اسدالله شکرانه
اگر دلت به شکوفه ها باشد ؛ اگر نگاهت گره بخورد به چشم های کودکانی که چشم انتظار نوروز هستند ، و اگر یادت باشد روزهایی که می آیند، روزنه ای به سال نو باز می کنند ، به یاد بیاور در روزهایی نزدیک به آغاز سال ۱۳۰۰ شمسی در کوچه باغهای خرمشاه یزد کودکی به دنیا آمد تا بعدها بشود مهدی آذر یزدی ، بشود صاحب مجموعه « قصه های خوب برای بچه های خوب » ، و بشود راوی قند و عسل و…..
همیشه آنچنان که باید باشد ، نیست .
در شناسنامه ای که برای مهدی آذریزدی گرفتند ، زادروز او هشتم مرداد ۱۳۰۸ ثبت شده است ؛ اما زودتر از آن که زادروزش ثبت شود به دنیا آمد تا فرصت داشته باشد بیشتر از روزهایی که بعدها فاصله تاریخ تولد و مرگ او را محاسبه می کنند ، زندگی کند . خودش که نام آن را زندگی نگذاشته است : بیشتر در به دری و حسرت بوده است ؛ کتاب خریدن و کتاب فروختن ، نسخه خوانی و مطابقت برای چاپ ، نوشتن برای زنده ماندن ، عکاسی کردن برای لقمه ای نان و بالاخره بازنویسی قصه ها از متون کهن ادب فارسی برای برآورده شدن آرزوهای دوران کودکی . اما دیگران می گویند خوب زندگی کرد ؛ مجموعه قصه های خوبی به یادگار گذاشت و با تواضع و فروتنی ، پیر نیک اندیش ادبیات کودکان و نوجوانان شد .
بیست و هفتم اسفند که بیاید ،گفته ایم : « برویم به دیدار آذر یزدی » . پیرمرد اکنون چهارسالی است که از میان ما رفته است و در همان خرمشاه ، محل تولدش ، در خاک خفته است . بیایید به دیدارش برویم و بگوییم : « ما که بی معرفت نیستیم . پیمانه گر شکست پیمان عاشقان را عشق است . نمی گذاریم از یادها بروی . چهارسال است رفته ای و هنوز در انتظار آن هستیم . شاید آنها که حرف ها زده اند ، روزی گفته هایشان را مرور کنند و سامانی به این تکه خاک مزار او بدهند و آبروداری کنند . یادشان بیاید روزی که پیکر پیرمرد را با چه حرف و حدیث هایی به یزد آوردند ، قرار بود کارها بکنند؛ کارهایی که تا امروز نکرده اند . با نقشه و طرح و ماکت که خاک سامان نمی یابد ، درخت سبز نمی شود ، بوستان و فرهنگسرا پا نمی گیرد . شما پیمان هایتان را به یاد بیاورید و کاری کنیدکه نگویند فرهنگ در این خاک رو به فراموشی است .
عاشقان ، اما ، کاری دیگر می کنند؛ آنها از کلمه « یاد» می سازند؛ با کلمه بر بال « خیال» ها می نشینند و تا دوردست های اندیشه راه می گشایند . پس با کلام عاشقانه به اهل فرهنگ و دوستداران پیرمرد می گوییم :
۱. چند کتاب کودک بخرید و در صفحه ی اول آن بنویسید : به یاد مهدی آذریزدی . تقدیم به شما . روز یکشنبه بیست و هفتم اسفندماه کتابها را بردارید و به کوچه و خیابان بروید و آنها را به کودکان هدیه بدهید و یاد آذریزدی را زنده نگه دارید .
۲. اگر کتابفروش کتاب های کودکان و نوجوانان هستید ، در روز بیست و هفتم اسفندماه عکسی از آذریزدی را در چشم انداز فروشگاه قرار دهید تا چشم ها آن ببینند .
۳. اگر خبرنگار و روزنامه نگار هستید ، یاد مهدی آذریزدی را گرامی بدارید. به یاد داشته باشید که نوشتن و گفتن میراث ماندگار اهل قلم است . بیایید میراثداران باصفایی باشید .
۴. اگر قصه گو یا قصه خوان برای کودکان هستید ، با گفتن و خواندن قصه ای از کتاب « قصه های خوب برای بچه خوب » یادآور خوبی ها باشید .
۵. اگر توانستید به ناشرانی که سالها آثار پیر مرد را چاپ کردند و هنوز هم چاپ می کنند ، بگویید : اگر پیرمرد را به خاطر دارید ، به پاس خوبی ها و خاطره های خوشتان از او ، چند دوره از کتابهای او را به کتابخانه های کودک و نوجوان اهدا کنید . فروش کتاب بخشی از کار فرهنگی است ؛ بخش های دیگر را از یاد نبریم .
۶. اگر روزگاری آذریزدی را دیده اید و از او یاد وخاطره ای داریدبرای دیگران بازگو کنید .
۷. روز یکشنبه بیست و هفتم اسفندماه ساعت چهار بعدازظهر، دوستداران مهدی آذریزدی برای دیدار با پیرمرد با شاخه ای گل به مزار او در خرمشاه می روند . بیایید آنان را با شاخه گلی در دست همراهی کنید .
۸. و … این که اگرچه مهدی آذریزدی زاده یزد است ، اما او نویسنده همه ی بچه هاست. کتابهایش را برای بچه های خوب نوشته است . ایرانیان به هر زبان و گویشی که سخن بگویند ، ایرانی هستند ؛ پس چه بهتر که همه ی بچه های ایران با پیر قصه گوی ایران آشنا شوند . در روز بیست و هفتم اسفند ، در جای جای این مرز پرگهر نام او را به زبان بیاوریم تا یادآور خوبی ها باشیم .
دبیرخانه دائمی بنیاد مهدی آذریزدی
برگرفته از : تارنمای کاریز یزد ( با ویرایش )
نظر شما