خانم زایدن مان زیبا
نوشته ی : آنجی شجپیورسکی
ترجمه ی : ایرج هاشمیزاده
۲۰۸صفحه – ۱۰۰۰۰ تومان
ناشر : انتشارات جهان کتاب – تلفن : ۷۷۶۴۲۵۱۹ و ۷۷۶۴۲۵۲۰ – ۰۲۱
تقویم ، سال ۱۹۴۳ میلادی را نشان میدهد. لهستان در تصرف ارتش آلمان فاشیستی است. ایرما زایدن مان، بیوه ی موطلایی و زیبایی است که شوهرش، پزشک رادیولوژیست، چند ماه پیش از اشغال لهستان درگذشته است. ایرما لهستانی است. با اشغال لهستان و حضور فاشیستهای آلمانی، او تازه درمییابد که یهودی است و یهودی بودن مترادف است با فرستاده شدن به اردوگاه کار و کوره ی آدمسوزی.
یکی از خبرچینها و خوشخدمتانِ بارگاه زر و زورــ که در ضمن خودش هم یهودی است ــ خانم زایندن مان را به گشتاپو لو میدهد؛ تا به گمانش فشار حلقه ی طناب دور گردن خود را شل کند. دستگیری ایرما زایدن مان موج همدردی انسانهای متفاوتی را برای نجاتش از چنگال گشتاپو به راه میاندازد. حلقه ی مقاومت بر ضد فاشیسم شروع به کار میکند. دکتر آدام کوردایِ زبانشناس، پاول کریسنکی عتیقهفروش جوان و شیفته ی ایرما زایدن مان، در کنارش یوهان مولر، آلمانیِ مقیم ورشو و شیفته ی لهستان، یکی از آن نادر آلمانیهایی که با فاشیسم خویشاوند نیست… دست در دست هم، با هوشمندی و زرنگی، ایرما زایدنمان را از چنگال گشتاپو نجات میدهند.
خانم زایدن مان به همّت این حلقه ی کوچک انسانی، تنها یک شب را ـ به گناه یهودی بودن ـ در قفس گشتاپو به سر میبرد. او از کوره ی آدمسوزی قسر درمیرود؛ اما بعدها، پس از شکست فاشیسم و پیروزی کمونیسم روسی، در «بهشت سوسیالیسم»، به جرم تعلق مذهبی از کار برکنار میشود و جلای وطن میکند.
همه به شکلی در تار عنکبوت اشغال لهستان دست و پا میزنند: ایرمای زیبا، خواهر ورونیکای کاتولیک، پسرک یهودی یوآسیو فیشتلبام، همکلاسی و دوست پاولک کرینسکی، یوهان مولرِ آلمانی و سوسیال دموکرات، قاضی و خیاط و …
رمان «خانم زایدن مان زیبا» در حقیقت داستان لهستان قرن بیستم است: قصه ی اختناق و خشونت، ظلم و اجحاف، سنگینی طاقتفرسای ایدئـولوژی (فاشیـسم، سوسیالیسم و…)؛ و به موازات آن، امید و آرزو، مقاومت و ایستادگی در برابر ارتش اشغالگر، خبرچینها و… داستان زیبا و غمانگیز لهستان اشغالشده بـه تـوان ۲ ! این رمـان نخستین بـار در ۱۹۸۶ در لهستـان، و دو سـال بعد در آلمـان منتشر شـد.
نظر شما