نوشته ی : هومن شبیری
دویست و پنجاه و ششمین روز سال، «روز برنامهنویس» است. امروزه برای هر حرفهای روزی داریم، از روز معلم و مهندس و پزشک و هنرمند و …. گرفته تا روز رمال و یوگا و روانشناس و امثالهم. برای من روزها اهمیتی ندارند. شاید تنها مناسبتهای مهم برایم « روز کارگر » و « روز زن » باشند. اما حالا که در محدوده ی دویست و پنجاه و ششمین روز سال قرار داریم، دوست دارم یادی بکنم از کسانی که با انتخاب خود، جهنم برنامهنویسی را برگزیدهاند، و جسم و روحشان را به عدد و دستور و اسکریپت و ارور واگذار کردهاند؛ کارگران تحت ستمی که دیده نمی شوند، اما گردشهای مالی حیرت انگیز و ارزشهای افزوده ی غیر قابل تصور را ایجاد میکنند، به انواع بیماری های روحی و جسمی مبتلا میشوند، امکان تجربه ی زندگی واقعی را ندارند، و در کُنج افسردگی شان، بی تاب و توش، جهان زیبایی را که ساختهاند، عمری را که در کالای دیجیتال متبلور کردهاند، و تکه تکه های وجودشان را که دیگر به آنان تعلقی ندارد، و خودی را که با آنان کاملا بیگانه شده است، نظاره میکنند، و نوسان درد در رفت و آمد در قامت شان، مجال تنفس و لذت به آنان نمیدهد.
نظر شما