نوشتۀ : عقاب علی احمدی
در جمعه شب ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ ، در فضای باز کاخ سعدآباد در شمال تهران به تماشای نمایش آهنگین «سیصد» نشستم. شمار تماشاگرانی که در چند ده ردیف ۲۰ تایی صندلی به تماشای این نمایش نشسته بودند، مرا شگفت زده کرد . چند سال پیش هم برای شنیدن موسیقی کیخسرو پورناظری و فرزند هنرمند او، سهراب پور ناظری رفته بودم اما با دیدن شمار انبوه تماشاگران در شب های آغازین نمایش سیصد منتظر بودم نمایش آن شب رویدادی فرخنده در آفرینش هنر نمایش ایران باشد ؛ خوشبختانه همینطور هم بود و من بینندۀ یکی از نمایش های هنری ارزشمند پس از بهمن ۱۳۵۷ شدم.
نویسندۀ نمایش، هنرمند ارزنده محمد رحمانیان با پژوهش در تاریخ جنبش های فرهنگی ایران دستمایه ای خیره کننده برای نگارش نمایش به کار گرفته بود که پرده به پرده، بخشی از آن را در قالب نمایش، با تماشچیان در میان می نهاد؛ نمایشی که در واقع از امکانات چندرسانه ای برخوردار بود و در کنار فن نمایش، از هنر خوانندۀ تکخوان و تکنواز، گروه خوانندگان، گروه نوازگان، رقصندگان، نورپردازان و سینماگران هم بهره مند بود .
داستان نمایش، گزارشی هنرمندانه و شوق انگیز از روند پایداری فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایرانیان در برابر قوم های بیابانگرد بود که در صحنه ای که از دیوارهای ساختمان بلندی که در پشت صحنه قد برافراشته بود ، تا صحنه ای که در پیشگاه ساختمان وجود داشت، گسترده شده بود.
داستان گاهی از زبان یک زن روایت می شد، گاه از زبان یک دختر نوجوان، گاه از زبان یک مرد و گاه از زبان یک خواننده که به همراه گزارش داستان، تار هم می نواخت. به همراه نمایش، تصویرهای نماهنگ هایی در هماهنگی کامل با نمایش، بر دیوارهای ساختمان پشت صحنه جان می گرفت. داستانی که با امانتداری، از فداکاری های میهن پرستان در آوردگاه های دشوار تاریخ می گفت، از فرصت طلبی ها، و گاه از خیانت های گروهی از وطن فروشان. این داستانی که گاه از زبان یک سردار بازگو می شد؛ گاه از زبان هنرمندی چون فردوسی . گاه داستان نمایش از زبان شاهنامه خوانان دوره گردی که در اوج یورش مغول، شهر به شهر و روستا به روستا می رفتند و حماسه های شاهنامه را برای مردمانی که ظاهرا از بیابانگردان شکست خورده بودند، می خواندند، گزارش می شد؛ «سیصد شاهنامه خوانی» که نام این نمایش، از شمار آنها گرفته شده است.
کوشش راستین تهیه کننده، تهمورث پورناظری که برای پدیدارشدن این نمایش، از ایدۀ هنرمند تارنواز، سهراب پورناظری، و همکاری گروهی از برجسته ترین هنرمندان، همچون محمد رحمانیان در نگارش نمایش (بر اساس داستانی از ری برادبری)؛ امیر جدیدی، در کارگردانی؛ سهراب پورناظری، در آهنگسازی؛ علی نصیریان، گوهر خیراندیش، بهرام رادان، نوید محمدزاده، جواد عزتی، رضا کیانیان، طناز طباطبایی، مهران غفوریان ، منوچهر علی پور، دلنیا آرام، و… در بازیگری؛ رضا بهرام، در خوانندگی؛ هنرمندان طراح رقص های نمایش؛ هنرمندان صحنه و نورپرداز، همچون مسعود علی محمدی، بهره گرفته بود، براستی میوۀ ارزشمندی همچون یک اثر هنری راستین را به بار آورده بود. دقت تماشاچیان در پیگیری یک نمایش با زبان ادبی فاخر در ساعت های پایانی شب – که چند دقیقه ای با بارش باران همراه شد- نشانه ای بود از پسند والایی که در چند دهۀ گذشته در نزد گروهی از هنردوستان ایرانی شکل گرفته است.
راست آن است که در مقایسه با تمدن های دیگر جهان، هنرمندان حوزۀ فرهنگی تمدن ایرانی کمتر بر اساس گنجینه های هنر کهن خود ، همچون حماسه ها و اسطوره های تاریخی، اثر نمایشی یا سینمایی مهمی ساخته اند . اگرچه این کم کاری و بی توجهی در پیوند با برخی سیاستگذاری های فرهنگی درکشورهای حوزۀ تمدن ایرانی است، اما دلایل دیگری همچون ساخته شدن آثار نازل، و کم اطلاعی ملت ها از ژرفای تاریخ و تجربه های زیستۀ پیشینیان خود دارد. ساخته شدن نمایش آهنگین «سیصد» به راستی رویداد خجسته ای در زمینۀ ساخت آثار هنری ارزشمندی است که به روی فرزندان امروز ایران پنجره ای را می گشاید که از آن بهتر به فراز و فرودهای تاریخ و زندگی کشور و ملت خود می توانند بنگرند.
تجربۀ ملت های جهان در زمینۀ بازآفرینی ادبیات و هنر کهن در قالب هنرهایی چون نمایش و سینما نشان داده است که اگرچه این آثار با استقبال مردم روبرو می شوند، اما همچنان آنچه سرنوشت موفقیت و شکست یک برنامۀ هنری را تعیین می کند، بهادادن به آن و پذیرش هزینه های هنگفت تولید و سرانجام، دقت در به کارگیری درست بهترین هنرمندان و کارشناسان برای ساخت آن است. اگرچه هزینۀ بالای تولید نمایش آهنگین «سیصد» سبب شد بهای بلیت آن به نسبت توان خرید مردم، گران باشد؛ اما همین واقعیت یک بار دیگر نشان داد که برای تولید هر کالای هنری ارزنده، باید بهای آن را پرداخت.
20 مهرماه ۱۴۰۳
نظر شما