سالار سیف الدینی
اشاره : به تازگی شاهد علوی ، از فعالان قومگرای کرد ، در گفتگو با پایگاه اینترنتی « تقاطع » دیدگاه هایی ضدایرانی را طرح کرده است . سالار سیف الدینی ، کارشناس مسائل قومی و هویتی در این مقاله ، دیدگاه های شاهد علوی را با تکیه بر اسناد فرهنگی ایرانی و نظریه های غربی مورد اشاره ی او بررسی و نقد کرده است .
وقتی شاهد علوی ، پژوهشگر مسائل قومی ( کذا ) که فرق بین نظریه های آنتونی اسمیت و اریک هابسباوم و بندیک آندرسون را نمی داند و نظریه های سرمایه داری «چاپ و ابداع سنت » و چند نظریه ی دیگر را با «نمادپردازی قومی» اسمیت (Ethno- Symbolism) – که اتفاقا یکی از معدود الگوهای نظری غربی برای توضیح شکل بندی هویت ملی در ایران است – خلط می کند ، چنین متن خنده دار و مضحکی تولید می شود که بی سوادی و خامی مصاحبه کننده هم مزید بر آن شده . مشکل این دسته این است که نمی دانند ، و نمی دانند که نمی دانند. ظاهرا در خارج کشور قحط الرجال است که هر کس از راه می رسد ، می شود پژوهشگر و با نوشتن چند استاتوس در فیس بوک و چند مطلب بی مایه و سطحی تبدیل به کسی می شود که لابد می توانند برای مشکلات کشور نسخه بپیچید . نکته ی خنده دار این است که مصاحبه شونده ، خوشحال از این که گویا تئوری های جدیدی برای فروپاشی مملکت پیدا کرده ، به اسمیت چنگ می زند ؛ غافل از اینکه با آنتونی اسمیت نمی تواند به « گفتمان قومیت » خدمت کند. البته برای این کار نظریه پردازان بهتری هم هستند.
- نویسنده مدعی شده که خودآگاهی در هویت ایران «جدید» است و به مسافرت روشنفکران به اروپا می رسد .! عجب پس دوگانه ی «ایران- انیران»، « ایران زمین – توران زمین » و… همه ، لابد محصول کار روشنفکران غربی است ؟!. ایشان اگر به جای وارونه خوانی ناشی از هیجان زدگی الگوهای نظری غربی، ابتدا تاریخ ایران (موضوع اصلی کار) را مطالعه می کردند، روایت «غیریت و هویت » را در بسیاری از متن های پهلوی و ادبیات کلاسیک ، از ابن مقفع تا فردوسی و … ، مشاهده می کردند و اینطور حکم صادر نمی کردند .
- مفهوم هایی چون «هویت» و «وطن » در حیات سیاسی ایران غایب نبوده و چیزی نبوده است که با یکی دو مسافرت به ایران وارد شود. مفهوم « وطنخواهی» هم ریشه دار است و قرائن ادبی و تاریخی اش قابل دسترس . چنین تقلیل ها و فروکاست هایی مشخصا برای مصرف سیاسی مطرح می شوند. بله ، مفهوم های چون «ملت گرایی » و «ملت » مفهوم هایی مدرن اند ؛ اما همین آنتونی اسمیت که نویسنده نتوانسته درست به کنه نظریه اش پی ببرد ، معتقد است «ملت ها قابل تقسیم به ملت های جدید و ملت های کهن هستند. ملت های کهن آنهایی اند که ریشه ی قومی (اتنیک) نیرومندی در گذشته دارند، و صورتی از «آگاهی ملی کهن » در آنها وجود دارد، منتها در دوران مدرن این آگاهی قومی بازتولید و تعریف و تکوین می شود. به عبارت دیگر، ملت های کهن آنهایی اند که پیش از تکوین آموزه « ملی گرایی » صاحب هویت ملی یا واجد آگاهی ملی شده اند. در ملت های جدید این فرایند به صورت همزمان پشت سر گذاشته می شود که محصول کار نخبگان، روشنفکران و گاه دولت ها است. اسمیت ملت های ایران، یهود، ویتنام و برخی دیگر را به عنوان نمونه ای برای ملت های کهن نام می برد و حتی طرح جلد کتاب « ریشه ی قومی ملت ها » The ethnic origin of nation را به نیز به تصویری از مردم در تخت جمشید اختصاص می دهد.
- نظریه ی آنتونی دی اسمیت الگویی بینابین است بین «ازلی انگاری » و « مدرنیسم » ( که مفهوم ملت را برساخته ی نخبگان یا دولت ) می داند. نویسنده نظریه های گروه دوم را – که خود طیفی گسترده از هابسباوم و کارل دویچ تا ارنست گلنر- را شامل می شود ، به اشتباه به اسمیت نسبت می دهد. موضوع ارتباطات اجتماعی (در متن مصاحبه با پایگاه «تقاطع» با عنوان « منابر و رسانه ها و صنعت چاپ») بیشتر از سوی کارل دویچ و آندرسون مطرح شده اند و بر خلاف نوشته ی آقای شاهد علوی ربطی به اسمیت ندارد؛ آموزش یکپارچه و سرباز گیری و دیوان سالاری اداری نیز مربوط به «نظریه ی ابداع سنت » هابسباوم است و باز ارتباطی به اسمیت ندارد .
بنابراین بنیان مقاله که مثلا در بخش مفهوم پردازی مصاحبه آمده ، بر آب است و بسیار سست .
- حال برای من سوال است که مثلا، «نماد قومی کردها» چه بود که به قول اینها ، «توسط دولت مدرن به حاشیه رانده شد ؟ »
تا جایی که می دانیم ، کردهای عراق و ترکیه برای کشیدن خط ممیز با ترک ها و عرب ها ، به عناصر تاریخ و فرهنگ ایران چنگ می زنند: نوروز، فرزندان کاوه، نماد فروهر، زرتشت، ماد و… کاوه در ترکیه « نماد آزادیخواهی» کردها و پ.ک.ک در برابر ترک ها شد… اما در ایران نشد. همین طور است دین زرتشت و …. گفتمان قومیت گرای کُرد در ایران نمی تواند با تکیه بر این مولفه ها «غیریت سازی» کند ؛ زیرا تاثیر عکس خواهد داشت . به این خاطر است که پا در هوا مانده و قادر به رفع تناقض ها نیست ؛ نه می تواند بر « ایرانیت » تاکید کند و نه می تواند خارج از این حوزه ی تاریخی برای کردها بتراشد . و آن دیگر : نشریات « ایرانشهر» و «کاوه » را چه کسانی منتشر می کردند جز تقی زاده تبریزی و حسین کاظم زاده ایرانشهر تبریزی و باز صادق رضازاده شفق تبریزی و رشید یاسمی کُرد – که کتاب کریستین سن را ترجمه کرد و به تاریخ کرد هم پرداخت ؟
تقلیل عامدانه ی این مسئله به «نقش نخبگان فارس؟؟؟!!» نه از سر ناآگاهی که از سر اضطرار است .
در این کشور ده ها کتاب در زمینه ی « تاریخ محلی » نوشته شده است ، از «تاریخ سیستان» تا «شرف نامه ی بدلیسی » در تاریخ کردستان… همه ی این تاریخ ها به زبان فارسی اند. مگر کسی نویسندگان این تاریخ ها را به این کار مجبور کرده بود؟ مگر کسی صفویه را مجبور کرده بود که مولفه های «هویت ایرانی » را از «شاهنامه ی فردوسی» استخراج کند و در تمام کشور از طریق شبکه ی قهوه خانه ها توسعه دهد؟ مگر ژنرال احسان نوری پاشا را کسی مجبور کرده بود که «تاریخ کرد »را در بستر تاریخ ایران بررسی کند (نگاه کنید به : تاریخ ریشه نژادی کرد ، نوشته ی احسان نوری) و ده ها مگر دیگر .
- اگر قرار بود ملت ایران ، با نظریه و جعل نظریه و این کارها ، منهدم شود که کار به امروز نمی کشید. پیش تر دستگاه های صدام حسین و استالین (که پدران فکری همین نویسنده و آن دیگران را به خدمت گرفتند) نه تنها نظریه سازی کردند بلکه در حوزه ی عمل (پراتیک ) نیز آن را پیش بردند ، اما به جایی نرسید ؛ صدام رفت و با رفتنش عراق متحد و موتلف ایران شد و آن پروژه دقیقا نتیجه ی عکس داد .
- من در منطقه بیش از یک جنبش پان نمی بینم و آن « پان- کردیسم » است که با کلیدواژه های «چارپاره کردستان»، «روژا » و «روژهلات » و … در حال عرض اندام است .
- سواد و مطالعه یک چیز ، و تظاهر به دانش و مطالعه جهت نیات سیاسی یک چیز دیگر است .
یادآوری : این نوشته نخستین بار در صفحه نویسنده ی آن در سامانه ی « فیس بوک » منتشر شد و اکنون ، پس از ویرایش ، در « ایرانچهر » منتشر می شود .
۱ نظر
درود بر نویسنده و شما که این مقاله را منتشر کرده اید .
ارسال شده در تاریخ بهمن ۱۹ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۹:۱۲ ب.ظ
نظر شما