محمد حیدری
در یک ماه گذشته چند رویداد بنیادین در سطح ایران ، خاورمیانه و جهان رخ داده که بی هیچ دودلی ، به دگرگونی های بسیار منجر خواهد شد ؛ اما ندیده ام که کسی به پیش زمینه ها و پیامدهای این رویدادهای بنیادین توجهی در خور نشان دهد . از آنجا که خود هنوز توان لازم برای ورود به این مباحث را باز نیافته ام ، فهرست آنها را در زیر می آورم و تنها به گونه ای گذرا اشاره می کنم که چرا باید این رویدادها مورد ارزیابی ژرف و آینده نگرانه قرار گیرند :
نخست : استقرار نیروهای روسیه در خاک سوریه و در نزدیکی اسرائیل ، اقدام این نیروها به عملیات گسترده نظامی ، نشان دادن واکنش های محتاطانه از سوی آمریکا و متحدانش در برابر هل من مبارزه جویی های آقای پوتین و فدراسیون روسیه که گزارش کامل آنها را باید در رسانه های روسی جست و جو کرد . هم زمان تهدید علنی و شدید چین ( که حتی می توان آن را نوع خفیفی از اولتیماتوم ارزیابی کرد ) علیه آمریکا در واکنش به حضور ناوگان آمریکا در دریای جنوبی چین . آیا نمی توان این تحولات را آغاز رسمی و اعلام شده ی پایان جهان تک قطبی ارزیابی کرد ؟ و اگر پاسخ « آری » است ، چه دگرگونی هایی را می توان محتمل دانست و در انتظار آنها بود ؟
دوم : خیزش ناگهانی موج مهاجرت پناهجویان از خاورمیانه و شمال آفریقا به اروپا موجب تزلزل اصول و ارزش هایی شد که اروپایی ها به آن می بالیدند و خود را در پناه آن ایمن می پنداشتند . پس از آن مرزها بسته شد و شاهد کشیده شدن سیم های خارداردرمرز تعدادی از کشورها بودیم و دیدیم و خواندیم که به راه افتادن این موج میان رهبران اروپا اختلاف نظر ایجاد کرد و حتی موجب شد سخن هایی از تغییر قانون های مهاجرت و پناهجوپذیری در تعدادی از کشورهای قدرتمند اروپا شنیده شود . آیا این موج عظیم مهاجرت اتفاقی بود و یا امکان دارد یک برنامه ریزی آن را به راه انداخته باشد ؟ دو تاثیر دیگر این موج می تواند بر تزلزل روابط میان کشورهای اروپا ، ولاجرم موجودیت اتحادیه ی اروپا و نیز تغییر در مناسبات اروپا با ایالت های متحد آمریکا جست و جو شود ( توجه کنید به گردهمایی ها و تظاهرات رو به افزایش اروپایی ها در مخالفت با توافق نامه مبادله ی آزاد بازرگانی دو سوی آتلانتیک ) .
سوم : رویدادهای خونبار فرانسه ….. چرا فرانسه باید در کانون حملات تروریستی گروه دست ساز داعش قرار بگیرد ؟ فرانسه چه کرده است که باید در شرایطی قرار گیرد که دولتش بتواند در سایه ی اوج گیری احساسات ملی فرانسویان ، زیرکانه ، اصول و ارزش های بنیادین جامعه را دور بزند و برای سه ماه در کشور وضعیت فوق العاده اعلام کند و نیروهای ارتش را در خیابان ها مستقر کند ؟ در این زمینه توصیه می کنم مقاله ی « انحطاط فرانسه » ، نوشته ی سرژ حلیمی ، دبیر تحریریه روزنامه ی « لوموند دیپلماتیک »، در شماره ی نوامبر ۲۰۱۵ این نشریه را بخوانید – این نوشتار به تمامی پرسش بالا پاسخ نمی دهد ، اما برای یافتن پاسخ راه گشا است .
رویدادهای فرانسه به آرامی زمینه ساز رشد افراطی گری ملی ( و شاید نوعی جدید از فاشیسم ) در سراسر اروپا می شود . اگر به حمله های روزافزون به مراکز زندگی و اسکان پناهجویان در کشورهای اروپا ، رشد روحیه ی بیگانه ستیزی ، به ویژه در مورد رنگین پوستان و حتی مسلمانانی که از چند نسل پیش ساکن کشورهای اروپایی شده اند ، توجه کنیم این واقعیت را بهتر می توان دریافت .
چهارم : ایران و روسیه ، با پیمان نوشته یا ناننوشته ، همکار نظامی شده اند . شاید این همکاری رسمی نباشد ، اما در راستای اهدافی است که با منافع آمریکا و متحدان در تضاد کامل قرار دارد . اکنون دست کم این پرسش مطرح است که این وضعیت تازه بر اجرای « برجام » و برداشتن تحریم ها ( که به زمان اجرایی شدن همان بخشی که غربی ها وعده اش را داده اند بسیار نزدیک شده ایم ) چه تاثیری خواهد گذاشت ؟ اگر به برخی نکته های گزارش تازه ی آقای آمانو و نیز اظهارنظرها و تفسیرهای گروهی از مقامات آمریکایی و اروپایی دقیق شویم ، می توانیم مبادرت به گمانه زنی هایی بکنیم .
در پایان یاد آور می شوم ، هدفم از این نوشته تنها طرح صورت مسئله هایی است که به نظرم شایان اهمیت فراوان هستند و بایسته است دانشوران و نخبگان ، فارغ از موج سازی های هدفمند رسانه ها ، آنها را برای آگاهی جویندگان حقیقت واکاوی کنند .
۲۸ آبان ۱۳۹۴
نظر شما