نوشته ی کیامهر فیروزی
آن هنگام که در اجلاس سالانه ی لابی صهیونیستی « آیپک » در ۲۰۰۹، تنها راه تضعیف ایران به راه انداختن قوم گرایی و به طور اخصّ جداکردن آذربایجان از ایران و الحاق آن به جمهوری آذربایجان جعلی (باکو) دانسته شد و آن هنگام که همه ی امکانات مادی و رسانهای و تبلیغاتی غرب و رژیم صهیونیستی با همدستی رژیم باکو [۱] در خدمت تبلیغات پان ترکی و تجزیه طلبانه قرار گرفت، کسی فکر نمیکرد که پس از گذشت چند سال، ماحصل آن القائات و تحریکات و نفرت پراکنی های قومی، امروز از خانه ی ملت (مجلس شورای اسلامی) و از زبان نمایندگانی که به قرآن کریم و قانون اساسی و تمامیت ارضی ایران سوگند یاد کردهاند ، شنیده شود . القای مفاهیم موهومی همچون «هویت طلبی مردم آذربایجان» ، « ملت ترک ! » ، « طرح مسئله ی زبان مادری » به شکل غیرکارشناسی و غیرعلمی و بهرهبرداری از هر وسیلهای برای به راه انداختن اختلافات قومی و قبیلهای مانند فوتبال باشگاهی و غیره، تنها بخش کوچکی از سناریوی نفرت پراکنی قومی در ایران است.
بانیان فراکسیون ترکنشین هدف از تاسیس آن را احیای حقوق پایمال شده ملت ترک میدانند !! آنان باید پاسخ بدهند که منظور از ملت ترک کیست؟ در چارچوب ایران بزرگ و طبق مفاد صریح قانون اساسی تنها یک ملت قابل شناسایی است و آن همانا « ملت ایران » است و لاغیر. اگر منظور آقایان از عبارت نامانوس « ملت ترک !! » اهالی شریف و ایراندوست آذربایجان و زنجان و بخشهای شمال غرب کشور است که ما میدانیم این مناطق در همواره ی تاریخ ، بخشی از جغرافیای سیاسی ایران بوده اند و در حوزه ی فرهنگی و تمدنی ایران قرار داشته و دارند و صِرف سخن گفتن به لهجه ای از گویش ترکی که بیش از نیمی از واژگان آن ایرانی و واژگان فارسی مفرس عربی است و با زبانهای ترکی تفاوتهای فاحش دارد، دلیل مُتقنی بر ترک بودن آنها نیست . بانیان این فراکسیون نامبارک اگر نمیدانند، بدانند که این حقیقت تاریخی و علمی در محافل آکادمیک پذیرفته شده که زبان ترکی در آذربایجان و قفقاز و شمال غرب فلات ایران از پیشینه ی تاریخی برخوردار نیست. زبان دیرین این مناطق، زبان آذری (همخانواده ی سایر گویشهای ایرانی نظیر کردی و لری و تالشی) بوده و سپس بنا به دلایل مذهبی و سیاسی و به ویژه از دوره ی صفوی، زبان ترکی جایگزین آن شده است . ضمن اینکه تغییر زبان لزوماً منجر به تغییرهویت نمیشود. مهمترین مؤلفه ی هویتی همانا مؤلفه ی فرهنگی است. پرواضح است که مردم شریف شمال غرب ایران به فرهنگ و آیین ایرانی دلبسته اند و بدان میبالند. آذربایجانیها همواره طلایهداران دفاع از فرهنگ و هویت و تمامیت ارضی ایران بودهاند و همچنان خواهند بود. حال اگر آقایان خود را از سُلاله ی چنگیز و تیمور و طُغرل میدانند که به ضرب شمشیر وارد آذربایجان شدند و جنایتها کردند، بر آنان حَرَجی نیست . لیکن تحقیقات ژنتیک نیز موید این حقیقت است که آذربایجانیها ایرانی هستند نه ترک زرد پوست . اما باید بدانند که گذر زمان و هویت ایرانی آذربایجان، این حقیقت را به آنان خواهد فهماند که آذربایجان همواره جزو لاینفکی از ایران بزرگ است .
بدعت نامبارک تشکیل فراکسیون مناطق ترکنشین، اقدامی در راستای خواست و اهداف دشمنان مُلک و ملت است. بانی اصلی آن که هدف از این بدعت نامبارک را احقاق حق ملت ترک میداند!! باید پاسخ بدهد که چه حقّی خارج از حقوق کلان ملی برای مردم شریف شمال غرب کشور متصور است ؟ مگر مردم ایراندوست این مناطق خود را تافته ی جدابافته ای از ملت ایران میدانند که آقایان متولی احقاق حقوق آنان باشند؟ آیا مردم شمال غرب کشور به آقایان وکالت دادهاند که در خانه ی ملت بذر نفاق و نفرت پراکنی قومی بپاشند و بر طبل تجزیه طلبی و قومگرایی بکوبند؟ آیا آن آلمانی زبانی که در فرانسه زندگی میکند ، خود را فرانسوی نمیداند ؛ و یا فرانسوی زبانی که در آمریکا زندگی میکند آیا به شکل مدرن، خود را آمریکایی نمیداند ؟ غربیان که خونینترین جنگ ها را پشت سر گذاشتهاند ، اکنون اتحادیه تشکیل دادهاند و به فکر منافع کلان خود هستند ؛ اما مفاهیم ارتجاعی مانند « قومگرایی » را برای ایرانیان تجویز و تبلیغ میکنند.
پر واضح است که اقدام عجولانه ی بانیان فراکسیون ترک زبانان، برخلاف نص صریح قانون اساسی، منویات رهبری، منافع ملی و تمامیت ارضی مملکت است. این اقدام ناصواب دستمایه ی تبلیغات رسانههای معاند و مخالف نظام و ملت گردیده است . ایجاد شکاف قومی در جامعه تبعات و نتایج اسفباری در پی خواهد داشت . آیا راه دیگری برای پیگیری مسائل منطقهای وجود نداشت و آیا پیگیری مشکلات محلی و منطقه نمایندگی آقایان لزوماً از طریق ایجاد شکافهای قومی میسر است ؟ در جامعه ی مدرن، حقوق قومی متصور نیست و «قومگرایی» امری مذموم و نکوهیده است. همه ی شهروندان دارای حرمت و کرامت انسانی هستند، فارغ از اینکه رنگ پوست و تعلقات قومی و قبیلهای آنها چه باشد. اگر محرومیتی هست، محرومیتی سراسری است و مختص جغرافیا و اقلیم خاصی نیست و باید در حل و رفع آن در سراسر کشور کوشید . تقسیمات استانی نیز محصول دوران مدرن است و عمدتاً به منظور تقسیم بندی بودجه و خدمات دولتی و بوروکراتیک صورت پذیرفته و هرگز دربرگیرنده ی مفهوم هویتی نیست. کما اینکه در گذشته، چنین مرزبندیهایی وجود نداشته است . ملت ایران همواره یک پیکره ی واحد بوده و مفهوم قومیت و اقوام در ایران با مفهومی که در غرب از آن متبادر میشود، متفاوت است . از سوی دیگر آیه ی شریفه ی «لتعارفوا شعوبا» همه ی انسانها را یکسان می داند و تنها تقوای آنان ملاک برتری است .
نگارنده ضمن دعوت از بانیان این فراکسیون نامبارک به مناظره و گفتوگوی رودررو در رسانه ی ملی از آنان میپرسد : آیا آنانی که بانی چنین بدعت ناصوابی هستند و میبایست در مقابل ملت و تاریخ ایران پاسخگو باشند، خود را ایرانی میدانند یا خیر ؟ اگر خود را ایرانی میدانند باید به سوگندی که به قرآن و قانون اساسی خورده اند پایبند بمانند . باید به تمامیت ارضی کشور، هویت ملی، پرچم ملی و زبان ملی که نماد وحدت ملی است پایبند بمانند . و اگر ایرانی نیستند تکلیف خود را با ملت شریف ایران روشن کنند . مردم شریف تبریز و ملت بزرگ ایران، به آنان وکالت ندادهاند تا با اقدامات غیرکارشناسانه و قوم گرایانه، وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره بیاندازند ، نفرت پراکنی قومی کنند و مقدمات تجزیه ی مملکت را فراهم نمایند .
اما از منظر حقوقی : وکالت صرفاً در نفس موضوع نافذ و معتبر است و اگر وکیل خارج از موضوع وکالت سخنی بگوید و یا عملی انجام دهد به خودی خود از وکالت معزول است .
کیامهر فیروزی
خلخال ۲۴ آبان ۱۳۹۵
- ر. ج . نامه ی سرگشاده ی نگارنده به رئیس جمهور ، آقای حسن روحانی در مورخه ۲۸/۱۱/۱۳۹۲ در Qafgaz.ir
رونوشت :
- دفتر مقام معظم رهبری
- ریاست محترم جمهوری
- ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
۱ نظر
آفرین بر شما .
ارسال شده در تاریخ نوامبر 21st, 2016 در ساعت 6:35 ب.ظ
نظر شما