نوشتۀ : احسان هوشمند
در روزهای اخیر در قرنطینۀ کرونایی در فضای مجازی شاهد فضاسازی گروهی از وابستگان به جریانی بودیم که به بهانۀ انتشار سندی ، طبق روال مرسوم خود، در صدد غوغا و هیاهو هستند. این بهانه سندی است مشعر بر سفارش دولت در سال ۱۳۱۶ به سه نفر از معاریف ایرانی و غیرایرانی یعنی ولادیمیر مینورسکی، شیخ محمد مردوخ و رشید یاسمی برای تدوین کتابهایی در اثبات اینکه کردها از عناصر ایرانی قدیم و جزء لاینفک ایران هستند. این گروه در تلاش بودند تا غوغایی بسازند! و شاید از قِبَل این غوغا بتوانند خرمنی ضدایرانی بچینند؟ با اشاره به پارهای از اظهارات آنها ضروری دانستم چند نکته را که برای اهل دانش و فرهنگ تکراری است، یادآور شوم :
۱.دانش کُردشناسی از ابتدای تأسیس در مراکز علمی و دانشگاههای اروپایی از قرن هجدهم، یعنی بیش از یک سده پیش از نامۀ یادشده، همواره بخشی از زیرمجموعههای دانش ایرانشناسی بوده که در دانشگاههای اروپا فعالیت داشته و البته در مطالعات محققان و دانشمندان این مؤسسات همواره بر ایرانیبودن تبار و ریشهها و اسطورهها و زبانها و فرهنگ و سنتهای کردها تأکید شده است. این تأکید و توجه که مبنایی علمی دارد، یک سده پیش از ظهور رضاشاه آغاز شده و همچنان استمرار داشته است؛ دراینباره نیمنگاهی به کتاب مقدمهای بر کردشناسی در اروپا و منابع بیشمار دیگر این سخن را هویدا میکند. البته جدای از محققان ایرانشناس و کردشناس که همواره بر تبار ایرانی کردها تأکید داشتهاند، بسیاری از رهبران احزاب کرد از گذشته تا امروز بر «ایرانیت قدیم کردها» یا ریشۀ ایرانی کردها تأکید کردهاند.
2. اعطای کمک به نویسندگان یا محققان یا سفارش مطالعه و پژوهش، پدیدهای جهانی است و تاریخ دیرینی دارد و در دورۀ مدرن نیز ، پیش و بیش از ایران، در اروپا رواج جدی داشته و دارد. بسیاری از مستشرقان و ایرانشناسان شدهاند و کردشناسان که آوازهای در جهان پیدا کردهاند، یا از کارکنان دستگاه دیپلماسی فرانسه و انگلستان و روسیۀ تزاری و دیگر کشورها بودهاند یا مانند دیگر دانشمندان علوم انسانی مفتخر به دریافت کمک مالی و حمایت مالی از طرف دولتهایشان شدهاند، در حوزۀ عمومی نیز این موضوع نیازی به تشریح ندارد. کلژ دِ فرانس در فرانسه یا اصولا انبوهی از کمکهزینههای تحصیلی و تحقیقی، با هدف پیگیری ایدههای فرانسوی و انگلیسی از محققان زیادی برای مطالعاتشان حمایت کرده یا سفارش مطالعه داده است. آلکسی دو توکویل فرانسوی بهعنوان یکی از پدران نامی جامعهشناسی کتاب با اهمیت دموکراسی در آمریکا را با حمایت ملی دولت فرانسه به فرجام رساند. گالیله دانشمند، ولتر فیلسوف، دنی دیدرو فیلسوف فرانسوی، هگل فیلسوف و گوته و بسیاری دیگر از نویسندگان نامدار بر اساس حمایتهای دولتها، مطالعاتشان را پی گرفتند.
در حوزۀ ایرانشناسی و کردشناسی، پژوهشگرانی چون نیکیتین بهعنوان دیپلمات روسیۀ تزاری و سپس نویسندۀ مهاجر در فرانسه آثار درخوری دربارۀ کردها نوشته و از جمله کتاب دستور مکالمه به زبان کردی را در دورۀ فعالیت دیپلماتیک در ارومیه منتشر کرده است. ایرانشناس و کردشناس بزرگ انگلیسی، دیوید مکنزی نیز در دورۀ فعالیت در ارتش بریتانیا علاقهمند به مطالعات ایرانشناسی شد و آثار مهمی نیز بعدها با حمایت مؤسسات فرهنگی در حوزۀ کردشناسی و هورامیشناسی (اورامان شناسی) منتشر کرد. کلودیوس جیمز ریچ، کردشناس کارمند کمپانی هند شرقی انگلستان بود. سرهنگ (کلنل) ادوراد ویلیام چارلز نوئل کردشناس، خود افسر، دیپلمات و جاسوس بریتانیایی بود که آثار مهمی دربارۀ کردها منتشر کرده است. همچنین کردشناس برجسته ، سیسیل جان ادموندز که یکی از فرماندهان قوای انگلستان در ایران و عراق و نیز کارمند دیپلماتیک انگلستان بود نیز آثار مهمی دربارۀ کردها منتشر کرده است. همۀ اشخاص مذکور در فعالیتهای فرهنگی و علمی خود حقوقبگیر دولتها و نهادهای ملی بودهاند.
۳. در سروصدای مجازی گروهی بر آن بودند تا بر مبنای این سند، ارزش آثار علمی مینورسکی را زیر سؤال ببرند و آثار او را سفارشی قلمداد کنند. این دانشستیزی البته از آنجا ریشه میگیرد که این گروهها چون اصولا با علم و دانش آشنایی چندانی ندارند، طبعا با سازوکار تولید آن در جهان نیز آشنایی ندارند و در این مورد بهخصوص نیز این گروه کمشمار و غوغاسالار نمیدانند تحقیقات مهمی از مینورسکی لااقل از سال 1911 یعنی ۲۵ سال پیش از سفارش کار مطالعاتی وزارت معارف ایران به او، دربارۀ مردم کرد، اهل حق و جامعه یاری و جنبههای مختلف زندگی فرهنگی و اجتماعی ایرانیان، از جمله کردها، منتشر شده است و در سال ۱۳۱۶ مینورسکی یکی از دانشمندان بنام و سرشناس ایرانشناسی و کردشناسی در جهان بوده است. دربارۀ استاد رشید یاسمی نیز این موضوع مشابه است و رشید یاسمی از رجال و دانشمندان کرمانشاهی نامآشنای فرهنگ و تمدن ایرانی در سال ۱۳۱۶ بوده و آثار قلمی و ترجمهای او نیز، پیش و پس از این تاریخ، منتشر شده است. شیخ محمد مردوخ، ملقب به آیتالله مردوخ نیز از رجال نامدار استان کردستان (کردستان اردلان) است. دربارۀ تاریخ کرد و کردستان شیخ محمد مردوخ همین بس که مهمترین اثر درخور دربارۀ تاریخ مشروطیت در سنندج و کردستان اردلان همین کتاب مردوخ است و تاکنون هیچ اثر تاریخیای نتوانسته جانشین این منبع دست اول شود. این بخش از کتاب مردوخ دربارۀ مشروطیت خاطرات شیخ محمد مردوخ است که با دقت و انصاف و با لغزشهای تاریخی اندک، روایتگر فعل و انفعالات سیاسی و مشروطهخواهی اهالی سنندج است. مردوخ از چگونگی تغییر رویکرد خود از مشروطهخواهی به حمایت از شیخ فضلالله نوری، روایت تأملانگیزی ارائه میکند. او در دوران درخواست سلطنت مشروطه، هواخواه و مبلغ سلطنت مشروعه بود.
۴. در اسناد منتشرشده آمده است: «کردها از عناصر ایرانی قدیم و جزء لاینفک ایران هستند» و بنابراین به سه نفر از نویسندگان سفارش شده تا دراینباره آثاری قلمی کنند. تنی چند بیهیچ سند و دلیل مستدلی مدعیاند ، این سفارش مطالعاتی در مقام مقابلۀ کتاب محمدامین زکی بیگ، خولاسەیەکی تاریخی کورد و کوردستان صورت گرفته است. این سخن نیز ناشی از خامی مدعیان و عدم ارجاع به مستندات تاریخی است. نخست آنکه در اثر امین زکی بیگ هیچگونه تلاشی برای ارائۀ هویتی جدا از هویت ایرانی کردها نشده است. بلکه بهصراحت آمده است تحقیقــات مورخیــن اخیـر بـه ایـن صـورت اسـت کـه ضحـاک یـک نفـر نبـوده بلکـه خانـوادههای حکمـرانی بودهاند کـه آسـوریه را تصـرف و هـزار سـال بـر آنها حکمرانـی کـرده ، در مقابـل حکومـت (لوردهــو) کــه در شــمال آشــور واقــع بــوده و مرتبــا بــه ضحاکیــان تعــرض میکردنــد، بعضــی از عشــایر ایرانــی را بــه کردســتان انتقــال میدهنــد و در آنجــا مســتقر میشــوند، ایـن عشـایر ایرانـی به تدریج بـر حکومـت (لوردهــو) غلبـه پیـدا میکننـد و آنها را محـو و نابــود کرده و اجــداد کــرد را تشــکیل میدهنــد. نکتۀ دوم آن است که یکی از مهمترین منابع مورداستفاده امین زکی بیگ آثار مینورسکی دربارۀ مردم کرد است !
پس اگر دلیل سفارش تدوین کتاب به مینورسکی و مردوخ و یاسمی انتشار اثر زکی بیگ نیست، چه دلیل دیگری برای این ضرورت تازه میتوان برشمرد ؟
۵.شکست ایران در جنگ چالدران موجب جدایی بخش بزرگی از قلمرو کشور بود که به عثمانی ضمیمه شد. با آغاز اضمحلال خلافت عثمانی در قرن هجدهم، نخستین جنبش سیاسی کردها در ویرانههای عثمانی آغاز شد. رقابت دو دولت اروپایی انگلستان و فرانسه با عثمانی، موجب توجه ویژۀ دول اروپایی به کردها شد. انتشار نخستین دستور زبان کردی توسط موریتزیو گارتزونی ، کشیش ایتالیایی در رم سرآغاز این فعالیتهای فرهنگی و سیاسی است. پس از تشکیل کشور ترکیه و تسلط انگلستان بر عراق توجه انگلیسیها بر کردهای سابق عثمانی، یعنی کردها در ترکیه و عراق، تشدید شد. حمایت آنان از حرکت شیخ سعید پیران و نیز شیخ محمود در سلیمانیه و نیمنگاه گروهی از فعالان سیاسی کُرد به بخشهای کردنشین موجب بروز نگرانیهایی در ایران شد. انتشار نخستین روزنامۀ کُردی در قاهره از سوی مقداد مدحت بدرخان در ۱۸۹۸ و تأسیس نخستین رادیوی کردی توسط انگلستان در عراق و همچنین آغاز فعالیتهای کمونیستی «حزب کمونیست ایران» و ورود آنان به مسائل قومی، و از همه مهمتر نزدیکشدن دولت ایران به دولت ترکیه و نگرانیهای ترکیه دربارۀ تحرکات کردی در منطقه و انتقال این نگرانیها به ایران از جمله زمینههای نگرانی دولت ایران را فراهم آورد.
حضور محمدعلی فروغی بهعنوان سفیر ایران در ترکیه در دورۀ حیات ترکیۀ نوین و آگاهی او از تحولات حوزۀ کُردی و نیز فعالیتهای انگلستان برای اعمال فشار به ترکیه موجب شد تا او در گزارشی صراحتا این نگرانی را یادآور شود که «این تخم لق کردستان مستقل را انگلیسها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساختهاند… با اهمیتی که ناحیه نفتخیز کردستان پیدا کرده، من باور نمیکنم انگلیسیهای مآلاندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت ترکیه خود را جمعآوری کند و چند سال دیگر سروقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقینا کردها را بهعنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد». فروغی در ادامه تأکید میکند: «زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد ایرانی هستند و الان کسانی که میخواهند غیرت ملی در آنها ایجاد کنند، به شاهنامه و داستان جمشید و فریدون متوسل میشوند». فروغی پس از آن در سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ بهعنوان نخستوزیر به فعالیت خود ادامه میدهد و بعید نیست در این دوره برای رفع نگرانیهای سابق خود پیگیر تولیدات فرهنگی و علمی دربارۀ موضوع شده باشد.
۶. برخلاف روالی که در اروپا آغاز شده و گروههایی از دیپلماتها و نظامیان و پژوهشگران، بنا بر علایق شخصی و همچنین حمایت دولتها و برای رفع نیازهای آنان مشغول تولید آثار علمی، فرهنگی، فلسفی، جامعهشناسی، سیاسی، تاریخی و جغرافیایی میشوند، شوربختانه در ایران دولتهای عصر قاجار و پهلوی تلاش چندانی دراینباره نداشتهاند و بهویژه با هدف تولید آثار تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی و اجتماعی کمترین اهتمامی صورت نمیگیرد. گویی، مقامات کشوری خاطرشان مستحضر به رویدادهای حاشیۀ مرزهای کشور یا حتی نیازهای اساسی مملکت نیست و تنها در مواردی محدود و انگشتشمار ، سفارش کاری مطالعاتی داده میشود که آنهم مانند سفارش تولید کتاب به مینورسکی و مردوخ و یاسمی است که البته در نظام اداری پرپیچوخم ایرانی با دهها مشکل روبهرو میشود. برخی اسناد تاریخی در ابتدای دهۀ ۲۰ نشان میدهد، شیخ محمد مردوخ همچنان در پی دریافت مقرری ای بود که قرار بود بابت کتاب بااهمیت تاریخ کردستان یا همان تاریخ مردوخ دریافت کند و بهاینترتیب دولت ایران باز در انجام یکی از تکالیف ملی خود و لااقل با هدف تقویت انسجام ملی و همبستگی ملی نتوانست بهخوبی وظایف خود را پیش ببرد. اینکه دولتها و از جمله دولت ایران موظفاند تا با هدف تقویت تولیدات علمی، فرهنگی و تعمیق ارزشهای ملی و همبستگی ملی بودجه تعریف کنند و سفارش مطالعه دهند، از بدیهیات حکمرانی مُدبرانه و خوب است. شاخصهای که در پیچوخم مسائل روزمرۀ اداری و کشوری، دههها است از چشم مسئولان کشور دور شده و نیازمند توجه تازهای است. یادآوری این نکته دربارۀ ایرانیت قدیم کردها کافی است که در کلام (متون مقدس) جامعۀ اهل حق و سایر متون گورانی در غرب کشور ایران جایگاه و منزلت ویژهای دارد. تنها در برزونامۀ کردی که بنا بر برخی روایتها پیش از شاهنامۀ فردوسی به نظم درآمده است، نام «ایران» بیش از شاهنامه فردوسی تکرار و بزرگ داشته شده است.
برگرفته از : روزنامۀ شرق ، شمارۀ ۳۶۹۳ ، دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ ، صفحۀ ۱ .
نظر شما