سرودۀ : استاد حسین مسرور اصفهانی
اشاره :
چکامه زیر سرودهای است از استاد حسین مسرور، به انگیزهی دلیری و جانبازی دریادار شهید میهن، غلامعلی بایَندُر؛ رادمردی که برابر تجاوز و یورش دشمنان اهریمنی ایران تا آخرین نفس و قطرهی خون، از دریای هموارهایرانیِ پارس، از کرانههای میهن و از شرف ملّت ایرانی پدافند نمود و جان باخت. اهریمنان جهانخوار، سینهی پرامید او و دیگر دلیران نیروی دریایی ایران را به رگبار مسلسل بستند و خونِ آنان را بر آبها و خاکهای میهن ما بریختند. جوشش این خونها بر پهنهی نیاخاک ماست که به سدهها و هزارهها، حماسهی جاودانهی تبار ایرانی را سر داده و میهن ما را از گزند دشمنان و اهریمنان نجات داده است.
کیست یاران، خفته در دامان بهمنشیر اینجا
خفته در خاکِ سیه با چکمه و شمشیر اینجا
از چه هر کس پا گذارد میشود دلگیر اینجا
بهمن اینجا، اردشیر اینجا، نژاد شیر اینجا
ناخدا بایندر است این تنِ مشبّک، جامهی گلگون
خون ایرانی است آری گشته با این خاک، معجون
ناخدای ماست پس کو کشتی دریاگذارش
سازمان نوجوانش، نوجوانان دیارش
غرقه کرد اما بهخونِ خویش خصمِ نابکارش
میزند موج خروشان بوسه هر دم بر مزارش
بوسههای ماست این امواج لب بر لب نهاده
بهر دیدار مزارش پشت بر پشت ایستاده
ناخدای ما چرا افتاده اینسان بر کرانه
دست از سکان کشیده، مستِ خوابِ جاودانه
رستم است اینجا شده تیرِ خیانت را نشانه
یا که بهرام است این، گم کرده اینجا تازیانه
گور سربازِ وطن پامال کینِ دشمن است این
شعلهی یزدان، فسرده از دمِ اهریمن است این
زد بهعمرِ چند روزی، پشت پای بینیازی
با مسلسل چون سر زلفِ مسلسل کرد بازی
گفت با پرچم چو کرد آن را بهخون خود نمازی
ای درفش سرفرازان، بیشبادت سرفرازی
آبت از خون میدهم تا جاودان بالنده باشی
بر سر گُردان ایران، گوهری تابنده باشی
خوش بخواب ای سر که زیر تاج عزّ و افتخاری
شاد باش ای تن که در دامان میهن سوگواری
از نژاد شیرگیران دیارت یادگاری
گر چه اندر گوشهای، بر گوشِ ایران گوشواری
باش تا روزی پرستشگاه ایرانت ببینم
لوحهی جاوید ایوان دلیرانت ببینم
نظر شما