۲۷ - اردیبهشت - ۱۳۹۵
نوشته : محمداسماعیل  حیدرعلی ( محمد حیدری )


Mohammad  Heydari - Copy

روزگاری نه چندان دور، با بهتر است بگوییم تا دهه ی هشتاد قرن میلادی گذشته، رسانه ها  کارسازترین ابزار روشنگری  و آگاهی رسانی بودند و حتا می توانستند غول های دنیای سیاست و اقتصاد را به زانو درآورند. یک نمونه ی بارز این وضعیت را در جنگ ویتنام شاهد بودیم . در این جنگ، رسانه ها رویدادها را آنگونه که می گذشتند، و نه آنگونه که دولت ها می خواستند، بازتاب می دادند و از همین رو بود که جهانیان، به ویژه مردم ایالت های متحد آمریکا، در برابر آن جنگ ویرانگر و ستمگرانه جبهه گرفتند.  بازتاب یافتن خبر کشتار مردم بی دفاع یک دهکده ی ویتنامی (مای لای) به این جبهه گیری ابعاد تازه ای داد و یک جنبش مدنی ضد جنگ فراگیر را در آمریکا بنیان نهاد و سبب شد آن جنگ پایان یابد. اما اینک که مشابه همان رویداد، بارها و بارها ، در افغانستان و عراق ، سوریه ، لیبی ، یمن و….. روی می دهد، آب از آب تکان نمی خورد !

چرا ؟

زیرا که در روندی آهسته، ولی پیوسته، رسانه ها از کنترل افراد و موسسات حرفه ای و بی طرف خارج شدند و تحت اختیار اَبَر سرمایه دارانی که بازی گردان واقعی پهنه های سیاست و اقتصاد جهان هستند، قرار گرفتند.  اینک، بی آنکه کسی متوجه شود، رسانه ها افکار عمومی جهانیان را آنگونه که مورد انتظار محافل نامرئی قدرت و سلطه هستند، شکل می دهند و… مثلا جنگ های تجاوزکارانه را، «جهاد برای استقرار دموکراسی» در فلان کشور به افکار عمومی می قبولانند (نمونه : سودان و لیبی . اولی به دو کشور تقسیم شد : سودان جنوبی و سودان شمالی ؛ و اکنون این دو کشور یا در حال جنگ با یکدیگرند و یا آماده ی شروع جنگی تازه، و دومی، در یک جنگ داخلی بی پژواک درگیر است و من و شما فقط  گاهی می خوانیم که در جنگ بین دو قبیله بر سر ربودن یک خودرو، صد و سی و هشت نفر کشته و چند برابر این عده مجروح شدند. و البته نفت این دو کشور به آن مقصدهایی که باید برود، می رود) !

انحصار جهانی رسانه ها، اکنون تنها مردم کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه را به گمراهی نمی کشاند، بلکه افکار عمومی مردم کشورهای پیشرفته را نیز آنگونه که از سوی حلقه های قدرت پنهان جهان تعیین شده، شکل می دهد.

باز هم به عنوان نمونه:

  1. در بحران اقتصادی بزرگی که سه سال پیش گریبان مردم کشورهای عضو منطقه ی یورو را گرفته بود، و نیز بحران مزمن اقتصاد آمریکا، رسانه ها در پوشش نوشتارها و تحلیل های اغواگرانه، دلایلی را در مورد این شرایط ارائه می دادند ( و می دهند ) که با واقعیت، از زمین تا آسمان فاصله دارد.
  2. چند سال پیش افتضاح های نشریات انگلیسی تحت مالکیت آقای رابرت مرداک ( از جمله شنود مکالمات شهروندان ) برملا شد. پیش تر، و در موارد مشابه، این قانون شکنی ها و افتضاحات ماه ها و تا رسیدن به نتیجه، از سوی رسانه ها پی گیری می شد و افکار عمومی تنها زمانی آرام می گرفت که قانون شکنان به مجازات می رسیدند. اما درآن ماجرا ، ناگهان همه ی رسانه های انگلستان سیاست سکوت در پیش گرفتند !

می دانیم آقای رابرت مرداک علاوه بر انگلیس، مالک ده ها روزنامه، مجله و فرستنده ی تلویزیون ماهواره ای قدرتمند در آمریکا هم هست . منابع آگاه معتقدند وی یکی از ده سرمایه سالارانی است که بر رسانه های اثرگذار جهان مالکیت دارند.

روپرت ( رابرت ) مرداک ، سرمایه دار یهودی تبار و غول رسانه ای معاصر

روپرت ( رابرت ) مرداک ، سرمایه دار یهودی تبار  صاحب رسانه ی معاصر

اکنون برای آنکه با ساز و کار تسلط  اَبرسرمایه داران بر رسانه های جهان بیشتر آشنا شویم، یکی از سرمقاله های « لوموند دیپلماتیک» را در زیر بازتاب می دهم . نویسنده ی این سرمقاله « ایناسیو رامونه » است که آن را در دسامبر ۲۰۰۲ نگاشته است.

ایناسیو   رامونه

ایناسیو رامونه

وی می نویسد:

« در سراسر جهان ، شرکت های چندملیتی غول پیکر بر وسایل ارتباط جمعی  چنگ انداخته اند. در ایالت های متحد آمریکا ، قانون « ضدانحصار» در مورد وسایل ارتباط جمعی ، در ماه فوریه ی گذشته لغو شد و بدین ترتیب موسسه  America Online، توانست شرکت  Netscap، « مجله ی  تایم » ، شرکت WarnerBros و شبکه ی خبری CNN را تصاحب کند. شرکت جنرال الکتریک که از لحاظ حجم سرمایه بورسی در رده ی نخست جهانی قرار دارد، شبکه ی خبری NBC را تحت اختیار گرفت . شرکت مایکروسافت آقای بیل گیتس که فرمانروای بی رقیب بازار نرم افزار جهانی است و اکنون با جعبه های X-BOX در صدد فتح بازار بازی های ویدئویی است ، از طریق شرکت کوبیس، بازار عکس خبری جهان را نیز قبضه کرده است. در اروپا موسسه Bertelsmann ، بزرگترین ناشر جهان ، شبکه رادیو و تلویزیون لوکزامبورگ را خریداری کرده است و رادیو RTL و شبکه ی تلویزیونی M6 را در فرانسه تحت تسلط  خود دارد.

بیل  گیتس ، دارنده ی شرکت مایکروسافت و از صاحبان رسانه ی امروز جهان

بیل گیتس ، دارنده ی شرکت مایکروسافت و از صاحبان رسانه ی امروز جهان

سیلویو برلوسکونی ، رئیس (سابق ) دولت ایتالیا که صاحب سه شبکه ی اصلی تلویزیونی این کشور است، به عنوان رییس شورای عالی ارتباطات، سیاست خود را بر تمامی شبکه های تلویزیون دولتی نیز اعمال می کند. در اسپانیا شرکت PERISA ، نشریه ی El pais ، شبکه ی رادیویی SER ، شبکه ی تلویزیونی + Canal و یک مجموعه انتشاراتی را در اختیار دارد. در فرانسه ، بحران بازار تبلیغات تجاری، سقوط فروش نشریات روزانه و ظهور نشریات مجانی، باعث تمرکز هر چه بیشتر موسسات انتشاراتی و در عین حال شکنندگی مالی آنها شده است. این وضعیت ورود به سرمایه این شرکت ها را برای صاحبان صنایع جذاب تر کرده است. در همین راستا، فروپاشی امپراتوری Vivendi Universal تغییرات بزرگی را در بازار نشر ایجاد کرده است. گروه کارخانجات نظامی داسو که توسط آقای سرژ داسو اداره می شود و از مدت ها پیش کنترل نشریه ی معروف « فیگارو » و بسیاری از نشریات محلی فرانسه را در دست داشته است ، با خرید « هفته نامه ی اکسپرس »، « مجله ی اکسپانسیون » و چهارده نشریه ی دیگر توسط یکی از شرکت های اقماری خود ( سوکپرس) به اولین گروه انتشارات فرانسه تبدیل شده است . لازم به تذکر است که آقای داسو چندی پیش با استفاده از آراء حزب های راست افراطی به عنوان شهردار منطقه ی خود انتخاب شده است . گروه لاگاردر ، که توسط لوک لاگاردر، یکی از شخصیت های جناح راست و نزدیک به ژاک شیراک، مدیریت می شود، صاحب مهمترین بنگاه های انتشاراتی فرانسه است.( ,Stock , Grasset ,Fayard ,Hachette ) این گروه همچنین نشریه ی محلی( La Provence- Matin Nice ) و نیز مجلات (TeleSeptJours,ParisScope,ParisMatch,Elle) را در اختیار دارد و از طریق کیوسک های Relay و NMPP که در سرتاسر فرانسه پراکنده اند، پخش نشریات در کشور را کنترل می کند . این غول انتشارات اخیرا با خرید شرکت ویواندی اونیورسال انتشارات « دایرت المعارف لاروس » و موسسات RobertLafont و Bordas را نیز تحت کنترل خود قرار داده است و بدین ترتیب به یکی از مهم ترین شرکت های انتشاراتی اروپا تبدیل شده است و قصد دارد به زودی شبکه ی تلویزیونی +Canal و همچنین شبکه ی دولتی France2 را نیز از آن خود کند. این دو گروه یعنی داسو و لاگاردر، نقطه ی مشترک نگران کننده ای دارند ؛ هر دو آنها ریشه در صنایع نظامی دارند (ساخت هواپیمای شکاری، هلیکوپتر، موشک، اسلحه، ماهواره ….). این کابوس قدیمی که روزی وسایل ارتباط چمعی توسط فروشندگان تانک و اسلحه اداره شود، در حال تحقق پیدا کردن است .

سیلویو  برلوسکونی ، سرمایه دار رسانه ای و پنجاهمین نخست وزیر ایتالیا

سیلویو برلوسکونی ، سرمایه دار رسانه ای و پنجاهمین نخست وزیر ایتالیا

می توان تصور کرد که وسایل ارتباط جمعی متعلق به این گروه ها، در شرایط  تشنج کنونی، آنچنان که باید ، در مقابل حمله ی نظامی علیه بغداد وارد صحنه نشوند . طمع  سیری ناپذیر امپراتوری های نوین ارتباطات ، دیگر بنگاه های انتشاراتی را مجبور کرده است که برای در امان بودن از چنگ اندازی این هیولاها ، به دنبال حداقل توان مالی ای باشند که برای ادامه ی حیات آنها لازم است. به عنوان مثال، گروه  « لوموند » به شرکت VieCatholique نزدیک شده است و ۳۰ در صد از سرمایه ی آنها را خریداری کرده است و اکنون به دنبال خرید مجله ی « نوول ابسرواتوار » است ودر نظر دارد به زودی بخشی از سرمایه ی خود را وارد بورس کند. مجموعه ی این تحولات در جهت تمرکز هر چه بیشتر، چندگانگی و پلورالیسم انتشاراتی و همراه با آن دموکراسی را تهدید می کند. این وضعیت ، اولویت بخشیدن به سودآوری را در این موسسات به همراه می آورد و تمام اختیارات را به دست کارگزارانی می سپارد که تنها هدفشان پاسخگویی به صاحبان سرمایه این گروه هاست. سرمایه گذارانی که با توجه به بالابودن ریسک سرمایه گذاری در بخش انتشارات، خواهان نرخ سودآوری بین ۲۰ تا ۵۰ در صد هستند. گماشتگان این صاحبان سرمایه از هیچ اقدامی برای رسیدن به چنین نرخ سودی ابا ندارند ، از پاکسازی کارمندان گرفته تا اخراج دسته جمعی آنها .

یکی از ارزشمند ترین حقوق بشر ، حق تبادل آزادانه ی نظر و عقیده است. در حکومت های مردم سالار ، حق ابراز عقیده لاجرم با حق اساسی دیگری همراه است؛ حق برخورداری از اطلاعات صحیح . امروز این حق به سبب ادغام و تمرکز وسایل ارتباط جمعی و بنگاه های انتشاراتی در دست گروه های انحصاری ، عملا به خطر افتاده است . آیا شهروندان مجبور به قبول لگدمال شدن حق آزادی مطبوعات هستند ؟ آیا می توانند بپذیرند که اطلاع رسانی تا سطح کالای ساده ای مانند بقیه ی کالاها نزول کند ؟ »

پ.ن

این مقاله را چند سال پیش نوشته و منتشر کردم . امروز در بازخوانی آن ، و مروری بر رویدادهای اقتصادی ، سیاسی و رسانه ای جهان ( و کشور خودمان ) به این نتیجه رسیدم  آن عواملی که « ایناسیو رامونه » را وادار به نوشتن چنان مقاله ی افشاگرانه ای کرد و عامل ترغیب من به نوشتن نظریات خودم به عنوان پیش در آمد بر آن نوشتار شد ، بسیار پررنگ تر و فریب دهنده تر شده اند . از این رو تصمیم به بازنگاشت آن گرفتم و تنها چند کلمه و نام بر آن افزوده ام  .

امیدوارم روزنامه نگاران و روشنفکران عرصه های روشنفکری دیگر با مرور این نوشته و ژرف تر نگریستن در شاکله و ماهیت رسانه های کنونی ایران پاسخ این پرسش را بیابند که «چرا برای روزنامه نگاران مستقل ( و فعالان مستقل دیگر رسانه ها ) ، حتی یک صندلی خالی برای یک شغل کم اهمیت رسانه ای هم وجود ندارد ؟!!! »

از سوی دیگر ، با بررسی محتوای آگهی های تلویزیون های ماهواره ای آن سوی مرز ( مانند شبکه های متعدد و رو به گسترش « جم Gem» درمی یابیم  ، سرمایه سالاران و قدرتمداران داخلی ، انعکاس آنچه را که در رسانه های درون مرز حرام دانسته و ممنوع کرده اند ، در شبکه هایی این چنینی حلال می دانند ! شبکه ی تلویزیونی « جم  » را از بابت محتوای غیرسیاسی و عامه پسند آن ذکر کردم و گرنه ، اگر اندکی دقت کنیم ، درمی یابیم  که تعدادی از همین رسانه ها ( که خیلی از آنها نمایش اپوزیسیون بودن هم می دهند ! ) به نوعی دیگر ، و با زبان و ادبیاتی ویژه ، هیجانی و مردم فریب ، در راستای تامین نظریات و برنامه های گروه های سیاسی و دارندگان منافع اقتصادی کلان درون مرز در حال عرق ریختن هستند!!!

                                                                                                                                                                            ۲۶  اردیبهشت  ۱۳۹۵

نظر شما