۱۰ - اردیبهشت - ۱۴۰۰
نوشتۀ : دکتر علی علی‌بابایی درمنی


 با این‌که منابع پرشماری برای بررسی یورش اسکندر به ایران مانند آثار پلوتارک، دیودور سیسیلی و… در دست است، اما هیچ یک از آنها به ‌اندازۀ کتاب ایندیکا و دیگر آثار آریان نیکومدی، جزئیات سودمندی در مورد وضعیت تاریخی و موقعیت جغرافیایی خلیج فارس و پس‌کرانه‌های آن در هنگامه یورش اسکندر مقدونی به دست نمی‌دهد.

پژوهشگر با مطالعۀ  کتاب ایندیکا با جزئیاتی از زندگی مردم پس‌کرانه‌های خلیج فارس و دریای عمان آشنا می‌شود؛ این جزئیات ارزشمند به لطف کتاب ایندیکا به دست ما رسیده است و امروزه پژوهشگران به چنین جزئیاتی در مورد زندگی مردم دیگر مناطق ایران، به طور مثال پس‌کرانه‌های دریای مازندران در زمان هخامنشیان، آگاهی ندارند.

نکته هایی که در آثار آریان نیکومدی در مورد پس‌کرانه‌های خلیج ‌فارس در هنگامۀ یورش اسکندر دارای اهمیت است، از این قرار است: تقسیم‌بندی‌های دقیق اداری در زمان هخامنشی (این تقسیم‌بندی‌ها چنان دقیق است که حتی برای یک بیگانه مانند نئارخوس [۱] هم کاملاً شناخته‌شده است)، مهارت ایرانیان در کار کشتی‌رانی در خلیج فارس، نشانه‌گذاری بخش های کم‌عمق خلیج‌فارس برای گذر بی‌خطر کشتی‌ها و زندگی شگفت‌آور ساحل‌نشینان منطقۀ مُکران که در روزگار هخامنشیان «ماهی‌خورها» نامیده ‌می‌شدند. در این مقاله می کوشیم تا با بررسی این نکات، چشم اندازی روشن تر از این برهه  از تاریخ خلیج فارس به دست دهیم .

بندرها و آبادی های خلیج فارس ، بر اساس سفرنامۀ نئارخوس

معرفی آریان واهمیت کتاب ایندیکا

آریان نیکومدی[۲] (۸۶-۱۸۰م) در شهر نیکومدیا، از شهرهای یونانی امپراتوری روم زاده شد. آریان در جوانی نزد اپیکور[۳] ( ۵۰-۱۲۵م)، فیلسوف مشهور یونانی، فلسفه خواند. در میان شاگردان اپیکور امپراتور آینده، هادریان[۴]، نیز حضور داشت که تا پایان عمر دوست آریان باقی ماند.

آریان در سال ۱۱۷ م. در مقام افسری وارد ارتش روم شد. به نظر می‌رسد که آریان در این زمان در لشکرکشی تراژان [۵] ، امپراتور روم، بر ضد پارت‌ها شرکت کرده باشد. او در سال ۱۲۹ به مقام کنسول روم رسید و پس از آن حکمران کاپادوکیه شد. او در این منصب به فرماندهی دو لژیون رومی رسید و به سواحل شمالی دریای سیاه سرکشی می‌کرد. در این زمان مناطق شرقی و شمالی روم از سوی آلان‌ها مورد تهدید واقع می‌شد و آریان کوشش ‌کرد تا یورش های آنها را دفع کند. آریان در سال ۱۳۷ از مناصب حکومتی کناره گرفت و در آتن به عنوان یک شهروند بلندپایه ساکن شد و به نوشتن کتاب‌هایش مشغول شد. کتاب‌های آریان را می‌توان در سه گروه کلی تقسیم‌بندی کرد :

ـ فلسفی، در مورد آموزه‌های اپیکور؛

ـ در مورد نبرد روم با پارت‌ها و آلان‌ها؛ کتاب معروف آریان در این‌باره شیوۀ جنگ با آلان‌ها نام دارد، که تکه های باقی‌مانده از آن از منابع معتبر برای بررسی تاکتیک‌های جنگی لژیون‌های رومی است؛

ـ اما مهم‌ترین کتاب آریان که سبب شهرت او شد  آناباسیس [۶] یا  لشکرکشی اسکندر است. این کتاب از مهم‌ترین منابع برای بررسی لشکرکشی اسکندر به آسیاست.

آریان در این کتاب از میان سه منبع اصلی تاریخ اسکندر ــ که شامل گفته‌ها و نوشته‌های آریستوبولوس[۷]، بطلمیوس [۸]  و کلیتارخوس[۹] است ــ تنها از دو منبع اول بهره گرفت. آریان کلیتارخوس را، که به باور او به افسانه‌پردازی پرداخته، کنار گذاشت. آریان هم‌چنین دو دلیل دیگر برای ترجیح دادن آریستوبولوس و بطلمیوس بر کلیتارخوس داشت: آنها در لشکرکشی اسکندر به آسیا شرکت داشتند و از نزدیک شاهد رویدادهای آن بودند. از میان این دو نفر، بطلمیوس، در مقام شاه مصر، دارای دربار باشکوهی بود و آریان بر این باور است که یک شاه هیچ‌گاه نمی‌تواند دروغ بگوید، و نتیجه می‌گیرد که اظهار نظرهای بطلمیوس در ارتباط با لشکرکشی اسکندر کاملاً مؤثق است.

آریان خود نیز، مانند بطلمیوس، در مقام حکمراان کاپادوکیه درباری مجلل داشت. او در جنگ‌های بسیاری با آلان‌ها شرکت جسته بود و به احتمال قوی در لشکرکشی تراژان علیه پارت‌ها یکی از فرماندهان رومی‌ها بوده است. از این‌رو، در مقایسه با دیگر راویان تاریخ اسکندر احساس نزدیکی بیشتری با بطلمیوس داشته، و به مانند همان دلایل ذکرشده برای مؤثق بودن تاریخ بطلمیوس، تاریخ خود را به دور از افسانه‌سرایی می‌داند. آریان را به سبب اشتغال به حرفه‌ی تاریخ‌نگاری و در کنار آن رسیدگی به امور نظامی «گزنفون دوم» نامیده‌اند، اما آریان خود را «اسکندر تاریخ‌نویسان» می‌نامد.

کتاب ایندیکای [۱۰] آریان در حقیقت پیوست‌ کتاب آناباسیس اوست. کتاب آناباسیس هفت بخش دارد که در برخی از چاپ‌ها ایندیکا بخش هشتم این کتاب در نظر گرفته می‌شود. آریان بخش اول کتاب  ایندیکا را از نوشته‌های مگاستنسن [۱۱]، دریانورد یونانی، وام گرفته که در زمان یونانیان باختر به پتنا، از شهرهای هند، سفر کرده است.

بخشی از کتاب ایندیکای آریان، که به سفر نئارخوس، دریاسالار اسکندر، در سواحل خلیج فارس و دریای عمان مربوط می‌شود به سبب اهمیت آن برای آگاهی از جغرافیای ایران، در قرن گذشته توسط اعتمادالسلطنه، منشی ناصرالدین‌شاه قاجار، ترجمه شد و در کتاب مرآه البلدان، که در مورد جغرافیای ایران است، آورده شد. به هر رو ایندیکا گزارشی منحصر به فرد در مورد شرایط سیاسی و اجتماعی خلیج فارس در دورۀ هخامنشیان است [۱۲] .

موقعیت جغرافیایی و وضعیت زندگی ساحل‌نشینان خلیج فارس، در هنگامۀ یورش اسکندر

یکی از منابع مهم پژوهش در مورد قوم های ساکن در ساتراپ‌های جنوبی ایران، گزارش تاریخ‌نویسان یونانی در مورد آرایش جنگی ایرانیان در جنگ‌های گوناگون، و برای نمونه جنگ اربل (گوگمل) است. در این آثار تاریخ‌نویسان یونانی گه‌گاه نام برخی مکان‌ها و یا برخی از قوم ها را جابه‌جا ذکر کرده‌اند. برای نمونه، کنت کورث [۱۳] از شرکت جستن هندی‌ها و مردمان سواحل دریای احمر در کنار پارس‌ها و شوشی‌ها در این جنگ سخن می‌گوید،[۱۴] هم‌چنین آریان از شرکت ساحل‌نشینان دریای احمر در کنار شوشی‌ها در این جنگ یاد می‌کند[۱۵].

با توجه به این‌که کنت کورث از جنگیدن هندی‌ها در کنار ساکنان مناطق ساحلی دریا احمر در سپاه داریوش سوم سخن گفته است، به این نتیجه می‌رسیم که منظور کنت کورث از «ساکنان دریای احمر» ساکنان مناطق ساحلی دریای عمان بوده است که در همسایگی هندی‌ها زندگی می‌کنند.

از سوی دیگر، هرودوت نیز در کتاب تاریخ (کتاب سوم ) خود از حبشیان آسیا و پاریکان‌ها در ساتراپ هفدهم هخامنشی نام می‌برد که ۴۰۰ تالان نقره خراج می‌پرداختند [۱۶]. هرودوت در جای دیگر، هنگامی که از تیره‌های ایرانی تشکیل‌دهندۀ سپاه خشایارشا یاد می‌کند، از حبشیان آسیا و حبشیان آفریقا در کنار یکدیگر نام می‌برد[۱۷] . پس هرودوت، بر خلاف آریان و کنت کورث، درک درستی از تفاوت میان حبشیان آسیا و حبشیان آفریقا داشته است.

با جمع‌بندی بالا از گزارش‌های هرودوت و تاریخ‌نویسان نخستین سده‌های میلادی، به این نتیجه می‌رسیم: سرزمینی که در زمان هرودوت «حبشۀ آسیا» نامیده می‌شد، در زمان آریان چنین نامی نداشته، و سرزمین «ماهی‌خورها» یا «ایختوفاکیه» [۱۸] نامیده می‌شده است. در عوض، در نخستین سده‌های میلادی، سرزمینی که در غرب دریای احمر واقع شده بود حبشه نام داشته و تاریخ‌نویسان این عصر اطلاعی از «حبشۀ آسیا»ی زمان هرودوت نداشتند و در نوشته‌های هرودوت هر کجا که «حبشۀ آسیا» می‌دیدند، آن را به مناطق ساحلی دریای احمر نسبت می‌دادند [۱۹] .

به هر شکل، نام بردن از ساحل‌نشینان دریای عمان و خلیج فارس به عنوان گروهی جداگانه در سپاهیان داریوش سوم و خشایارشا، حاکی از اهمیت این سرزمین در نظام اداری دورۀ هخامنشی است. اکنون به معرفی دقیق‌تر سرزمین‌های جنوبی ایران هخامنشی بر مبنی سفرنامۀ نئارخوس می‌پردازیم که در کنار دریای عمان و خلیج فارس جای داشتند.

شرقی‌ترین این سرزمین‌ها، سرزمین ماهی‌خورها بود که بنا به گفتۀ نئارخوس طول سواحل آن با دریای عمان ۱۰۰۰۰ استادیون [۲۰ ] بوده است. در شمال این منطقه سرزمین گدروزیا [۲۱ ] جای داشته است [۲۲] ؛ در غربِ سرزمین ماهی‌خورها،  کرمان قرار داشت که طول سواحل آن با دریای عمان و خلیج فارس ۳۷۰۰ استادیون بوده است [۲۳] ؛ در غرب کرمان، ساتراپ پارس قرار داشته که طول سواحل آن با خلیج فارس ۴۴۰۰ استادیون بوده است [۲۴] ؛ و در غرب ساتراپ پارس، ساتراپ شوش قرار داشته که طول سواحل آن با خلیج فارس ۲۰۰۰ استادیون بوده است [۲۵] .

نئارخوس همچنین، ساتراپ پارس را به سه منطقۀ شنی و ماسه‌ای در جنوب، معتدل در مرکز، و سرد و کوهستانی در شمال تقسیم می‌کند. او محدودۀ یادشده را این‌چنین مرزبندی می‌کند: سواحل دریای عمان را تا تنگۀ هرمز بخشی از سرزمین ماهی‌خورها می‌داند؛ از تنگۀ هرمز تا جزیره کاتآائآ (cataea) [26] را بخشی از سواحل کرمان می‌داند؛ از آن جزیره تا رودخانۀ اُآاُراتیس (oaoratis ـ هندیجان) [۲۷] جزئی از پارس؛ و از آنجا تا رود کارون، بر اساس نوشته‌های نئارخوس، جزئی از ساتراپ شوش بود.

نئارخوس گفته است سواحل ساتراپ پارس باتلاقی بوده است، اما جزئیات چندانی در ارتباط با وضعیت سواحل این منطقه بیان نکرده است، اما در ارتباط با سرزمین ماهی‌خورها یا حبشیان آسیا، نئارخوس اطلاعات بسیار خوبی برای پژوهشگران باقی گذاشته است. این منطقه برابر کتیبه‌های هخامنشی «مُک» نام دارد، [۲۸] که همان مُکران دوره اسلامی است [۲۹] . نئارخوس در وصف زندگی ماهی‌خورها می‌گوید: «اساس زندگی این مردم بر مبنای ماهی است»[۳۰] . در توضیح این جمله باید گفت که این مردم نه تنها ماهی می‌خوردند بلکه از استخوان ماهی‌های بزرگ در ساختن خانه استفاده می‌کردند. آنها هم‌چنین، با خشک کردن ماهی‌ از آرد آن برای پختن ماهی استفاده می‌کردند.

نئارخوس، با ورود به کرمان، با شکل  پیشرفته‌تری از زندگی در فلات ایران روبه‌رو شد. او پوشش گیاهی کرمان را بسیار بهتر از سرزمین ماهی‌خورها وصف کرده است: «در این سرزمین همه نوع میوه به جز زیتون رشد می‌کند» [۳۱] . نئارخوس رفتار مردم کرمان را دوستانه و سبک زندگی آنها را مانند پارسیان می‌داند. هم‌چنین تجهیزات نظامی آنها را مانند نوع پارسی‌شان می‌داند[۳۲]

 پایداری ساحل‌نشینان جنوب ایران در برابر هجوم اسکندر

نوشته‌های تاریخ‌نویسان یونانی و رومی در بارۀ با فتوحات اسکندر این تصور را به وجود می‌آورد که پیروزی‌های اسکندر در ایران برق‌آسا و قاطع بوده است، اما در حقیقت پیروزی اسکندر بر ارتش هخامنشی باعث نشد تا مقاومت‌های سازماندهی‌شدۀ کوچک و پراکنده در سراسر ایران علیه او شکل نگیرد؛ مقاومت‌هایی که انگارۀ اشغال کامل ایران توسط اسکندر را با تردید جدی روبرو می‌سازد.

از جملۀ این مقاومت‌ها می‌توانیم از مقاومت‌های ساحل‌نشینان و ساکنان پس‌کرانه‌های خلیج فارس و دریای عمان یاد کرد؛ در گذر از سرزمین ماهی‌خورها، نئارخوس به همراه ناوگانش با دردسر جدی برای تهیه‌ی آذوقه روبرو می‌شوند. آنها تصمیم می‌گیرند تا برای تهیۀ آذوقه به یک شهر حمله کنند و آذوقۀ مورد نیاز را به زور از مردم آن شهر بگیرند؛ زیرا این منطقه هنوز به تصرف سپاهیان اسکندر درنیامده بود و بعید بود که ساکنان شهر با رضایت آذوقۀ مورد نیاز مقدونی‌ها را به آنها بدهند.

پس از حملۀ سپاهیان نئارخوس، مردم شهر در پناه استحکامات آن شهر به سختی از شهرشان دفاع می‌کنند. سپاهیان نئارخوس شهر آنها را محاصره می‌کنند. ساکنان شهر به سبب ترس از به پایان رسیدن آذوقه‌شان و برای شکستن محاصره، سرانجام، ناگزیرمی‌شوند که آذوقۀ باقی ماندۀ خود را به سپاهیان نئارخوس  تسلیم کرده و با آنها مصالحه کنند[۳۳]

گزارش نئارخوس از قلعه‌ای با باروهای بلند در سرزمین ماهی‌خورها نشان دهندۀ وجود بندرگاهی با استحکامات پیشرفته در آن نقطۀ دورافتادۀ ایران هخامنشی بوده است. به احتمال قوی از این بندرگاه به منظور تأمین امنیت کشتی‌هایی استفاده می‌شده که در زمان هخامنشیان از آنجا می‌گذشتند.

گزارش دیگر نئارخوس حاکی از پایداری مردم پس‌کرانه‌های خلیج‌ فارس در برابر سپاهیان مقدونی است. این پایداری در زمانی رخ می‌دهد که اسکندر از هند برگشته‌ بود؛ یعنی زمانی که بر طبق منابع رومی و یونانی، کار اشغال ایران به دست مقدونی‌ها به پایان رسیده‌ بوده است !

در کرمان، نئارخوس آگاه شد که اسکندر در بازگشت از هند، به کرمان رسیده ‌است و فاصلۀ او تا ساحل پنج روز است. نئارخوس پس از آگاهی از این امر برای دادن خبر سلامتی خود و ناوگانش، به سرعت، رهسپار دیدار با اسکندر شد و پس از اطمینان اسکندر از سلامتی نئارخوس و ناوگانش، نئارخوس به هرمز بازگشت [۳۴].

اسکندر گروهی تازه‌سربازان خود را مأمور کرد تا نئارخوس را در راه بازگشت به هرمز[۳۵] یاری کنند. در راه بازگشت و در پس‌کرانه‌های خلیج فارس سپاهیان مقدونی ناگزیر شدند تا با سه گروه گوناگون از تیره‌های ایرانی که کوشش می‌کردند راه آنها را سد کنند، بجنگند و به سختی به هرمز بازگشتند [۳۶].

پایداری ساکنان پس‌کرانه‌های خلیج‌فارس در برابر اسکندر، آن‌هم در زمانی که اسکندر خود در آن منطقه حضور داشت، حاکی از مقاومت‌های گسترده در دیگر نقاط ایران در برابر متجاوزان است.

مهارت ایرانیان در دریانوردی در دورۀ هخامنشیان

گزارش نئارخوس از دریانوردی‌اش در سواحل خلیج فارس و دریای عمان، نشانگر بهره‌گیری او از راهنمایان ایرانی در طول سفر دریایی‌اش است. وجود این راهنمایان، سابقه و مهارت ایرانیان را در امر دریانوردی در خلیج فارس به اثبات می رساند.

راهنمای نئارخوس در سواحل دریای‌ عمان، یک ایرانی گدروزیایی به نام هیدراکس[۳۷] بود. این شخص نئارخوس را از مسارنا [۳۸] در سواحل ماهی‌خورها تا سواحل کرمان راهنمایی کرد[۳۹] . نام ایرانی این شخص از رواج فرهنگ ایرانی در سواحل دریای عمان در دورۀ هخامنشیان حکایت دارد.

در جزیرۀ اُآراکتا oaracta))(قشم)، حکمران ایرانی این منطقه، مازانس[۴۰]، نئارخوس را از قشم تا نزدیکی ساتراپ شوش راهنمایی کرد [۴۱]. تداوم حکومت مازانس به عنوان فرماندار ایرانی قشم، که به احتمال قوی از سوی ساتراپ پارس منصوب شده ‌بود، حاکی از تداوم نظام‌های سیاسی ـ اداری هخامنشی در سواحل خلیج فارس به هنگام هجوم اسکندر مقدونی به ایران است.

نئارخوس و ناوگانش پس از پشت سر گذاشتن تنگۀ هرمز، و دریانوردی در طول خلیج فارس، با نشانه هایی روبرو شدند که مناطق کم‌عمق خلیج‌فارس را نشان می داد و به ناخدایان دربارۀ خطر به گل نشستن کشتی ها هشدار می داد. محدودۀ کم‌عمق به ‌وسیلۀ تیرک‌های عمودی ای که در بستر دریا کار گذاشته شده بود، نشان شده‌ بود [۴۲]. این گزارش نیز، به نوبۀ خود، حاکی از وجود دانش دریانوردی و تشکیلات منظمی ایرانی برای دریانوردی در خلیج فارس در دورۀ هخامنشیان است.

نتیجه‌گیری

اسکندر مقدونی هیچ‌گاه بر سواحل خلیج‌‌فارس و دریای عمان غلبه نیافت. ساکنان این مناطق از هیاهوی جنگ به دور بودند و حتی بخشی از آنها از اشغال بخش‌هایی دیگر کشور توسط سپاهیان اسکندر آگاه نبودند. به طور کلی مقدونی‌ها نیز آگاهی چندانی از این سواحل نداشتند. بنا بر نوشته‌های آریان، سفر نئارخوس یک سفر اکتشافی برای یافتن بندرگاه‌های مناسب این منطقه و هم‌چنین بررسی امکان تهیۀ آذوقه از این مناطق برای سپاهیان اسکندر بوده‌ است[۴۳]. ناشناختگی این مناطق برای مقدونی‌ها، حتی در آستانۀ بازگشت اسکندر از هند، راه نیافتن آنها را به این منطقه را آشکار می‌کند.

پایداری مردم پس‌کرانه‌های خلیج‌فارس و ساحل‌نشینان دریای عمان (ماهی‌خورها) در برابر سپاهیان نئارخوس نیز دلیل دیگری حاکی ازنیافتادن این مناطق به دست سپاهیان مقدونی، تا زمان بازگشت اسکندر از هند است. چیرگی فرمانروایان محلی فرتاکار[۴۴] در دوران سلوکیان بر پارس و سواحل آن نیز به گونه‌ای از تسلط نیافتن مقدونی‌ها بر آن منطقه در دورۀ سلوکیان حکایت دارد.

در مجموع، از گزارش‌های نئارخوس در مورد خلیج فارس و دریای عمان می‌توانیم به موقعیت جغرافیایی این منطقه و وضعیت زندگی ساکنان آن ــ مانند مهارت آنها در دریانوردی، و ادارۀ محدودۀ جغرافیایی مناطق ساحلی ــ پی ببریم؛ محدوده‌ای که بنا به گزارش نئارخوس به گونه‌ای بسیار دقیق مرزبندی شده بوده‌ است، و این امر از پیشرفته بودن نظام اداری هخامنشیان حکایت دارد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. Nearchus : نئارخوس از نزدیکان اسکندر بود. او، هنگامی که اسکندر آسیای کوچک را فتح کرد، در سال ۳۳۴/۳۳۳ پ.م به سِمَت شهربان لیکیه و پامفیلیه منصوب شد. سپس در سال ۳۲۶ از سوی اسکندر به مقام دریاسالار منصوب شد و مأمور شد تا از هند تا خوزستان دریانوردی کند و از سفر دریایی خود گزارش مفصلی برای اسکندر تهیه کند. نئارخوس در جنگ های جانشینی اسکندر، که میان سردارنش رخ داد، جانب آنتیگون را گرفت.

۲. Arrian of Nicomedia

۳. Epictetus

۴. Hadrian

۵. Trajan

۶. Anabasis

۷. Aristobulus

۸. Ptolemy

۹. Cleitarchus

۱۰. Indica

۱۱. Megasthenes

۱۲. زندگینامۀ آریان برداشتی کوتاه‌شده از سایت اینترنتی Livius ونوشتۀ Jona Lenderig است.

www.livius.org/arl-arz/arrian/arrian.html

۱۳. Rufus Quintus Cortius

۱۴. Rufus Quintus Cortius, The History of Alexander, Translated By: John Yardley, Penguin Classics press, London, 1984, Book 4, Chapter 12.

۱۵. Arrian, Anabasis, Translated By: P. A. Brunt, LEOB Press, HARVARD College, 1983, Book 3, Chapter 11.

۱۶. Herodotus, Historeis, Translated By: A. D. Godley, LEOB Press, HARVARD College, 1922, Book 3, Chapter 94.

۱۷. Herodotus, Historeis, Book7, Chapter 70.

۱۸. Eachtophagia

۱۹. آریان در بخشی از ایندیکا می‌گوید: «نئارخوس تعهد کرد تا ناوگان اسکندر را از رود سند تا خلیج فارس که برخی آن را «دریای احمر» می‌گویند هدایت کند». این نکته نیز به نوبۀ خود از جابه‌جا گرفته شدن حبشیان آسیا با حبشیان آفریقا و به تبع آن خلیج فارس با دریای احمر ناشی شده است.

Arrian, Anabasis, Translated By, P . A. Brunt, LEOB Press, HARVARD College, 1983,,Book 8 (Indica), Chapter19

۲۰. هر استادیون معادل ۱۵۲.۵ متر است.

۲۱. Gedrrosia

۲۲. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 29

۲۳. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 38

۲۴. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 40

۲۵. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 42

۲۶. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 37

۲۷. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 39

۲۸. شارپ، رلف نرمن، فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی، انتشارات پازینه، تهران، ۱۳۸۴، DB ص ۳۳ ، D Pe ص ۸۳، D Na ص ۸۵، D Se ص ۹۳ ، D Ne ص ۱۴۳، X Ph ص ۱۱۹.

۲۹. به ظن قوی ریشۀ نام «مکران» ، نامواژۀ «ماهی‌خورها» گرفته شده است.

۳۰. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 29

۳۱. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 33

۳۲. به همین سبب است که در کتیبه‌های هخامنشی و نوشته‌های یونانی، کرمان ساتراپ مستقلی نبوده و بخشی از ساتراپ پارس است.

۳۳. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 27 & 28

۳۴. گزارش نئارخوس حاکی از وضع نابسامان روحی اسکندر در بازگشت از هند است.

۳۵. میناب امروزی

۳۶. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 36

۳۷. Hydraces

۳۸. Mosarna

۳۹. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 27

۴۰. Mazenes

۴۱. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 37

۴۲. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 41

۴۳. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica), Chapter 32

۴۴. پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، جلد سوم، دنیای کتاب، تهران، ۱۳۸۱، ص ۲۲۹۵.

کتاب‌نامه

۱. امپراطوری هخامنشی، پیر بریان، ترجمه‌ی ناهید فروغان، فرزان، تهران ۱۳۸۱

۲. تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا، دنیای کتاب، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۸۱

۳. تاریخ ماد، ا.م.دیاکونوف، ترجمه‌ی کریم کشاورز، پیام، تهران، ۱۳۵۷

۴. تاریخ هخامنشیان کمبریج، ایلیا گرشویچ، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، جامی، تهران، ۱۳۸۵

۵. تاریخ هرودوت، هرودوت، ترجمه هادی هدایتی، دانشگاه تهران، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۴

۶. جغرافیای استرابو، استرابو، ترجمه‌ی همایون صنعتی‌زاده، موقوفات افشار، تهران ۱۳۸۲

۷. فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی، رلف نرمن شارپ، پازینه، چاپ دوم، تهران ۱۳۸۴

۸. کتابخانه‌های تاریخی، دیودور سیسیلی، ترجمه‌ی حمید بیکس شورکایی و اسماعیل سنگاری، جامی، تهران، ۱۳۸۴

۹. کتیبه‌های هخامنشی، پی یر لوکوک، ترجمه نازیلا خلخالی، فرزان، تهران، ۱۳۸۲

۱۰. مرآهالبلدان، محمدحسن‌خان اعتماد‌السلطنه، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۶۸

۱۱. Arrian, Anabasis, Book 8 (Indica)

۱۲. Herodotus, Historeis

۱۳. Rufus Quintus Cortius, The History of Alexander

۱۴. www.livius.org/arl-arz/arrian/arrian.html

برگرفته از:  پایگاه ایران بوم ، به نقل از : فصلنامۀ فروزش، شمارۀ پنجم، زمستان ۱۳۹۱، صفحۀ ۶۶ تا ۶۹ .

نظر شما