نوشته ی : بهرام روشن ضمیر
بنابر آنچه دیده میشود ، از یکی دو سال پیش موجی دوباره به پا شده و در حال حاضر دوباره دارد اوج میگیرد. تفاوتی هم با گذشته نکرده. اگر پیشتر ادعا میکردند که شما سکه میخرید! اکنون هم ادعا می کنند که شما دستمال توالت و لوازم آرایش میخرید. حال آنکه فرقی نکرده و کسی نه آن زمان دنبال سکه بود و نه الان دنبال خرید تولیدات بنجل چینی که در ایران بستهبندی میشود! در این شبکهها، همه به دنبال سود هستند. اگر لوازم آرایشی و مصرفی قدرت رقابت داشته باشد که نیاز به این سیرک ندارد. و اگر کیفیت آن پایین است، مطمئن باشید در بازار دوام نمییابد.
در این شبکهها ، بنابر قانون ریاضیات، برای اینکه یک نفر به سود برسد، ۱۰۰۰ نفر باید ضرر کنند. چون بالاخره این شبکه به انتها میرسد؛ یعنی اگر قرار باشد یک شبکهای به مرز اشباع برسد (مثلا با ۵ میلیون عضو در ایران!!!) در این صورت شاید ۵ هزار نفر به پول خوبی برسند که برخلاف ادعاهایشان، همین درآمد این عده ی معدود هم همیشگی نخواهد بود. چون به محض رسیدن به مرز اشباع، « خرید» متوقف میشود و شرکت اصلی تنها بابت خرید پایین دستی، به بالادستی ها پورسانت میدهد.
پس حتا اگر ،
- شرکت ورشکسته نشود یا کلاهبرداری نباشد،
- دولت ناگهان یکشبه اقدام به بستن آن و مصادره اموال بالادستیها نکند،
- به دلیل وجود رقیب بهتر یا جو سنگین و مسموم، حرکت شبکه و عضوگیری متوقف نشود، باز هم بالاخره یک جایی در یک زمانی شبکه به اشباع میرسد؛ یعنی گروه آخر میبینند هیچکس نیست که بشود او را وارد شبکه کرد. پس، نه کس دیگری را وارد میکنند و نه خودشان به خرید محصولات بنجل زورکی ادامه میدهند. در نتیجه پورسانت بالادستیها باز هم تمام میشود.
حال به جای گوش دادن به رویابافیها و خالیبندیهای «پرزنت»کنندهها [۱] ، (فلانی الان ماهی ۱۰۰ میلیون درمیاره، فلانی ماهی ۴۰ میلیون) لختی بیاندیشید که یک شرکت بنجلفروش ایرانی نهایتا ماهی چقدر میتواند پورسانت بدهد؟ چقدر درآمد دارد که بتواند پورسانت بدهد؟ بیایید بگوییم ماهی ۶ میلیارد تومان پورسانت بدهد (شرکت توزیعکننده ی لوازم آرایشی بزرگتر از این در ایران نمیشناسم!). اگر یک نمودار درختی بکشید، متوجه میشوید که نهایتا بتوان به ۱۰ نفر سرشاخه، ۲۰۰ میلیون داد که عقل حکم میکند اینها همان سهامداران اصلی خودِ شرکت باشند که روز اول این شبکه را راه انداختهاند. به ۱۰۰ نفر هم میتوان میانگین ماهی ۲۰ میلیون پورسانت داد و شاید ۱۰۰۰ نفر هم باشند که بتوانند ماهی ۲ میلیون تومان پورسانت بگیرند (که با توجه به خریدها و سرمایهگذاریهای خودشان میشود یر به یر) .
حالا اگر اینقدر احساس خوششانسی و خوشبینی میکنید که در یک شبکه ی چندمیلیون نفری، خودتان را جزو ۱۰۰ نفر بالادست میبینید، بفرمایید. ولی چنان که گفتم ، همین درآمد (مثلا ماهی ۱۰ میلیون) هم همیشگی و ابدی نیست و یک جایی تمام میشود، اگر با یک حرکت ضربتی حکومتی (مثل سردستههای گلدکوئست) به خاک سیاه ننشینید.
میدانم، چه بخشی از جامعه بیکار است و کسب و کار هم راکد. ولی بیایید یک بار برای همیشه باور کنیم که گنج بادآورده به کسی ندادهاند، نمیدهند و نخواهند داد.
یک پاسخ خیلی خوب هم سراغ دارم برای «پرزنت»کنندههای سهپیچ: « شما برو، هروقت پولدار شدی، من هم میآیم. اگر این شبکه، شبکه ی موفقی باشد، قاعدتا نباید به آخر برسد. اگر ۱ سال دیگر تمام میشود که پس الان هم برای ورود دیر است. پس شما برو بعدا با ماشین لوکس بیا و گردش حسابت را به من نشان بده. آنوقت من وارد میشوم . »
پی نوشت :
۱. « پرزنت » بر وزن « برزنت » واژه ای است انگلیسی به معنی « شناساندن » . « معرفی کردن » چیزی .
۲۲ شهریور ۱۳۹۵
۳ نظر
یک بار تشکیلاتشان متلاشی شد و برای مدتی ، خبری از آنان نبود ؛ بازگشت آنان نشانگر بی برنامگی دولت است .
ارسال شده در تاریخ شهریور ۲۵ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۷:۰۰ ب.ظ
سپاس
ارسال شده در تاریخ شهریور ۲۵ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۷:۲۰ ب.ظ
با سلام به شما و خسته نباشید ؛
نظرتون احترام داره اما شما اصلا روند کاری این شرکتها رو مطالعه نکردید و همین جوری اومدی یه چیزی نوشتید طبق شرکتهای دیگه تمام شدن این کار به تمام شدن نسلهاست مگه میشه کسی دیگر نیاد توی اینکار و کلا تمام بشه و روزی برسه کسی رو نداشته باشی مگر که دنیا به آخرت برسه واقعا طرز تفکر شما اینجوری …
پس شما اینجوری این کار رو فهمیدید !!
برادر من اول خوب مطالعه کن بعد بیا متن بنویس.
با تشکر
ارسال شده در تاریخ شهریور ۳۰ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۱۰:۴۷ ق.ظ
نظر شما