۲ - مرداد - ۱۳۹۳
قیصر خسروان ( کللی )


بسیاری از کارشناسان سیاسی از سرتاسر جهان تنش ها و آشوب های خاورمیانه را زیر ذره بین دارند و این منطقه از جهان را به عنوان یک کانون بحران جهانی می شناسند . بدون شک بسیاری از مشکلات منطقه و جهان و به ویژه پدیده ی شوم تروریسم ریشه در مشکلات فلسطین دارند و تا وقتی این مشکلات به صورت اصولی و ریشه ای اصلاح و برطرف نشوند، این دست از مشکلات و بحران ها در سرزمین فلسطینی ها و خاورمیانه و جهان فروکش نخواهند کرد. برخلاف تلاش سران قطب های صنعتی و سیاسی و سران کشورهای عرب و به ویژه ایالت های متحد آمریکا بحران در سرزمین فلسطین همیشه حالت بالقوه ی توانمندی دارد و موفقیت اجلاس های اصلاحی سرزمین فلسطین ،هر چه بیش تر، در هاله ای از ابهام و نا امیدی فرو می روند.

نشست های فراوانی برای اصلاح وضع نابسامان سرزمین فلسطین برگزار شده که بدون استثناء همگی به شکست انجامیده اند. در نشست همه جانبه ای که چند سال پیش به میزبانی ایالت های متحد آمریکا و با حضور سران بسیاری از کشورها در «آناپولیس مریلند» برگزار شد ،اصلاح در سرزمین های فلسطینی محور اصلی گفت و گو ها بود. در آن نشست رایزنی های بسیار انجام گرفت و سران فلسطینی و اسراییلی به توافق هایی دست یافتند . اما پایان آن نشست مصادف بود با درگیری میان ارتش اسراییل و نیروهای مسلح حماس . هر از چندگاهی درگیر های خونینی میان نیروهای مسلح مستقر در باریکه ی غزه و ارتش اسراییل روی می دهد. جدیدترین مدل کشتاری که در سرزمین فلسطین رونمایی کرده اند، کشتار نوجوانان یکدیگر و سوزاندن و مدفون کردن آنها زیر خروارها سنگ است. در این کشاکش و در گیری ها ، مردم ساکن غزه بیش از سایر نقاط این سرزمین دچار مشکل و بحران هستند و این درگیری ها این واقعیت را گوشزد می کنند که در نشست هایی که برای اصلاح اوضاع سرزمین فلسطین تدارک دیده می شوند، بخشی از این سرزمین و نیروهای سیاسی و نظامی این سرزمین نادیده گرفته می شوند.

 غزه هر چند بخشی از خاک فلسطین محسوب می شود اما اتکای اقتصادی آن بیش تر متوجه اسراییل است. به همین خاطر اسراییل با ابزار تحریم اقتصادی از یک سو و از سوی دیگر با اعمال روش محاصره ی دریایی رابطه ی باریکه ی غزه را از راه دریا با جهان بیرون قطع کرده است. در بحران و معادله های سیاسی سرزمین فلسطین ، خواهی نخواهی ،حماس و باریکه ی غزه یک سو قضیه هستند. زمانی اهمیت باریکه ی غزه در بحران فلسطین و در نظر مخاطب بیش تر خواهد شد که این واقعیت را مد نظر قرار دهیم که باریکه ی غزه بیش ترین تراکم جمعیتی جهان را دارد. اگر بحران این سرزمین را یک مثلث فرض کنیم ، کرانه باختری (محل استقرار سازمان فتح )و اسراییل و غزه (محل استقرار حماس) سه گوشه ی این مثلث هستند. البته اگر سازمان حماس سیاست و روش خود را در باریکه ی غزه تعدیل نکند و سازمان فتح سیاست و روش خود را در کرانه ی باختری ارتقا نبخشد، ممکن است این مثلث به یک مربع و یا یک شکل هندسی با گوشه های بیش تر تبدیل شود که در آن وضعیت ، بحران شدیدتر و بسیار همه گیر تر خواهد شد و اصلاح آن وضعیت ،بالقوه بسیار پیچیده تر خواهد بود و برای سرزمین فلسطین و جامعه ی جهانی هزینه ی بیش تر و سنگین تر ی در بر خواهد داشت. تمامی کمک ها و رویکردها از جانب جامعه ی جهانی و به ویژه از جانب غرب و اسراییل یک جانبه گرایانه و به سود سازمان فتح و محمود عباس و کرانه ی با ختری است . پس بر این اساس نمی توان رفرمی اساسی و پایدار در سرزمین فلسطین اجرا کرد و تغییراتی که تلاش می شود تا در قامت رفرم نمایانده شوند، مشکلات را وارد فاز تازه ای کرده و می کنند و این کار ، آزموده را آزمودن است.

Gaza  crisis-1

سازمان فتح و محمود عباس هر اندازه از لحاظ پولی و مالی و مساعدت های سیاسی تامین و نیرومند شوند ،دیگر نخواهند توانست بر گروه حماس تسلط یابند و رهبری باریکه ی غزه را دوباره به دست گیرند. گروه حماس برتری نظامی و سیاسی خود را در باریکه ی غزه بر سازمان فتح ثابت کرده است و ،درست و یا نادرست، با تکیه بر نیروی نظامی سرزمین غزه را از دست سازمان فتح بیرون آورده است . باز هم تاکید می کنم ،چه درست و چه نادرست، این امر واقع است که قدرت های جهانی چشم بر آن بسته اند و به همین علت گره از کار سرزمین فلسطین گشوده نمی شود.

البته این جدایی در سرزمین فلسطین در بلندمدت و یا کوتاه مدت به وقوع می پیوست. به فرض اگر سازمان فتح و محمود عباس بتوانند بار دیگر ، بر باریکه ی غزه تسلط یابند ،در زمانی دیگر این جدایی به وقوع خواهد پیوست و ممکن است عوارض بسیار وخیم تری به بار آورد. گروه حماس با این اقدام مرزهای اقلیمی و سیاسی و ایدئولوژیک خود را با سازمان فتح و کرانه ی باختری جدا ساخته است. هرچند این اقدام حماس در آن زمان از سوی محمود عباس و سازمان فتح یک کودتا نامیده شد ، اما غزه با این حال و با همه ی موانع و گرفتاری ها ،دارای دولت و نیروی مسلح و پرچم و مرزهای مشخص ،به طور کامل جدا از کرانه ی باختری رود اردن است.

بدون شک اکنون که گروه حماس توانسته باریکه ی غزه را از نیروهای سیاسی فتح خالی کند ، نه تن به خواست های سازمان فتح خواهد داد و نه به خواست های جامعه ی جهانی گردن خواهد گذاشت ؛ که اگر می خواست چنین کند ،تاکنون تن داده بود و گردن گذاشته بود. باز هم تاکید می کنم ، تفکیک و تجزیه ی سرزمین فلسطین به دو بخش غزه و کرانه ی باختری محتمل و بسیار نزدیک می نمود و این تجزیه و مرزبندی اقلیمی و ایدئولوژیکی ،دیر یا نزدیک ، به رهبری سازمان فتح و گروه حماس و یا به رهبری دیگر گروه های فسطینی انجام می گرفت . بر همین اساس با این توصیف اکنون بهترین گزینه و مسلم برای اصلاح نهایی و اساسی مشکلات سرزمین فلسطین تشکیل دو کشور جدید تحت نام «کشور غزه» که اکنون باریکه ی غزه نامیده می شود و « کشور فلسطین» که اکنون کرانه ی باختری خوانده می شود، خواهد بود.

مسلم و بدون شک پس از شکل گیری کامل این دو کشور ، دو دولت تلاش خواهند داشت تا خود را بیش و کم با خواست های جامعه ی جهانی منطبق سازند. در همین راستا حاکمیت و دیگر نیرو های سیاسی این دو کشور برای پاسداری از تمامیت ارضی خود تغییر موضع خواهند داد و دولت های این دو کشور به اصول کشورداری و روابط دیپلماتیک جهانی روی خواهند آورد و هر دولت و هر ملت و هر گروه سیاسی اصول و شرایط استقرار یک کشور مستقل را مد نظر خواهند گرفت. بسیاری از رفتارهای غیرمسوولانه و غیردیپلماتیک از سوی گروه های فلسطینی بر این اساس استوار است که مردمشان «جمعیت» و فعالانشان سیاسی شان «گروه» و سرزمین هایشان «کرانه» و «باریکه» نامیده می شوند. اما اگر مردمشان «ملت» و فعالانشان «دولت» و احزاب و سرزمین هایشان «کشور» نامیده و پذیرفته شوند، اوضاعی دیگر به غیر از اوضاع کنونی در این منطقه حاکم خواهد بود.

Gaza  crisis-2

بدون شک این دو کشور و به خصوص «کشور غزه» دو کشور کوچک خواهند بود. اما کشورهای بسیاری هستند که از لحاظ مساحت هم اندازه ی این دو کشور و حتی برخی کشورهای مستقل در جای جای جهان وجود دارند که از لحاظ مساحت از کشور غزه هم کوچک تر هستند.

با این حالت و وضعیت پیشنهادشده در این مطلب دیگر اسراییل به عنوان قیم تنها دولت آن سرزمین و تنها مالک آن سرزمین و تنها اقتصاد آن سرزمین و تنها پاسبان آن سرزمین نخواهد بود و ارتش اسراییل دیگر نخواهد توانست تنها در یک سحرگاه ۱۶۰ بار کشور غزه را بمباران کند؛ بلکه فلسطینی ها هر یک دولت خود را خواهد داشت و هر یک اقتصاد خود را خواهد داشت و هر یک خود پاسبان و نگاهبان خود خواهند بود و دیگر با مرزهای مشخص و جداگانه نیازی نخواهد بود تا پلیس اسراییل به عنوان نگاهبان فلسطینی ها در کوچه و خیابان های کرانه ی باختری جولان دهد و همچنین دولت و ارتش اسراییل اجازه نخواهد داشت باریکه ی غزه را تحریم اقتصادی و محاصره ی دریایی کنند. چون که دیگر غزه یک «باریکه» و کرانه ی باختری یک «کرانه» نخواهند بود که دیگری به عنوان آقابالاسر برای آنها تصمیم بگیرد؛ بلکه از این پس باریکه ی غزه دیگر «کشور غزه» و کرانه ی باختری دیگر « کشور فلسطین » نام خواهند داشت.

توجه : این مقاله ،  ویرایش دوم مقاله ای است که در سال های گذشته در روزنامه ی اعتماد منتشر شده است .

نظر شما