عقاب علی احمدی
پانسیون محله ی مونمارتر
نوشته ی : مهناز انصاریان
با مقدمه ای از : کیومرث منشی زاده
چاپ اول : ۱۳۸۲ ؛ چاپ دوم : ۱۳۸۷
۴۵۶ صفحه – ۵۲۵۰ تومان
ناشر : انتشارات نوید شیراز – تلفن : ۸۸۹۰۵۹۴۵ – ۰۲۱
داستان این رمان در پانسیونی می گذرد که یک زن ایرانی با یاری دوست فرانسوی خود در پاریس آن را راه اندازی کرده است . شش زن با دین های گوناگون در این پانسیون با هم همخانه می شوند و ماجراهای داستان پیرامون آنها و داستان هایی که از زندگی خود برای یکدیگر بازگو می کنند ، شکل می گیرد .
« پانسیون محله ی مونمارتر » نخستین بار در سال ۱۳۸۲ در ایران و از سوی انتشارات نوید شیراز منتشر شد و در سال ۱۳۸۷ به چاپ دوم رسید . در سال ۱۳۹۰ ( ۲۰۱۱ ) انتشارات هارمتن ( L Harmattan ) این کتاب را با ترجمه بریژیت سیمون و پی یر لافرانس ، و با مقدمه ای از پی یر لافرانس به زبان فرانسوی منتشر کرد . در ترجمه ی فرانسوی نام کتاب به « زنان ایرانی پانسیون در محله ی مونمارتر » دگرگون شد . ترجمه شدن این کتاب به زبان فرانسوی زمینه ی مناسبی برای آشنایی فرانسویان و مردمان کشورهای فرانسوی زبان با روحیه ی تساهل و مدارای دینی ایرانیان فراهم می کند .
مقدمه ی کیومرث منشی زاده بر کتاب « پانسیون محله ی مونمارتر »
گفته شده است ، اگر درست گفته شده باشد ، که یکی از اصحاب آکادموس گفته است : می گویند در آسمان نه پری وجود دارد . اینان چه بی ذوق اند ! مگر سافو را نمی شناسند ؟ و این می رساند که شهرت سافو ، شاعره ی یونانی چندان شگفت انگیز بوده است که در باره ی او چنین گفته شده است . سافو در دوردست های تاریخ شعرهایی نوشته است که با بهترین شعرهای مردان پهلو می زده است ؛ ولی مگر در یونان چند زن نامدار وجود داشته است و چند فیلسوف زن ؟ واقعیت این است که زنان از دیرباز مصرف کننده ی هنر و مردان تولیدکننده ی آن بوده اند ؛ و این درجه از تولید و مصرف چنان است که می شود گفت هنر و ادب مردانه بوده است و دیدی مردانه بر آن حکومت می کرده است . عموما چنین است که مردان به شیرینی بیشتر از ترشی تمایل دارند و آیا از همین روی نیست که در ادب ، زندگی شیرین وصف می شود و سعدی می گوید :
من دگر شعر نخواهم بنویسم که مگس زحمتم می دهد از بس که سخن شیرین است !
یکی از وجوه افتراق زن و مرد همان « دید » آنها به زندگی است که زنان نسبت به خانواده و خانه جذب به مرکز و مردان گریز از مرکز دارند ؛ به طوری که در داستان های زنان ، خانه به شکل بسیار وسواس گونه ای وصف می شود . خواهران برونتی که ادبای انگلستان ایشان را « خواهران سه گانه ی داستان » می خوانند ، در آثار خود خانه را چنان ترسیم می کنند که گویی خواننده سالی چند ، در آن زندگی کرد است . امیلی برونتی در کتاب « بلندی های بادوزان » که در ردیف ده رمان بزرگ جهان و در حد « جنگ و صلح » تالستوی که به وسیله ی سامرست موام معرفی شده ، داستانی را بدان ظرافت و عظمت را در دو قصر وصف می کند و خانم ماتیسن مورونای سبزپوش را در خانه ای که هیچ در توصیف آن فروگذار نشده است ، خلق می کند و مشخصه ی کارهای فرانسواز ساگان و مارگریت دوراس نیز چنین است ؛ چرا که برخلاف مردان که به بیرون خانه نظر دارند ، به خانه و خانواده بیشتر ناظرند .
فانی قهرمان کتاب مارسل پانیول عاشق ماریوس است ، در حالی که ماریوس به جای فکر به فانی زیبا به آن سوی دریاها که خودش نمی داند چیست ، نظر دارد .
« پانسیون محله ی مونمارتر » مهناز انصاریان با دقتی بالزاک وار وصف می شود .ساکنان پانسیون همه عاشق اند که غمی دارند ( همان غم معروف ) که هر کدام سنگ صبور یکدیگرند . صاحب پانسیون در آخر معلوم می شود ، دست کمی در سوته دلی از دیگران ندارد . ساکنان پانسیون که هرکدام دین و مذهب ( Tradition ) خود را دارند ، همه از یک درد مشترک رنج می برند ؛ چرا که همه آدمی اند ، و کدام آدمی هست که خوشبخت باشد ؟ مگر چنگیز اگر خوشبخت بود آن کارها را می کرد ؟ چنگیز با التهاب جایی را تسخیر می کرد ؛ که می دید آنجایی نیست که فکر می کرد و بیچاره ، متوجه جایی دیگر می شد . به هر حال ، قسمت یا بدبختی مشترک آدمی عشق است و نقطه ی درخشان کتاب « پانسیون محله ی مونمارتر » جنبه ی انسان دوستانه ی آن است که همه سعی می کنند به هم کمک کنند ؛ چرا که « شکسته استخوان داند بهای مومیایی را » !
نویسنده سعی وافری در نزدیکی انسان ها ، قطع نظر از ملیت و مذهب ، دارد و بیشتر این اثر « زمینی » است تا « سرزمینی » . و بی شک جای خود را در ادب انسانی بازخواهد کرد . باشد که چنین باشد .
نظر شما