۱۳ - مرداد - ۱۳۹۴
نوشته ی : دکتر علی علی بابایی درمنی


به دنبال انفجار بمب در اجتماع گروهی از کردها در ترکیه، در ۲۰ ژوییه ی ۲۰۱۵ م، در شهر «سوروچ» که به مناسبت سالگرد هجوم داعش به شهر «کوبانی» در کردستان سوریه و اعتراض به سیاست های دولت ترکیه در برابر داعش گرد هم آمده بودند، دولت ترکیه این واقعه را محکوم کرد و قول داد که عاملان این فاجعه ی تروریستی را مجازات کند، و پرچم مبارزه با تروریسم را به نمایندگی از غرب در دست گرفت .

در شرایطی که گروه تروریستی داعش مسئولیت این حمله ی تروریستی را پذیرفته بود، تکلیف دولت ترکیه که در غم کشته شدگان حادثه ی «سوروچ» گریبان می درید، روشن بود: ترکیه باید به گروه تروریستی داعش اعلام جنگ می داد و از ارسال سلاح برای تروریست های داعشی سوریه از مرزهای خود جلوگیری می کرد. با این حال دولت ترکیه در اقدامی شگفت انگیز، به قربانیان این حادثه ی تروریستی یعنی کردها حمله ور شد.

عکسی از  کردهایی که در گردهمایی شهر سوروچ  گرد آمده بودند . عکس چند دقیقه پیش از انفجار برداشته شده است .

عکسی از  کردهایی که در گردهمایی شهر سوروچ  گرد آمده بودند . این عکس چند دقیقه  پیش از انفجار برداشته شده است .

اتحادیه ی نظامی ناتو نیز این دروغ بزرگ را کامل کرد و با مظلوم نشان دادن ترکیه،دست ترک ها در قتل عام کردها بازگذاشت و به ترک ها قول کمک نظامی داد. ترکیه نیز در یک اقدام نمایشی، پایگاه نظامی اینجرلیک را برای حملات هوایی به داعش در اختیار آمریکا قرار داد. زمامداران و دولت های غربی حتی یک لحظه از خود نپرسیدند که : «اگر مسئول حادثه ی تروریستی «سوروچ» داعش بوده، پس چرا ترکیه به منظور مقابله با داعش به کردها حمله ور شده است؟ » گویا حمله به داعش از سوی ترک ها فریبی بیش نبود و حکام آنکارا در پی انتقام از کردها بودند.

دامنه ی حملات ترک ها تنها شامل گروه مسلح پ.ک.ک نبود و دامن حزب دموکراتیک خلق ها(اچ. د.پ) ترکیه و رهبر آن ،صلاح الدین دمیرتاش را هم گرفت. این اقدام غیرمنتظره از هدف ترکیه در به کارگیری سیاست مشت آهنین علیه کردها پرده برداشت. به دنبال رای بی سابقه ی رای دهندگان ترکیه ای به حزب «دموکراتیک خلق ها» که کردهای ترکیه را به مشارکت مدنی از راه شیوه های فعالیت های غیرمسلحانه رهبری می کند، دولت ترکیه از قدرت گرفتن کردها احساس خطر کرده و کوشش می کند تا با دستاویز قراردادن حرکت مسلحانه ی پ.ک.ک حزب «دموکراتیک خلق ها» ، رهبر آن صلاح الدین دمیرتاش را که به جای اقدامات مسلحانه، از طریق مدنی حقوق کردهای ترکیه را پیگیری می کند ، تحت فشار قرار دهد و کردهای ترکیه را سرکوب کند تا آنها از پیگیری حقوق مدنی شان منصرف شوند.

لحظاتی پس از انفجار در گردهمایی کردها در شهر سوروچ

لحظاتی پس از  انفجار در  گردهمایی کردها در  شهر  سوروچ

اکنون دمیرتاش متهم به همکاری با پ.ک.ک است و در صورت اثبات این اتهام به ۲۴ سال زندان محکوم می شود ؛ اما اتحادیه ی اروپا که مدعی دفاع از آزادی احزاب در جای جای کهکشان است، تنها نظاره گر این نمایش مضحک است.این اقدام قضایی علیه دمیرتاش، در چارچوب تلاش‌های «رجب طیب اردوغان» ، رئیس‌جمهوری ترکیه می تواند برای به شکست کشاندن جریانی باشد که باعث شکست حزب حاکم «توسعه و عدالت» در کسب اکثریت کرسی‌های پارلمان شد.

در مجموع باید گفت که ترک ها که در کارزار مبارزه ی دموکراتیک در برابر حزب «دموکراتیک خلق ها» نتیجه ی دلخواه را به دست نیاورده اند، با تحت فشار قراردادن این حزب ، راه حرکت مسلحانه را در برابر کردهای این کشور می گشاید .

صلاح الین دمیرتاش ، رهبر حزب دموکراتیک خلق ها

صلاح الین دمیرتاش ، رهبر حزب دموکراتیک خلق ها

از دیگرسو، ایفای نقش تماشاگر در جنایت علیه اقلیت های قومی و دینی در ترکیه از سوی غربی ها سابقه ی طولانی دارد. در قتل عام ازمیر در سال ۱۹۲۲م، ناوگان کشورهای غربی از فاصله ی اندک نظاره گر قتل عام یونانی ها و ارمنی های ازمیر بود. «نوئل باربر»این حادثه را چنین شرح می دهد :

« در سال ۱۹۲۲ م ترک ها پس از شکست یونانی ها در نبرد «ساکاریا» راه خود را به «ازمیر»، شهری در جنوب ترکیه و ساحل دریای «مدیترانه» که شهری عمدتا یونانی و ارمنی نشین بود، گشودند. در روز شنبه، نهم سپتامبر ۱۹۲۲م ، برابر با ۱۸ شهریور ۱۳۰۱ خورشیدی، مصطفی کمال پاشا، در میان استقبال ترک ها، وارد ازمیر شد و این آغازی بر یکشنبه ی خونین ازمیر بود. روز یکشنبه مصطفی کمال اعلامیه ای در شهر انتشار داد که هر یک از سربازان ترک که متعرض افراد عادی و غیرنظامی شوند، بی درنگ اعدام خواهند شد. این اعلامیه، اعلامیه ای توخالی بود؛ زیرا همان روز یکی از فرماندهان ترک به نام ژنرال نورالدین که شهرت فراوانی در سنگدلی داشت، به دنبال عالی جناب «کریسوستوموس»، اسقف یونانی شهر فرستاد، و وقتی اسقف وارد اتاق شد، نورالدین به صورتش تف انداخت و با اشاره به پرونده ای که روی میز بود، به او گفت که دادگاه «آنقره» [آنکارا] تو را محکوم به اعدام کرده و اکنون مردم باید عدالت را اجرا کنند.» سپس فریاد زد:« حالا از نظرم دور شو! »

در حالی که اسقف سالخورده از پله های عمارت پایین می رفت، ژنرال ترک در بالکن ظاهر گردید و خطاب به مردم فریاد زد:« با او همانطور که مستحق است، رفتار کنید.» یک گروه ۲۰ نفری از ملوانان فرانسوی، اسقف را تا مرکز ستاد ترک ها همراهی کرده بودند، ولی دستور داشتند که دخالت نکنند و در نهایت وحشت ، شاهد بودند که مردم خشمگین اسقف را قطعه قطعه کردند، چشم هایش را حدقه درآوردند و گوش ها و بینی و دست هایش را قطع نمودند.

قتل اسقف بی درنگ به عنوان اجازه ی کشتار و غارت یونانیان تلقی شد. خانم « آنا بیرج »، همسر یک مبلغ مذهبی آمریکایی که در آخرین لحظه از ازمیر نجات یافت، با وحشت فراوان شاهد ورود سربازان به خانه اش و غارت آن بود و بعدها تعریف کرد:« آنها به سهمگین ترین کشتارها و تجاوزها و چپاول ها دست زدند. دسته های سرباز وارد مغازه ها می شدند و هر چه به دستشان می رسید، غارت می کردند و با خود می بردند. آموزگاران مدرسه ی دخترانه از پشت پنجره ی کلاس ها شاهد سربازانی بودند که افراد غیرنظامی را در خیابان مقابل مدرسه می کشتند، وارد خانه ی مردم می شدند و تمام خانواده را به قتل می رساندند و جنازه هایشان را به وسط خیابان می انداختند. آن روز وقتی آفتاب غروب کرد، کف خیابان های ازمیر پوشیده از اجساد مردگان شده بود. »

در عرض چند ساعت، ۲۰ زن یونانی که به خانه یک انگلیسی پناه برده بودند، کشف شدند و مورد تجاوز قرار گرفتند. گورستان مسیحیان مورد حمله قرار گرفت و اجساد مردگان از قبر بیرون ریخته شدند. یونانیان و ارمنیان به طور غریزی به سوی ساحل دریا و بارانداز کشتی ها گریختند، ولی ترک ها مانع شده و مخصوصا دختران جوان را می گرفتند و در ملا عام مورد تجاوز قرار می دادند و هرگاه پدر یا برادر دختر اعتراض می کرد، بی درنگ او را می کشتند. هزاران یونانی و ارمنی در بندرگاه اجتماع کرده بودند. عده ی زیادی خود را به آب افکنده به سوی کشتی ها شنا می کردند. اما ناوگان جنگی متفقین به منظور رعایت بی طرفی حق نداشتند آنها را بپذیرند.

۳ روز بعد یعنی، روز چهارشنبه ۱۳ سپتامبر ۱۹۲۲م برابر با ۲۲ شهریور ۱۳۰۱ خورشیدی، آتش سوزی بزرگ ازمیر آغاز شد، یعنی در واقع در یک زمان در چند نقطه شهر حریق صورت گرفت. یکی از نخستین کسانی که چشمش به شعله های آتش افتاد، خانم «مینی میلز» ، مدیر مدرسه ی دخترانه ی آمریکایی ها بود که به یاد می آورد: « بلافاصله بعد از نهار ، اولین آتش سوزی در یکی از خانه های بسیار نزدیک به مدرسه شروع شد و به سرعت گسترش یافت. من با چشم خودم دیدم که یک افسر ترک با یک پیت بنزین وارد خانه ای شد و چند دقیقه بعد خانه ی مزبور غرق در شعله های آتش گردید. آموزگاران و دانش آموزان مدرسه ی ما شاهد بودند که سربازان و گاهی افسران ترک چوب های بلندی را که بر سرشان کهنه بسته بودند ،در پیت نفت فرو می کردند و آنها به درون خانه های مردم پرتاب می نمودند که به زودی غرق در آتش می شد. آتش سوزی از خانه های آن سوی خیابانی که مدرسه ما قرار داشت و محله ی ارمنی نشین بود، شروع شد و پس از چند ساعت سه پنجم خانه های محله ی مزبور در حال سوختن بودند. وزش باد هم گرچه چندان قوی نبود، به گسترش دامنه ی آتش سوزی کمک می کرد. »

گروهی از سربازان ترک پیت های نفت و بنزین را به ساختمان های کنار دریا و بارانداز می انداختند. یکی از نمایندگان صلیب سرخ بین المللی به نام سرگرد «دیویس» شاهد بود که چگونه خانه ها و ویلاهای این قسمت از شهر با نفت آلوده کرده و سپس آتش می زدند.

تا بعد از ظهر آن روز بیش از ۲۰ هزار خانه سست بنیاد که با گچ و توفال ساخته شده بودند، سوخت و به خاکستر مبدل گردید. شعله های آتش در اثر وزش باد به سوی ساحل دریا و باراندازها پیشروی می کرد و مانند این بود که هزاران پناهنده نگون بخت را تعقیب می کند. همه جا بوی گوشت سوخته به مشام می رسید. حوالی شب کلیه ی ویلاهایی که در ساحل دریا قرار داشتند، در یک زمان دستخوش حریق شدند. ساکنان خانه های مزبور دیوانه وار خود را به آب می افکندند و بنا بر اظهار ناخدا «برترام تسانجر» ، فرمانده ی رزمناو انگلیسی جورج پنجم:« آن شب او مخوف ترین فریادهایی را که ممکن است از حلقوم نوع بشر خارج شود، شنیده بود. »

ارنست همینگوی در گزارشش به روزنامه ی «تورنتو استار» می نویسد:« ما در بندر بودیم و در حوالی نیمه شب مشاهده کردیم که هزاران نفر که روی اسکله جمع شده بودند، دسته جمعی شروع به فریادزدن کردند.» «وارد پرایس» ، خبرنگار روزنامه ی «دیلی میل» که با رزمناو «آیرون دیوک» به ازمیر رفته بود، می نویسد: « سطح دریا مانند مس گداخته شده بود. از ۲۰ آتشفشان خشمگین، شعله های سوزان آتش پیچ می خورد و به ارتفاع ۳۰ متر به هوا می رفت. برج های کلیساهای یونانی، گنبد مساجد مسلمانان، بام های مسطح خانه ها را می شد در ماوراء پرده ای از آتش مشاهده کرد.»

هزاران نفر یونانی و ارمنی که در بندر جمع شده بودند، به قدری جایشان تنگ بود که وقتی یکی از آنها جان می سپرد تا مدتی در میان فشار جمعیت همچنان سرپا بود. در میان جهنم سوزان صدای موزیک از دور به گوش می رسید، زیرا ناخدای رزمناو انگلیسی در برنامه ی روزانه اش تغییر نداده و در عرشه ی کشتی او، دسته ی موزیک نظامی به نواختن آهنگ های سبک اشتغال داشتند!

صبح روز بعد، ناوگان جنگی متفقین دیگر نتوانستند بی طرفی را رعایت کنند و کلیه ی قایق ها و زورق های خود را برای نجات زنان و کودکان به ساحل فرستادند. رزمناو آیرون دیوک دوهزار پناهنده را سوار کرد و بقیه ی کشتی ها هم به همین نحو عمل کردند ولی هنوز تعداد نجات یافتگان در مقایسه با انبوه کسانی که در ساحل مانده بودند، ناچیز به شمار می رفت. اکنون تقریبا سراسر ازمیر به استثنای محله ی ترک نشین واقع در دامنه ی کوه «پاگوس» که مرتفع تر از سایر نقاط شهر بود، در شعله های آتش می سوخت.» [۱ ]

پی نوشت ها :

۱. باربر، نوئل. فرمانروایان شاخ زرین. ترجمه ی: عبدالرضا هوشنگ مهدوی. نشر گفتار، تهران، ۱۳۶۸، ص ۲۵۷-۲۵۴ .

۲ نظر

  1. Mazdak می‌گوید،

    ﺑﻴ ﮕﻤﺎن اﮔﺮ ﺯﻭﺭ ﻳﻮﻧﺎﻧﻴﺎﻥ می رﺳﻴﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭا ﺑﺎ ﺗﺮﻛﺎﻥ می کرﺩﻧﺪ. اﻳﻦ ﺳﺮﺷﺖ ﺁﺩمی است ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﺎﻩ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ ، ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﺘﻤﺪﻳﺪﮔﻲ ﺳﺮ می دﻫﺪ و ﺩﺭ گاه ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﻱ، ﺑﺎﻧﮓ ﻛش تر. ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ اسراﻳﻴﻞ ﻣﮕﺮ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺳﺘﻤﺪﻳﺪﮔﺎﻥ ﻫﻮﻟﻮکاﺳﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ اﻛﻨﻮﻥ ﺳﺘﻤﮕﺮاﻧﻨﺪ ؟
    ﭘﺲ ﺩﻟﺴﻮﺯﻱ ﺑﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺟﺎﻧﻮﺭاﻥ ﺑﻴﺠﺎﺳﺖ.

    ارسال شده در تاریخ مرداد ۲۸ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۴:۱۴ ب.ظ

  2. عقاب علی‌احمدی می‌گوید،

    خب .. پس چه باید کرد ؟ آیا باید هر قاتلی را در کشتن دیگران تشویق کرد ، تنها با این استدلال که ناتوان پس از تواناشدن ، ممکن است دیگران را بکشد ؟ یک بار آنچه را نوشته اید ، بخوانید و ببینید که منطق در آن چه جایگاهی دارد ؟

    ارسال شده در تاریخ مرداد ۲۸ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۵۲ ب.ظ

نظر شما