نوشتۀ : احسان هوشمند
یکی از اساسیترین وظایف دولت و مسئولیتهای نظام حکمرانی در کشور، توسعۀ پایدار و متوازن و عادلانه در پهنۀ سرزمینی است؛ امری که در دهههای گذشته با چالشهای بسیاری روبه رو بوده است. امروزه ناموزونی و نابرابری فضایی شاخصهای توسعه در کشور به امر نگرانکنندهای مبدل شده است. این شاخصها نه تنها در میان تهران و برخی کلانشهرها مانند اصفهان و تبریز و مشهد با دیگر مناطق کشور بهشدت خودنمایی میکند، حتی در درون استانها نیز وضعیت آزاردهندهای را به نمایش میگذارد. شاخصهای توسعه در درون استانهای کشور تحت تأثیر این روند نابرابری عمیقی را نمایان میکند. در آذربایجان شرقی شاخصهای توسعه میان بخش غربی استان با بخش شرقی بسیار عمیق است؛ یعنی اگر استان آذربایجان شرقی را بتوان به دو بخش غربی و شرقی تقسیم کرد، بخش غربی استان توانسته روند رو به رشدی را تجربه کند و بخش شرقی، شوربختانه، از این روند به تلخی و به شدت جا مانده است. این در حالی است که در چهار دهۀ گذشته استان آذربایجان شرقی از استانهایی است که بیشترین نیروی بومی و محلی را در ساختار اداری و دولتی خود در سطوح عالی تا سطوح میانی و پایه تجربه کرده است. ناتوانی بخش تدبیر کشور در پیشبرد توسعۀ کشور براساس یک نظریۀ مدون اقتصادی اندیشیدهشده، بیتوجهی به توسعه بر مبنای آمایش سرزمین، سلیقهای عمل کردن، کمبود نقدینگی و صرف بودجههای کلان کشور در اموری که سود چندانی برای اقتصاد ملی در پی نداشته و چه بسا ضررهای هنگفتی نیز در پی داشته باشد و گسترش فساد و باندبازی و بیبهرهبودن ساختار دولت از حضور چشمگیر عقلا و متخصصان ملیاندیش و کارشناس و برخی از ابعاد سیاست خارجی ازجمله متغیرهایی است که به صورتبندی فعلی توسعهای کشور منجر شده است. در چنین شرایطی برخی از مقامات کشوری و استانی با دمیدن بر بوق محلیگرایی بر سیاهۀ مسائل کشور میافزایند. گویی مسئولان مربوطه متوجه آفات و ابعاد مخاطرهآمیز محلیگرایی نیستند! تبعات محلیگرایی در تقسیمات کشوری دزفول– اندیمشک یا کازرون یا قزوین و مانند آن که جلو دیدگان آقایان هست.
۱. در روزهای اخیر انتزاع مس سونگون از شرکت ملی صنایع مس ایران که در دهۀ ۵۰ تأسیس شد، به یکی از خبرهای منتشرشده در فضای سیاسی کشور مبدل شده است. گفته شده با این انتزاع «عواید فروش محصولات مس در استان مانده و به مردم این خطه تخصیص خواهد یافت». با کمال شگفتی رئیس دولت دراینباره گفت «در بازدید از مس سونگون گفته شد استقلال این مرکز و ثبت آن و آنکه درآمد آنجا برای توسعۀ آذربایجان باشد، این کار بحمدالله انجام شد». این مقام کشوری مشخص نیست، براساس کدام رویکرد ملی و مطالعاتی به این تصمیم مهم و حساس و مخاطرهآمیز رسیده است؟ آیا پیوست مطالعاتی برای چنین تصمیمی صورت گرفته است؟ آیا پیامد چنین تصمیماتی گسترش افراطی محلیگرایی در کشور و تحمیل هزینههای سنگینی بر کشور نیست؟ آیا چنین تصمیماتی به سرایت چنین خواستههایی به سایر نقاط کشور نمیانجامد؟ و این چرخه دامن دیگر استانها را نخواهد گرفت؟ آیا ایران ملک مشاع همۀ ایرانیان نیست؟ شاید بیدلیل نباشد که در سالهای اخیر مراکز مطالعاتی و مشاورهای کشور چنین به حاشیه رانده شدهاند. آیا درباره چنین تصمیماتی مراکزی مانند مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری یا مرکز مطالعات راهبردی وزارت کشور مشاورهای ترتیب داده و محتوایی تولید کرده است؟ گویا کشور نه بر مبنای رویکردهای کارشناسی، بلکه براساس سلایق مدیران کشور اداره میشود؟ و البته در وقت مؤاخذه هم کسی مسئولیت اقداماتش را نمیپذیرد! چه کسی هزینۀ تصمیمات نادرست و مسئلهزایی مانند مورد اخیر را میپردازد؟
۲. ایران کشوری تاریخی است که انسجام و ماندگاری تاریخی آن تحت تأثیر متغیرهای بسیاری است. یکی از این متغیرهای بسیار بااهمیت درهمتنیدگی و مناسبات اقتصادی و تاریخی و فرهنگی و درهمآمیزی اجتماعی مردمان ایران است که به مانایی تمدنی و تاریخی و سیاسی ایران منجر شده است. هر نوع اخلال در این فرایند درهمآمیزی و مناسبات و درهمتنیدگی گامی نه در جهت حل مسائل توسعهای و نه در جهت تعمیق همگرایی ملی بلکه در جهت تحریک و ایجاد گسلهای اجتماعی و سیاسی است. مسئلۀ توسعۀ ناموزون کشور که امری واقعی و عینی و دردآور است، نه به دلیل پیوستگی اقتصادی جای جای ایران؛ بلکه به دلیل سوءتدبیر و سوءمدیریتها و فساد و ناکارآمدیها است که روی داده است. اگر سوءمدیریتها و سوءتدبیرها و فساد مهار نشود، درد مزمن توسعۀ ناپایدار همچنان تداوم خواهد داشت.
۳. استان آذربایجان شرقی یکی از قطبهای برجستۀ اقتصادی کشور است. این قطب اقتصادی در بخشهای مختلف اقتصادی و اجتماعی خود در تعاملی عمیق با دیگر نقاط کشور است. این ویژگی مختص امروز و دیروز ایران نیست؛ بلکه پدیدهای تاریخی است. خواجه نصیر طوسی یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ ایران اهل قم و با زندگی در نیشابور و سپس قلعههای اسماعیلیان و بعدها، همکاری با هلاکو خان ایدۀ تأسیس رصدخانۀ مراغه بهعنوان بزرگترین رصدخانۀ جهان در دوران خود و کتابخانۀ مراغه در آذربایجان را اجرائی کرد. این بخشی از درهمآمیختن سرنوشت تاریخی ایرانیان است. یا در عصر تیموری این هنرمندان تبریزی بودند که به تولد مکتب نگارگری هرات در افغانستان امروزی یاری رساندند و در این مناسبات بود که یکی از شاهکارهای هنری این عصر یعنی شاهنامۀ بایسنقری به همت میرزا جعفر بن علی تبریزی یا فریدالدین جعفر تبریزی خلق شد. پیوستگی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ایرانیان در دهههای گذشته هم استمرار داشته و حتی در دورۀ معاصر عمیقتر شده است.
۴.امروزه بخشی از ظرفیت بزرگ اقتصادی آذربایجان بر اثر همین مراودات طبیعی در گوشه و کنار کشور منشأ خدماتی بزرگ به کشور و استان است …
ازجمله پالایشگاه نفت تبریز که با استفاده از حدود ۱۱۰ هزار بشکه نفت استان خوزستان، زمینۀ اشتغال صدها نفر را در استان آذربایجان شرقی فراهم و ارزش افزودۀ آن صرف توسعۀ کشور و استان میشود. این شرکت در میان ۱۰ شرکت پتروپالایشی برتر آسیا قرار دارد. آیا با استمرار این رویکرد مرتبط با مس سونگون باید این پالایشگاه به جای دیگری منتقل شود؟ و استان مبدأ درخواست مشابهی مانند مس سونگون داشته باشد؟ مجتمع پتروشیمی تبریز یکی دیگر از تأسیسات صنعتی است که نیاز خود را از استانهای بوشهر و خوزستان تأمین میکند و منشأ خدمات بزرگی به تبریز، استان و کشور شده است. این شرکت موجب اشتغال چندهزار نفر شده است. همچنین بخشی از نیازهای شرکت عظیم مجتمع فولاد صائب تبریزی نیز از دیگر نقاط کشور برطرف میشود. نمونههای دیگری از تأسیسات صنعتی در استان آذربایجان شرقی مانند تمام استانهای ایران بزرگ را میتوان مثال زد که منابع اولیۀ خود را از دیگر استانها تأمین، و البته به استان و کل کشور خدمت میکنند. آیا باید دراین باره هم تجدیدنظر کرد؟ آیا مسئولان دولت با کار کارشناسی به ملزومات و پیامدهای رویکرد خود اندیشیدهاند؟
۵. ارتباطات میان استانهای کشور تنها در امور اقتصادی مانند تأمین مواد معدنی و منابع اولیه تولید خلاصه نمیشود. به درست یا نادرست بخشی از نیازهای آبی کشور نیز با انتقال آب صورت میگیرد. امروزه ۶۰ درصد از آب شرب تبریز از طریق انتقال آب سد شهید کاظمی بوکان تأمین میشود؛ کمااینکه بخشی از نیازهای آبی استانهای همدان و زنجان نیز به وسیلۀ انتقال آب از استان کردستان برطرف میشود. بخشی از نیازهای کشور هم به وسیلۀ بنادر و مرزهای زمینی سیستان و بلوچستان تأمین میشود. آیا اقدامات غیرکارشناسی دولت به خواستههای غیرمنطقی در این موارد و موارد مشابه فراوان دیگر با روح محلیگرایی ختم نمیشود؟
۶. در سال گذشته خبری منتشر شد که شرکت ملی مس ایران بخشی از بدهیهای باشگاه تراکتورسازی با مالکیت بخش خصوصی را بر عهده بگیرد. این در حالی است که هیچ ارزیابی مستقلی از دلایل بدهی این باشگاه به عمل نیامده و مشخص نیست چرا بخشی از مسئولان استانی به جای توسعه استان به دنبال استفاده از منابع کشور برای صرف در امور باشگاه بخش خصوصی برآمدند! آیا انتقال مس سونگون برای چنین استفادههای احتمالی نیز صورت گرفته است؟ یا موضوع ابعاد کارشناسی دیگری دارد که ما از آن غافلیم؟
۷. هر نوع اختلال در مناسبات عمیق ایرانیان، گامی است در راستای فعالکردن و حساسیتزایی و سرایت چنین رویکردی به دیگر نقاط کشور که اقدامی ضد مصالح ملی است؛ امری که نه به مصلحت ملک است، نه مصلحت ملت! نهادهای بالادستی کشور در برابر چنین اقدامات غیرکارشناسی، مخاطرهانگیز، سرایتی، سلیقهای و پرهزینه چه واکنشی خواهند داشت؟
برگرفته از : روزنامۀ شرق، ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ (با ویرایش)
نظر شما