برادران ملی و تاریخی ما هستند خاموش نشده. هنوز اشخاصی که از فعالیت استبداد بهره¬ور شده به این بی¬چارگان فلکزدگان که در خانۀ اصلی و موروثی خودشان که ایران باشد دست تطاول و تعدی دراز می¬کردند متنبه نشده¬اند.
قارئین محترم ما [به] یقین نمرۀ ۱۳۳ «ایران نو» را دیده و مذاکرات جلسۀ چهل و ششم دارالشورای ملی را خوانده¬اند. کمیسیون داخله راپورت می¬دهد که در انتخاب انجمن [ولایتی]، زردشتیان را که قسم کلی شهر را تشکیل می¬دهند به انتخاب راه نداده¬اند.
در این مورد آقای ارباب کیخسرو وکیل محترم زردشتیان از این مسئله استفاده نموده اظهاراتی راجع به احوال زردشتیان نموده¬اند. معلوم می¬شود که هنوز آن حسیات و مناسباتی که به واسطۀ القاآت قهریه استبداد در مغز ما جاگیر شده وقت¬ها می¬خواهد، مجاهدت¬ها لازم دارد که بیرونش کنیم. همانا این حال پُر اسف و ملالمان بوده، همانا این مرض لازم¬العلاج جمعیت ایرانی سبب شده که ارباب کیخسرو را، در صورتی که کمال میل را داشته¬اند که در مدافعۀ حقوق عدۀ مخصوصی درنیامده، ترجمان مسائل و احتیاجات نوعی باشند واداشته است که با حیث نمایندگی زردشتیان احتیاجات و مظلومیت منتخبین خودشان را به دارالشورای ملی که حافظ حقوق تمام اولادهای مساوی الحقوق ایرانی است عرضه بدارد.
از قراری که تلگراف زردشتیان یزد و مشروحۀ وزارت داخله و بیانات ارباب کیخسرو می¬نمایانند معلوم می¬شود که زردشتیان را نه تنها از اشتراک به انتخاب انجمن مانع شده¬اند بلکه دوباره یک نفری که زردشتیان می¬خواهند از خودشان نماینده به انجمن بقبولانند و در صورتی که انجمن هم یک نفر اعضاء کسر دارد قبول نمی¬شود. این است که مسئله به محاکمۀ دارالشورای ملی بعد از مذاکرات زیاد و اظهار حسیات متأثرانه نسبت به حال زردشتیان به اکثریت تام این طور رأی داده است که: «چون زردشتی¬های یزد این مرتبه در انتخاب انجمن ولایتی شرکت نکرده¬اند در این مرتبه به آنها حق داده می¬شود یک نفر را منفرد انتخاب کنند جهت عضویت در انجمن ولایتی و موقع تجدید انتخاب مثل سایر اهالی شرکت در انتخاب خواهند کرد.»
رأی قطعی¬مان این است که این قطعنامه دارالشورای کبرا نسبت به اختیار انتخابی زردشتیان درجۀ اول لزوم را احراز نمی¬نماید. چون در اجرای انتخاب خلاف قانونی شده و بنابراین، لازم بود انجمن به¬هم خورده مجدداً به اشتراک زردشتیان یزد دوباره تشکیل یابد چنان¬که بعضی نمایندگان این رأی اظهار کرده-اند. و در این صورتِ رأی دارالشورا ما یاز یک ملاحظۀ اعتدال می¬بینیم که هرگز طرفدار آن نیستیم.
ما باید از اول کار تمام اساس مشروطیت عوامی را مجری داشته و مخصوصاً تمایلاتی که در متفرق ساختن ابنای ملت بوده و سبب اختلاف و بیگانگی ایشان می¬شوند ابداً راه ندهیم. به نظر ما زردشتیان از آنجایی که اولادهای این آب و خاک بوده و برادران شریک¬النفع والضرر این وطن مقدس هستند حق دارند که با مسلمانان یزد با تمام مساوات در انتخابات انجمن اشتراک نمایند. مادامی که این حق غصب شده و ایشان از انتخاب محروم گشته¬اند بایستی این حق بلافصل ایشان بدون کم و کاست مسترد شود و این نمی¬شود مگر با تشکیل مجدد انجمن مبنی بر اساس و ترتیبات صحیحه..
این رأی که دارالشورای ملی داده اگرچه زردشتیان را موقتاً ساکت می¬کند ولی اساس برابری، برادری و مساوات را هرگز راضی نمی¬نماید مگر اینکه بعضی شرایط موجوده در نظر بوده، اعتدال این رأی را اقتضا نماید.
***
این را هم باید بگوییم که امروز استقلال ما، تجدد ما، ملیت ما، شرف تاریخی ما به درجه¬ای محتاج به افکار عمومی اروپاست که در هیچ قرن از قرون به این درجه محتاج نبوده و می¬توانیم بگوییم که در تاریخ هیچ ملتی این حال حالیۀ ما دیده نشده است.
ما باید با نظریات ترقی¬پرورانه و اقدامات حریت¬پرورانه و قطعنامه¬های مساوات گسترانۀ خود به تمام عالم تمدن بنمایانیم که ما از دور وحشیت و بدویت خارج شده، داخل تمدن می¬شویم !
ما باید به تمام سیاسیون اروپا و مستشرقین بفهمانیم که دیگر آن روزهای ایران سپری می¬شود که هر یکی را اسم مخصوصی نهاده با هم دشمن نموده بودند. ما باید به هر ذی¬حسی بفهمانیم که امروز روزی است که تمام ایرانی¬ها دست اتحاد به هم داده بر سعادت و آتیۀ وطن خودشان سعی می¬نمایند.
ما باید ملتی تشکیل بدهیم که در زبان¬ها و شیوه¬های مختلفه تکلم نموده و به آیین¬های متفرقه خدا را پرستش نماید که اسم او ایرانی¬ست.
از امروز در ایران نه مسلمان، نه زردشتی، نه ارمنی، نه یهودی، نه فارس و نه تُرک نبوده فقط یک ایرانی هست !
ما یک ملت هستیم ! …[۲۲]
پی نوشت ها :
۱.اصول هشتم و بیست و ششم متمم قانون اساسی ایران
2.صل بیست و نهم متمم قانون اساسی
3.«ما یک ملت هستیم»، روزنامۀ ایران نو، ۴ صفر ۱۳۲۸ه.ق/ ۱۶ فوریه ۱۹۱۰.
4.همانجا
5.برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: آرمان نهچیری، «علت مخالفت ملک¬الشعرای بهار با کودتای سوم اسفند»، نگاه نو، شمارۀ ۱۲۸، زمستان ۱۳۹۹
۶.روزنامۀ مرد آزاد، ۴ عقرب [آبان] ۱۳۰۲
7.کاوه بیات، پان¬ترکیسم و ایران، تهران، پردیس دانش، ۱۳۸۷، ص ۱۱۶
۸.محمود افشار یزدی (۱۲۷۲-۱۳۶۲)، دانش¬آموختۀ حقوق در دانشگاه لوزان بود و در سال ۱۳۰۰ به ایران بازگشت. مدتی در مدرسۀ سیاسی تدریس کرد و ریاست مدرسۀ تجارت را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۵،به قوۀ قضاییه پیوست و منصبش «مستشاری استیناف» تهران بود. سپس به وزارت دارایی رفت و تا سال ۱۳۱۲ ریاست ادارۀ اقتصادی و حقوقی آن وزارتخانه را برعهده داشت و در آن سال به دادگستری بازگشت. در سال ۱۳۲۲ به وزارت فرهنگ منتقل شد و در سال ۱۳۲۴ استعفا داد واز مشاغل دولتی کناره¬گیری کرد. افشار از تیرماه ۱۳۰۴ تا اسفند ۱۳۰۶مجلۀ آینده را منتشر کرد که یکی از نشریاتی است که به رغم مدت کوتاه انتشارش بسیار تأثیرگذار بود. در سال¬های ۱۳۲۳-۱۳۲۴ و ۱۳۳۸ بار دیگر مجلۀ آینده را منتشر کرد که برخلاف دورۀ اول توجهی برنیانگیخت.
9.محمود افشار، «آغازنامه»، مجلۀ آینده، تیرماه ۱۳۰۴، ص ۵
۱۰.برای اطلاع از مخاطرات مورد نظر محمود افشار، بنگرید به: «خطرهای سیاسی»، مجلۀ آینده، اسفندماه ۱۳۰۶
۱۱.برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: بیات، پان¬ترکیسم و ایران، تهران، نشر شیرازه کتاب ما، چاپ سوم، ۱۴۰۲
۱۲.برای اطلاع بیشتر، بنگرید به: «مسئلۀ ملیت و وحدت ملی ایران»، مجلۀ آینده، دی¬ماه ۱۳۰۶
۱۳.گریگور یقیکیان (۱۲۵۹-۱۳۲۹)از رهبران حزب سوسیال دموکرات هنچاکیان و از پیشروان نمایشنامه¬نویسی و رمان-نویسی در ایران است. یقیکیان در دهکده کراسن در امپراتوری عثمانی به دنیا آمد، در نوجوانی به تفلیس و سپس باکو مهاجرت کرد. در سال ۱۹۰۸ برای فعالیت سیاسی به عثمانی بازگشت و به روزنامه¬نگاری پرداخت. در سال ۱۲۸۹ به عنوان نمایندۀ تام الاختیار حزب هنچاکیان به ایران آمد و در انزلی اقامت کرد. در انزلی و سپس در رشت به تبلیغ و ترویج سوسیال دموکراسی پرداخت. از سال ۱۳۰۱ با روزنامه¬های محلی رشت همکاری کرد. در سال¬های ۱۳۱۰-۱۳۰۱ شمار زیادی نمایشنامه و رُمان به زبان فارسی نوشت که تعدادی از نمایشنامه¬هایش در رشت اجرا شد. در سال ۱۳۰۷ روزنامۀ ایران کبیر را در رشت منتشر کرد که در شهریور ۱۳۰۹ توقیف شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ یقیکیان با انتشار روزنامۀ ایران کنونی فعالیت سیاسی را از سر گرفت و تا سال ۱۳۲۷ فعال بود. برای آگاهی بیشتر از زندگی و نظرات و مواضع سیاسی و اجتماعی گریگور یقیکیان، بنگرید به: محمدحسین خسروپناه، گریگور یقیکیان گرایشی در سوسیال دموکراسی ایران ۱۳۲۷-۱۲۸۹ شمسی، تهران، شیرازه کتاب ما، ۱۴۰۰
14.گریگور یقیکیان، «یادداشت به تمام ایرانیان دنیا»، هفته¬نامۀ حبل¬المتین، ۲۸ شهریور ۱۳۰۶
۱۵.طلیعۀ روزنامۀ ایران کبیر، ۱۴ دی ۱۳۰۷
۱۶.همانجا
17.گریگور یقیکیان، «یادداشت به تمام ایرانیان دنیا»، هفته¬نامۀ حبل¬المتین، ۲۸ شهریور ۱۳۰۶
۱۸ . Separatism
۱۹.همانجا
۲۰.برای اطلاع بیشتر از چگونگی اجرای راهکارهای دکتر افشار در دورۀ سلطنت رضاشاه، بنگرید به: بیات، پان¬ترکیسم و ایران
۲۱.روزنامۀ ایران نو، ۴ صفر ۱۳۲۸ه.ق/ ۱۶ فوریه ۱۹۱۰
۲۲. نقطه¬چین در اصل
برگرفته از : فصلنامه زنده رود، شماره ۷۷ ، پاییز و زمستان ۱۴۰۲
نظر شما