نوشته ی : موریس شهاب
پیوستگی های لبنان و ایران به دورترین ادوار تاریخ می رسد. دانشمند فـرانسوی ، رنـه دوسـو ( rene du ssaud ) به مناسبت کشف یک مدال طلا منقوش به هلال و گل در بابل اینگونه پیوستگی ها را بیش از پیش نمایان ساخته است. دانشمندان نامبرده پیوستگی نـزدیک بین این مدال را – که مربوط به اوایل هزاره دوم پیش از میلاد است – با مـدال های مشابهی که در کشور باستانی شوشیناک (خوزستان) پیدا کردهاند ، نـشان داده اند : اما ایـن پیوستگی ها در دوران شاهنشاهی ایران بیش از پیش استوار و بیواسطه و دوستانهتر شد . کورش دربارهء مردم خاورمیانه سیاست نزدیکی و همبستگی را به کار میبست. این سیاست به خصوص در مورد مذهب جلوهگر شد و از اینرو وی برای برپاساختن معبد بیت المقدس منشاء حمایت و تاثیر فراوانی بـوده است .
در کشورهای فنیقی هم معبد اشمون در شهر صیدون گواه همکاری شاه شاهان و پادشاهان فنیقی به شمار می رود: معبد نامبرده در آغاز قرن کنونی به وسیله هیئت ویگان ( wiegand )به طور سطحی خاک برداری شد و در سال های اخیر خاک برداری کاملی در آن انجام گرفت .
اداره ی کـل بـاستانشناسی لبنان ، آقای موریس دونان( maurice dunand ) را مامور کاوش نمود و برای اجرای این منظور اعتبارات وسیع و کافی به اختیارشان گذارد. در حال حاضر عملیات خاکبرداری گسترش زیادی یافته و موجب گردیده است که معبد باستانی مورد ذکر بـه بـلندی بیست متر و پهنای شصت متر در معرض دید و تحسین بینندگان قرار گیرد. به طور کلی در این معبد به وضوح از شیوه محوطههای باز و وسیع ایرانی الهام گرفته شده است .
آثار مختلفی از آنچه بازگوکننده ی هنر ایران است از این مـعبد به دست آوردهاند؛ از جمله آنها پیکر حیوان قشنگ افسانهای از مرمر به سبک هخامنشی و ستون مرمرینی را می توان نام برد که مجسمههای چهار و نیم تنه گاو بر فراز آن رو به چهار جانب قرار داشت. کتیبههای فنیقی که به وسیله آقـای ویـگان ( wiegand ) بر روی نمای تحتانی پائینترین سـکوی زیـرین ایـن بنا کشف شده است، حکایت می کند که معبد نامبرده به وسیله بود اشتارت، پادشاه صیدون بر پا گردیده است. چنان که از فحوای کتیبههای گوناگون برمیآید، این پادشـاه یـکی از اعـضاء خاندان معروف سلطنتی صیدون بوده است که از آن پادشـاهانی چـون اشمونازار اول، تابنیت، اشمونازار دوم و مادرش آماشتارت نیز برخاستهاند.
بنابر نوشتههای روی تابوت ،اشمونازار، شاه شاهان دشت حاصلخیز سارون را که در سواحل فلسطین قرار دارد به اشمونازار و مادرش واگذارده است . هرچند شـاهان بطلمیوسی مصر (Ptolomees ) نـیز به نام شاه شاهان نامیده می شوند و این رسم را از رسوم شاهنشاهی بزرگ ایـران به ارث برده بودند ، اما خدماتی که فنیقیان برای کمبوجیه در جنگ با مصر و لیبی انجام داده بودند چنین پاداش شاهانهای را سزاوار ایـشان می داشت. از نـوشتههای یـونانیان نیز دربارهء چگونگی پیوستگی بین نخستین شهریاران هخامنشی و حتی پیش از هخامنشیان بـا فـنیقیان اطلاعات خوبی به دست میآید. در موقع جنگ بین ایران و یونان وسعت کشور شاهنشاهی ایران تا کرانههای دریای اژه و مرزهای مصر مـی رسید و در حـقیقت به علت وسعت زیاد می توان آن را « قاره ی شاهنشاهی » نامید.
رفتار یونانیان اروپا نسبت به یونانیان آسیای صغیر شـاه شـاهان را بـرانگیخت به حمله دریائی مبادرت نماید و لازمه رسیدن به چنین مقصودی این بود که نسبت بـه فـنیقیان کـه بر دریاها حکومت می کردند، سیاست دوستانه در پیش گیرد. کمبوجیه پیش از حمله به کشور یونان، لازم دانست به جنگ فـرعون مصر که یونانیان آسیای صغیر را به شورش بر می انگیخت، برود. فنیقیان نه تنها کمبوجیه را در جنگ علیه مـصر بـا کـمبوجیه همراهی کردند بلکه در جنگ بر ضد لیبی نیز شرکت جستند. هرودوت توضیحات زیادی درباره ی امتیازاتی که شـاه ایـران به فنیقیان بخشیده بود ، می دهد.
در جلسات مشاورهء جنگی پادشاهان فنیقی شهر صیدون و شهر صور در نـخستین جـایگاه پشت سر شاه شاهان مینشستند. وقتی کمبوجیه تصمیم به جنگ با کارتاژ گرفت، فنیقیان خود را کنار کـشیدند و اظـهار داشتند که نمی توانند به جنگ فرزندان خود بروند. شاه شاهان برای رعایت احساسات فنیقیان و بدون تـوجه بـه مـخالفت های شاهان دیگر از حمله ی دریائی به کارتاژ صرفنظر نمود و دست به یک حمله ی زمینی زد که موفقیتی به دست نـیامد. امری طـبیعی است که پادشاهان صیدون ضمن این لشکرکشیهای تابوتهای تابینت و اشمونازار را از مصر همراه خـود آورده بـاشند. قسمت آخر نوشتههای تابوت اشمونازار دقیقا حکایت از ساختمان معبدهائی در اشمون و آشتر در نزدیکیهای آین- ایدلال در حولوحوش شهر صیدون می کند. امروزه نـیز آب از زیر معبد اشمون می گذرد. بوداشتارت فقط به نوسازی یا وسعت دادن معبدی که پدر بـزرگش اشومانازار سـاخته بود، پرداخت.
ایرانیان در قبال کمک های فنیقیان امتیازاتی به ایشان دادنـد، چنان که داریـوش بـزرگ هنگام سازمان بخشیدن به شاهنشاهی هخامنشی صیدون را مـرکز پنـجمین ساتراپی قرار داد که وسعت آن تا سرزمین های دوردست در امتداد فرات گسترده بود. فنیقیان نیز در عـوض کـمک شایانی به شاه بزرگ کردند. ناوگان ایـشان نـقش بسیار مـؤثری را در نـبردهای داریـوش بزرگ و پس از او در پیکارهای خشایارشا ایفا نمود.
در آغاز سدهء بـیستم مـیلادی در شهر صیدون هنگام پیبرداری مدرسه آمریکائی و پس از آن مدرسه فرانسوی برادران ماریست آثـار مـهمی از کاخ آپادانای شاهنشاهی ایران از دل خاک نمودار شـد. در نتیجه کمک های مالی (American Presbyterian Mission ) و خـانم لیـوینگستن( Livingston Taylor ) ما چندین اثر مهم مـتعلق بـه کاخ آپادانای نامبرده را به دست آوردیم. و از نتایج همینگونه کشفیات بود که توانستیم پایه ستونی به فرم آشـوری به نام«کولانو» و همچنین یک سرستون مشتمل بـر دو نـیم تـنه گاو را که پشـت بـه هم است ، دوباره برقرار سازیم.
هنر ایران در سـرزمین های فـنیقیه حتی در کارهای هنری کم اهمیت نیز تأثیر نموده است. سکههای شهر صیدون تصویر شهریاری را نشان مـی دهد کـه در یک ارابه ایستاده و جامه او جامه شاهنشاه ایـران اسـت. یک نفر بـا کـلاهی مخروطی شـکل شیوه فنیقی پشت ارابـه دیده می شود. نوشته روی سکه مرکب از دو حرف فنیقی اول اسم شاه ابد اشتارت یا بوداشتارت است و این رسـمی از فـنیقیان بود که در دوران شاهنشاهی هخامنشیان گسترش یافت .
نزدیک هـمان جایی که در قـرن گـذشته تـابوت اشـمونازار کشف شد، گـور ناشناختهای پدیـدار گردید که درون آن قطعه ی زینتی جواهرمانندی مربوط به اواخر قرن پنجم پیدا شد. این جواهر دارای یک حلقه نـقرهای است کـه بـر روی آن چنگالی از طلا درست شده که سنگ آمـاتیس بـزرگی را در بر می گیرد. روی سـنگ آمـاتیس یـک رب النوع در حالی که روی تخت پادشاهی نشسته است ، دیده می شود و جلوی او یک نفر در حال نیایش قرار دارد و بر زمینه سنگ علامت های مربوط به ستارهشناسی وجود دارد. حالت و طرح لباس ها به روشنی تحت تأثیر هنر ایران قـرار گرفته است .
چند سال پیش هم در ویرانههای شهر بیبلوس یک پایه مجسمه فنیقی پدیدار گشت که قسمت فوقانی آن یهاومیلک شاه (Yehawmilk ) را هنگام پرستش در مقابل بالات (Baalat ) نشان می دهد. بالات همانند ایزیس هاتور (Isis Hathor )نمایش داده شده است. لباس و کلاه شاه کـاملا از هـنر هخامنشی الهام گرفته و همانند لباس هایی است که بر تصویر شاه در سکههای شهر صیدون دیده می شود. ناگفته نماند که شاهنشاهان هخامنشی در سراسر کشورهای خاور نزدیک شبکه ی استحکامات و دژها ایجاد نمودند.
آقای دونان هنگام برگزاری جشن پنجاهمین سـال تـأسیس دانشگاه آمریکایی بیروت کشف مهم تازهای را که در بیبلوس انجام گرفته بود ، به اطلاع همگان رسانید. کشف نامبرده مربوط به دژی از دوران شاهنشاهی هخامنشی ایران بود که از چندین برج ترکیب شـده و بـرج ها به وسیله دیواری به هم پیوسته بود دو مـجسمه یـک پارچه نیم تنه شیر دیوارها را زینت میبخشود. آقای دونان به پیوستگی و شباهت معماری این دژ با معماری معبد اشمون و دژهایی که در بیت المقدس و بانیاس کشف شده است ، اشـاره نمود.
از طـرف دیگر اینجانب هم در ویـرانههای بـاستانی شهر صور شروع به خاکبرداری باروی دوجداره آنجا کردهام که بخش هایی در آن در دوران فرمانروایی هخامنشیان ساخته شده یا مورد استفاده مجددا قرار گرفته است. دیری نمیپاید که در سده ی چهارم پیش از میلاد سرزمین های فنیقیان در شورشهای ساتراپ ها شـرکت جـستند و چون ساتراپ های دیگر دست از شورش برداشتند، فنیقیان تصمیم بر ادامه شورش گرفتند و رهبری شورش را به استرابون ، پادشاه هیدون واگذاردند. پس از این شورش بود که اردشیر سوم به صیدون حمله کرد و آنجا را به آتش کـشیده شد.
هنگامی که اسـکندر با داریـوش سوم جنگید ، چند فرمانروای فنیقی فرمانبردار ایرانیان بودند؛ لکن تمام ملت فنیقیه بیش از پیش به یونان دلبستگی یـافته بود. اسکندر از بیم آنکه پادشاهان فنیقیه جنگ را به کرانههای یونان بکشانند و یـا عـناصر نـاراضی آنجا متحد گردند و به ویژه برای از میان برداشتن نیروی اقتصادی و دریایی فنیقیان در قلب کشورشان، دست از تعقیب داریوش سوم که به جانب کـرانههای فـرات عقبنشینی می کرد، برداشت و خود به کرانههای کشور فنیقی روآورد .
با وجود پیروزی های اسکندر و اشغال کشور هـخامنشیان تـا مـدت های مدید پس از وی ، یادگارهایی از هنر هخامنشی در کشورهای فنیقی بر جای ماند. در مجموعه ی عکس های مجسمههای کوچکی که در کاوش های خـرایب به دست آمده است و چند سال پیش آنها را انتشار دادهام، سعی کردهام که اهمیت تـأثیر هخامنشیان را بهتر معلوم سازم. کلاه ها، جامههای فـراخ و چـیندار برخی شخصیت ها و یا بعضی از بچهها تاثیر فراوان هنر هخامنشی را تا قرن سوم پیش از میلاد به خوبی نشان می دهد.
شش قرن پس از دوره هخامنشی بار دیگر نفوذ ایرانیان با آیین مهرپرستی به کرانههای فنیقی بازگشت. معبد مهری صیدون بهترین نـمونه و گواه چنین نفوذی است و به تازگی هم نوشتهای مربوط به آیین مهرپرستی در معبد اشمون به دست آوردهاند. در شهر صور نیز اینجانب چند سال پیش مجسمههایی پیدا کردم که به یک عبادتگاه مهر تعلق داشت.
در کتابی که راجع بـه مـوزاییک ها نوشتهام ، پیوستگی های چشمگیری بین این موزاییک ها و نقوشی که تا به امروز نیز معرف و شاخص فرش های ایران است ، مشاهده می شود. چنین پیوستگی ها و ارتباط ها با هنر ایران تا روزگار ما در ظروف کاشی و هنرهای چوبی برقرار است . بـحث و بـررسی درباره ی این پیوستگی ها در دوران اسلام به درازا می کشد و بدین جهت گفتگوی خود را با اشاره کوتاهی به دوران رومیان پایان میبخشم.
در دورههای ساسانی و رم شرقی هنرمندانی در کار ابریشم به ایران مهاجرت کردند و آنجا را برای خود وطن دوم یافتند و سـهمی در پیـشرفت و رونق این صنعت به دست آوردند. در زمان پیروزی و گسترش اسلام خانوادههای ایرانی در بعلبک و دیگر نواحی لبنان سکونت داشتند. خاندان های متعدد لبنانی هستند که خود را ایرانی الاصل می خوانند و رسوم خانوادگی و اجتماعی ایرانیان را محفوظ داشته و پیروی می کنند.
در اوایـل قـرن هـفدهم میلادی روابط بسیار گستردهای بـین امـیر فـخرالدین دوم، فرمانروای لبنان و شاه عباس کبیر وجود داشت و مقام مهمی را که شیخ لطف اله عاملی در نزد شهریار بزرگ ایران داشت، مؤید هـمین مـعنی اسـت. علمای جبل عامل در پیشرفت و توسعه علم در ایران سهمی بسزا داشـتهاند و در حـال حاضر چنین تأثیری به صورت متقابل جریان دارد. با توجه بدین مراتب به جرئت می توان گفت در طول قرن های متمادی از دوران کورش بزرگ تا زمان حـاضر، کـشورهای ایـران و لبنان دارای ارتباط و پیوستگی های دائم بودهاند .
* موریس شهاب ،مدیر کل اداره ی باستان شناسی لبنان بوده است .
برگرفته از : « مجله ی بررسی های تاریخی »، خرداد و تیر ۱۳۵۱، شماره ی ۳۹، صص ۲۲-۱۵ .
۱ نظر
درود
ارسال شده در تاریخ آذر ۶ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۶:۰۱ ب.ظ
نظر شما