دکتر علی علی بابایی درمنی
« ۱ . عروس قفقاز :
و شنیدم عمده سعایتی که میرزا آقاخان [ نوری ] از او نزد شاه نمود آن بود که : میرزا تقی خان گفته هر ساعت « عروس قفقازیه » را در آغوش روس می نگرم ، مرگ را معاینه پیش چشم می بینم، و نیت او جنگ با روسیه است و شاه را از او ترساندند [ ۱ ]…
۲ . فایده ی دادگری :
در خردسالی از پدرم پرسیدم : چگونه امیر جرات جنگ با روس را می نمود؟ فرمود: فرزند، امیر را ندیده بودی؛ او هیچگاه به جنگ روسیه اقدام نمی نمود. او به اندازه ای در ایران به نشر عدالت و آسایش عِباد و آرامش بلاد و ترقی و تعالی افراد رعیت و آبادی مملکت می کوشید، تا قفقازیه همسایه اش از دیدنش به جوش و خروش آمده و برای نیل به چنان وضعیتی و رهایی از ستم های سخت روسیه، خودشان حاضر شوند نصف جمعیتشان کشته شود و از ذلت تبعیت روس بیرون آیند و همین که در قفقازیه شورش عمومی بر پا شد، دولت اروپا کلا به حمایت آنها برخاسته و با روسیه می گفتند : « به چه قانون بر ملتی اجنبی که تو را نمی خواهد، می خواهی به ستم سلطنت کنی؟ آنها را استقلال و آزادی بده ».
و بعد از آنکه قفقاز آزاد و مستقل و مختار امر خود می شد، به مناسبت هم نژادی و هم کیشی و هم جواری و سابقه ی ایرانیت، یا به اختیار خود تحت الحمایه و به تابعیت ایران مانند عهد صفویه و ترکمان و نادر می آمدند، یا برای خود استقلالی داشت و فاصله مابین روس و ایران بود. دول [ دیگر ] هم از آنها حمایت می نمودند. او به کمند جهانگیر عدالت ، قفقازیه و خوارزم و ترکستان و افغان و عراق عرب را در صید خود می آورد، نه به بند ستم و لشکرکشی به قید آورد تا نتواند. مگر نه گرجستان به اثر ظلم آغا محمدخان و مهربانی دروغین کاترین جزو روسیه رفتند. میرزا تقی خان همان تیری را که ایران از روسیه خورده، در کمان گذارده به خودشان می انداخت. سفرنامه سفیر را که به خوارزم فرستاد بخوان تا مغناطیس امیر را بدانی [ ۲ ] ، به چه پایه جذابیت داشته. برای قتل و غارت مردم کربلا چگونه در ارزنه الروم پای جان خود ایستاد. آنگاه در جنگ با عثمانی، اهل عراق عرب که نصفشان نژاد ایرانی اند، آیا تا جان داشتند به تمایل ایران نمی کوشیدند؟ اگر [ اقبال ] عمومی به او نبود، جرات داشت، وقتی بیرق ایران را فرستاد در استانبول زدند، و عثمانی ها خواستند بکنند، بنویسد قشون ایران در سرحد حاضر جنگ اند، آماده باشید. عثمانی هم می دانست که از جنگ ایران احتیاط کرده و اذن داده بیرق زدند و سفارت خانه ساختند، چه امیر را خوب می شناختند، داخله و خارجه را بر آنها می شوراند. [ ۳ ] »
در باره ی گوینده ی حکایت ها
میرزا حسن خان جابری اصفهانی از علمای اواخر دوران قاجار و آغاز عصر پهلوی است که در ۲۲ مهر ۱۲۲۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. پدر ایشان میرزا علی انصاری ملقب به امین الوزراء از دیوانسالاران دستگاه مسعود میرزا ظل السلطان بود. [ ۴ ] مهمترین اثر ایشان که بیشتر ایشان را به واسطه ی آن می شناسند « گوهر شب چراغ » است که در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران به چاپ رسید، و در بردارنده ی ۱۰۰ باب حکایت اخلاقی است. [ ۵ ] اما « آگهی شهان از کار جهان » که ۲ حکایت یادشده برگرفته از آن است، در سال ۱۳۰۹ خورشیدی در اصفهان در ۴ جلد به قطع جیبی و مجموع ۶۵۳ رویه به زیور طبع آراسته شد. این کتاب شرحی است که میرزا حسن خان بر قصیده ی اخلاقی تاریخی ۶۰۰ بیتی خود نوشت و در آن از رویدادهای تاریخ ایران و اسلام تا پایان دوره ی احمدشاه قاجار سخن گفت. [۶ ] این کتاب در سال ۱۳۷۷ خورشیدی مجددا توسط رسول جعفریان در قالب مجموعه ی «میراث اسلامی ایران » ، دفتر هشتم چاپ شد.
در حکایت نخست از عزم راسخ میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر ) برای بازگرداندن مناطقی از ایران که در دوران سلاطین نالایق قاجار از ایران جدا شده بود، آگاه می شویم، همچنین از هراس دربار عافیت طلب قاجار از اندیشه های بلندپروازانه ی امیر آگاه می شویم ؛ تا کنون هیچگاه، کوشش امیرکبیر برای بازگرداندن جایگاه ایران در قفقاز به عنوان مهمترین انگیزه ی قتل امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه مورد ارزیابی قرار نگرفته است. این احتمال را نمی توان دور از انتظار دانست که دولت های استعمارگر روس و انگلیس با آگاهی از برنامه های بلندپروازانه ی امیر برای تجدید شکوه و عظمت ایران، مقدمات قتل او را به دست دربار فاسد قاجار فراهم کرده باشند. ولی چنانچه در حکایت دوم می خوانیم ، برخلاف پندار میرزا آقاخان نوری که تصور می کرد امیر در پی تهیه ی مقدمات جنگ با روسیه است، امیر تدبیر دیگری برای فتح قفقاز و فرارودان داشت .
در حکایت دوم خواننده با نگاه حکیمانه و آراسته به ذکاوت امیر آشنا می شود. شاید در زمانه ی ما که بیش از هر زمان دیگری سخن از « همگرایی در حوزهی ایران فرهنگی » به میان آمده است، لزوم آگاهی از نگاه امیر کبیر به عنوان یک نظریه ی کلیدی ، راهگشا باشد. بر خلاف ساده لوحان و ناآگاهانی که می پندارند که خونریزی آقامحمدخان قاجار می توانست در قفقاز راهگشا باشد و آقامحمدخان توان آن داشت که مردمان قفقاز را به زور تابع ایران کند و از [ این ] غافلند که کشتار قاجارها در تفلیس ، آغازگر جدایی کامل قفقاز از ایران بود ، امیر با تدبیر می دانست که با زور و اجبار نمی تواند که مردمان قفقاز را به زیر درفش ایران گرد آورد. اندیشه ی بلند امیر تنها راه ممکن برای برگرداندن مناطق جداشده ی قفقاز به ایران را چنین می دانست :
۱ . رواج امنیت و رفاه در ایران به منظور برانگیختن مردم قفقاز برای پیوستن به ایران و رهایی از ستم روس ها،
۲ . برانگیختن افکار عمومی جهان علیه روسیه به منظور پایان دادن به اشغال قفقاز و سپس اتخاذ تدبیر سیاسی مناسب برای بازگرداندن مناطق جداشده ی قفقاز به ایران.
پی نوشت ها :
۱ . جابری اصفهانی، میرزا حسن خان، آگهی شهان از کار جهان، به کوشش رسول جعفریان، مندرج در نشریه ی میراث اسلامی ایران، دفتر هشتم، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم ، ۱۷۱۱ ، ص ۵۶۷ .
۲ . رضاقلی خان متخلص به «هدایت» شاعر، ادیب و مورخ ایرانی که در زمان سلطنت محمدشاه قاجار از طرف وی مأمور تربیت عباس میرزا ،فرزند خردسال او شد و در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه از طرف میرزا تقی خان امیرکبیر به سفارت خوارزم مأمور شد، در بازگشت گزارش سفر خود را با عنوان «سفارت نامه ی خوارزم » تقدیم ناصرالدین شاه کرد، چرا که امیرکبیر معزول شده بود . سفرنامه ی او تحت عنوان « سفارت نامه ی خوارزم » توسط انتشارات میراث مکتوب، ۱۷۳۶ چاپ شده است.
۳ . جابری اصفهانی، میرزا حسن خان، « آگهی شهان از کار جهان » ، ص ۷۶۳ .
۴. مظاهری،جمشید، حاج میرزا حسن خان جابری انصاری مولف تاریخ اصفهان، نشریه ی میراث جاویدان، پاییز و زمستان ، ۱۷۱۶ ، سال پنجم، شماره ی ۳ و ۴ ، ص ۱۳۷ .
۵ . همان، ص ۱۸۶ .
۶. همان، ص ۱۸۴ .
نظر شما