نوشتۀ : احسان هوشمند
انتشار اخبار مربوط به قتل خانوادگی و مثلهکردن مقتولان (پسر، دختر و داماد خانواده) در تهران بازتاب رسانهای بسیار وسیعی داشت. گذشته از ابعاد دهشتناک جنایتهای انجامشده، اقدام بسیار کمسابقۀ مقام قضائی برای انتشار مصاحبۀ متهمان در مراحل اولیۀ بازجویی هم در بازتاب رسانهای موضوع بسیار اثرگذار بود. همزمان با این پدیده انتشار خبری در روزهای آخر فروردین سال جاری مبنی بر اقدام به خودکشی ۸۴ تهرانی تنها در یک روز بخش دیگری از آسیبهای پیشروی جامعۀ ایران در شرایط موجود را نمایان میکند. این اخبار به نگرانی عمومی دامن زده و بازتاب آن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نشان میدهد، ضمن جریحهدارشدن وجدان جمعی بخشِ قابل ملاحظهای از جامعۀ ایران، نارضایتی و حتی عصبانیت گروه زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی را بهدنبال داشته است .
۱.شرایط ویژۀ جامعۀ ایرانی و اهمیت و جایگاه نهاد خانواده در زندگی فردی و اجتماعی عموم ایرانیان موجب میشود، نهاد خانواده را به عنوان بخشی بااهمیت و اساسی از هویت جمعی و فردی ایرانیان تعریف کنیم؛ بنابراین بخش مهمی از فردیت هر شهروند و کنشگر اجتماعی «خانواده»ی او محسوب میشود. خانواده یکی از اجزای مهم «خویشیت» یا «فردیت» فرد محسوب میشود. همچنین وجه دیگری از خویشیت همان «خود» است. به سخن دیگر، خویشیت هر فردی وجوه متنوعی دارد؛ بخشی به فردیت وی ارجاع میدهد و بخشی نیز به روابط خویشاوندی و خانوادگی وی بازمیگردد. در این رویکرد خویشیتِ خانوادگی فرد وجه مهمی از فردیت وی را سامان میدهد و بخشی دیگر نشانگر روابط خویشاوندی وی است؛ بههمیندلیل در زبان فارسی کاربست مفهوم «خویش» هم برای اشاره به فرد کاربرد دارد هم به پیوندهای خویشاوندی و خانوادگی فرد اشاره میکند .
۲.شوربختانه در دهههای گذشته هر دو وجه این «خویشیت» شهروند ایرانی با آسیبهای گوناگون، پیچیده، نو و مهمی دستبهگریبان است. کارکرد و پیامدهای این آسیبها در افزایش شمار خودکشی، خشونتهای خانوادگی و قتلهای خانوادگی نمودار میشود. اقدام به خودکشی سالانه بیش از چندهزار شهروند ایرانی و خودکشی منجر به مرگ چند صد مورد و افزایش آمار خشونتهای خانوادگی یکی از ابعاد مهم آسیب واردشده به خویشیت شهروندان ایرانی است. به سخن دیگر خودکشی، اقدام به قتل خویش است و سالانه هزاران نفر اقدام به قتل خویش میکنند. همچنین بنا بر گزارشهای موجود، سالانه بیش از ۶۰۰ مورد قتل خانوادگی (و نه لزوما قتل ناموسی) در ایران روی میدهد. شمار خودکشیها و قتلهای خانوادگی در ایران در سالهای گذشته افزایشی بوده و روند روبهرشدی داشته است. حدود ۳۴ درصد از قتلهای کشور را قتلهای خانوادگی تشکیل میدهد؛ یعنی قوم و خویش کُشی نیز رشد قابل توجهی داشته است .
۳.خویشکُشی یا قتلهای خانوادگی و خودکشی یعنی دو وجه فردی و اجتماعی قتل مختص شهر یا شهرستان یا استان و منطقه خاصی نیست. گسترۀ جغرافیایی خویشکُشیها، گوشه و کنار کشور را دربر میگیرد. شمال و جنوب و شرق و غرب کشور از قتلهای هراسانگیز خانوادگی در اهواز و ماهشهر و بوشهر تا قتلهای رویداده در مریوان و آستارا و پیرانشهر و سنندج و تویسرکان و شیراز و قزوین و اصفهان و مرند و کرمانشاه و کرمان و بجنورد و تهران و کرج! از خودکشی کودکان (شش نفر در رامهرمز) تا خودکشی نوجوانان و جوانان و بزرگسالان، از نظر جنسیتی نیز شمار مردان بیشتر است؛ یعنی مردان قاتل، مردان مقتول و مردان خودکشیکرده شمارشان بیش از زنان است. البته در همسرکشی نسبت زنان مقتول ۷۰ درصد و نسبت مردان مقتول ۳۰ درصد است. ۳۰ درصد نسبت شوهرکشی نیز شاخص تازهای در مناسبات اجتماعی و خویشاوندی در ایران است .
۴.با وجود حساسیت وجدان جمعی نسبت به خودکشی و قتل و بهویژه قتل خانوادگی، شوربختانه در حوزۀ عمومی، چنانکه شایسته و بایسته است، این موضوع مورد توجه و بحث و بررسی و گفتوگو و تحلیل قرار نگرفته است. صداوسیما برنامههای متنوع تحلیلی، گزارش و خبر و بررسی و تحلیل و میزگردهای مستمر و متنوعی را با حضور کارشناسان در ساعات پربیننده یا در شبکههای خبری تولید و پخش نکرده است. فیلمهای مستند و داستانی و سینمایی هدفدار و کارشناسیشده نیز کمتر تولید شده است. رسانههای مکتوب نیز در بررسی ابعاد روانشناختی و روانشناختی اجتماعی و جامعهشناختی و جرمشناسی و آسیبشناسی و حقوقی موضوع نیز بهجدیت به بررسی و انتشار مطلب نپرداختهاند .
۵.متأسفانه مراکز علمی و دانشگاهی نیز که هدف وجودیشان بررسی مسائل مبتلابه جامعۀ ایران است، همچون سیاهۀ بلندبالایی از مسائل کشور و بهویژه آسیبهای اجتماعی، بهصورت جدی درگیر این دست از موضوعات نشدهاند .
هنرمندان نیز از نتیجۀ تحقیقات و بررسیهای موجود بهخوبی استفاده نکردهاند و آثار هنری درخوری در اینباره تولید نشده است ! مسئولان امر و سیاستمداران نیز برای مدیریت این چالش اساسی یعنی خویشکُشی اعم از خودکشی یا قتلهای خانوادگی و خویشاوندی، برنامهریزی خاصی را در دستور کار قرار ندادهاند. گویی این مسائل دامنگیر جامعه ایران نیست و در دیگر کشورها روی داده است!
۶.انتشار وسیع اخبار قتلهای هولناک اخیر در تهران بازتاب بسیاری داشت. گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی از نحوۀ اطلاعسانی این پدیده استقبال، و آن را رویکرد تازهای ارزیابی کردند و گروهی با بدبینی و شک نوشتند درحالیکه اخبار و ابعاد مختلف پروندههای ملی و حوادث مهم دیگری مانند پروندۀ قضائی سقوط هواپیمای اوکراینی یا حوادث آبانماه ۱۳۹۸ و دیگر موضوعات که در مراجع حقوقی مشابه بررسی شده یا در حال بررسی است، هنوز با جزئیات رسانهای نشده است، چرا در نخستین مرحله از بازشدن این پرونده، اخبار تأییدشده و تأییدنشدۀ آن رسانهای شده و حتی مصاحبه و سخنان متهمان رسانهای شده است؟
۷.بنا بر گزارشهای منتشرشده، استانهای مرکزی، همدان، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، لرستان، گیلان، زنجان، همدان، فارس، آذربایجان شرقی، قزوین، چهارمحالوبختیاری، اردبیل، خوزستان، مازندران، تهران، بوشهر و کردستان از نظر آماری بالاتر از میانگین کشوریِ آمارهای خودکشی قرار دارند. اقدام به خودکشی در شهرها و حاشیه شهرها بیش از روستاهاست. بیش از ۷۰ درصد خودکشیها مربوط به گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال است. حدود ۲۰ درصد خودکشیها نیز مربوط به نوجوانان بوده است. رشد خودکشی در پنج سال گذشته افزایشی بوده و ۶۵ درصد خودکشیهای ثبتشده توسط مردان انجام شده است .
۸.خویشکُشی را نباید مخفی کرد. این پدیده ضمن آنکه هستی اجتماعی ایرانیان را با آسیب اجتماعی مهمی دستبهگریبان کرده، خود معلول متغیرهای بسیاری است. دستگاههای مسئول انتظامی، حقوقی، بهداشتی و درمانی و حمایتی باید اطلاعات و آمارهای این حوزه را با شفافیت تمام در اختیار مراکز علمی و پژوهشگران و رسانهای قرار دهند. انجام پژوهشهای متنوع و مختلف در اینباره ضروری است. ابعاد حقوقی این موضوعات نیز باید توسط کارشناسان حقوقی مورد بحث و تحلیل و نقادی قرار گیرد. حوزۀ عمومی از نتایج تحقیقها و بررسیها مطلع شود و دستگاههای مسئول نسبت به برنامهریزی جدی برای مهار این پدیدۀ هولناک برنامهریزی کارشناسیشدهای را طراحی و تدوین کنند. ارزیابی کارنامه و کارایی و کارکرد نهادهای مسئول دراینباره، یعنی تحقیق و پژوهش و آسیبشناسی و برنامهریزی مانند معاونت پیشگیری قوه قضائیه، نیروی انتظامی، دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور، از دیگر ضروریات این حوزه است. بخش زیادی از بودجۀ کشور صرف این نهادها میشود. کارکرد این نهادها برای اجرای مأموریتهایشان در این زمینه چیست؟ آیا این نهادهای علمی و اجرائی کاراییسنجی شدهاند؟ بارهای روی دوش ملت ایران هر روز سنگینتر و ابعاد مسائل پیشروی جامعه ایران متنوعتر و پیچیدهتر میشود. بیش از این سرنوشت ایرانیان نباید مورد غفلت و بیتوجهی و کمتوجهی قرار بگیرد .
برگرفته از : روزنامۀ شرق ، شمارۀ ۴۰۰۸، یکشنبه دوم خرداد ۱۴۰۰
نظر شما