نوشته ی : مریم رازانی
بدیع حکمت
( چهل گفتار به یاد امیرمهدی بدیع و جنگ بدیع الحکما )
به اهتمام : مهدی به خیال
چاپ اول : ۱۳۹۵
۵۷۶ صفحه ( با تصویر ) – ۳۹۰۰۰ تومان
ناشر : انتشارات قطره – تلفن : ۳ – ۸۸۹۷۳۳۵۱ – ۰۲۱
سال گذشته مجموعه ای از آقای مهدی به خیال ، نویسنده و پژوهشگرِ اهل و ساکن همدان توسط نشر قطره به چاپ رسید که در آن به چهل گفتار و در صفحات بسیار، از فیلسوف ، ریاضیدان ، ادیب و تاریخ نگار ِ ایراندوست ، اما فراموش شده ای به نام امیرمهدی بدیع ، زاده ی همدان (۱۲۹۴) و درگذشته در دهکده ای به نام اسکونا در سوئیس (۱۳۷۳) یاد شده بود.
بدیهی است در عصر اینترنت و استیلای مجاز ، گردآوری و به چاپ رساندن چنان حجمی از آگهی ، آن هم در باره ی فردی که بخش اعظم زندگانی اش در غربت سپری شده و به رغم مجاهدت های فراوان برای غبارزدایی از تاریخ کهن و آشکارساختن عظمت ایران باستان ، حتی در زادگاه خویش ناشناخته مانده است ، اراده ای بس قوی می خواهد که خوشبختانه نویسنده ی محترم از آن برخوردار بوده و در مجموعه های دیگری مانند « نامه های عارف قزوینی » و « روزنامه گلگون » که توسط ایشان گردآوری شده نیز آشکار است.
به عنوان یک خواننده اعتراف می کنم – مانند بسیاری – در لحظه ی نخست با دیدن حجم کتاب از آن گریختم. گاهی انبوهی صفحات و فرصت کم ، انسان را وامی دارد تا برای فرار از خوانش، اولویتی در ذهن مجسم کند و به دستاویز آن از مطالعه سر باز زند. از طرفی ، زندگی کردن بزرگان و دانشمندان در آن سوی مرزها به رغم « نمی دانم »هایی که در چرایی ِ اقامت شان وجود دارد، همواره این احساس را در ذهن پدید می آورد که ایشان به هر تقدیر از « آتش » به دورند و برای کسانی که نیم ِ بیشتر ِ زندگانی شان با سخنی مانند « چراغ من در این خانه می سوزد » [۱] پیوندی شاعرانه ، عاشقانه و رشک انگیز داشته ، تا اندازه ای غیرخودی می نُمایند. پیش تر آوازه « بدیع حکمت » را شنیده بودم . در مقالات کوشندگان حفظ میراث فرهنگی نیز، نام ایشان بیشتر به چشم آمده و پررنگ تر شده بود. اما « بدیع حکمت “» یی که در این کتاب آمده ، داستان دیگری دارد. ده ها تن از کسانی که می شناسیم و افکار و آثارشان را نوشیده و نیوشیده ایم در این جُنگ و شرح حال بر آن بوده اند تا مردی را که چراغش در آن سوی دنیا برای « این خانه » سوخته است ، مردی که از دل تاریخ ِ ساخته و پرداخته ی تاریخ نگارانی چون هرودوت ، توسیدید، پلوتارک و دیودورس ، حقایقی را بیرون کشیده که باوراندنش به خودی ها هم حتی شجاعت می خواهد ، بشناسانند . و ما هنوز از او هیچ نمی دانیم .
درسی که امیرمهدی بدیع به گواهی پژوهشگران و ادیبان و تاریخ نگاران معاصر در کتاب هایش و به ویژه در اثر تاریخی اش به نام « یونانیان و بربرها » می دهد، میهن شیفتگی و به کتیبه بالیدن نیست . گو اینکه همان کتیبه هم بنابر اصول ِاعتقادی ایشان ، سند برتری ملتی است که در روزگاران باستان « نوشتن » را بر ساختن پیکره و تقدیس آن ترجیح می داده اند. و به قلم سوگند که این بهترین و گویاترین سند است. بدیع به اندیشه ی مرموزی که در مقطعی از تاریخ ، به نام فرهنگ و به بهانه ی بِه خواهی ، ذهن انسان ها را آماج حمله ی خود قرار داده و موجب سرگردانی بشر گردیده بود، پی برده و با « دفاع فرهنگی » در برابر آن ایستاده است. دفاعی که سلاح آن نه در زرّادخانه ها بلکه در اندیشه ی انسان ساخته می شود و ابزار ساخت ِ آن ، شناخت خویش و آگاه شدن از حقیقت ِ جهان است. بدیهی است ، باورهای کاذبی که قرن ها در اذهان مردمان رسوب کرده اند، به آسانی زدوده نخواهند شد و پیروزی در چنان کارزاری بی شرکت یاران موافق امکان پذیر نیست . و بدیع نیز به این نکته آگاهی دارد . چنان که در نامه ای می نویسد : « برایم سال هاست روشن است که آنچه من می نویسم اکنون در ایران طالب و خواننده ندارد و آنچه می نویسم بانگ بیهوده است . » [۲]. با آن همه ، به پیمانی که به عنوان یک ایرانی وطن پرست با خود بسته ، وفادار مانده ، بارها و بارها بیماری و خستگی را به جان خریده ، ماه ها بی کفش و لباس به سر برده و گرسنه مانده اما آسایش و آوازه را به بهای « بی بها » کردن سرزمین ، تبار و زادگاه خویش نخواسته . همانگونه که در نامه اش به محمدعلی جمالزاده بر جدایی نام خود از آثارش تأکید نموده و می نویسد : « هرچه مؤلف بیشتر فراموش شود حقیقت یا کذب مطلب نمایان تر است … خود را هرگز چیزی ندانسته و نمی دانم . آنچه را دوست دارم و برای آن اهمیت و اعتباری قائلم ، آن است که کم و بیش در کتاب هایم آورده ام و مابقی هیچ است » [۳] .
کتاب «یونانیان و بربرها » که توسط امیرمهدی بدیع با استناد به حقایق تاریخی ِ غیرقابل انکار و به منظور شکستن حباب خیالی برتری یونانیان و رویارویی با نگرش اروپامداری تألیف گردیده ، اگر آن طور که باید و شایسته است ، پشتیبانی شود و به کتابخانه های عمومی و منازل راه یابد ، به خودی خود ، گرد از رخ تاریخ خواهد سترد و به اتهامات فراوانی در مورد ایران باستان پاسخ خواهد داد . اما نشناختن بدیع – حکیمی که کلیه ی زبان های قدیم و حاضر از سواحل اقیانوس اطلس تا کناره ی رود سند را آموخته تا به کمک آن بزرگی و حقانیت ملت خود را به جهانیان اثبات کند – ، ستمی است که در حق خویشتن روا داشته ایم .
بادا ، با فاصله گرفتن از برخی سرگرمی هایی که در پی ایجاد فضای مجازی پدید آمده و حوصله ی خوانش را به کم تر از سه سطر کاهش داده اند ، بار دیگر الفتی با کتاب حاصل شود تا آثار ارزشمند و متعهدانه ای چون « بدیع حکمت » مهجور نمانند و به وادی فراموشی تبعید نگردند. والسلام
پی نوشت ها :
۱.سخنی از احمد شاملو .
۲. بدیع حکمت ، ص ۲۳۹ .
۳. بدیع حکمت ، ص ۵۷ .
نظر شما