نات پری
اشاره :
در روز ۲۹ ژانویه ی ۲۰۰۲ ، جورج . دبلیو . بوش ، رئیس جمهور ایالت های متحد آمریکا در سخنرانی سالانه ی خود در کنگره ی آمریکا ، هنگام اشاره به کشورهای ایران ، عراق و کره ی شمالی ، تعبیر « محور شرارت » ( Axis of Evil ) را به کار برد و علت این نامگذاری را پشتیبانی این کشورها از « تروریسم جهانی » و « تلاش آنها برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی » بیان کرد . پس از آن راهبرد «تغییر حکومت» به راهبرد رسمی واشنگتن در برابر کشورهایی تبدیل شد که در فهرست دشمنان آمریکا قرار گرفتهاند. امروز نیز این تعبیر در حال پیگیری است و نه تنها خاورمیانه و شمال آفریقا بلکه اروپا را نیز تهدید به بی ثباتی میکند .
به گزارش گروه بینالملل «خبرگزاری فارس » ، وبگاه تحلیلی «کنسرسیوم نیوز» در یادداشتی به قلم «نات پری» نوشت:
وضعیت بحرانی و پرآشوب امروز در جهان یکی از پیامدهای اولیه ی طرحی است که بیش از یک دهه ی پیش کاخ سفید تحت عنوان ادعایی «ترویج دموکراسی و آزادی» ارائه نمود . ادعای دیرینه ی واشنگتن درباره ی مسئولیت ترویج دموکراسی و حقوق بشر در سراسر دنیا از زمان آمریکاییهای آنگلوساکسون برقرار بوده ، اما شاید بتوان جورج بوش را بارزترین نمونهای خواند که مبارزه با ظلم و ستم را ماموریت الهی خود دانسته و «دستورالعمل آزادی» را برای دولت خود تعیین نمود .
کاخ سفید حتی در واپسین روزهای ریاست جمهوری بوش گزارهبرگی صادر کرد تا طبق آن میراث (به اصطلاح) آزادی وی حفظ شود ؛ میراثی که به لطف حمله و اشغال آمریکا هماکنون در عراق شاهد آن هستیم . در بخشی از این گزارهبرگ آمده: رییسجمهور بوش به تعهد خود برای تقویت دموکراسی و ترویج صلح در سراسر دنیا عمل کرده و با گسترش آزادی، جایگزین بزرگی را برای ایدئولوژی منفور تروریسم قرار داده است . گسترش آزادی و دموکراسی افراطیگری را شکست داده و از مردم آمریکا محافظت میکند .
گرچه هرگز بیان نشد که چگونه استفاده از نیروی نظامی آمریکا منجر به گسترش آزادی میگردد، دستورالعمل آزادی به شدت از سوی نومحافظهکاران، اسلحهسازان و دیگر افرادی که منافعی در تقویت قدرت آمریکا و تعمیق حضور این کشور در نقاط ژئوپلتیکال داشتند، مورد استقبال قرار گرفت.
وضعیت کنونی جهان، ناامنی و بیثباتی عمیق در چندین جبهه – بحران پناهندگان، افراطگرایی خشونتآمیز، نوسان های اقتصادی و تغییرات آب و هوایی که تهدیدی برای پایههای تمدن در آسیا، آفریقا و اروپا به شمار میآید- به وضوح نشان میدهد که تا چه حد این سیاست غلط بوده است.
دخالت نظامی آمریکا در خاورمیانه به جای توسعه ی آزادی و دموکراسی به عنوان جایگزینهایی غیرقابل انکار برای تنفر و افراطیگری، نقشی کلیدی در فراهم نمودن شرایط برای ظهور گروههای شروری نظیر داعش ایفا نموده است. جنگهای اخیر منطقه که به منظور «گسترش آزادی» در حال ایجاد فاجعه ی انسانی و بحران پناهندگی است ، طی چند دهه پیش سابقه نداشته است.
ارزیابی اطلاعاتی
نزدیک به یک دهه پیش، یک برآورد اطلاعات ملی آمریکا – متشکل از اجماع ۱۶ نهاد جاسوسی در درون دولت – هشداری جدی درباره ی تشکیل نسل نوینی از «رادیکالیسم اسلامی» پس از اشغال عراق توسط آمریکا مطرح نمود. به گفته ی یکی از مقامات اطلاعاتی آمریکا، نظر جمعی این بود که جنگ عراق به طور کلی ، مشکل تروریسم را وخیمتر کرده است.
طبق این ارزیابی نارضایتیهای تثبیت شده مانند فساد، بیعدالتی و هراس از سلطه ی غرب منجر به بروز احساس خشم، حقارت، ناتوانی و نفرتی فراگیر از آمریکا در میان اکثر مسلمانان شده ؛ همانگونه که هماکنون جهادگران (داعش) اکنون دارای چنین احساساتی هستند.
گزینه ی بعدی آمریکا پس از شکست در عراق ، لیبی بود که واشنگتن ابتدا حکومت قذافی را سرنگون کرد و سپس با استفاده از شبهنظامیان مسلح و نیروی هوایی ناتو ، انبار تسلیحات این کشور را برای شورشیان در سوریه خالی کرد و جنگ داخلی را شعلهورتر کرد. بیثباتی در سوریه نیز که تامینکننده ی منافع ایالت های متحد آمریکا بود با مسلح کردن افراطگرایان در این کشور عملی گردید . آموزش نظامی سازمان سیا به شورشیان به اصطلاح «میانهرو» برای جنگ علیه دولت اسد ، بخش دیگری از رویکرد واشنگتن در قبال ایجاد ناامنی در سوریه به شمار میآید.
عامل بیثباتی کیست ؟
یکی از تاکتیکهای کلاسیک واشنگتن این است که هنگامی که در بیثبات کردن کشوری مقصر شناخته میشود ، فورا انگشت اتهام را به سوی عامل دیگری نشانه می رود تا توجهات را منحرف نماید . واقعیت این است که طرح بیثبات کردن سوریه نه از سال ۲۰۱۱ بلکه از ۲۰۰۱ که پنتاگون نقشه ی اشغال دولت در ۷ کشور خاورمیانه را ارائه نمود، آغاز شده بود.
به گفته ی ژنرال وسلی کلارک، فرمانده ی سابق ناتو ، وی بلافاصله پس از ۱۱ سپتامبر نامه ی محرمانهای را از پنتاگون دریافت کرد که در آن جزئیات برنامه ی سرنگونی دولت در عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران آورده شده بود. از میان این هفت کشور تنها جنگ در ایران به لطف دیپلماسی درنگرفت.
واقعیت این است که بخش اعظمی از آشوب چهارسالهای که سوریه را در خود میسوزاند، توسط واشنگتن ایجاد شده و تنها هدف آن نیز اجرای پروژه ی «براندازی حکومت» از طریق شورشهای مسلحانه است. این وضعیت همان «دستورالعمل آزادی» بوش در عرصه ی عمل است؛ که در آن چهار میلیون سوری ناچار به فرار از زادگاه خود شدهاند. خطرات تداوم این سیاست قابل لمس می باشد همانگونه که شاهد بحران پناهندگان در اروپا هستیم که از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون سابقه نداشته ، با این حال هنوز پیامدهای بدتری نیز در راه است.
جهان در آشوب
علیرغم فرار میلیون ها نفر سوری از کشور خود، هنوز بیش از ۱۷ میلیون شهروند در این کشور زندگی می کنند و از سوی داعش تهدید میشوند. تداوم خشونتهای داعش احتمال فرار آنها به اروپا را نیز افزایش میدهد.
در سویی دیگر یمن – به عنوان فقیرترین کشور خاورمیانه – قرار دارد که با توجه به جنگ (با عربستان سعودی) مورد حمایت آمریکا در آن میتواند موج تازهای از پناهجویان را از مدیترانه راهی اروپا کند. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل، میزان یمنی هایی که پیش از جنگ نیاز به کمکهای بشردوستانه داشتند ، هماکنون از ۵۰ درصد به ۸۰ درصد افزایش یافته و وخامت زندگی در این کشور را تشدید کرده است.
به گزارش گروههای حقوق بشر، ایالت های متحد آمریکا اگرچه حضوری مستقیم در ائتلاف سعودی ندارد ، اما با تامین اطلاعات و تسلیحات از جمله بمبهای خوشهای ممنوعه علیه غیرنظامیان یمنی به این ائتلاف کمک میکند.
در انتهای این گزارش آمده است : بسیاری از ماموریتهایی که ایالت های متحد آمریکا در این راستا انجام میدهد، موجب توسعه ی دامنه ی خشونت و تنش، از شرق اروپا گرفته تا شبه جزیره ی کره ، گردیده است. بنابراین دلایل فراوانی برای نگرانی کسانی وجود دارد که به زندگی در جهانی پر از صلح و امنیت امیدوار هستند. وضعیتی که اکنون در سوریه شاهد آن هستیم تنها آغازی برای (پیامدهای) «دستورالعمل آزادی» است ، مگر آنگه سیاستمداران آمریکایی گامی به عقب گذاشته و عملکرد خود در سراسر دنیا را بازنگری نمایند.
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
برگرفته از : پایگاه خبرگزاری فارس ( با ویرایش )
۱ نظر
کاملآ دقیق
ارسال شده در تاریخ سپتامبر 28th, 2015 در ساعت 11:03 ب.ظ
نظر شما