نوشتۀ : نادره بدیعی
جهان نمای تاریخ ایران
( مجموعه ای از نقشه های تاریخی پادشاهی ها و شاهنشاهی های ایران )
پژوهش : دکتر هوشنگ طالع
چاپ اول : ۱۳۹۰
چهار رنگ – آلبومی
۷۶ صفحه – ۳۰۰۰۰۰ تومان
تلفن فروش : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶
دیرگاهی نیست که کتابی ارزشمند، در زمینۀ تاریخ و تمدن ایران، با چاپی بسیار نفیس، از سوی انتشارات سمرقند روانۀ بازار شده است به نام «جهاننمای تاریخ ایران»، این کتاب دستاورد پژوهشی بزرگ و مستند است که به دست نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و تمدن ایران ، دکتر هوشنگ طالع انجام گرفته است. کتاب دارای چند بخش است و یک پیشگفتار که در آن دربارۀ چگونگی شکلگیری ایران بزرگ : آریانا، ایرانا، ایران، به گونهای کاملا مستند و علمی سخن رفته است .
در بخش یکم با ایران کهن روبهرو میشویم که از چگونگی جایگزین شدن «ایر»ها یا ایرانی ها در ایرانویج آغاز میشود، پس به کوچ ایرانیان از ایرانویج به درون فلات ایران میپردازد و سپس با زمانشناسی یا هنگامشناسی تاریخ ایران ممکن ادامه یافته تا به بنیادگذاری نخستین دولت ایرانی و خاندانهای شاهنشاهی ایران در دوران کهن میرسد و سرانجام با روشنگری چگونگی گسل دولت فراگیر ملی پایان مییابد.
بخش دوم از بنیادگذاری دولت ماد تا فروپاشی ساسانیان را دربر میگیرد.
بخش سوم از فروپاشی ساسانیان تا برآمدن شاهنشاهی صفویان.
بخش چهارم از بازسازی دولت فراگیر ملی صفویان تا قاجاریه را بیان میکند و در بخش پنجم دربارۀ تجزیههای خونبار سرزمینهای ایران از تجزیۀ قفقاز تا تجزیۀ بحرین را بررسی مینماید.
کتاب به جز این گفتارها در برگیرندۀ ۲۹ نقشۀ جغرافیایی است که سرزمین ایران را از پادشاهی پیشدادیان تا شاهنشاهی قاجار نشان میدهد و همۀ این نقشهها که به گونهای بسیار نفیس به چاپ آمدهاند، گسترۀ ایرانزمین را در دورههای گوناگون تاریخ به نمایش میگذارد و خواننده و بینندۀ کتاب با نگاهی ژرف به این نقشهها میتواند وسعت و گسترۀ سرزمین ایران بزرگ را در دورههای گوناگون تاریخ بررسی نماید و استان های ایران و شهرهای آبادان همۀ روزگاران ایران را در این نقشهها به روشنی ببیند.
کتاب تکیهای بسیار آگاهانه بر دولتهای فراگیر ملی ایران در درازای تاریخ دارد و به گونهای بخشبندیهای کتاب، هر کدام با روی کار آمدن یا فروپاشی دول تهای فراگیر ملی آغاز یا پایان مییابد؛ مانند دولت فراگیر مادها، اشکانیان، صفویان، به زبان دیگر سلسلههایی که توانستند اتحاد ملی همۀ ایرانیان را در سراسر ایرانزمین یا ایران بزرگ فراهم آورده و یک دولت مقتدر ملی در سراسر نیاخاک ایرانیان پدید آورده و ایجاد کنند، سرآغاز یا پایان بخش یک دورۀ بزرگ تاریخی به شمار میآیند. چرا که از همپاشی سرزمینهای ایرانی یا جداسازی آنها از یکدیگر به سبب آفندها و تهاجمهای بیگانگان در سراسر تاریخ ایران رخ داده است و بسیار پیشآمده که بخشهایی از سرزمین ما، به اشغال اقوام مهاجم درآمده و هممیهنان ما که در آن بخش از ایرانزمین میزیستند ، به زیر چیرگی و سلطۀ آن قوم مهاجم درمیآمدند و خراجگزار آنان میگردیدند، از اینرو در این کتاب بر آن سلسلههایی که توانستند یک دولت فراگیر ملی در ایران بزرگ پدید آورند و اتحاد ملی همۀ ایرانیان را فراهم کرده، بخش های اشغال شدۀ سرزمین ما را از چنگ بیگانگان و انیران رها سازند، تاکید شده است.
نکتۀ دیگر آن که پس از باز شدن پای بیگانگان باختری به خاورزمین و آسیا و روبهرو شدن آنان با فرهنگ و تمدن گرانسنگ این سوی زمین به ویژه ایران، باختریان در پی آن برآمدند تا نهتنها به این سرزمین ها دستاندازی کنند و آنها را مستعمرۀ خویش سازند که به فرهنگ و تاریخ و تمدن اینان نیز چنگ انداخته و تا آنجا که بتوانند هویت فرهنگ و تاریخی را از این ملت ها بزدایند.
مگر فیلسوفان و فرزانگان یونان از دیرباز و هم پس از اسلام نیز با هنر و فلسفه و فرزانش ایرانیان آشنا نبودند؟ تا آنجا که میدانیم پیر بلخ ، حضرت مولانا زبان یونانی میدانستهاند و میدانیم که افلاطون به نوشتۀ خودش در ایالت خوارزم ایران دانش آموخته. بسیار سخنهای دیگر که بازگفتنش، این جستار را به درازا میکشاند، اما سخن بر سر آن است که از آن زمان که اروپا به دژاندیشی استعمارگری پرداخت به ویژه در دورۀ جنگهای چلیپایی [صلیبی] بیش از پیش با فرهنگ و تمدن ایران آشنا شد و بسیار کتاب ها و نسخههای خطی ایران که به اروپا رفت و چشم آنان را به روی فرهنگ و تمدن ایران باز کرد که خود زمینۀ نوزایی فرهنگی در اروپا شد و این نوزایی مدار و پا نیازهایی را در آن سرزمینها پدید آورد که زمینهساز استعمارگری آنان گردید و برای مستعمره کردن کشورهای متمدن آسیایی باید نخست از آنها هویتزدایی میشد که این کار به دست مستشرقان دستنشاندۀ استعمار صورت پذیرفت که اینان چهها که با فرهنگ و تاریخ و تمدن ما به عنوان «شرقشناسی» نکردند و چگونه همۀ تلاش خود را بر آن نهادند که تا آنجا که بتوانند تاریخ و فرهنگ و تمدن ما را یا تحریف کنند یا منکر آن شوند یا آن را وارونه جلوه دهند . اینان تا آنجا که توانستند ، تاریخ چندهزار سالۀ کهن ایران را افسانه، قصه، روایت، و داستان تلقی کردند و آن را بیارزش و «غیرعلمی» نمایاندند که پیآمد آن همه تلاش، تحمیل تاریخ ۲۵۰۰ ساله به ملت ایران بود، در حالی که بر پایۀ بسیاری از اسناد و مدارک تاریخی که به ما رسیده و نویسندۀ آگاه این کتاب نیزبا پژوهشی مستند آن را نشان دادهاند، سلسلههای پادشاهی پیشدادیان و کیانیان از واقعیت های مستند تاریخی هستند .
نویسنده آگاهانه و به روشنی بر پایۀ اسناد و مدارک به خوانندۀ کتاب مینمایاند که ایرانیان طی یک دورۀ ۱۸۰۰ ساله ، به تدریج از ایرانویج که در بخش های شمالی خراسان بزرگ جای داشته، به درون نجد ایران کوچ کردند و کوچ «ایر»ها یا ایرانیان از ایرانویج به درون فلات ایران طی سه دوره و پس از فرجامین دورههای یخبندان روی داده است که برای اثبات این سخن، نویسنده از منابع تاریخی، اطلسهای معتبر جغرافیایی، اقلیمشناسی کهن ایران بهره گرفته است و همۀ این منابع کاملا علمی و مستند را با اوستا و شاهنامۀ فردوسی برابر نهاده و مطابقت نموده است تا آنجا که بر بنیاد پژوهشهای گاهشماری ( تقویم ) و تاریخ ایران و دیگر منابع تاریخی، توانسته است ، زمان دقیق برپایی دولتهای ملی پیشدادیان، فریدونیان و کیانیان و زمان های پادشاهی هر کدام از پادشاهان این سلسلهها را تعیین نموده و با اشاره به یافته ها و دستاوردهای دانش باستانشناسی و تطبیق آنها با دورههای گوناگون تاریخ بسیار کهن ایران، آن زمانها و دورهها را به دست آورد.
بر این پایه جستارهای تاریخی این کتاب بر بنیاد سه تاریخ یا سه تقویم سامان یافته است : دورۀ پیش از زرتشت، دورۀ پس از میلاد زرتشت، دورۀ پیش از میلاد (مسیح) دورۀ پس از میلاد، دورۀ پیش از هجرت پیامبر و پس از هجرت پیامبر که با برابرنهادن این سه تاریخ و تقویم و تطبیق آنها با دستاوردهای باستانشناسی کهن ایران، همچون شهر سوخته و… تاریخ و تمدن پیشدادیان، فریدونیان و کیانیان فراچنگ آمده است. مگر میشود تنها گروهی از مردم، در یک شهر یا در یک بخش که تمدن آنها را به نام مثلا تپۀ زیویه یا چغازنبیل یا مارلیک و… معرفی میکنند بتوانند به چنان تمدن درخشانی برسند که مثلا چشم مصنوعی بسازند ؟!
بیندیشیم که همۀ این به اصطلاح تپههای باستانی در سراسر ایران امروز و بیرون از مرزهای ایران امروزی – در همۀ ایران بزرگ یا ایران تاریخی – هم زمانند و بیندیشیم که برای مثال فلان تپۀ تاریخی در گیلان که آثار درخشانی از آن به دست میآید، از نظر تاریخی متعلق به ۵ هزار سال پیش است، تپهای دیگر برای مثال در کردستان یا لرستان که آثار درخشانی از فرهنگ و تمدن از آن به دست میآید، آن هم متعلق به ۵ هزار سال پیش است و تپهها و شهرها و منطقههای دیگر باستانشناسی که بسیاری از آنها متعلق به ۸ هزار، ۷ هزار، ۶ هزار، ۵ هزار و… سال پیش هستند و همۀ اینها از نظر زمانی با هم مطابقت دارند. این نشان میدهد که در سراسر ایران «همزمان» تاکید می کنم که «همزمان» با تمدن و فرهنگ و دانشی پیشرفته وجود داشته است که اگر اینها را کنار هم بگذاریم و با دانش اخترشناسی و تقویم و تاریخ و اسناد و مدارک تاریخی و دیگر منابع باستانی تطبیق دهیم، آگاهی ما از تمدن و فرهنگ و دانش ایرانیان در دورههای پیشدادی و فریدونی و کیانی پدید می آید .
بی گمان همۀ این مناطق باستانشناسی که امروز تنها به نام یک تمدن محلی !! خوانده میشوند با هم در پیوند تنگاتنگ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و علمی بودهاند. اگرهمۀ اینها را کنار هم بگذاریم ، نشانگر وجود یک دولت مقتدر ملی و یک ملت آگاه و فرهنگآفرین است.
تمدن هلیل رود یعنی چه ؟ تمدن زیویه یعنی چه ؟ تمدن سیلک یعنی چه ؟ مگر چند هزار نفر در یک منطقه، بیهیچ وابستگی به دانش دیگر هممیهنان خود میتوانند تمدنی درخشان پدید آورند؟ برای مثال چگونه میتوانند به توان ساختن کارخانۀ ذوب مس شهداد (کرمان) دست یابند؟ با افسوس باید گفت ، شرق شناسان در خدمت استعمار برای ما تاریخی را جعل کردند و به ما تحمیل نمودند که تاریخ راستین نیست؛ تاریخی بیگانه ساخته و با هدف هویتزدایی و تحریف تاریخ ملی ایران است که برای کوچک نمودن و کوچک نمایاندن تاریخ و فرهنگ و تمدن درخشان این نیاخاک گرامی نوشته شده است .
نویسندۀ آگاه این کتاب با بهره گیری از اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آنها با تقویم و تاریخ کهن ایران و با بهره گرفتن از دانش اقلیمشناسی کهن ایران، توانسته است که دورههای گوناگون تاریخ کهن ایران و زمان دقیق آنها را روشن نماید و گامی بسیار بزرگ در راستای نشان دادن بزرگی ملت ایران بردارد که امید است ، در آینده در این زمینه به کامیابیهای بیشتر و بزرگتر دست یابد تا حقیقت تاریخ ملی ایران و فرهنگ و تمدن درخشان ایرانزمین بر جهانیان بیشتر آشکار گردد. ایدون باد .
خرداد ۱۳۹۱
برگرفته از : ماهنامۀ خواندنی ، شمارۀ ۷۲، امرداد و شهریور ۱۳۹۱، صفحه های ۳۵-۳۶ ( با ویرایش ) . به نقل از : پایگاه ایران بوم
نظر شما