وطنم کجاست ای نقشه ؟! دوشنبه یا سمرقند ؟
وطنِ یگانه با چند شناسنامه تا چند ؟
ستمی که من کشیدم، نشِنیدم و ندیدم
که کسی کند به خویش و پدری کند به فرزند
پدرا ! چرا غریبانه مرا زِ خویش راندی ؟!
پدرا ! چگونه طفلانِ تو را زِ تو گرفتند ؟!
چه خریده ای غریبیّ، به بهایِ خودفریبیّ،
به بهانه ی نجیبیّ، به هزار و اَند ترفند ؟
نه همیشه نیل نیل است… تو طفلِ الکنت را،
به چه دایه داده ای؟ از چه کسی شنیده ای پند ؟!
مپَسَند سُنقُرا جوجَگَکانِ زخمی ات را
به هوای دانه در دام و به طمعِ دُنبه در بند
تو جزیره بودی از بینِ دو رود تا فرارود
تو فراخ بودی از ساحلِ کرخه تا به هِلمَند
اَرَسَت چرا نَذارَد؟ که زِ ابر خون ببارد،
که بِدین نَمَط بیارَد، برِسانَدَش به اروند
نه که بی رگ است پامیر و رگش تهی ست از خون
نه که خامُش است و بی کینه که یخ زده دماوند
به امیدِ دیدنِ خاطره های مِه گرفتَه ست
که سَرَک کشیده البرز و سَرَک کشیده الوند
چه نسیمِ داغ و تلخی ! زِ دمشق یا زِ بلخی ؟!
به کجا رسیده نوروز و که دود کرده اسپند… ؟
۷ - شهریور - ۱۳۹۳
نظر شما