استاد حسین مسرور
بر ساحل رود ارس ، گر بگذری ای پیک جان
دریاب و مشکین کن نفس از خاک آذربایجان
آن پاک فرزند هنر ، پرخاشجو پیروزگر
تیغ بلاها را سپر ، تیر ستم ها را نشان
قیصر ز تو خورده قفا ، رومی به چنگت مبتلا
مقهور یاران صفا ، عثمانی بی خانمان
خان ختا ، شیخ عرب ، از تو گریزان خشک لب
این در بلا آن در تعب ، آن ورشکست این در امان
در هم گسستی دامشان ، پر زهر کردی جامشان
بر یخ نوشتی نامشان ، ای آذرآباد جوان
تا برق تیغ آهیخته ، بدخواه تو بگریخته
با خون خصم آمیخته ، آب ارس خاک مغان
تیغ شرارانگیز تو ، آذرگشسب و شیز تو
نوباوه ی تبریز تو ، ستار آزادی ستان
در باغ سبز خوش نما ، بنهفته تزویر و ریا
برگش زبان اژدها ، بارش بلای آسمان
تخم نفاق و دشمنی ، افشانده بدخواه دنی
وز پنجه ی اهریمنی ، برداشت وحدت از میان
از دشمنان شوم تو ، پرفتنه مرز و بوم تو
وز پیکر مظلوم تو ، خون وطنخواهی جهان
ای رادمردان گزین ، هم میهنان راستین
هم در خطرها پیش بین ، هم در هنرها پیش دان
خیزید بربسته کمر ، بر سنت جد و پدر
باشید در دفع خطر ، هم کوشش و همداستان
نظر شما