عقاب علی احمدی
مسعود پزشکیان ، از راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور خود چنین گفته است :
…. « خدا من را ترک آفریده بنده اینکه اینگونه خلق شدم شاکر خداوند هستم
اما بحث های بعدی یکی اصل ۱۵ قانون اساسی است، قانون اساسی به همه قومیت ها و ملت ها اجازه داده است که به زبان خود حرف بزنند و به زبان خودشان بنویسند و در مدارس باید بشود به زبان خودشان درس داد.
وارد ۳۸ امین سال انقلاب شدیم ما نمی توانیم در مدارس به زبان خودمان حرف بزنیم و بنویسیم زبان فارسی زبان اصلی ما است ولی وقتی کسی ترک است باید بتواند به زبان ترکی در مدرسه بنویسد و یاد بگیرد.
باید کرد در مدرسه کرد بنویسد، این قانون است نمی شود عده ای به سلیقه خودشان اجازه ندهند مردم به زبان خودشان حرف بزنند و اگر حرف زدند بگویند شما پان ترکیست هستید و یا پان کردیست و … هستید مردم از ما قانون را می خواهند، حقشان را می خواهند،
خدا من را ترک آفریده بنده اینکه اینگونه خلق شدم شاکر خداوند هستم و هیچ زبانی وقومیتی نمی تواند خود را از من برتر بداند همانگونه که من خود را از کسی برتر نمی دانم در نتیجه پیش خداوند تقوا برتر است پس کسی حق ندارد زبان و فرهنگ ما را مسخره کند چه از رسانه چه هر جای دیگر . ما قانون و شرع را می خواهیم اینکه کسی فکر کند از ما برتر است در هیچ ذهنی نمی گنجد .» [۱]
شنونده از خود می پرسد ، آیا این نماینده ی مجلس شورای ایران است که چنین بر طبل قبیله گرایی می کوبد ؟ آنچنان که از آرمان های ملت ایران در روزهای مبارزه اش برای تاسیس پارلمان برمی آید ، ایرانیان بر آن نبودند که نماینده ی هر شهر ، تنها نماینده ی همان کسانی است که به او رای داده اند ؛ نمایندگان مجلس شورای ایران همواره نماینده ی همه ی ایرانیان بودند . حال چه شده که پزشکیان از راه نرسیده ، خود را « زبان گویای مردمش » می داند ؟ بد نیست ، آدم کمی هم فروتنی داشته باشد ؛ به ویژه اگر فرزند دیار آذرآبادگان باشد و مقام بزرگان پیش از خود را درک کرده باشد . کسی که قطران تبریزی ، شمس تبریزی ، مهان کشفی ، همام تبریزی ، یعقوب اردبیلی ، احمد کسروی ، محمدحسین شهریار ، حسن تقی زاده ، محمدامین ریاحی ، یحیی ذکا ، نادر پیمانی ، عباس زریاب خویی ، غلامحسین ساعدی و حسن انوری را در پشت سر دارد ، چگونه در روز روشن سخنانی می گوید که معنایی جز انکار « ایران » و « ملت ایران » ندارد ؟ مسعود پزشکیان ظاهرا خود را سیاستمدار می داند ؛ پس چطور نشانه ای از ملت گرایی ستارخان ، باقرخان ، خیابانی ، تقی زاده و ساعد مراغه ای در او نیست ؟ پزشکیان که خود را نماینده ای می داند که می خواهد زبان گویای مردمش باشد ، از خرابکاری های آتاتورک در گسستن پیوندهای فرهنگی ترکیه ی عثمانی با گذشته اش چه آموخته است ، و از کوشش های دشوار تاجیکستان برای برقراری دوباره ی پیوندهای فرهنگی اش با ایرانی تباران جهان چه آگاهی ای دارد ؟ اگر مسعود پزشکیان در رشته ای تخصص دارد ، باید بتواند کتاب های علمی ای را که در ایران به زبان مورد نظر او نوشته شده است ، نشان دهد . او برای یک بار به این پرسش ها پاسخ بدهد که :
- زبان آذری ، زبان کردی ، زبان لکی ، زبان بلوچی ، زبان مازندرانی ، زبان خوزستانی و … زبان کدام « علم » هستند ؟
- در ایران کدام کتاب علمی به زبان ها و گویش های غیرفارسی نوشته شده است ؟ پزشکیان چند کتاب در زمینه ی ستاره شناسی ، ریاضیات ، فیزیک ، شیمی ، فلسفه ، دین ، هنر و … به زبان مورد نظر خود به ایرانی نشان بدهد که در ایران نوشته شده باشد . [۲ ]
- چرا فارسی در دوران جنگ های استقلال ایرانیان علیه عرب ، ترک ، تاتار و مغول گسترش پیدا کرد ؟ [۳]
- مسعود پزشکیان با کدام سواد در باره ی « زبان فارسی» و « زبان آموزش علم » سخن می گوید ؟
- آیا مسعود پزشکیان نمی داند که با نادیده گرفتن زبان فارسی ، دارد زمینه را برای نشاندن زبان های انگلیسی و روسی و فرانسوی بر جای زبان فارسی هموار می کند ؟
۶.چرا او می پندارد که «زبان محلی» هر کس می تواند « زبان آموزشی » او باشد ؟
۷.پزشکیان چگونه نماینده ای است که نمی داند ، آنچه در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است ، تنها به « آموزش گویش ها و ادبیات » آنها اشاره دارد ؛ و در هیچ جای این اصل گفته نشده است که « کار آموزش علم » را می توان با گویش ها و زبان های غیرفارسی انجام داد ؟
۸.آیا پزشکیان نمی داند ، خواست نهایی کسانی که در آذربایجان از « آموزش به زبان های غیرفارسی » سخن می گویند ، این است که در آموزشگاه های آذربایجان به زبان ساختگی « ترکی استانبولی » درس داده شود ؛ و در کردستان ، دانش آموزان از کتاب های سلیمانیه و اربیل و کرکوک استفاده کنند ؟ آیا پزشکیان از خود نمی پرسد ، حال که با وجود « آموزش به زبان فارسی » وضعیت سواد همگانی چنین اندک است ، با از میدان بیرون شدن زبان فارسی و جایگزین شدن گویش های محلی و زبان های بیگانه ، در دهه های آینده کارشناس و متخصص کرد ، لر ، بلوچ ، گیلگ ، مازندرانی ، خوزستانی ، آذری و … با کدام زبان می خواهد در استان های دیگر ایران کار و زندگی کند ؟ اگر پزشکیان گوشی برای شنیدن هم داشته باشد ، به او می گویم که این مقدمه ی آن است که – پس از مرزکشی های زبانی و فرهنگی ساختگی – مرزهای سیاسی تازه ای هم کشیده شود و کار تجزیه ی کامل ایران نهایی شود .
۹.برای آگاهی پزشکیان می گویم ، هر کس که نقش فرهنگساز و وحدت بخش « زبان فارسی ، میراث مشترک همه ی تیره های ایرانی » را نادیده بگیرد ، پان ترک ، پان کرد و هر گونه تجزیه طلب دیگر می تواند باشد . تنها این ادعا که کسی بگوید « پان ترک یا پان کرد نیست » برای اثبات گفته ی او کافی نیست ؛ در این جهان آدمیان از روی « کردار » خود داوری می شوند .
۱۰.مسعود پزشکیان بگوید ، تفاوت سخنان او با محتوای برنامه های تلویزیون های باکو و آنکارا در چیست ؟
در اینجا ناگزیر از گوشزدکردن واقعیت هایی هستم که کمتر کسی می خواهد به آنها اشاره کند :
هر کس به نمایندگی مجلس یک کشور رسید که این حق را ندارد که کلنگ بردارد و اساس یک ملت و تمدن و فرهنگ باستانی را به سود توهم های خود زیرو رو کند . یک باور نادرست که در سال های اخیر به شدت رایج شده است می گوید : « باید به همه ی عقاید احترام گذاشت .» آیا با این حساب باید به دیدگاه های داعش و النصره و مفتی عربستان هم احترام گذاشت ؟ آیا باید در برابر کسانی که ، دانسته یا نادانسته ، باورهای ساختگی در باره ی وجود « ملت های گوناگون » در ایران را از تریبون های رسمی جار می زنند ، به احترام سکوت کرد ؟
در دوران کنونی ، با برداشته شدن زنگ انشا – و به تازگی زنگ املا – از برنامه ی درسی دبیرستان ها ، زمینه ی لازم برای ناخواناشدن « خط فارسی » فراهم شده است . این در حالی است که در کلاس های آزاد و فوق برنامه ، دانش آموزان ایران ناگزیرند زبان های بیگانه ، همچون عربی ، انگلیسی و فرانسوی را به خوبی بنویسند و بخوانند . در واقع فرزندان ایران دارند گونه ای تربیت می شوند که زبان فارسی تنها را در اندازه های زبان لمپنی و کوچه و بازار- که به تازگی به فضای مجازی هم راه پیدا کرده است – یاد بگیرند و برای بیان فاخر ایده ها و اندیشه های خود ، زبان راهزنان و دزدان دریایی و لژیونرهای استعمارگر را به کار ببرند .
در همه جای جهان ، « زبان » ابزاری است برای آموزش دانش های انسانی و تجربی ، از فلسفه ، منطق ، دین ، ادبیات ، هنر تا ریاضیات ، فیزیک ، ستاره شناسی ، پزشکی ، مهندسی و … در ایران هم از ۲۵۰۰ سال پیش ایرانیان ، کار آموزش دین و دانش را با زبان فارسی انجام می داده اند . روند فارسی نویسی در ایران پس از اسلام گسترشی شگفت انگیز پیدا کرد ، به گونه ای که بزرگترین مجموعه ی کتاب های خطی جهان ، مجموعه ی نسخه های فارسی است . [۴]
یک پندار رایج همگانی می گوید ، « هر کس که توانست چند جمله ای به یک زبان با جهانگردان و فروشندگان بیگانه گفتگو کند ، آن زبان را می داند » . برخلاف این دیدگاه ، کسی می تواند ادعا کند یک زبان را به خوبی می داند که بتواند به خوبی به آن زبان بنویسد ، بخواند ، سخنرانی کند ، مقاله بنویسد ، داستان روایت کند ، شعر دکلمه کند ، و تفاوت نثرها را دریابد . در ایران امروز حتا روزنامه ها نمونه ای از نثر بی پیرایه ی فارسی را در کار خود به کار نگرفته اند و کار آنها پس از چاپ نیاز به ویرایش دارد ، چه رسد به سخن پراکنی های پدیده های اصلاح طلب قومگرا . در ایران امروز میزان دانش همگانی از زبان فارسی ، اندک است و این به ناتوانی روزافزون دستگاه آموزش و پرورش ایران بازمی گردد .
یک باور نادرست می گوید ، پاسخ ژاژخایی ها و ناسزاگویی ها و پرده دری ها را نباید داد و با سکوت باید با آن برخورد کرد . بررسی دوره ی آفتابی شدن « تجزیه طلبان شناسنامه دار » که به همت دولت موسوم به « دولت اصلاحات » به سکانداری محمد خاتمی ، و در سایه ی « بی معنابودن هستی معنوی و مادی ایران برای شیادان دوم خردادی » آغاز شد ، نشان می دهد که سکوت استادان و سخنوران در برابر یورش همه جانبه ی تجزیه طلبان به اساس هویت ایرانی ، راهبردی کارآمد نبوده است ، به یاد داشته باشیم که شمار بزرگی از جمعیت فعال ایران جمعیتی جوان است که از تجربه های اجتماعی وسیاسی بهره ای ناچیز دارد – البته اگر سوت و کف زدن برای نامزدهای انتخاباتی را هم بتوان در شمار تجربه ی اجتماعی آورد .
در پایان ، به همه ی ایرانیان – از جمله : مسعود پزشکیان – می گویم : ایرانی بودن وظیفه ای سنگین و دشوار است ؛ میراثدار تمدنی چندهزارساله که سودای درخشیدن و موثربودن در پهنه ی جهان را از سر به در نکرده است و همچنان ، خود را صاحب رای و دارای حق می داند ، به راستی وظیفه ای دشوار است . نگاهی به تجربه های دیگر ملت های جهان نشان می دهد که هیچ ملتی با « تیره – طایفه بازی » نتوانسته است گام در راه پیشرفت بگذارد . اگر ما ایرانیان به راستی به باورهای خود و احساسات مان در باره ی ایران ایمان داشته باشیم ، شناخت ژرف از ایران و سرگذشت آن از نخستین و مهمترین وظیفه های ما است ؛ وگرنه ریزه خوار سفره ی نواستعمارگران شدن ، نه هنری می خواهد و نه چندان دشوار است .
یازدهم اسفندماه ۱۳۹۴
پی نوشت :
۱.« زبان گویای مردمم خواهم بود . »، سخنرانی مسعود پزشکیان در مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ در پایگاه « اهرنیوز » به این نشانی : http://www.aharnews.ir/
۲.فیروز منصوری ، پژوهشگر ایرانی آذربایجانی در گفتاری نشان داده است که زبان ترکی در ایران پیشینه ای در نوشتن ندارد . او با بررسی یک کتاب که به ادعای نویسنده ی آن برای رهایی دانشجویان زبان ترکی از سردرگمی تدوین شده است ، نشان داده است که از میان نوشته های ۲۴ نفری که او از انها به عنوان نمونه های متون نظم و نثر ترکی نام برده است ، تنها چهار نفرهویت ایرانی دارند و بقیه ، از مردمان عثمانی و ترک های جغتایی هستند . برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به مقاله ی « زبان ترکی آذربایجانی ، از دیدگاه های فرهنگی و سیاسی » در کتاب « مطالعاتی در باره ی تاریخ ، زبان و فرهنگ آذربایجان» ، پژوهش فیروز منصوری ، نشر هزار کرمان ، چاپ سوم ، ۱۳۹۰ ، ص ۷۸۷ تا ۸۰۷ .
- برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به :خالقی مطلق ، جلال . گل رنج های کهن ( مجموعه مقاله) . به کوشش : علی دهباشی . نشر مرکز ، ۱۳۷۲ ، ص ۳۷۴ .
۴.برای آگاهی مستند و دقیق از پیشینه ی زبان فارسی و دوره های گوناگون زندگی آن ، نگاه کنید به : ۱. ناتل خانلری ، پرویز . تاریخ زبان فارسی . انتشارات فرهنگ نشر نو ، ۱۳۹۲ . ۲. گ. کنت ، رولاند. فارسی باستان . ترجمه ی : سعید عریان . انتشارت علمی ، ۱۳۹۱ .
۱۶ نظر
اتفاقا من فارس زیان موافق نمایتده شجاع تبریز آقای پزشکیان هستم.
“اما بحث های بعدی یکی اصل ۱۵ قانون اساسی است، قانون اساسی به همه قومیت ها و ملت ها اجازه داده است که به زبان خود حرف بزنند و به زبان خودشان بنویسند و در مدارس باید بشود به زبان خودشان درس داد.”
صحبت شما درباره آموزش علم قابل تامل است. اما یرای قضاوت بهتر باید سخن اندیشیده مخالفانتان را نیز بگویید.
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۲۷ ق.ظ
اول : در اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده است : « زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است. »
در کجای این اصل گفته شده است که در آموزشگاه های ایران « آموزش علم » می تواند به زبان های غیرفارسی انجام شود ؟ آنچه اجازه ی آن داده شده است ، « آموزش زبان و ادبیات محلی » است ؛ یعنی قرار نیست کسی ریاضیات ، فلسفه ، دین ، هنر ، پزشکی ، زیست شناسی ، شیمی و … را به زبان های غیرفارسی درس بدهد ؛ چون امکان این کار وجود ندارد . زبان های غیرفارسی از گنجینه ی واژگانی علمی برخوردار نیستند و کتاب های علمی در این زمینه با آنها نوشته نشده است .
دوم : از کدام « قومیت » و « ملیت » در ایران سخن می گویید ؟ در ایران یک « ملت » زندگی می کند که « ملت ایران » نام دارد و از مجموعه ی تیره های ایرانی و ایرانی شده پدید آمده است ؛ تیره های سازنده ی ملت ایران : « تیره های سیستانی ، گیلک ، لر ، خوزستانی ، هرمزگانی ، بلوچ ، کرد ، خراسانی ، آذری ، فارسی زبان ، مازندرانی ، ایرانی ترک تبار ، ایرانی عرب تبار ، ایرانی ترکمن ، ایرانی زرتشتی ، ایرانی ارمنی ، ایرانی یهودی ، ایرانی آسوری ، ایرانی مندایی ، و … »
سوم : در جایی می توان سخن از « قومیت » گفت که بیگانه ای در اندازه های کلان به سرزمینی پای نهاد و در ان ساکن شده باشد ؛ مانند « قومیت ۴۰ میلیون نفری چینی ها در آمریکا » . « تیره » های ایرانی به یکدیگر نزدیک تر از آن هستند که کسی بخواهد آنها را با واژه های « قوم » و « ملیت » از یکدیگر جدا کند .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۵:۴۳ ب.ظ
درود بر شما و صد آفرین به این پاسخ کوبنده
می بینیم که پزشکیان زبان اکبر اعلمی شده است.
پر واضح است که پزشکیان در صدد ادای دین به قوم گرایان تبریزی است، ولی باید بداند که قوم گرایی در میان مردم ایراندوست آذزبایجان جایگاهی ندارد، استقبال ناچیز مردم از فتنه ی قوم گرایان در « غائله ی فتیله» گویای این مدعی است. همانطور که اشاره کردید امثال پزشکیان تنها درصدد تعبیر توهم «موساد» و «اینتلجنت سرویس» برای تقسیم ایران به ایالات کوچک تحت نفوذ رژیم اشغال گر قدس و ملکه ی انگلیس می باشند، ولی در نهایت این توهم را با خود به گور خواند برد.
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۲۱ ق.ظ
جالبه… یعنی ایشان نماینده مجلس هستند…و باید بر اجرای قانون نظارت کنند… کسی که حتی قانون را نمی داند…و تا جایی پیش می رود که صحبت از «ملیت ها » !!!!!می کند…بهتر است چند کتاب بخواند و تعریف ملت را پیدا کند…نه حرف های قوم گرایان پانترکیست و پانکردیست که برگرفته از برداشت خونخوار بزرگ جهان ، استالین است که جنایاتش در همین آذربایجان در تاریخ آمده است…در کجای قانون نوشته شده آقای به اصطلاح ،نماینده ی ملت ایران آموزش به زبان مادری…. اصولا در چه موقعی زبان های غیر از فارسی زبان ملی و مشترک ایرانیان بوده…بیجا نیست که کیان زبان باستانی و کلاسیک فارسی را هدف قرار داده اند…در کجای ایران در مدرسه ، در هیئت دولت ، در بازار ، در شهر و در روستا .. .ایرانیان آذری و کرد و…اجازه ندارند به زبان مادریشان سخن بگویند؟ …زبان فارسی ۲۵۰۰ سال است زبان ملی و رسمی ایران است…و کسی هم به جز انگلیسی ها و نوکرانشان در داخل با آن مشکلی نداشته و ندارد…از شهریار تا پروین اعتصامی و تقی زاده بزرگ همگی به کیان مملکت که جوهره اش زبان فارسی است اعتقاد داشته اند…برکشیدن مرزهای زبانی و قومی یعنی تجزیه ی ایران و اجرای آن ایران را به یک حمام خون تمام عیار بدتر از بالکان تبدیل خواهد کرد…پس باید به گونه ای از کشور و فرهنگ و ملت خود دفاع کنیم که تجزیه طلبان این آرزو را به گور ببرند .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۳:۳۵ ب.ظ
در کشوری که دیندارنمایی برتر از وطن دوستی است، این قبیل آدمیان سوار بر بال دیندارنمایی اوج می گیرند و پس از منکوب کردن وطن دوستان ، با عناوین مضحکی چون شووینیسم و ملی گرایی ، خود بر مرکب ملی گرایی بی هویت و تفرقه افکنانه، مسیر شووینیسمی را هموار می کنند که وطن جاوید ما را دچار چالش بسیار بزرگتر از حمله ی عرب و مغول و ترکان می نماید. اینها شاه اسماعیل و سلطان سلیم عثمانی را در یک صف رو در روی پاسداران هویت ایرانی قرار می دهند. زهی خیال باطل. از نویسنده ی هوشمند کمال تشکر و قدردانی را دارم.
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۳۳ ب.ظ
آقای پزشکیان در « خانه ی ملت» نشسته و از « ملت ها » سخن می گوید . شرم بر این بی خرد کج اندیش
وی نه تنها به فلسفه ی آفرینش آگاه نیست بلکه هم او که دم از اسلام می زند ، راز آفرینش را در قرآن نیافته
پزشکیان آنچنان کم خرد است که نمی داند خدا او را ترک نیافریده ، بلکه چون پدر و مادرش از بدو تولد با او به ترکی سخن گفته اند ، او هم ترک زبان شده است
پزشکیان آنجا که می گوید :« ما نمی توانیم در مدارس به زبان خودمان حرف بزنیم» آنچنان ، از شهری که وی نماینده اش می باشد ، بی خبر است که نمی داند در مدارس تدریس و گفتگوی آموزگار و شاگردنش گهگاهی و به ویژه در مدارس حاشیه شهر به زبان ترکی است
می گوید :« نمی شود عده ای به سلیقه خودشان اجازه ندهند مردم به زبان خودشان حرف بزنند و اگر حرف زدند بگویند شما پان ترکیست هستید و یا پان کردیست و … هستید » آری می گوییم چون حرفهایتان شباهت زیادی به تجزیه طلبانی است که از باکو و آنکارا تغذیه می شوند
و چرا پزشکیان به خود اجازه می دهد به سلیقه ی خودش عمل کند ؟ مگر چه تعداد از مردم تبریز می خواهند به زبان ترکی بخوانند و بنویسند ؟ پزشکیان جاهل تر از آن است که بداند با اجرای خواسته اش چند درصد از مردم تبریز برای آنکه فرزندانشان از این پدیده ی شوم دور شوند به تهران مهاجرت می کنند . نمونه ی بارز آن که هنوز هم اثرش دیده می شود ، در زمان فرقه دموکرات پیشه وری بود که اکثر مردم تبریز به دلیل آنکه نمی خواستند فرزندانشان در مدرسه ترکی بخوانند و بنویسند ، به تهران گریختند و چون این جمعیت انبوه نمی توانستند وارد فعالیتهای اداری شوند ، به بازار روی آوردند و هنوز هم اکثر بازار تهران در دست آذری هاست .
پزشکیان آینده ی فرزندان تبریز و دیگر شهرهای آذری را چگونه ارزیابی می کند ؟ اینها پس از گرفتن دیپلم از مدارس ( مدارس مورد نظر پزشکیان ) اگر بخواهند در دانشگاه تهران ادامه ی تحصیل دهند ، آیا با مشکل مواجه نمی شوند ؟ حتی اگر در دانشگاه تبریز هم درس بخوانند برایشان مشکل ساز است مگر آنکه پزشکیان کم کم نسخه ی دانشگاه تبریز را نیز بپیچد .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۸:۴۵ ب.ظ
در ایران زبان فارسی زبان عمومی است، و زبانهای دیگر هم در حد خود همان زبان از اهمیت و احترام برخوردار هستند . من فکر نمی کنم که در هیچ جای دنیا سخن زدن به زبان مادری منع باشد. اینکه این آقا این ادعای افراطی و شوونیستی را پیش کشیده است، نشانگر آن است که آدم اخلال گری است .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۱۶ ب.ظ
اقای فارس زبان!!!…من خودم ترک زبانم…ازخوزستان زرخیز…باگفتن من فارس زبانم چیزی عوض نمیشود…مادرایران یک ملت داریم…ملت ایران…اصولاتعریف شماازملت چیست…بگوییدببینم…نکندمنظورت ملت استالینیست؟!…این تعریف ازملت حاصل ازتعریف استالین دیگردربین هیچ کدام ازروشنفکران غربی جایی ندارد…انتونی داسمیت این راردکرده…وحتی ایران رامثال زده…باتاکیدبرایران ساسانی وصفوی…خوداگاهی ملی درایران سابقه چندهزارساله دارد…پس مراقب باشیددردام استالینیهاکه جنایاتشان درهمین اذربایجان کم نیست نیفتید…تعریف ملت این است…تاریخ مشترک فرهنگ مشترک….زبان مشترک دررده بعدی این دومسله قراردارد…همه ایرانیان دارای تاریخ مشترک هستنداعم ازکورداذری بلوچ…اینهاتیره های باستانی ایرانی هستند…مگربخواهندمثل زهتابی هااز۷۲۰۰۰سال!!!! پیش برایشان تاریخ بسازند…فرهنگ مشترک هم که دیگرجای بحث ندارد…همگی ماازهزاران سال پیش ازایین مهرگرفته تازرتشت و زروان…مزدکی ومانوی…وتاالان اسلامی دارای فرهنگ مشترک هستیم…ازنوروزسده مهرگان چهارشنبه سوری حس میهمان نوازی وحس وطن پرستی که سرامدش ازهمان اذربایجان است گرفته…تابلوچستان…کسی میتواندادعاکنداینهادربین کل مردم ایران نیست…خیر…البته پانترکیستاوپانکردیستاوحتی جناح راست افراطی ملی گرای ایرانی باجعل ودروغگویی میتوانند…همین حس خوداگاهی ملی یکیش زبان ملی ومشترک تمامی خرده فرهنگ هاوتیره های ایرانیست…زبانهای محلی هم جزمیراث معنوی ماست…زبان بلوچی کردی تاتی تالشی گیلکی مازنی که هم ازلحاظ تیوری وهم معنوی جززبان های باستانی ایرا است..ترکی اذربایجانی هم جزمیراث معنوی ماست…امازبان فارسی حامل هویت ملی ومشترک کل سرزمین ایران ازچندهزارسال پیش است…وبه هیچ وجه من الوجودبه زورهم ملی نشده…بلکه خودهمین تیره هانقش پررنگی درشکوفایی ان داشته اند…زبان فارسی مثل کشورفرانسه وترکیه بانسل کشی انسان های بیگناه وسرکوب زبانهای دیگرزبان ملی نشده…بلکه به خاطرهویتی که درایران زمین داردزبان ملی شده است…تاقبل ازنوکران استالین یعنی میرجعفرباقراف میرجعفرپیشه وری غلام یحیی وقاضی محمدکسی ازستم ملی فارس سخن نمیگفته…یعنی اصولاجایگاهی نداشت وندارداین سخن مضحک…این هم ناشی ازبرتری ملت به اصطلاح فارس ویازبان فارسی نیست…درصورتی که اگربرتری معنوی درتاریخ ایران بوده مربوط به همین اذربایجان بوده…زیرادراساطیرایران سرزمین مقدس…سرزمین زرتشت…سرزمین اتش فرنبغ…سرزمین فرودامدن جمشیدبوده است
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۳۳ ب.ظ
جناب علی احمدی اصلاموضوع اصلی علمی بودن یانبودن زبان های محلی نیست…هرکشوری برای بقاوپیشرفتش به یک فرهنگ زبان وسیاست ملی نیازدارد…چنندوقت پیش همین نخست وزیرکشورکثیف(باپوزش چون غیرازاین نمیشودگفت)انگلیس، کامرون گفت چندفرهنگی جواب نداده ودیگرمنسوخ است وماهم بایدمثل فرانسوی هاازهملن ابتداعمل میکردیم…خوب حال این امپراطوری پوشالی چکاره است باوجودهمین تفکردرخودش برای کشوراصیل وباستانی ماتصمیم میگیردونقشه میکشند…خب مشخصا کشورمابالغ بردوهزارسال وبیشترزبان فارسی زبان ملیش است…واین هم به زورمثل فرانسه انجام نشده است…حال یه عده ای نوکرخارجی بادروغ وجعل تاریخ سعی دارنداین رابی بنیادوهویت کنندچراماساکت نشسته ایم…ایافرهنگستان ونهادهای فرهنگی نبایدملت یکپارچه ایران رااگاه کند
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۵۳ ب.ظ
گرایش به جناح خاصی ندارم اما این قبیل استدلال های صد من یه غاز و مغلطه در باب زبان فارسی و غیر فارسی آزارم می دهد. چرا مسائل را انقدر پیچیده کنیم؟ فکر می کنم در ذهن جناب احمدی و یا امثال جناب احمدی ایران در جایی به اسم تهران و چند استان همجوار خلاصه شده است و بس. و جز زبانی که در شهرهای خودشان حرف می زنند زبان دیگری در کشور وجود ندارد! فکر کنم آنها احساس می کنند مثلا وقتی ما در اردبیل با هم صحبت می کنیم ترکی حرف میزنیم و وقتی داریم بحث علمی می کنیم کانالمان را عوض می کنیم و به فارسی – آن هم با لهجه ترکی-بحث رو ادامه می دهیم. گویا از نظر ایشان زبان ترکی زبان علمی نیست! صد البته که فعلا نیست، اما بنده لازم می دونم چند تا مسئله را در اینجا مطرح کنم.
مگر نه اینکه ماهیت ایران مفهومی از چندین قومیت است؟! امثال جناب احمدی ارزشی برای حقوق اقوام دیگر قائل هستند؟! یا به قول فوکو فقط طالب استفاده از اهرم زبان برای حفظ قدرتند؟ همه می دانیم که بین زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد، به گونهای که زبان برای قدرتمندان و صاحبان امتیاز جنبهٔ ابزاری دارد و در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی-سیاسی آنها عمل میکند. در چنین موقعیتی، این گفتار در بعد اجتماعی و فردی صادق است. اما ایشان با طرح چند سوال دیگر ادامه می دهند:
– “زبان آذری ، زبان کردی ، زبان لکی ، زبان بلوچی ، زبان مازندرانی ، زبان خوزستانی و … زبان کدام « علم » هستند ؟”
مگر فرصت آن را داده اید که زبان مراتب خود را طی کند و طبق روال تبدیل به بستری برای پتانسیل های علمی شود؟! آن موقع که ابن سینا یا خوارزمی کتابهایشان را عربی می نوشتند زبان فارسی دقیقا چه جایگاهی داشت؟! مگر نویسندگان ایرانی همان نقش را در قبال زبان عربی و احیای آن بازی نکردند که “نظامی ، قطران تبریزی ، شمس تبریزی ، مهان کشفی ، همام تبریزی ، یعقوب اردبیلی ، احمد کسروی ، محمدحسین شهریار ، حسن تقی زاده ، محمدامین ریاحی ، یحیی ذکا ، نادر پیمانی ، عباس زریاب خویی ، غلامحسین ساعدی و حسن انوری” در قبال احیای زبان فارسی بازی کردند؟!
– ” چرا فارسی در دوران جنگ های استقلال ایرانیان علیه عرب ، ترک ، تاتار و مغول گسترش پیدا کرد ؟”
والا زبان ترکی هم که امروز میبینیم اصلا افزایش پیدا نکرده است! منقرض شده گویا. بعد از جنگ های عرب و ترک و تاتار و مغول تولیدات ادبی نداشته، الان هم پیر شده، داره نفس های آخرش رو می کشه و زبانی مرده است.
– “مسعود پزشکیان با کدام سواد در باره ی « زبان فارسی» و « زبان آموزش علم » سخن می گوید ؟”
اصلا مسعود پزشکیان نه هر شخص بی طرف دیگر! مگر نمایندگان دیگر چه قدر از زبان فارسی و یا به قول خودتان از زبان آموزش علم سردر می آورند؟ چرا فکرمی کنید زبان های دیگر شبیه نقاشی های انسان های ما قبل تاریخ در غار لاسکو است و الفبای ترکی یا کردی فقط از دو تا خط صاف و کج ساخته شده و قابلیت نوشتار و کتابت ندارد و فقط فارسی را می توانیم بنویسیم و بخوانیم؟! چرا انقدر دگم اندیش هستید؟ چرا فکر می کنید زبان ترکی یا کردی عقیم هستند و زایش در آنها اتفاق نمی افتد؟!
– “آیا مسعود پزشکیان نمی داند که با نادیده گرفتن زبان فارسی ، دارد زمینه را برای نشاندن زبان های انگلیسی و روسی و فرانسوی بر جای زبان فارسی هموار می کند ؟”
و…
نادیده گرفتن زبان فارسی؟ کسی گفت زبان فارسی رو نادیده گرفته ایم یا قصد داریم حذف کنیم؟! چرا انقدر هوچی گر هستید و ننه من غریبم بازی در می آورید؟! ما در کنار دروس مرسوم فارسی دوست داریم ۲ یا ۴ واحد زبان و ادبیات ترکی اضافی کنیم. این ورود زبان انگلیسی و روسی است؟! درباره زبان انگلیسی و فرانسه و روسی که تهرانی ها خیلی مشتاق تر به نظرمی رسند. اگر جناب احمدی انقدر نگران نفوذ زبان های بیگانه هستند لطفا یه فکری به حال مرکز نشینان بکنن. بالا غیرتا نفوذ زبان روسی رو من کجای دلم بگذارم آخر؟!
خلاصه اینکه حرفهای ایشون من رو یاد جمله معروف آقایونی می اندازد که از شدت سوزش به یه لیست انتخاباتی گفتند “فتنه انگلیس!” باید یاد اور شوم که این قبیل رفتارهای زننده ، فشار ها و محدودیت سازی اقوام برآیند خوبی برای مرکز نشینان و دلواپسان نخواهد داشت، به عقیده بنده مخالفت آنها نه تنها شکاف فرهنگی را بیشتر می کنه بلکه میزان نفرت قومی را نیز بیشتر از قبل افزایش می دهد.
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۴ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱۱:۰۴ ب.ظ
آیا کسی که از « مغلطه » در این مقاله سخن می گوید ، نباید نمونه ای از آن را نشان بدهد ؟ ۲. نویسنده ی این مقاله در نوشته ی خود نشان داده است که به « همه » ایران توجه دارد . در کجای این مقاله ، نویسنده «ایران» را تنها تهران و چند استان همجوار دانسته است ؟ ۳. ماهیت ایران هستی یافته از چند « تیره » است و نه چند «قوم ». تیره های ایرانی به بسیار نزدیک هستند و هم فرهنگی در ایران پدیده ای آشکار است . اتفاقا چون من برای همه ی ایرانیان حق قائل هستم می گویم نقش آنها در نیرومند شدن یک زبان ملی به نام « زبان فارسی » نباید ، و نمی توان نادیده گرفت . نمی دانم کجای مناسبات سیاسی و فکری و فرهنگی در میان ایرانیان شباهتی به وضعیت اندیشگی فرانسه دارد که ایشان از فوکو برای بیان خواسته خود یاری می گیرد ؟ تیره های ایرانی خود صاحب زبان فارسی هستند ؛ چه کسی می خواهد با زبان آنها بر آنها حکومت کند ؟؟!! ۴. ایشان در پاسخ این که گفته شده است چگونه با زبان هایی که پیشینه ی نگارش علمی به آنها موجود نیست ، می خواهید علم را آموزش دهید ، می گوید : « مگر فرصت آن را داده اید که زبان مراتب خود را طی کند و طبق روال تبدیل به بستری برای پتانسیل های علمی شود؟! » چه کسی این فرصت را به گویش ها و زبان های محلی نداده است ؟ خلیفگان بغداد ، محمود غزنوی ، سنجر ، چنگیز ، تیمور ، قاجار ؟ بررسی اسناد فرهنگی نشان می دهد همه ی این دولت ها ، پس از فرونشستن گرد و غبار غارت ها و ایلغار های خود ، به نقش تعیین کننده زبان فارسی گردن نهاده و آن را پذیرفته اند ؛ چون می خواستند یک « دولت » را اداره کنند . ۵. و اما این جمله ها : « مگر نویسندگان ایرانی همان نقش را در قبال زبان عربی و احیای آن بازی نکردند که “نظامی ، قطران تبریزی ، شمس تبریزی ، مهان کشفی ، همام تبریزی ، یعقوب اردبیلی ، احمد کسروی ، محمدحسین شهریار ، حسن تقی زاده ، محمدامین ریاحی ، یحیی ذکا ، نادر پیمانی ، عباس زریاب خویی ، غلامحسین ساعدی و حسن انوری” در قبال احیای زبان فارسی بازی کردند؟! » نویسندگان و شاعران آذربایجانی شمرده شده در بالا ، به زبان ملی خود ، زبان فارسی سخن گفته اند ، نه اینکه آن را احیا کرده باشند . کار آنها در ادامه ی بیش از ۲۰۰۰ سال فارسی نویسی بود . ۶. و اما ایشان نمی گوید که تولید ادبی زبان ترکی در ایران چه بوده است ؟ ۷. ایشان از زایش در زبان های ترکی و کردی سخن می گوید . مگر کسی گفته است در این دو زبان زایش ادبی وجود ندارد ؟ آنچه گفته شده است ای است که « آموزش علم به زبان های ایران به دلیل نبود گنجینه واژگان علمی میسر نیست » . همین . ۸. از گفته های شما روشن است که تصمیم خود را گرفته اید و نیازی به دانستن ندارید . به ویژه این جمله ها : « نادیده گرفتن زبان فارسی؟ کسی گفت زبان فارسی رو نادیده گرفته ایم یا قصد داریم حذف کنیم؟! چرا انقدر هوچی گر هستید و ننه من غریبم بازی در می آورید؟! ما در کنار دروس مرسوم فارسی دوست داریم ۲ یا ۴ واحد زبان و ادبیات ترکی اضافی کنیم. » پاسخ : چگونه و در کجا ، کسی می تواند با افزودن دو یا چهار واحد آموزش زبان محلی زبان علمی درست کند ؟ اگر به سرنوشت بخشی از ملت ایران که به زیر حاکمیت روسیه رفت نگاه کنید ، آن وقت می توانید جای زبان روسی را در دلتان پیدا کنید . ۹ . و اما بپردازیم به شاهکار نویسنده ی دیدگاه بالا : « خلاصه اینکه حرفهای ایشون من رو یاد جمله معروف آقایونی می اندازد که از شدت سوزش به یه لیست انتخاباتی گفتند “فتنه انگلیس!” » پاسخ : تصور می کنم شباهت دیدگاه این آقا به نگرش های قاضی پور نیازی به توضیح نداشته باشد . این آقا هم مانند عباس عبدی ، بالارونده از دیوار سفارت ، چاره ی خود را در استفاده از واژه ی « سوزش » – و بی تعارف بکوییم : « کون سوزی » – دیده است .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۴:۳۸ ب.ظ
در پاسخ به جناب امیر (فارس زبان!)
شما به جای اینکه یک سری سخنان بی پایه و اساس رو طوطی وار بازگو کنید ،حتما حتما یک نگاه به اصل ۱۵ قانون اساسی بیندازید!!
در پاسخ به آقای EHSAN
۱- بر منکرش لعنت که شما در اردبیل همیشه و همه جا هر وقت اراده کنید به زبان “ترکی” سخن می گویید . با این حساب من نمی دانم دیگر این سینه چاک دادن ها و ننه من غریبم بازی در آوردن هاتون پیرامون ستم زبانی چیست؟ چه کسی در ایران دست در دهان شما گذاشته که به زبان مادری تان سخن نگویید که اگر بگویید چنان و چنین تان می کنند!!؟
۲. جالب اینجاست که امثال این آقا الزام و شرط احترام به اقوام ، بهتر بگویم تیره های ایرانی رو تنها و تنها در آموزش “به” زبان مادری می دانند. با این حساب به کشورهایی چون آمریکا و چین و هند و آلمان و … که اتفاقا بسیار بیشتر از ایران گوناگونی نژادی و فرهنگی دارند و مهد دموکراسی و مردمسالاری تلقی می شوند دارای یک زبان “رسمی و آموزشی” هستند ،چه باید گفت! با این وجود باید نظرتان درباره این کشورها جالب و شنیدنی باشد! من نمی دانم این چه اهرم زبان برای حفظ قدرتی است که در این کشور هرچه سرمایه دار و سیاستمدار و ورزشکار و هنرمند و رانتخوار و … قدرقدرت و نخبه ای است از همین مناطق به اصطلاح تحت ستم زبانی برخواسته اند!؟
۳. “آن موقع که ابن سینا یا خوارزمی کتاب هایشان را بع عربی می نوشتند زبان فارسی دقیقا چه جایگاهی داشت؟! ” عجب !!؟ 🙂 پسرجان زبان عربی زبان قوم مهاجم و در اصل زبان امت اسلام بود و به تعبیری نقشی که امروز انگلیسی دارد را داشته است. برای همین دانشمندانی چون پورسینا و… مجبور بودند برخی از آثارشان را به زبان عربی ( زبان امت اسلام ) نشر کنند. حال اینکه همین بزرگان در همان زمان بسیاری از آثارشان به زبان فارسی (زبان ایرانیان ) بوده! زبان فارسی بحق زبان ملی و نه فقط رسمی ایرانیان بوده و هست و این انتخاب نه به زور سلسله پهلوی بوده و نه جمهوری اسلامی. ملت ایران با آگاهی به اینکه زبان فارسی مهترین عامل همبستگی مردم می دانستند از روی عشق و اراده این زبان را حفظ کردند و در تقویت و گسترشش کوشیدند و اما امروز بدخواهان این ملت دقیقا به همین نقطه قوت پی برده اند و با چرندیاتی به نام «ستم زبانی» و با مطالبات بظاهر حقوق بشری!! و بدور از منطق، قانون و عقل … خواستار “تحصیل” به زبان هر قوم و قبیله و طایفه شده اند تا شاید ازین راه افغانستانی ،عراقی و پاکستانی تازه بتوانند درست کنند!
۴. ترکی نه تنها زبان درحال انقراض نیست که متاسفانه با وجود گسترش شبکه های بی محتوای ترکیه ای مردم غیر ترک زبان هم می خواهند بروند ترکی یاد بگیرند . خیالت تخت تخت… نگران نباش. بگذریم که شبکه های استانی ترک زبان و جراید و آموزشگاه ها دارند بدون هیچ منع قانونی و مشکلی به حیاتشان ادامه می دهند و توی هر کوچه و برزن گویشوران ترک ، آزادانه و با صدای بلند می توانند ترکی سخن بگویند .آخ چقدر این زبان مهجور در این کشور واقعا!
۵. درباره دفاع تان از مسعود پزشکیان از بند پایانی نوشته تان معلوم است که اصلا سخنان سخیف او را نشنیده اید ! (حیف که بند بند دیدگاهتان را خواندم و پاسخ دادم وگرنه اگه از اول بند پایانی را می خواندم و متوجه می شدم شما هم خواستار آموزش ادبیات ترکی هستید آنقدر قلمفرسایی نمی کردم و همین و کوتاهتر پاسخ می دادم!) کسی با « اموزش» ادبیات و زبان ترکی در قالب واحد درسی هیچ مشکلی ندارد اما ایشان و هم پیمانان ایشان سخن از « تحصیل به زبان مادری » می کنند.
پزشکیان می گوید : « قانون اساسی به همه قومیت ها و ملت ها اجازه داده است که به زبان خود حرف بزنند و به زبان خودشان بنویسند و در مدارس باید بشود به زبان خودشان درس داد … ولی وقتی کسی ترک است باید بتواند به زبان ترکی در مدرسه بنویسد و یاد بگیر د ؟ !» در کجای این سخنان درخواست آموزش ادبیات و زبان ترکی در قالب واحد درسی » طرح شده است ؟ او رسما دارد می گوید زبان تدریس باید ترکی بشود که این اجازه نه در قانون اساسی داده شده است و نه اصلا با امکانات ایران شدنی است!
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۳:۱۲ ق.ظ
جناب احسان! ابتدا بگویم موضوع جناح خاص نیست ؛ من هم جناحی نیستم…این استدلال ها کدامشان صدمن یک غازبوده ؟ چه کسی گفته ایران تهران است؟ برعکس این مقاله که نگاه کلی به همه ایرانیان به خصوص آذری ها کردها و بقیه دارد اگرتهران منظورشان بود که دیگر نیازی به نوشتن این مقاله نبود…مسایل پیچیده نیست ؛ مسایل را این دوستان پیچیده می کنند…حال عرض می کنم چگونه .
تعریف شما ازایران کاملا اشتباه و بر سیر تاریخی و شناختی ایران منطبق نیست…ایران ایران است…یک ملت…فرهنگ مشترک…زبان ملی و مشترک که مخصوص هیچ تیره ی خاصی نیست…این تعاریف غرب محورانه را آنتونی د اسمیت در مورد ایران رد کرده و آگاهی و خودآگاهی ملی در ایران چندین هزارساله است… ایران دست کم کم کم از زمان ساسانیان اگر سلسله های قبل از آن و فرهنگ قبل از آن را حساب نکنیم ایران است…کدام کشور در منطقه و حتی جهان اینگونه است…عراق؟؟؟ ترکیه؟؟؟؟ سوریه؟؟؟ اینها همگی کشورهای استعمارساخته هستند و هیچکدام در طول تاریخ وجود نداشته و همان فرهنگی که قبل از این فرهنگشان در منطقه بوده دیگر اثری از آن نیست…ترکیه اگر نیمچه فرهنگی بابت عثمانی داشت با عوض کردن خط و زبانش آن را نابود کرد …. و اصولا در خود همان عثمانی مفهومی به نام ملت ترک!!! وجود نداشت… این نظر شما برگرفته از نظر استالین هست که می گفت ایران زندان خلق هاست…کدام خلق؟ کدام فرهنگ جدا؟ کدام قومیت؟…یا بر اساس نظر مارکس که اعتقاد دارد بعد از انقلاب فرانسه دولت – ملت هابه وجود آمده… این تعبیرها همگی تعبیرهای غربی است… چون در غرب غیر از یونان هیچ ملت باستانی که همراه با دولت باشد وجود ندارد…همگی بر اساس همین نظر هستند…اما همان ها به هیچ وجه اصرار نداشتند که این مفهوم ها از آن کشورهای غیر اروپایی باشد…آنتونی د اسمیت صراحتن این مفهوم را برای کشور ایران رد کرده و آن را مختص اروپایی ها می داند…آیا کشورهای اروپایی را می شود با ایران و ژاپن و چین مقایسه کرد؟ این کشورها و به خصوص ایران از چندهزارسال پیش تاکنون خودآگاهی ملی و مفهوم ملت در آن ها بوده….و یک کشور برساخته ی استعمار مانند عراق و یا شکل گرفته بر اساس نظریه ی « دولت – ملت » مارکس نیست .
تعریفی که غربی ها از قومیت و ملت ارایه می دهند به درد همان کشورهای غربی می خورد … آیا تعریف قومیت مبنی بر جمعیت خاصی از یک کشور که دارای فرهنگ و آداب و رسوم و مذهب و زبان و نژاد غیر از جمعیت عامه ی کشورباشد و احساس تبعیض و غیرخودی بودن داشته باشند…آیا این تعاریف برای تیره های ایرانی به کار می آید… آیا آذری ها و کردها و بلوچ ها و مازنی ها فرهنگی غیر از فرهنگ ملی دارند…آیا آنها نوروز ، سده ، چهارشنبه سوری ،حس وطن پرستی ،مهمان نوازی ، هنردوستی ،شعردوستی و احترام به بزرگتر و…را که از ویژگی های فرهنگ اصلی ایرانی ست ، ندارند؟ آیا آنها اداب و رسوم جداگانه ای دارند؟ آیا این تیره های ایرانی مانند مردمان آفریقا یا اروپا و یا چین و ژاپن فکر می کنندو رفتار می کنند…آیا در طول تاریخ دین مردمان ایران مشترک نبوده…تا جایی که ما می دانیم ابتدا آیین ایرانی مهرپرستی سپس زرتشتی و حال هم اکثریت مسلمان هستند…البته که ادیان دیگری هم بوده ولی هیچ وقت همان ادیان دیگر در طول تاریخ چون مزدکی و یا حال ،مثل مسیحیت و یهودیت باعث شکل گیری فرهنگی به جز فرهنگ ملی نشده اند … آیا حالا ما فقط به خاطر تنوع زبانی که اکثریت همان زبان ها درگروه زبان های ایرانی است باید بیاییم بر اساس دیدگاه هایی که ریشه در غرب و ملت های بی هویت آن دارد ، در ایران مرزهای قومیتی بکشیم…آیا این زبانهای متنوع باعث جداشدن و قطع شدن پیوندهای تیره ها از فرهنگ چندین هزارساله ای که درایران تولید شده، شده است…آیا جوهره ایرانی را ضعیف کرده …می بینیم که خیر…کشیدن مرزهای قومیتی جدا بر مفهوم اقلیت در ایران اصولا میسر نیست…و ادعایی غیرمنطقی است و هیچ منطقی آن را نمی پذیرد… شاید اگر مارکس ملت هایی چون ایران یا چین را می دید گوشه ای هم اشاره به مربوط بودن این نظریات بر غرب می کرد و ایران را جدا می دانست…چنانک ه اسمیت و فرای اینگونه گفته اند…البته ایرانیان پیشتر این نظریه را نقد کرده اند ،اما چون گروهی هستند که قبله شان غرب است بهتر است بر گفتارهای انتونی د اسمیت نظر بیفکنند… زبانهایی را که می گویید اکثریت آنها ایرانی هستند…مازنی ، کردی و…همگی زبانهای ایرانی هستند . متن های به زبان ترکی آذربایجانی را هم تا زبان فارسی را ندانید و با روح ایرانی آشنا نباشید ، درک نمی کنید…یعنی ترکی آذربایحانی هم به لحاظ ساختاری و معنوی زبان ی ایرانیست ؛ گرچه گروهی آن را آلتایی می دانند .. . پس مفهوم قومیت و اقلیت و تعریف ایران به یک کشور نه ملت کاملا مردود است…خب بر اساس همین نظریه نمی توان زبان فارسی را از آن قوم موهوم فارس به کار برد… دوستان باید جواب بدهند چرا حاکمان ترک و مغول غیرایرانی ، در ایران زبان ملی را زبان ترکی و یا هر زبان دیگری اعلام نکردند…چرا شاعران آذربایجانی را که همه شان را ترک می شمارند به زبان فارسی شعر گفتند ؟ چرا حکیم سهروردی آذربایجان نظریه ی ایرانشهری را طرح می کند ؟ چرا با وجود حاکمان ترکی و مغولی همان شاعران آذربایجانی به ترکی شعر نگفتند؟ می دانید چرا؟ چون آنها خوداگاهی ملی داشتند. آنها می دیدند که نیاکانشان در طول هزاره ها خودآگاهی ملی را برایشان به یادگار گذاشته اند و زبان فارسی را طبق همین یادگار ، خودآگاهی ملی بود. تجزیه طلبان باید به این پرسش ها پاسخ بدهند…شماها جوری از زبانهای دیگر صحبت می کنید که انگار همه این زبانها در یول قرن ها داشتند زبان علمی می شده اند و ما فرصت را از آنها گرفته ایم و نگذاشته ایم روند علمی شدن را طی کنند .همانهایی را که مثال زدید هیچ وقت زبان فارسی را احیا نکردند چون که زبان فارسی هیچ وقت قرار نبود از بین برود…همان حاکمان ترک خودشان را فریدون و جمشید می نامیدند و شعر به فارسی هم گفته اند. آن بزرگان فقط راه و روش گذشته یعنی زبان فارسی را ادامه دادند…ابوعلی سینا کتابها و رساله های فارسی اش کم نیستند و حتی برابر با عربی… دستونر زبان همین زبان عربی را ابن مقفع پارسی برای این زبان نوشت ؛ اما هیچ وقت از فارسی گفتن و ایرانی اندیشیدن دست نکشید. چون در آن زمان ایران بخشی از قلمروی سیاسی اعراب مسلمان بود. زبان عربی زبان علم شد ولی زبان فارسی و ایرانی هیچ وقت چیرگی زبان اعراب را نپذیرفت و تولیدات ادبی و علمی اش هم ادامه یافت.شما به خوبی اشاره کرده اید که در زمان حاکمان ترک چرا ترکی ادبیات و علم تولید نکرد؟ واقعا چرا ؟ من دلیل آن را گفته ام. اما این که می فرمایید ترکی حال مرده است در اشتباه عجیبی هستید و واقعا نمی دانم بابت چه این سخن را گفته اید؟ شاید تعریف مرده بودن زبان را نمی دانید…زبان مرده به زبانی می گویند که گویشوری ندارد. با وجود چند میلیون نفر که به این زبان سخن می گویند در ایارن چنین ادعایی نمی توان کرد . هیچکدام از زبانهای محلی در ایران مرده نیستند. این دروغ بزرگ قوم گرایان است؛تا بگویند زبان فارسی به قیمت نابودی زبان های دیگر زنده مانده است. زبان فارسی همیشه زنده بوده و این شمایید (قوم گرایان) که می خواهید با کشیدن مرزهای زبانی ، روح ایرانی و زبان فارسی را که برای قرن ها ایرانیان از هر تیره ای آن را آموخته اند و کسی هم اعتراض نداشته، از ایرانیان بگیرید .چه کسی گفته زبان های ترکی و کردی اینگونه هستند…شما تکلیفتان را مشخص کنید . آیا می خواهید این ها زبان رسمی و علمی شوند یا چند واحد درسی برای آموزش ادبیات آنها برقرار شود ؟ آیا نمی دانید که قوم گرایان به دستور اربابان خارجیشان قصد نابودی ایران را دارند؟ و ابتدا می خواهند تجزیه فرهنگی ایران را با از رسمیت انداختن زبان فارسی انجام دهند. آن وقت ایران را تجزیه ی سیاسی کنند و در پایان ، همان اربابان به جای زبان های محلی ایران ، زبان های خودشان را بنشانند. چه کسی گفته ترکی و کردی در غار لاسکو و در آن حد هستند؟ کار شما هوچیگری ای است، یا هشدار ما در باره تجزیه فرهنگی کشور؟ زبان فارسی همان زبانی است که همان دانشمندان برای نوشتنم کتاب های علمی آن را به کار گرفتند . آیا رساله های ابن سینا را نمی بینید…زبان فارسی همان زبانی است که بزرگترین سنگ نوشته جهان به آن نوشته شده است . زبان فارسی کی از زبان های کلاسیک دنیاست نظیر یونانی و سانسکریت… آیا با این گفته می خواهید زبان فارسی را در برابر زبان عربی که ابن مقفع پارسی یا همان روزبه ایرانی آن را جان داد ، تحقیرکنید؟ آن زمان اعراب حکومت را در دست داشتند و همین زبان عربی چون زبان دین بود ، گسترش یافت؛ ولی نقش زبان فارسی در سامان فرهنگی ایران هیچ وقت کمرنگ نشد. همین ایرانیان بودند که دستگاه خلیفه را می چرخاندند و اگر امروز نامی از عباسیان هست ، مدیون کوشش تاریخنگاران ایرانی است .من خود مشکلی با تدریس و آموزش زبان ها و ادبیات آنها در چند ساعت در طول هفته ندارم و خوب هم می دانم که با کار غیرکارشناسی نمی شود این کار را انجام داد . قوم گرایان به دنبال حذف زبان فارسی ، زبان ملی ایران در طول هزاره ها هستند. نفرت قومی در اثر مدیریت سو و پاسخ ندادن به همان پانترکیست ها روز به روز گسترش پیدا می کند . هیچ محدودیتی هم برای اقوام وجود ندارد. امروز در صدا و سیما و مجلات و روزنامه ها از زبانهای محلی استفاده می شود. اما بهتر است جانب انصاف را بگیرید و ببینید در همان مجلات چگونه علیه تمامیت ارضی و تحقیر زبان فارسی قلم زده می شود. در ایران اکثریت مردم با آموزش و استفاده از زبان محلی مشکلی ندارند ، ولی اکثریت قوم گرایان اخواهان نابودی زبان فارسی هستند ؛ و این در واقع خواسته ی اربابان استعماریشان است .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۳۲ ق.ظ
این را هم اضافه کنم درباره ی قسمت قومیت و اقلیت درباره ، نژاد ایرانیان :
پژوهش های ژنتیکی آقای اشرفیان بناب – که خود ایشان اردبیلی و آذری هستند – در انگلستان ، بر روی اسکلت و دی. ان .ای ، از نمونه های ده هزارساله ی مردم ایران یا باشندگان ایران ، نشان می دهد که آنها همانندی های ژنتیکی شگفت انگیزی دارند و از لحاظ ژنتیکی یک ملت یگانه و یکپارچه هستند. بیشترین میزان همانندی ژنتیکی میان آذری ها ، کردها و فارسی زبانان هست که تقریبا در جهان بی نظیر هست. آقای علی احمدی می توانند لینک پژوهش های ایشان را برای عموم قرار دهند. هرچند که ما معتقدیم صحبت از نژاد در این عصر و فرهنگ ما کاری بس بیهوده و ناپسند است؛ ولی آنچه این پژوهش نشان می دهد این است که ایرانیان علاوه بر حفظ فرهنگ و اصالت خود توانستند اصالت خود – حتی با وجود حملات تازیان و ترکتازی های مغولان و ترکان – را هم حفظ کنند. این را بگویم بنده خودم ترک زبان هستم ؛از ترک زبانان گچساران که چندین سال است درخوزستان زندگی می کنم .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۴۴ ق.ظ
متن اصل ۱۵ قانون اساسی که بسیار شفاف است چنین است :« ادبیات محلی و قومی آزاد است » . معنی این اصل این نیست که تدریس به آن زبان بر عهده ی دولت است . تدریس هر زبانی آزاد است ، اما انتظار اینکه دولت سراسری برای این کار بودجه بدهد اشتباه است . احسان پرسیده است : « مگر فرصت آن را داده اید که زبان {محلی } مراتب خود را طی کند و طبق روال تبدیل به بستری برای پتانسیل های علمی شود؟! » پاسخ اینکه : « مگر اصلا دولتها چنین قدرتی دارند که کل یک ملت را وادارند یک زبان را بسازند ؟ » زبان چیره در مکاتبات اداری و یا علمی خودبه خود انتخاب و پرورده می شود و وقتی هم که بخواهند دستکاری اش کنند برای مردم مشکل ایجاد خواهد کرد ، کما اینکه در جمهوری آذربایجان از منابع روسی استفاده می کنند و حتی در اسرائیل با آن همه امکانات و سابقه علمی ، تدریس عالی به انگلیسی است . در افغانستان هم با وجود جمعیت بالاتر پشتون ها زبان اداری فارسی است . در همه ی کشورهایی که امروز عربی صحبت می کنند ، عربی بر زبان های دیگر بومی غالب شده ، نه به علت زور بلکه به خاطر پیشینه ی زبانی و فرهنگی . در مورد زبان ترکی آذربایجانی هم باید یادآوری کرد که این زبان فولکلور ( فرهنگ مردمی ) بسیار غنی ای دارد ( بنده اصلیتم آذربایجانی است ) ، اما تدریس دروس به زبان ترکی غیر ممکن و ضرربار است . نمایندگان محلی هم موقع رای گرفتن تنها به راضی نگاه داشتن احساسات محلی فکر می کنند و بعید می دانم به منافع ملی نظری داشته باشند . عوام هم داستان تدریس به زبان محلی را از دریچه احساسی و رقابتی نگاه می کنند و تفکرات زیادی دنبال آن نیست . چنین حرفهای در آینده به ضرر یکپارچگی ملی خواهد بود .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۲۳ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱:۰۰ ب.ظ
آقای پزشکیان ظاهرا محترم! تو آبروی ما ترک زبان ها را برده ای. تو در حال منزوی کردن ما ایرانیان ترک زبان هستی. در این کشور هیچ تیره ای به خاطر زبانش از دیگری برتر نیست؛ بلکه این رفتار و منش است که باعث برتری می شود. اگر به تو توهین هم شده مسلما به خاطر این ادبیات زشتت بوده است نه زبان ترکی؛ که حقت هم بوده است. من ۳۶ سال دارم و در این مدت هیچ کدام از این توهین هایی که می گویی به من نشده . نه به من، نه به پدر و مادر من، نه به برادر و خواهر من. پس برو مشکل را در جای دیگری جستجو کن.
ارسال شده در تاریخ آذر ۱۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۶:۱۵ ق.ظ
نظر شما