محمداسماعیل حیدرعلی (محمد حیدری)
در جنگ اول خلیج فارس (۱۳۶۹ خورشیدی- ۱۹۹۱ میلادی) در جامعهی رسانهای آمریکا رویداد غافلگیر کنندهای اتفاق افتاد؛ بدین ترتیب که شبکه ی سی . ان . ان گزارش از حملههای هوایی به عراق را به طور زنده پخش میکرد. این امر سبب چندبرابرشدن ناگهانی بینندگان این شبکه و افزایش چندبرابری ارزش آن شد. اندکی پس از این جنگ، معلوم شد « تِد ترنر » (همسر جین فوندا تا سال ۲۰۰۰ میلادی و مالک شبکه) از ابزار نوینی برای اطلاع رسانی استفاده کرده است. این وسیله عبارت بود از نوعی لپ تاپ با یک آنتن بشقابی کوچک که قابلیت فرستادن تصویرها، نوشتهها و فیلمها به ماهواره را داشت. در آن سو، یعنی در آمریکا نیز ترتیبی داده شده بود که تصویرهای ماهواره ای همزمان در استودیوی شبکه ی سی . ان .ان گرفته و به طور مستقیم پخش شود.
این رویداد از یاد رفته را برای بیان دو موضوع بازگو کردم :
نخست: استفاده از ابزارها و امکاناتی که تنها ۲۴ سال پیش موجب شگفتی جهانیان، به ویژه جامعه ی رسانهای شد، اما اکنون همان ابزارها و امکانات چنان فراگیر شده است که من و شما نیز میتوانیم از آن استفاده کنیم و از خانه یا محل کارمان و یا در صحنهٔ ی یک رویداد، هرچه را میخواهیم ،به طور زنده، به نقطهای دیگر از جهان بفرستیم . همان گونه که شاهدید؛ امروزه حتا شبکه های تلویزیونی ماهوارهای بی اهمیت نیز میتوانند همزمان ویدیو کنفرانس برگزار کنند، یا با پرداخت مبلغی به خبرگزاری ها، رویدادی در آن سوی جهان را دریافت و پخش کنند.
این امر چه چیز را به ما نشان می دهد ؟ بی شک با من هم رأی هستید که سرعت ارتقای فناوری های سخت افزاری در عرصه ی رسانهها فراتر از آن چیزی است که حتا دو دههٔ ی پیش گمانه زنی میشد . اما چیزی که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است ، تغییرات گسترده در « فرهنگ اطلاع رسانی » است که من آن را « نرم افزار رسانهای » می نامم .
دوم : مالک شبکه ی سی .ان . ان، وقتی شهرت و ارزش شبکه اش به اوج رسید، تصمیم به فروش آن گرفت. در آن زمان من خبرهای مربوط به فروش آن را پی گیر بودم. در نهایت او با یکی از خریداران به توافق رسید؛ اما نکتهی جالب این بود که بهای نهایی مورد پذیرشِ ترنر، دو رقم بود؛ یکی با خانم کریستین امان پور و دیگری بدون خانم کریستین امان پور !
تفاوت این دو قیمت ۲۵ میلیون دلار بود که برمی گشت به قرارداد این خانم خبرنگار ایرانی تبار با تد ترنر برای کارکردن انحصاری در شبکه ی سی. ان . ان به مدیریت تد ترنر در مدت معین که نزدیک به یک سال بود .
در نهایت خریدار ، شبکه ی سی . ان . ان را همراه با قرارداد خانم امان پور خرید.
حال بگویم که چرا به این ماجرا اشاره کردم ؛ زیرا این پرسش پیش می آید که : « خریداران شبکهای که آن زمان حرف اول را در جامعه رسانه ای آمریکا می زد و انبوه مخاطب و درآمدزایی آن هم تضمین شده بود، چرا باید ۲۵ میلیون دلار بیشتر برای ماندن خانم امان پور در شبکه بپردازند ؟! »
پاسخ این است: ماجرایی مانند جنگ عراق که هر روز تکرار نمیشود، پس برای حفظ جایگاه آن رسانه میباید نیرو و امکانات دیگری در دسترس باشد. این نیروها و امکانات همان خبرنگاران، گزارشگران ، گفتگوگران و دیگر عوامل تولید محتوایی رسانه بوده اند، هستند و خواهند بود.
چنین است که رسانههای موفق آنهایی هستند که خبرنگاران، گزارشگران و تحلیلگران برجسته و خلاق و مبتکری را در اختیار دارند. هم اکنون برای نمونه ، اعتبار رسانه ای مانند «ایندیپندنت» به گزارش هایی است که رابرت فیسک در آن منتشر می کند . نوشتهها و گزارشهای فرید زکریا به رسانه هایی که با آنها همکاری می کند، اعتبار میبخشد. یا اگر « لوموند دیپلماتیک » هنوز اعتبار خود را در میان نخبگان سراسر جهان حفظ کرده، برخاسته از کار کسانی مانند سرژ حلیمی است که علاوه بر داشتن سمت دبیری این نشریه، خود مقاله و تحلیل مینویسد.
پس میبینیم که پیشرفتهای سخت افزاری و اختراع ابزارها و امکانات نوین، بدون وجود نرم افزاری کارآمد (و یا همان گروه تهیه کننده ی محتوای یک رسانه) تضمین کننده ی موفقیت یک رسانه نیست. در این جا برای نشان دادن اهمیت تعیین کننده ی نرم افزاری (نیروی انسانی) در یک رسانه، عملکرد دو رسانهی مشهور و اثرگذار را مقایسه می کنیم . این دو رسانه « بی . بی . سی » و « وی . او . ای » هستند. در این بررسی من بخش فارسی این دو رسانه را مورد مقایسه قرار داده ام .
بیگمان با من هم عقیده اید که امکانات « وی . او . ای » بسیار بیشتر از « بی . بی . سی » است؛ اما بر مبنای پژوهشی میدانی که خود انجام دادهام، تاثیرگذاری « بی . بی . سی » و به همین موازات ، شمار مخاطبان آن بیشتر است. با توجه به دیدگاه منفی تر ایرانیان به « بی . بی . سی » نسبت به « وی . او . ای » ، آیا این شگفت انگیز نیست که موفقیت اولی از دومی بیشتر باشد ؟!
حال باید دید دلیل آن چیست؟ … اولین و مهمترین دلیل، توان بی .بی .سی در باوراندن این امر به مخاطبان است که اصل کارش را بر رعایت امانــت و بی طرفی گذاشته است ( که من با قاطعیت می گویم چنین نیست)… دومین عامل، ادبیات ویژه ای است که این رسانه در تنظیم خبرها و تحلیل ها و فیلم های خبری، گفتگو ها و … ابداع کرده و به کار می برد. و سرانجام سومین دلیل این است که بی .بی .سی نیروهایی را که آموزش داده و توانمند کرده، جا به جا نمی کند. اما در نقطه ی مقابل وی . او . ای نه در ارایه ی خبرها و تحلیل ها و گفتگوها و میزگردها و فیلم های خبری از مشی و سیاست یکسان و زیرکانه ای برخوردار است و نه مانند بی . بی .سی توانسته ادعای دروغ خود در بی طرف شمردن خود و امانتداری را جا بیاندازد. از این بدتر ، اخراج و جابه جایی مداوم نیروهای انسانی در وی . او . ای است. میبینیم که سال هاست کادر اصلی بی . بی .سی فارسی تقریبا ثابت مانده اند؛ اما در همین دو- سه سال اخیر شاهد بوده ایم چند بار کارکنان بخش فارسی وی . او .ای تغییر کرده اند.
لازم به یادآوری نیست که من با هیچ یک از این دو رسانهی بیگانه موافق نیستم ؛ و اگر آنها را شاهد آوردم، تنها به این دلیل است که نشان دهم سیاست تولید و پخش محتوا در یک رسانه و ثبات شغلی دست اندرکاران همین بخش محتوایی رسانه، تا چه اندازه در موفقیت یا ناکامی آن موثر است.بازده اهمیت سرمایه گذاری در بخش های سخت افزاری رسانهها ( و نیز ایجاد اتاق فکر رسانه ای) را هنگامی درک میکنیم که بازده این سرمایه گذاری در درون و برون مرزها را مورد ارزیابی قرار دهیم . چون این گفتار عمومی و جهانی است، به بُرد و باخت نبرد رسانه ای تنها در یک مقطع اشاره می کنم :
من همواره رویدادها را از منابع گوناگون دنبال میکنم، زیرا دریافته ام و باورمند شده ام به عنوان یک روزنامه نگار، تحلیلگر و نویسنده، تنها از مقایسهی دادههای رسانههای گوناگون و در کنار هم نهادن آنها میتوانم با بیرون کشیدن تضاد مطالب آنها، به سرنخهای درست و واقعیت های نسبی دست یابم . و البته با تاکید میگویم که همین روش در مسایل داخلی برای دست اندرکاران رسانهها و تهیه کنندگان محتوای آنها یکی از کارآمدترین روش ها برای دستیابی به خبرهای دقیق است .
بر مبنای همین عادت، سال گذشته و از آغاز رویدادهایی که به سرنگونی دولت وقت اوکراین انجامید، رویدادهای این کشور را از منابع گوناگون دنبال میکردم . « سازمان رسانهای فدراسیون روسیه » ، سندها و عکس ها و مدرک هایی را ارایه میکرد که نشان میداد آنچه در اوکراین می گذرد یک جنبش مردمی نیست، بلکه کودتایی خیابانی است که با سرمایه گذاری و حمایت سازمان های امنیتی غرب جریان دارد و حضور کلچکو ، مشت زن اوکراینی مقیم آلمان که رهبر شده بود ، جورج سوروس و خانم اشتون در میان تظاهرکنندگان را دلیل می آورد . سازمان رسانهای فدراسیون روسیه پیاپی مدرک رو میکرد، اما حتا هواداران این کشور اهمیت این مدرک ها را درک نمیکردند. چرا ؟ زیرا زبان رسانهای فدراسیون روسیه همان زبان رسانهای دوران شوروی است! و این تنها یکی از دشواری ها و کاستی های بنیادین رسانههای روسیه (و همچنین جمهوری خلق چین) است.
در نقطهی مقابل، ماشین نیرومند رسانهای غرب توانست با پوشاندن چهرهی فاشیست هایی که خیابان های کی یف را عرصهی نبرد کرده بودند، آن « کودتای خیابانی » را به افکار عمومی جهان یک « انقلاب مردمی» بقبولاند . آن رویداد اوکراین به راستی یک نبرد میان فدراسیون روسیه و ناتو بود که به سود ناتو تمام شد . ابزارهای اصلی این نبرد نیز رسانهها بودند که به پیروزی قاطع رسانه های غرب انجامید . بنابراین اگر مسکو از پیش طرحی برای افزودن خاک شبه جزیره ی کریمه به خاک فدراسیون روسیه و برانگیختن حرکت های جدایی طلبانه تدارک ندیده بود، ابعاد این شکست برایش فاجعه بار میشد.
در رویدادهای لیبی و مصر و سوریه و عراق و … نیز رسانهها به عنوان نوک حمله ی نیروی مهاجم نقش خود را ایفا کردند. حتا هم اکنون نیز کسی به درستی از نقش اصلی کشور های عضو « پیمان ناتو » در سرنگون کردن قذافی آگاهی ندارد و نمیداند بیشتر نیروهایی که حکومت قذافی را سرنگون کردند، مزدورانی از جنس نیروهای داعش، النصره و … بودند. گمان میکنم این توضیحات، پیش زمینهی ذهنی کافی برای درک جایگاه تعیین کننده ی رسانهها در جهان امروز را فراهم آورده باشد و دریافته باشید در تنشهای بزرگ جهانی، رسانهها میتوانند از مهیب ترین سلاحها نیز در شکست طرف مقابل موثرتر و ویرانگرتر باشند .
بر این اساس، اکنون وقت آن است که بنویسم ، « چرا آزادی و استقلال رسانه ها افول کرده است ؟ »
در همین ماه اعلام شد که روزنامه ی معتبر « فاینشنال تایمز» را یکی از عظیم ترین شرکت های مالی ـ رسانه ای جهان، یعنی « شرکت نیکی » ژاپن به بهای یک میلیارد و سیصد میلیون دلار خریداری کرده است . خبر دیگر این بود که یک بنگاه مالی دیگر ( که تا این زمان نامش فاش نشده ) در حال گفت و گو برای خریدن مجله بسیار معتبر و تخصصی « اکونومیست » است. همین دو نشریه از نمادهای آزادی و استقلال رسانههای بریتانیا هستند . اما آیا پس از این هم می توانند آزاد و مستقل باشند و در راستای تامین منافع بنگاه های مالی و مالکان خود فعالیت نکنند ؟ میدانیم کسانی مانند روپرت مرداک، سیلویو برلوسکونی و…. و نیز بنگاه های مالی و حتا نظامی (مانند شرکت بزرگ اسلحه سازی داسوی فرانسه ) مهم ترین رسانه های آمریکا، انگلستان، فرانسه، و….. را خریداری کرده اند .
بنابراین آن نرم افزاری رسانهای ( تولید کنندگان محتوای رسانهها ) که در بالا به اهمیت کارشان اشاره کردم، نیز یا باید به خدمت اربابان تازه درآیند و دانش و تجربه ی خود را در راستای هدفها و منافع آنها به کار گیرند و یا از جهان این رسانههای وابسته به قدرت های اقتصادی، نظامی و سیاسی بیرون روند.
من به عنوان کسی که عمری تحولات رسانه ای را پیگیری کرده ام و هم اکنون نیز روش کار رسانههای نوشتاری، دیداری و شنیداری را با نگاهی منتقدانه دنبال میکنم، با جرات میگویم رسانههای تاثیرگذار جهان تنها دروغهای مورد نظر مالکان و اداره کنندگان خود را به مغز مخاطبانشان تزریق میکنند و چنین است که بیشتر مردم در مورد ماهیت واقعی ـ مثلا ـ جنگهای شمال آفریقا و خاورمیانه و یا پرونده هستهای ایران، به باورهای نادرستی رسیدهاند .
در ایران نیز رسانهها نیز همین وضع را دارند. و اگر کسی شک دارد، میتواند خود کنکاش کند تا دریابد غیر از صدا و سیما و چند روزنامه ی دولتی و شبه دولتی ، بقیه ی رسانههایی که در ظاهر مستقل مینمایند، در نهان وابسته به کدامین طیف قدرت مالی ـ سیاسی ( و یا ترکیبی از این دو ) هستند ؟
برگرفته از : پایگاه ایران بوم
نظر شما