نوشته ی : ثمین باغچه بان
حسین سرشار ، دیوانه ی آواز و اپرا بود ، عاشق اپراهای « وردی » بود ، اگر می شنید که مثلا در آلمان فُلان اُپرای « وردی » به زبان آلمانی اجرا شده است ، بد جوری کُفری می شد . این کار را خیانت به « وردی » و جنایت می شمرد . عقیده اش این بود که هر اُپرایی باید به زبان اصیل خودش اجرا شود ، که البته حق داشت .
من فکر می کنم اگر – به هر جوری شده – اپرایی از « واگنر » یا « وردی » به زبان عربی اجرا شود چیز چنان ناجوری از آب درخواهد آمد که – به قول معروف – مرغ پخته هم خنده اش خواهد گرفت . من اصلا فکر نمی کنم « آرایشگر شهر سویل » اثر «روسینی » به زبان عربی قابل اجرا باشد ، و اگر خواننده ای توانست آن آواز را به زبان عربی بخواند ، باید مجسمه اش را با طلا ریخت . . .
این ناجوری از آن است که زبان عربی ، با زبان ایتالیایی یا آلمانی ، زمین تا آسمان فرق دارد . از آهنگ زبان عربی پیداست که خیلی از کلمات از بیخ گلو بیرون می آیند ، اما کلمات ایتالیایی از نوک زبان ، به سبکی پرستو پرواز می کنند . . .
برای همین اختلاف زبان است که اجرای اپرایی از وردی ، روسینی یا موتسارت ، به زبان عربی ، چینی یا فارسی ، ناجور از آب درمی آید .
اجرای یک آواز با چند زبان همسایه و هم ریشه ، خیلی بهتر و طبیعی تر از آب در می آید؛ اما به نظر من این جور آوازها هم مثل مرغی هستند که با دو تا نصفه بال پرواز می کنند …
من خیلی سال است که با این کارها کاری ندارم ، اما چون داشتم یادی از حسین سرشار می کردم ، خواه و ناخواه، گریزی هم به آواز زدم . مگر می شود از سرشار یاد کرد و یاد آواز نیفتاد ؟
نظر شما