کیامهر فیروزی
نوشتار حاضر، نقدی است بر برنامه ی « پرگار» در تلویزیون بی. بی .سی تحت عنوان «هویت طلبی مردم آذربایجان» که در مورخه ی هشتم تیرماه ۱۳۹۴ با اجرای داریوش کریمی و شرکت خانم سیمین صبری و آقایان فرهنگ جهانپور و صالح کامرانی پخش گردید.
با امعان نظر بر پیشینه ی سیاسی دولت انگلیس در ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای و مذهبی و در راستای تأمین منافع استعماری آن، تحلیل و بررسی برنامههای تلویزیونی از این دست سهل و آسان مینماید ؛ چه آن هنگام که ۱۰ جاسوس انگلیسی و از آن جمله «مستر همفر» مأموریت مییابند تا با ایجاد فرق دینی به اختلافات مذهبی بین مسلمانان دامن بزنند و چه آن هنگام که دست پنهان و آشکار انگلیس را در تجزیه ی بخشهای بزرگی از خاک ایران و معاهدات ننگین گلستان و ترکمنچای و جدایی ۱۷ شهر قفقاز و معاهده ی پاریس و جداسازی هرات و افغانستان و بخشهایی از سیستان بزرگ مشاهده می کنیم . همچنین است نقش انگلیس در ایجاد مرزهای تصنعی ، به ویژه پس از پایان جنگ جهانی اول و ایجاد کشورهای نوبنیاد (۱). دور نیست که تلویزیون بی. بی .سی که بودجه ی خود را مستقیماً از وزارت امور خارجه ی انگلیس دریافت میکند، با تهیه و تدوین برنامههایی از این دست در راستای ترویج قومگرایی در ایران و تعریف هویتی مستقل و غیرایرانی برای اقوام ایرانی و از آن جمله مردم ایراندوست و غیرتمند آذربایجان ، گام بردارد.
ظاهراً برای اثبات هویت غیرایرانی مردم آذربایجان ! شعارهای قوم گرایانه ای که در مسابقات فوتبال تراکتورسازی مطرح میشود و از آن جمله شعار « تورک دیلینده مدرسه / اولمالیدیر هر کسه»؛ یعنی « مدرسه به زبان ترکی برای هر کسی باید باشد» ، مورد استفاده ی تهیهکننده ی برنامه ی « پرگار » بوده است . اما بلافاصله سؤالاتی در ذهن متبادر میشود :
کدام زبان ترکی باید در مدارس آذربایجان تدریس شود؟
جایگاه زبان ترکی در آذربایجان از منظر تاریخی و زبان شناختی چیست ؟
آیا تدریس زبان ترکی به بهای تضعیف زبان ملی میسر است ؟
امروزه این حقیقت تاریخی در محافل علمی و آکادمیک پذیرفته شده است که حضور ترکان و به تبع آن زبان ترکی در آذربایجان، از پیشینه ی تاریخی برخوردار نیست . زبان ترکی به واسطه ی حضور ایل های ترک و عمدتاً از دوره ی صفویه به این سوی ،و بنا به دلایل سیاسی و مذهبی در برخی از مناطق ایران و از آن جمله آذربایجان رواج یافته است . زبان دیرین آذربایجان یکی از گویشهای زبان پهلوی بوده که نمونه هایی از آن امروز نیز در اقصی نقاط اذربایجان باقی مانده است. یافتههای باستانشناسی و متون تاریخی ونمونههای ادبیات مؤید این مدعاست . فرهنگ مردم آذربایجان نیز مشخصاً فرهنگ ایرانی است . جشن نوروز میگیرند و آیینهای ایرانی را گرامی میدارند . هیچ اثری از فرهنگ ترکی – آلتایی در آذربایجان وجود ندارد . ترکان ،سالخوردگان را به بالای کوه ها میبردند تا از گرسنگی و بیماری تلف شوند . در حالی که آذربایجانیها ، طبق فرهنگ ایرانی ،سالخوردگان را گرامی میداشتند و هم امروز نیز چنین است . جمجمههای یافته شده در مجارستان متعلق به هون ها مؤید این است که در فرهنگ آلتایی، به هنگام تولد نوزاد ، به وسیله ی یک آلت سخت ضربهای بر سر نوزاد میزدند . ما چنین آیینی در آذربایجان سراغ نداریم . در میان ترکان ، پس از تولد نوزاد ، پدر از چادر یا خانه خارج میشد و اولین چیزی را که میدید ، نام آن را بر فرزند خود مینهاد؛ مانند البتکین، سبکتکین و غازان(به معنی دیگ). چنین آیینهایی رادر آذربایجان سراغ نداریم . ضمن اینکه آذربایجانیها وآرانی ها همواره از ترکتازی و ترکی صفتی و فرهنگ ترکی تبرّی جسته اند.
خاقانی شروانی در نکوهش ترکان غُز میگوید :
« جوقی لَئیم یک دو سه کژ سیروکوژ سار » : « چون پنج پای آبی و چون چهار پای خاک» .
نظامی گنجهای در مجموعه ی زیبای « لیلی و مجنون » مینویسد :
« ترکی صفت وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کَز نسـب بلنـــد زایـد او را سخــن بلنـــد بایـــد »
قطران تبریزی در نکوهش ترکان میگوید :
« چه ارزد غدر با دولت، چه ارزد مکر با دانش
اگر چه کار ترکان هست غداری و مکاری »
دین مردم و آذربایجان نیز ایرانی است. چه پیش و چه پس از اسلام هیچ اثری از دین شَمنیسم ترکی در آذربایجان دیده نمیشود . پیش از اسلام آذربایجانی هاآیین زردشتی _ ایرانی داشتند و پس از اسلام نیز آیین تشیع که خود شاخصه ای است ایرانی و وجه تمایز ایرانیان . نام آذربایجان (آتورپاتگان) نیز اصالتاً یک نام ایرانی است و ریشه در زبان های اوستایی و پهلوی دارد (۲) . یافتههای باستانشناسی نیز مؤید همین مطلب است . لوحه ها و کتیبههای یافته شده در آتشکده ی آذرگشنسب ،همه به خط و زبان پهلوی است . همچنین است کتیبه ی مشکین شهر و سلماس و دربند و سایر مناطق . این در حالی است که در آذربایجان هیچ اثری از خط اورخون ترکی(منسوب به درّه ی اورخون در مغولستان ) به دست نیامده است . صرفنظر از اینکه خط اورخون برگرفته از خط سُغدی _ ایرانی است. از نظر شاخصه های نژادی نیز، مردم آذربایجان دارای شاخصههای نژاد ایرانی هستند . تحقیقات مؤسسه ی فافیلوف روسیه و دانشگاه کمبریج و سایر مراکز تحقیقاتی نشان میدهد که شاخصههای نژادی مردم آذربایجان هیچ قرابتی به شاخصههای ترکان زردپوست ندارد . تغییر زبان هم لزوماً منجر به تغییر هویت نمیشود؛ کمااینکه مردم برزیل را نمیتوان پرتغالی معرفی کرد صرفاً بدین دلیل که به زبان پرتغالی تکلم میکنند . همچنان که مردم آرژانتین و کوبا را نمیتوان اسپانیولی قلمداد نمود. همچنین است که مردم آذربایجان را صرفاً به واسطه ی تکلم به گویشی از زبان ترکی، نمیتوان ترک دانست و هویتی غیرایرانی برای آنان تعریف نمود . مردم آذربایجان، ایرانی و آذری هستند . پس ملاحظه میشود اساس برنامه تلویزیون بی.بی.سی با عنوان «هویت طلبی مردم آذربایجان» مبتنی بر عوامفریبی است . گرچه خانم سیمین صبری ادعا میکند که «هویت طلبی در جایی ریشه میگیرد که هویت سرکوب میشود ! انقلاب سایبرنتیک و تکنولوژی درانتقال سریع اطلاعات و بیداری ملی دخیل است » و برای اثبات ادعای خود جمهوری آذربایجان جعلی را مثال میزند که گویا فرهنگ و موسیقی خود را حفظ کرده و الگوی مناسبی برای مردم آذربایجان است.
محض اطلاع خانم صبری باید بگوییم : اولاً آذربایجان و خراسان در همواره تاریخ به ویژه پس از اسلام ،دو قطب مهم در حفظ و احیای فرهنگ و تمدن ایرانی بوده اند. نقش برجسته ی آذربایجانیها در ناسیونالیسم مدرن ایرانی بر همه آشکار است . آذربایجانیها هم هیچ هویتی جز هویت ایرانی برای خود متصور نیستند . گرچه خانم صبری در راستای ترویج قومگرایی ،هویت جعلی ترکی و غیرایرانی برای مردم آذربایجان میسازد و تجزیه طلبی را،هویت طلبی می نامد!. آن سرزمینی که امروزه با نام جعلی جمهوری آذربایجان شناخته شده و الگوی مورد نظر خانم صبری است، در متون تاریخی ، آلبانیا و آران خوانده شده و از سال ۱۹۱۸ با روی کار آمدن مساواتی ها و با اهداف الحاق گرایانه و سیاسی و به دروغ، جمهوری آذربایجان نامگذاری شد (۳) و در گذشته ی نه چندان دور جزو جغرافیای سیاسی ایران بود که طی معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای و به ضرب شمشیر روس با موافقت پنهان انگلیس ، از پیکره ی ایران بزرگ مُنتزع گردید. اگرچه هم امروز نیز در حوزه ی فرهنگی و تمدنی ایران قرار دارد و فرهنگ ایرانی آن توسط رژیم باکو و با رویکرد پان ترکی به شدت سرکوب میشود . قتل «نوروزعلی محمداُف» و پسرش ، سردبیر نشریه ی « تولیشی صدو» (صدای تالش ) نمونه ی بارز آن است . بسیاری از مردم آران خواهان بازگشت و الحاق مجدد به ایران هستند . محققین و آکادمیسین های باکو که برخلاف رویکرد پان ترکی رژیم باکو سخن میگویند و حقایق تاریخی را مینویسند، تحت شدیدترین فشارها قرار میگیرند .« اقرار علی اُف» ، نویسنده ی کتاب « تاریخ آتورپاتگان » از آن جمله است . تالش ها و تات های ایرانی تبار در آران از نخستین حقوق خود محروم هستند واین مصداق آسیمیله کردن است. نگارنده در نامه ی سرگشادهای خطاب به رئیسجمهور در سال ۱۳۹۲، به خطرات و مداخلات و تحریکات رژیم پان ترکی باکو و حمایت بیشائبه ی آن از گروههای تجزیه طلب ، بهتفصیل سخن رانده ام و تکرار آن را زاید میدانم . اما آنچه باید مورد توجه خانم صبری و همفکرانش قرار بگیرد، اینست که کشوری که با هویت جعلی ترکی و با نام جعلی «آذربایجان » به مانند سلف خود کشور ترکیه ، در پی تحریف حقایق تاریخی برمیآید و میراث فرهنگی و تمدنی ایران را که خود در گذشته ی نه چندان دور جزئی از آن بوده، به نام خود ثبت و مصادره میکند ، چگونه میتواند الگوی مناسبی برای آذربایجانیان راستین باشد؟!
آیا به راستی تعداد قلیلی از جوانان و نوجوانان که فاقد هر گونه آگاهیهای تاریخی و سیاسی هستند و تحت تأثیر تبلیغات سوء قوم گرایانه تلویزیونهای ماهوارهای همچون گوناذ . تی وی و تحریکات آشکار رژیم باکو، در ورزشگاه تبریز، شعارهای قوم گرایانه و گاه مشمئزکننده مطرح میکنند ، نمونه ی آماری و نماینده ی افکار عمومی مردم آذربایجان هستند ؟ آنها چه درصدی از مردم آذربایجان را تشکیل میدهند ؟ میانگین سنی و سطح سواد عمومی آنان چه قدر است ؟اگر به آنان آگاهی داده شود آیا باز هم به طرح چنین شعارها و گاه اقدامات آشوبگرانه ادامه خواهند داد ؟ لیکن موضوع فراتر از ایناست. به یاد داریم که فاجعه ی یوگسلاوی و قتل و کشتار کُرواتها و صِرب هاو بوسنیایی ها که یک عمر در کنار یکدیگر زیسته بودند ، از فوتبال باشگاهی شروع شد. ایجاد نفاق و نفرت پراکنی قومی به بهانه ی تشویق تیمهای فوتبال مانند تیم ستاره ی سرخ بلگراد ، آغاز شد و پس از فراهم کردن بستر مناسب ، اسلحه جایگزین پرچم شد و فاجعه ی یوگسلاوی به وقوع پیوست. این دقیقاً همان سناریویی است که بیگانگان ، امروز در آذربایجان و با استفاده ی ابزاری از تیم فوتبال تراکتورسازی دنبال میکنند . شعار« تورک دیلینده مدرسه / اولمالیدیر هر کسه» (مدرسه به زبان ترکی ، برای هر کسی باید باشد ) ،خود جای بسی تأمل دارد . زبان رایج در آذربایجان از منظر زبان شناختی چه زبانی است ؟ بسیاری از صاحبنظران معتقدند که زبان امروز آذربایجان ، تلفیقی از واژگان ترکی، ایرانی (پهلوی و دَری) و واژگان مُفرّس عربی است و با زبانهای دیگر ترکی – آلتایی تفاوتهای فاحش دارد (۴) . کمااینکه زبانهایی همچون ترکی اویغوری ،جغتایی یا چواش و نظایر آن ، برای مردم آذربایجان نامفهوم است . زبان کنونی آذربایجان در پیوند با زبان های ایرانی است و با عناصر زبان ایرانی در هم آمیخته است . ادبیات آذربایجان و قفقاز به زبان دَری (به اصطلاح فارسی) است . از قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجهای و صدها سخنور ایرانی دوران پیشا مدرن بگیرید تا پروین اعتصامی و شهریار که زادروز او در ایران به عنوان « روز شعر و ادب » شناسایی شده است . مقبره الشهرای تبریز مدفن بسیاری از سخنوران شعر دری است که نظیر آن در هیچ جای ایران وجود ندارد . حال اگر منظور خانم صبری و آقای کامرانی و همفکرانشان از زبان مادری ، فرایند ترکیزاسیون (ترکی سازی) و زدودن واژگان ایرانی و جایگزینی واژگان ترکی باشد ، نظیر آنچه که در آرّان (جمهوری آذربایجان جعلی) و آناطولی (کشور نوبنیاد ترکیه )با پالایش زبانی صورت پذیرفت که البته در آناطولی همراه با پاکسازی قومی و قتلعام کردها و ارامنه و در راستای ایجاد دولت – ملت ترکی بود، مطمئن باشند چنین پروسهای در آذربایجان راستین صورت نخواهد پذیرفت . اگر منظور از زبان مادری ، حفظ و نگهداری گویشهای محلی است ، چنین هدفی با نشریات و رسانههای محلی و تلویزیونهای استانی که هم امروز فعال هستند و همچنین تدریس یک یا چند واحدی و آموزش علمی زبان مادری و دستور زبان آن در هر منطقه و به تناسب شرایط و اوضاع و احوال آن به شکل علمی و البته در کنار زبان ملی تأمین خواهد شد . کما اینکه در اصل ۱۵ قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده است ؛ نه آنکه همه ی دروس در مدارس هر منطقه به زبان محلی تدریس شود . اگر پزشکی در کردستان همه ی دروس تخصصی را نیز به گویش کردی بیاموزد و سپس ماموریت خدمت در آذربایجان بیابد، چگونه خدمت خواهد کرد ؟ نمیتوان به بهانه ی حفظ زبان مادری ، زبان ملی را که نمود و نماد وحدت ملی است ضعیف یا خفیف کرد . آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری دو مقوله ی کاملاً مجزا هستند . ضمن اینکه گویشهای محلی در ایران هیچگاه زبان آموزشی و نوشتاری نبوده اند. بررسی متون ادبی، سفرنامهها و دستورات حکومتی و سایر منابع نشان میدهد که زبان آموزشی و نوشتاری و زبان ادبی و دیوانسالاری ، زبان دری (به اصطلاح فارسی ) بوده است . حتی در دوره ی استیلای ترکان و ترکمانان، اعم از غزنویان و سلاجقه و مغولان و ایلخانان و تیموریان، که در دوره ی هزارساله ی اخیر حکومت را به دست داشتند ، نیز چنین بوده. فرمانهای حکومتی به این زبان نوشته میشدند . برخی از سلاطین ترک یا ترک تبار دارای منظومههای شعر دَری هستند . به بیان دیگر، ترکان ، به مانند سایر مهاجمان ،در فرهنگ و زبان ایرانی مستحیل شدند . رشد و نضج زبان دری در همین دوران صورت پذیرفت . در همه ی کشورهای جهان ، جایگاه زبان ملی به عنوان زبان مشترک محفوظ است . ممانعت فرانسه و ایالت کالیفرنیا با آموزش چندزبانه مؤید این مدعا است . آیا یک فرانسوی زبان که در انگلستان زندگی میکند ، خود را انگلیسی نمیداند ؟ یا یک آلمانی زبان که در فرانسه زندگی میکند ، فرانسوی نیست ؟ آمریکا کشوری مهاجرپذیر است . کودکانی که زبان مادری آنها انگلیسی نیست در مدارس A.S.L ابتدا با تست WIDA سطح آگاهی و تسلط آنها به زبان رسمی سنجیده شده، سپس در دوره ای دوساله آموزش آنها به زبان مادری شان آغاز ، و همزمان زبان انگلیسی نیز به آنان آموزش داده میشود تا از سال سوم به زبان رسمی تحصیلات خود را ادامه دهند . صرفنظر از اینکه مقایسه ی جایگاه زبان دَری (به اصطلاح فارسی) در ایران با زبان انگلیسی در آمریکا قیاس مع الفارق است . تحقیقات آکادمیک توسط مدرسه ی عالی ایتالیا و همچنین تحقیقاتی که در مدارس لبنان انجام پذیرفت، نشان داد که آموزش همزمان دو یا چند زبان، نه تنها باعث تشتت در یادگیری نمیشود بلکه به انتقال سریع مفاهیم و یادگیری نیز کمک میکند . گرچه خانم سیمین صبری به استناد مصوبه ی سازمان ملل متحد، عملکرد دولت ایران را قتل عام اتنیکی میخواند ! که البته گزافه ای بیش نیست؛ چه آنکه در ایران هرگز تبعیض قومی وجود نداشته ،اما محض اطلاع نامبرده باید یادآور شویم که : در ماده ی دوم مصوبه ی ۱۹۹۲ سازمان ملل متحد حق حفظ زبانهای محلی و اقلیتی به رسمیت شناخته شده اما در ماده ی هشتم همان مصوبه به صراحت اعلام میشود که مصوبات این اعلامیه نباید در راستای مخالفت با حاکمیت یا یکپارچگی سرزمینی و استقلال کشورها تفسیر شود . بر پایه ی معیارهای سازمان یونسکو گویشهای محلی در ایران جزو زبانهای امن و بدون خطر هستند. ضمن اینکه ماده ی هشتم اساسنامه ی دیوان کیفری بینالمللی مصوب ۱۹۹۸ پس از برشمردن مصادیق جنایات جنگی و با تأکید بر ممنوعیت آنها، تصریح دارد که دولتها حق دارند با تمام وسایل قانونی از وحدت و تمامیت ارضی کشور خود دفاع کنند . همه ی کشورها در راستای تحکیم وحدت ملی و جلوگیری از نفرت پراکنی قومی مصوبات و اقدامات مؤثر دارند. اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه در ۱۷۸۹ تأکید دارد که دولت میتواند با توجه به عواقب جدی نفرت قومی و هم برای امنیت کشور و هم برای ملاحظات دیگر ، قوانینی برای مبارزه با آن وضع کند. همچنین است که در ماده ی ۱۰ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر چنین حقی برای دولتها به منظور حفظ امنیت اجتماعی و تمامیت ارضی کشور محفوظ شمرده شده است. در ماده ی ۱۹ «میثاق حقوق مدنی و سیاسی » نیز چنین ملاحظاتی به چشم میخورد . نظایر چنین مصوباتی، چه در حوزه قوانین داخلی کشورها و چه در مجامع بینالمللی ، بسیار است .
بیمناسبت نیست که تأملی در مورد زبان ملی در ایران بنماییم . به زعم خانم صبری و آقای کامرانی گویا ملت فارس ! به شکل بسیار خشن و غیرمتمدنانه ، زبان و فرهنگ خود را به سایر ملیتهای ایران تحمیل کرده است ! و آقای فرهنگ جهانپور در مقام پاسخ و به شکل غیرکارشناسانه ابراز میدارد که «چون فارس ها جمعیت بیشتری را تشکیل میدهند لذا زبان آنان به صورت زبان غالب درآمده است »! آیا واقعاً چنین است ؟ آیا زبان دَری(به اصطلاح فارسی ) مختص قوم یا ایالت فارس است و سایر اقوام ایرانی در آن سهمی ندارند ؟ نگارنده در دفتری دیگر تحت عنوان «زبان دری، متعلق به همه ی ایرانیان » به تفصیل از منظر زبان شناختی و تاریخی بدان خواهد پرداخت که ذکر آن در این مختصر نمیگنجد ، اما آنچه لازم است به اختصار گفته شود اینکه : زبانی که امروزه در ایران ، فارسی و در تاجیکستان ،تاجیکی و در افغانستان ،دَری خوانده میشود، در مشرق فلات ایران شکل گرفته و خاستگاه آن ایالت فارس نیست . در سده ی سوم و چهارم هجری در اَوان شکلگیری دولت سامانی که به فرهنگ و زبان ایرانی اهتمام ویژه داشتند ،زبان دری (منسوب به دربار ) که حاصل تطور و تکوین زبان پهلوی است ، با اخذ مفردات زبان عربی و صرف آن در اسلوب زبان ایرانی ، اندک اندک در مشرق فلات ایران شکل گرفت و نضج یافت و به زبان ادبی و دیوانی بدل شد . این زبان نخست از لهجههای شرقی ایرانی مانند سُغدی و خوارزمی اثر پذیرفت و وقتی به مغرب ایران آمد، از لهجههای غربی ایرانی مانند آذری – پهلوی ،کُردی ،تالشی وآرانی اثر پذیرفت و زمانی که به جنوب فلات رفت ، از لهجههای جنوبی ایرانی به مانند لُری و خوزی و زبان محلی ایالت فارس که شاخه ای از زبان پهلوی بوده و نمونه ی آن را در مُلَمّعات سعدی میبینیم ، اثر گرفت . همچنان که سخنوران شعر دری در خراسان مانند انوری و دقیقی و رودکی و فردوسی و در آذربایجان و قفقاز مانند قطران تبریزی و خاقانی شروانی و نظامی گنجهای ، مسبوق به پیش از سخنوران بزرگ ایالت فارس مانند سعدی و حافظ هستند . بنابراین همه ی لهجههای ایرانی – و به طریق اولی : همه ی اقوام ایرانی – در شکلگیری زبان دَری و حتی در قواعد فونتیک و آوایی آن، سهیم و شریک هستند . زبان دری حاصل تطور و تکوین زبان پهلوی است و ما میدانیم که گویشهای مختلف زبان پهلوی در سرتاسر فلات ایران روان بوده است . لذا انتساب آن به قوم یا ایالتی خاص و نامگذاری تاجیکی یا فارسی ،نادرست و غیرعلمی است . زبان دری ،زبان ادبی و دیوانسالاری و همچنین زبان آموزشی و نوشتاری همه ی ایرانیان بوده و گویشهای محلی، هرگز زبان نوشتاری و آموزشی نبودهاند و این امر محصول دوران مدرن نیست ؛ چه آنکه زبان دری پیش از برآمدن دولت مدرن در ایران ، زبان نوشتاری و آموزشی بوده است . حال سؤال این است : چرا این زبان فارسی نامیده شد ؟ در دوران کهن قلمرو مادها را کشور ماد و قلمرو پارت ها را کشور پارت و قلمرو بارس ها را کشور پارس میخواندند. گرچه همه ی آنها تیره های ایرانی واز یک ریشه مشترک بودند . پارس ها یکی از تیره های ایرانی، دولت بزرگ هخامنشی و ساسانی را بنا نهادند . لذا در دوران باستان کل کشور ایران را پارس میخواندند. در دوران اسلامی ، مورخیان و جغرافی نویسان نیز، همه ی کشور را «مملکت الفُرس» و به تبع آن، همه ی گویشهای ایرانی را که از یک ریشه ی مشترک بودند ، «لُغت الفُرس» خواندند . تا چندی پیش، اروپاییان ، ایران را به نام «پرشیا» میشناختند . در دوره ی پهلوی اول و به درستی، چنین نامگذاری ای منسوخ شد . لیکن در پی آن، به طور طبیعی ، میبایست نام زبان نیز ، از « فارسی » به « ایرانی » و به شکل علمیتر ،« زبان دَری » تغییر مییافت ؛ چه آنکه این زبان مختص قوم یا ایالت فارس نیست. همچنان که کل کشور ایران مختص قوم یا ایالت فارس نیست. پس بنابراین ،ادعای قوم گرایان مبنی بر اینکه گویا قوم فارس ،زبان و فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل کرده است، مبنای علمی و تاریخی ندارد .
صالح کامرانی از دیگر شرکت کنندگان برنامه ی «پرگار» ، مواضعی تندتر و رادیکال تر از دیگران دارد . سخنان او دقیقاً همان سخنانی است که در شبکه ی ماهوارهای گوناذ تی . وی و با اهداف نفرت پراکنی قومی مطرح میشود و مملو از وارونه گویی، تحریف و عوامفریبی است ؛ مانند : « گویا مردم آذربایجان، تحت ستم فارسها قرار دارند! آذربایجانیها حق ندارند برای فرزندان خود نام ترکی برگزینند. آذربایجانیهای تحت ستم برای امرار معاش ناچار هستند در مناطق گرمسیری مانند بنادر جنوب کشور عملگی کنند. توزیع درآمد در ایران بر مبنای نیازها نیست و مناطق فارس نشین بیشتر بودجه ی کشور را میبلعند ! گویا دریاچه ی ارومیه را هم فارسها خشکانده اند! قبل از برآمدن ایران مدرن ،آذربایجان کشوری مستقل بوده ! و نهضت مشروطه و قیام شیخ محمد خیابانی و حکومت یکساله ی فرقه ی دموکرات به سرکردگی پیشه وری ، تلاش آذربایجانیها برای استقلال از ایران بوده ! که همه ی این حرکتها توسط دولت مرکزی فارسها سرکوب شده است !» به زعم صالح کامرانی بهترین راه برای تضمین دستاوردهای انسانی، روی کارآمدن یک حکومت استقلالطلب در آذربایجان است !
نگارنده قصد پاسخ به چنین دعاوی بیپایه و اساسی را ندارد .اما محض اطلاع صالح کامرانی باید بگوییم : نامگذاری فرزندان در آذربایجان هیچگاه به سبک و روش ترکان نبوده. در فرهنگ ترکی – آلتایی وقتی فرزند متولد میشد ، پدر از خیمه ی خود بیرون میرفت و نخستین چیزی که به چشم او میخورد ، نام آن را بر نوزاد خود مینهاد؛ مانند : البتکین،سبکتگکن، غازان( به معنی دیگ، نام یکی از ایلخانان مغول که شنب غازان منسوب به اوست ). چنین آیینی را در آذربایجان سراغ نداریم . حتی پیش از صدور شناسنامه در ایران، آذربایجانیها، نامهای ایرانی برای فرزندان خود برمیگزیدند و هم امروز نیز چنین است.نامهایی همچون : بهمن ،گودرز ،سهراب ،رستم ،منوچهر ،جمشید ،فریدون و همچنین گل بانو ،گل صبا، نسترن ،نرگس ، فرشته ، لادن، لاله و امثالهم . صالح کامرانی فقط کارگران آذربایجانی را میبیند که در مناطق گرمسیر ایران مشغول به کار هستند اما متخصصان و پزشکان و مهندسان آذربایجانی را که در اقصی نقاط کشور مشغول به خدمت هستند ،نمیبیند . به زعم او منابع آذربایجان غارت میشود و توزیع درآمد ناعادلانه است و آذربایجان در محرومیت مانده ! حال اگر از او بپرسیم چگونه است که پتروشیمی تبریز با نفت خوزستان کار میکند ،چه پاسخی دارد؟ کافی است او به محرومترین مناطق کشور در سیستان و یزد و کرمان و سمنان و لرستان و کردستان و حتی اصفهان و فارس برود تا مفهوم محرومیت را دریابد . اگر محرومیتی وجود دارد ، محرومیتی سراسری است و مختص جغرافیا یا استان خاصی نیست . محض اطلاع او باید یادآور شویم که آذربایجان و بهطور اخص تبریز ،قطب صنعتی ایران محسوب میشود و پس از تهران دومین شهر صنعتی کشور است . همچنین است منطقه ی آزاد ارس و دشت مغان که دارای موقعیت اقتصادی و تجاری هستند . آذربایجان از دیرباز در مرکز توجه بوده. آذربایجان که در دوران باستان بخشی از «ماد بزرگ» بود و «ماد کوچک» خوانده میشد ، بعدها «آتورپاتگان» نامیده شد. پیش از اسلام و به واسطه ی وجود آتشکده ی آذرگشنسب، محل تجمع ارتشداران و بزرگان بود. در دوره ی ایلخانی ، تبریز و سپس سلطانیه پایتخت ایران بودند . از دوران عباسمیرزا ، تبریز مقر نایبالسلطنه (ولیعهد ) محسوب میشده است و در دورههای مختلف چنین بوده. آذربایجانیها در دوره های پیش و پس از انقلاب در بالاترین ردههای حکومتی و لشکری و کشوری قرار داشته اند. در ایران هیچگاه تبعیض قومی وجود نداشته است . طبق آخرین داده های مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۳، میانگین درآمد ماهیانه در آذربایجان دومیلیون و دویست هزار تومان، در تهران دومیلیون تومان و در سیستان یک میلیون تومان اعلام شده است. بر اساس اعلام مجله ی « APOSTROPHE UN » از پایگاههای اینترنتی وابسته به سازمان ملل متحد در سال ۱۳۹۱ ،تبریز به عنوان زیباترین و توسعه یافته ترین شهر ایران معرفی شد. خشک شدن دریاچه ی ارومیه هم ربطی به فارسها ندارد. اگر چنین باشد لابد خشک شدن زاینده رود نیز کار پان ترکیست ها است ! خشکسالی و مشکلات اکوسیستمی در سالیان اخیر یک موضوع منطقهای است و فقط مختص ایران نیست و حل آن نیز نیاز به مدیریت کلان و ملی دارد نه مدیریت منطقهای . کمااینکه نخستین مصوبه ی هیئت دولت آقای روحانی حل مسئله ی دریاچه ی ارومیه بوده است ؛ اما ظاهراً قوم گرایان و به طور اخص پان ترکیست ها هیچ علاقهای به حل مشکلات اقتصادی و زیستمحیطی و توسعهیافتگی در آذربایجان ندارند. چون اگر چنین باشد، دیگر مستمسکی برای بهراه انداختن اختلافات قومی و قبیلهای و طرح دعاوی واهی نخواهند داشت . گرچه برای نفرت پراکنی قومی از هر ابزاری مانند زبان مادری ، موسیقی محلی و فوتبال باشگاهی بهره میبرند . آذربایجان هیچگاه از پیکره ی ایران مُنتزع نبوده و در طول تاریخ، هرگز چنین کشوری با چنین نامی وجود نداشته . سرزمینی که در ماورای رود ارس ،طی معاهدات ننگین گلستان و ترکمنچای از ایران جدا شد ،در متون تاریخی آلبانیا و آران نام داشته که نام جعلی جمهوری آذربایجان را بر خود نهاده و حق اعتراض به چنین نامگذاری جعلی ای همواره برای دولت و ملت ایران محفوظ است . برخلاف ادعای صالح کامرانی ،نهضت مشروطه نه در راستای استقلالطلبی ،بلکه در جهت حفظ تمامیت ارضی کشور صورت پذیرفت و علاوه بر آذربایجانیها ،بختیاری ها، گیلانیها ،خراسانیها و قفقازی ها و همه ی اقوام ایرانی در آن مشارکت داشتند (۵) . ستارخان سردار ملی ، از نصب بیرق روس بر سردر خانهاش خودداری کرد و آرزو داشت که هفت کشور زیر بیرق ایران باشند (۶) .
ثقهالاسلام در حالی که فریاد «جاوید ایران » سر می داد ، اعدام شد . بنابراین معرفی نهضت مشروطه به عنوان یک حرکت قومگرایانه یا هویت طلبی قومی ، نشانه ی کمال ناآگاهی است . همچنین است قیام شیخ محمد خیابانی که در راستای حفظ استقلال ایران و جلوگیری از مداخلات انگلیس و روس بود. بیانیه ی او که در ۱۹ فروردین ۱۲۹۹ در تبریز صادر شد ، موید این مدعاست. هم او بود که در اعتراض به نامگذاری جعلی آرّان به جمهوری آذربایجان توسط مساواتی ها، به اهداف الحاق گرایانه ی آنان پی برد و آذربایجان راستین را«آزادیستان» نامید . جالبترین بخش از سخنان صالح کامرانی در تلویزیون بی. بی. سی ، اظهارنظر او در مورد فرقه ی اجنبی ساخته ی دموکرات به سرکردگی جعفر پیشه وری است . جدیدترین اسناد منتشرشده از آرشیوهای محرمانه ی شوروی پس از فروپاشی آن کشور ،به خوبی حکایت از این دارد که فرقه ی دموکرات در ۲۵-۱۳۲۴ و پس از پایان جنگ جهانی دوم و خودداری ارتش سرخ شوروی از خروج از بخشهای شمالی ایران ، در واقع ساخته و پرداخته ی شخص استالین و در راستای اهداف استعماری شوروی کمونیستی بوده است.(۷) مرامنامه این فرقه در شوروی تهیه شد و به پیشه وری ابلاغ گردید . هدف از به راه انداختن فرقه، جداکردن آذربایجان از ایران و الحاق آن به شوروی بود. حمایت مالی و تسلیحاتی شوروی از فرقه ی دموکرات و شخص پیشه وری بر کسی پوشیده نیست . حتی لباس اعضای فرقه ، همان لباس سالدات های روسی بود. همزمان در کردستان و به سرکردگی قاضی محمد ، فرقه ی دموکرات دیگری توسط شوروی راهاندازی شد که آن هم در راستای اهداف استعماری و الحاق گرایانه شوروی بود . با اولتیماتوم دیگر کشورهای پیروز جنگ و شکایت ایران به مجامع بینالمللی ، ارتش سرخ ناچار به ترک ایران شد و این چنین بود که ناقوس مرگ فرقه به صدا درآمد . با خروج ارتش سرخ ، فرقهای ها که فاقد هر گونه پایگاه اجتماعی بودند توسط مردم آذربایجان قلع و قمع شدند. حتی پیش از رسیدن ارتش ایران ، تبریز به دست مردم افتاده بود . پیشه وری و دار و دستهاش به شوروی گریختند . بسیاری از آنان از میهماننوازی استالین و باقراُف بهرهمند و به سیبری تبعید شدند ! پیشه وری در یک سانحه ی ساختگی اتومبیل ،جان بی مقدارش را نیز از دست داد، چون تاریخ مصرفش به پایان رسیده بود و محض اطلاع صالح کامرانی باید بگوییم، این سرنوشت محتوم همه ی کسانی است که با طناب اجنبی به ته چاه رفته اند.
سیمین صبری و فرهنگ جهان پور، راه حل مشکلات ایران را، برقراری یک نظام فدرال میدانند! اما آیا فدرالیسم در جامعه ی در هم تنیده ی ایران قابل اجراست ؟ «ایمانوئل کانت » تشکیل دولتهای فدرال را در راستای صلح جهانی و مبتنی بر اشتراکات میداند نه اختلافات : واحدهای کاملا مستقل که دارای حدود و ثغور جغرافیایی شناخته شده هستند ، در راستای منافع مشترک ، دور هم جمع میشوند و بخشی از اختیارات خود را به دولت فدرال واگذار میکنند ؛ نظیر آنچه در آلمان و آمریکا رخ داده است . فدرالیسم دارای استاندارد مشخص جهانی نیست اما به شکل مدرن ،دولت فدرال ،سیاست خارجی و پول و اوزان و ارتش و نیروی نظامی را تحت نظارت و کنترل دارد و در باقی موارد از آن جمله حوزه ی قضایی و حقوقی ،ایالات ، خود دارای قوانین داخلی هستند . ممکن است عملی در یک ایالت جرم تلقی شود و در ایالت دیگر جرم نباشد . به طریق اولی ، نخستین لازمه ی تشکیل یک نظام فدرال مشخص بودن حدود و ثغور جغرافیایی ایالات آن است. در اینجا سوالی که به ذهن شنونده متبادر می شود این است: فدرالیسم جغرافیایی در کشوری مانند ایران که ملتی یکپارچه و در هم تنیده دارد ،چگونه اجرا خواهد شد ؟ موقعیت اقوام ایران هیچگاه دارای حدود و ثغور جغرافیایی مشخصی نبوده است. تقسیمات اداری و استانی نیز که محصول دوران مدرن است ، دربرگیرنده و معرف مفهوم هویتی نیست و عمدتاً برای بودجه بندی و تقسیمات اداری صورت پذیرفته است . در استانهایی مانند آذربایجان غربی که بخشهایی از آن پیش از تقسیمات اداری و استانی و از دیرباز، کُردنشین بوده اند ، مرزبندیهای قومی چگونه انجام خواهد شد ؟ ایجاد مرزهای تصنعی بین اقوام ایرانی به اختلافات دامن خواهد زد و نتیجهای جز ایجاد نزاع و کشمکش بر آن متصور نیست . ایران ملک مشاع همه ی ایرانیان است و همه ی اقوام در جایجای آن سهیم و شریک اند و همه ی «اقوام ایرانی » در قالب یک « ملت » تعریف میشوند . تمرکززدایی لازم است ، اما هر الگویی لزوماً در همه جا الگوی موفقی نیست . تمرکززدایی در ایران میتواند با الگوهای بومی نظیر انجمنهای ایالتی و ولایتی که در قانون اساسی مشروطه پیشبینی شده بود و اجرای آن ناتمام ماند، صورت پذیرد . مفهومی که از واژه ی « اقوام » در غرب به ذهن متبادر میشود، با مفهومی که در ایران مییابد متفاوت است . اقوام اروپایی خونینترین جنگ ها را پشت سر گذاشته اند. چنین نزاعی را در ایران سراغ نداریم . اقوام ایرانی از دیرباز در کنار یکدیگر و در یک بستر مشترک فرهنگی زیستهاند . تحقیقات ژنتیک دانشگاه کمبریج به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب نشان میدهد که ( mother DNA دی .ا. ای مادری) در فلات ایران از یک پیشینه ی ده تا یازده هزارساله برخوردار است و پیوستگی و نزدیکی شاخصههای نژادی در میان اقوام ایرانی به حدی است که سخن گفتن از «اقوام» در فلات ایران به سختی میسر میشود . گرچه دولت – ملت مفهومی مدرن و مسبوق به قرن هفدهم است ، اما طبق نظریه ی «هابسام» و «آنتونی اسمیت»، دولت- ملت به شکل سنتی در کشورهای باستانی همچون ایران وجود داشته است . نگارنده در دفتری مستقل تحت عنوان «اقوام ایرانی و هویت ایرانی » به وجوه اشتراک و هویت مشترک اقوام ایرانی بهتفصیل خواهد پرداخت . اما آنچه در این مُقال میگنجد اینکه : پیوستگی و درهم آمیختگی اقوام ایرانی مسبوق به دوران پیشا مدرن است . مادر کورش هخامنشی از مادها بوده، مادر نظامی گنجهای ،کُرد بوده و مادر خاقانی ، ارمنی بوده. هم امروز نیز این پیوستگی و درهم آمیختگی وجود دارد . کسی که مادرش کُرد، مادربزرگش خراسانی و پدرش لرستانی است ،در کدام قومیت یا ملیت تعریفشده ی قوم گرایان قرار خواهد گرفت ؟ اقوام ایرانی در قالب یک ملت واحد در برابر دشمنان خود نیز یکپارچه و متحد بوده اند. مادها و ایلامی ها و بابلیها به کمک هم آشور را برانداختند. یونانیان به درستی مادها و پارس ها را یکی میانگاشتند. کمااینکه جنگهای خود با پارسهای هخامنشی را، جنگهای «مِدی» میخواندند . فردوسی در حماسه ی ملی ایران از مشارکت همه ی تیره های ایرانی ، اعم از گیلی و خراسانی و آذری و لُر و کُرد و خوزی و دیگران، در نبرد با افراسیاب تورانی سخن میراند .«منگوقاآن» مغول به هلاکوخان توصیه میکند که برای تسخیر ایران باید لُرها و کُردها را سرکوب کند . همه ی اقوام ایرانی در برابر گلولههای صدام سینه سپر کردند و از وجب به وجب مام میهن دفاع نمودند . دلاوریها و حماسه آفرینی های ملت ایران طی هشت سال جنگ تحمیلی،در تاریخ ثبت است و در این مختصر نمیگنجد. اما آنچه نباید فراموش کنیم این است که صدام حسین به هنگام حمله به ایران و طی سخنرانی خطاب به اقوام ایرانی ، وعده ی نجات آنان از ستم شوینیزم قوم فارس را می داد! و به یاد داریم که چه جنایاتی را نسبت به ایرانیان مرتکب شد .
ترویج قومگرایی و ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای ،دسیسهای برای تضعیف ایران و از بین بردن وحدت ملی ایرانیان است . کمااینکه «رونا باکر» ، عضو کنگره ی آمریکا و لابی آیپک، آن را بهترین راه تضعیف ایران میداند و طی نامهای به «هیلاری کلینتون» ، وزیر امور خارجه ی وقت آمریکا ، جداکردن آذربایجان از ایران را توصیه میکند و «دانا رورابچر» از ضرورت صرف بودجه برای نفوذ هرچه بیشتر در آذربایجان و بلوچستان ایران سخن میراند . این چنین است که تلویزیون بی.بی.سی با استفاده از رسانه ی برتر در راستای تلقین خواستههای خود و مهندسی افکار عمومی در ایران گام برمیدارد .
قومگرایی در جامعه ی مدرن پدیده ای مذموم است . حداقل طبق تعریفی که آقایان خود از جامعه ی مدرن ارائه میدهند . در جامعه ی مدرن، انسانها، فارغ از تعلقات قومی و قبیلهای و فارغ از اینکه رنگ پوست آنها چه باشد و فارغ از تعلقات ایدئولوژیک ،دارای حقوق انسانی و شهروندی هستند . در چنین جامعهای انسانها حرمت و کرامت مییابند . جامعه ی مدرن مبتنی بر حقوق قومی نیست . پس چگونه است که آقای داریوش کریمی و شرکتکنندگان در « برنامه ی پرگار » و عموما قوم گرایان که داعیه ی تشکیل جامعه ی مدرن را دارند ، قومگرایی را ترویج میکنند ؟ در گام نخست مفاهیم «ملت غالب فارس» و «ملتهای مغلوب غیرفارس» میسازند و سپس برای هر یک از اقوام ایرانی ،هویت غیرایرانی تعریف میکنند ؟! آیا در جامعه ی مدرن ،ترویج قومگرایی، رویکردی ارتجاعی وواپسگرایانه نیست؟ دموکراسی آرمان جوامع بشری است ؛اما عوامفریبی آفت دموکراسی است و قوم گرایی یکی از عوامل بازدارنده ی فرایند دموکراتیزاسیون جامعه است .
و اما وطن ، فقط آب و خاک نیست ؛گرچه خود فی نفسه موجب تعلق است . وطن یک هویت و میراث فرهنگی و تمدنی است و بهطور اخصّ در مورد ایران، معنا و مفهومی دیگر مییابد . ایران با تمدنی کهن و فرهنگی درخشان نقش بسزایی در تکوین تمدن بشری ایفا نموده است . وطن ،خانه و آشیانه و حریم است و دفاع از خانه و آشیانه و حریم ، فقط مختص انسانها نیست . همه ی موجودات زنده به طور غریزی از خانه و آشیانه ی خود دفاع میکنند . مصداق آن سخن زیبای علامه دهخدا :
« هنوزم زِ خُردی به خاطر دَر است که در لانه ی ماکیــــــان بُرده دسـت
به مِنقارم آن سان به سختی گَزید که اشکم چو خون از رگ آن دَم جَهید
پــدر خنده بر گریهام زد که هـان وطــــنداری آمـــوز از ماکیـــان »
کیامهر فیروزی
۲۴ تیرماه ۱۳۹۴ – خلخال
کتابنامه
۱. طالع ، هوشنگ . تاریخ تجزیه ی ایران . تهران ، سمرقند ،۱۳۸۸ .
۲. فیروزی ، کیامهر. آذربایجان ترک نیست. تهران ، به نگار ،۱۳۸۷ .
۳. رضا، عنایتالله . آذربایجان وآران. تهران ، نشر هزارکرمان،۱۳۹۰ .
۴. شعار، محمدرضا . فرهنگ واژگان کهن در زبان امروز آذربایجان . تهران ، نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور ،۱۳۷۸ .
همچنین بنگرید به مقالات:
۵. نوابی،ماهیار. زبان کنونی آذربایجان. (مجموعه ی مقالات). تهران،۱۳۵۵ .
۶. مرتضوی،منوچهر. زبان دیرین آذربایجان. تبریز،انتشارات دانشگاه آذرآبادگان،۱۳۵۴ .
۷. کسروی ،احمد . تاریخ مشروطه ی ایران . تهران ،امیرکبیر ،۱۳۸۳ .
۸. کسروی ،احمد . تاریخ هجده ساله ی آذربایجان. تهران ،امیرکبیر ،۱۳۵۰ .
۹. حسنلی، جمیل . فراز و فرود فرقه ی دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه ی آرشیوهای شوروی . ترجمه ی منصور همامی. تهران ،نشر نی ،۱۳۸۶ .
۲۱ نظر
آذربایجان کوردستان است نه مغولستان این یک دوم اینکه دلیل اینکه شما بجای گفتن واژهی « کوردی » به صراحت با بیشرمی از واژهی « ایرانی » استفاده کردهاید که این واژه را صرفا خودساخته و به منظورهای احتمالی سیاسی به کار بردهاید! چیزی که بسیار واضح است این است که اصلا شما اطلاعی از زبان کوردی ندارید و اینکه از زبان پهلوی بگیری تا زبانهای تالشی، گیلکی، مازنی، سورانی، هورامی، کورمانجی، جلالی، فیلی (دزفول)، میلانی و و و تماما یا عین زبانی هستند که امروزه تحت عنوان زبانِ کوردی شناخته شدهاند و یا به حدی شبیه به کوردی هستند که تفاوتی بین ساختهای این گویشها با زبان کوردی وجود ندارد در واقع این مواردی که لیست کردم گویشهایی از زبان کوردی حساب میشوند که تماما در غرب ایران با نقشهی سیاسی فعلی ساکن هستند.
شرم آور است که در یک تحقیق مثلا علمی امانت را رعایت نکرده و با غیر کوردی جلوه دادن و بخصوص ایرانی جلوه دادن این مطالب میخواهید ارزش مطلب را پایین بیاورید.
باز هم تکرار میکنم « آذربایجان کوردستان است نه مغولستان » زمان « آتورپادگیان » که نام اصلی آذربایجان است یک نامی کوردی است که شما از آن تحت عنوان زبان پهلوی یاد کردهاید در حالیکه نمیدانید پهلوی همان کوردی است.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۴ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱۰:۱۶ ب.ظ
در باره ی دیدگاه شما در باره ی مطلب آقای فیروزی یادآوری چند نکته بایسته است : ۱. زبان کردی یکی از زبان های « خانواده زبان های ایرانی » است . زبان های این خانواده به دلیل داشتن « ساختار یکسان » و « واژگان همانند » در این خانواده جای گرفته اند . ۲. معنی این جمله ی شما چیست : « شما بجای گفتن واژهی « کوردی » به صراحت با بیشرمی از واژهی « ایرانی » استفاده کردهاید که این واژه را صرفا خودساخته و به منظورهای احتمالی سیاسی به کار بردهاید! » ؟ آیا مراد شما این است که « کرد » و « ایران » جدای از یکدیگرند ؟ اگر چنین است ، باید بگویم توهینی بزرگ به ایران و کرد ،روا داشته اید . « تیره ی کرد » شناسنامه ای همچون شاهنامه ی فردوسی دارد . از خودتان بپرسید ، چند تیره و ملت در این جهان این بخت را داشته اند که در چنین اثری نام آنها برای جاویدان ماندگار شود ؟ ۳. نقشه ی سیاسی کنونی ایران ، ساخته ی دزدان دریایی انگلیسی و راهزنان روسی است ، « ایران کنونی یک سوم پهنه ی ایران راستین است » . ۴. سرزمین ایرانی آذربایجان زادگاه آذربایجانی ها ، کردها ، ارمنی ها ، آسوری ها ، یهودی ها و دیگر ایرانیانی است که در آن به جهان آمده اند ؛ همچنین بخشی از میهن و ملک مشا « همه ی تیره های ایرانی » است ؛ همانطور که سیستان و گیلان و خراسان و لرستان و خوزستان و هرمزگان و فارس و … حتا اگر کسی عضو اقلیت چند درصدی ترک تبار زاده ی آذربایجان باشد ، شهروند ایران است . ۵. « زبان کردی » از زبان های خویشاوند « زبان پهلوی » است ؛ اما خود آن نیست .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۲:۵۶ ب.ظ
دلاوری. پاینده باشی.
این متن باید صدها بار نسخه پراکنی شود.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۴ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱۱:۱۱ ب.ظ
با وجود انسانهای شریف و میهن پرستی مثل شما ، ایرانی بودن افتخار است. پاینده باشید .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۲۳ ب.ظ
این همه گفتی تا بگی آذری ها ترک نیستند و زبان ترکی اونجا نیاز نیست. هم بیکاری هم عقده داری.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۵۸ ب.ظ
خب … دو کلمه هم از دانشمند بزرگ ، درسیم . خب درسیم جان ! تو هم یک پاراگراف می نوشتی و با این دانش عظیم که نشانه های آن از حرف زدنت پیداست ، ثابت می کردی همه ی آذربایجانی ها ترک هستند !
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۸:۰۴ ب.ظ
از بنگاه خبر پراکنی دولت تفرقه بیانداز و حکومت بکن استعمار منحوس انگلیس، به جز این هم انتظاری نیست. زمانی باید تعجب کرد که این بنگاه دیرینه پای استعماری در جهت یکپارچگی و استقرار صلح و امنیت در سرزمینهای مورد توجه سخن بگویند.
از کوزه برون همان برون تراود که در اوست.
سپاس فراوان از استاد ارجمند جناب فیروزی با جوابیه ی مفید و مختصرشان به این رسانه ی رسوا…
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۰۲ ب.ظ
مطلبی بسیار متین و غنی و دربرگیرنده ی هر آنچه بود که من سالها در ذهن و روح دارم و همیشه دستمایه ام در رویارویی با پانترکان ره گمکرده بوده است . تعدادی از منابعی را که یاد کرده اید ، من مطالعه کرده ام . اما حیف که از همام تبریزی و اشعار پهلوی آذری او یادی ننموده اید و یا از اجداد شاهان صفوی – مشخصا شیخ صفی الدین اردبیلی – که به زبان پهلوی شعر سروده و نیز از مراد و معلم او ، شیخ شهاب الدین اهری که مذهب تسنن داشته ، سخنی نگفته اید . دیگر اینکه شاه اسماعیل پس از فرار به آناتولی و با خود آوردن هفت طایفه ی قزلباش ترک از آنجا ، به زبان ترکی شروع به تکلم کرده و الا پیش از آن و در پیشگاه شیخ زاهد گیلانی به زبان تالشی که مرسوم نواحی اردبیل نیز بوده ، تکلم می کرده است . ای کاش اشاره ای می داشتید به نامهای مناطق مختلف آذربایجان که نام شهرها تماما و نام اغلب روستاها ایرانی و همگی مشخصا به فارسی معنی و مفهوم دارند . همچنین نام محلات تبریز که از ابتدای تاریخ ، فارسی بوده است و نیز اینکه اغلب نامهای ابتدایی رشته های دامداری و کشاورزی و ساختمانی و حتی نام عوارض طبیعی زمین مثل دره ، تپه ، چشمه ، چمن و پیاده رو و مالرو و نام بیشتر گیاهان و صیفی جات و میوه ها در آذربایجان ، فارسی است و ما نام ترکی برای آنها نمی شناسیم .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۱۱ ب.ظ
درود بر شما ، استاد فیروزی. آذری ها یک قوم کاملا ایرانی هستند و تنها زبانشان تغییر کرده و دشمنان ایران هم از این نکته سو استفاده می کنند تا بین مردم ایران تفرقه بیندازند . واقعا تعجب آور است که بعضی ها این مسئله را نمی فهمند و بر حماقت خودشان اصرار دارند …
ارسال شده در تاریخ مرداد ۵ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۹:۴۱ ب.ظ
به کوری چشم انگلیس و نماینده ی آن بی .بی .سی ، ما ایرانیان به یکدلی تمام اقوام ایرانی- به ویژه برادران آذری – خود (فرزندان دلیرانی چون ستار خان ها و باقرخان ها و……) ایمان داریم. ما پشت به پشت هم می دهیم و پشتمان گرم است .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱۲:۲۹ ب.ظ
جناب عقاب علی که اسمتان هم زیبنده شخصییتان است . نیاز نیست بنده از علم خود درافشانی کنم. آنچه که مشخص هست نیازی به توضیح نداره.اینا دارن به ترکی صحبت می کنن ، با ترکی زندگی می کنن ، پول درمیارن و ……
ارسال شده در تاریخ مرداد ۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۲۴ ب.ظ
آقا درسیم !۱. برای درک معنی جمله های شما باید به دانشمندان منطق پان ترک مراجعه کرد . ۲. نویسنده ی این مطلب دارد می گوید : وجود تعدادی واژه ی ترکی در زبان « آذری » دلیل ترک بودن مردم آذربایجان نیست ؛ اگر تو ترک هستی ، ترک بمان . ۳. نام کوچک من « عقاب » است – البته اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشد ؟
ارسال شده در تاریخ مرداد ۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۳۶ ب.ظ
ممنون استاد عزیز و دلسوخته…بی بی سی و پان ترک و پان عرب و هر دشمن کوچک و بزرگ ایران فرهنگی فقط چشم دیدن افتخارات ایران و همزیستی ملتش را ندارند و به آن حسادت می ورزند و همگی دانسته و ندانسته مامور استعمارند… پاینده و سرفراز ایران.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۸ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۵:۵۲ ب.ظ
با سلام
در ابتدا بایستی از نوشته آقای کیامهر فیروزی تقدیر و تشکر بسیار کرده و در ادامه بسیار خرسندم که چنین هموطنان با غیرت و آگاهی دارم
زنده باد ایران بزرگ
ارسال شده در تاریخ مرداد ۹ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۵۲ ق.ظ
عالی و گویا بود. درود بر شما
ارسال شده در تاریخ مرداد ۲۶ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۲:۲۴ ب.ظ
آقای کیا مهری غیرت و آگاهی را به هم آمیخته ، سخنان عالمانه می گوید و حملات عامیانه می کند. به نقل از دهخدا می گوید: برای وطن داری باید مغز ماکیان داشت ! با این حال مدعیان دیگر وطن پرستی – ترک و کرد و لر …- را کمتر از ماکیان و جانشان را بی مقدار می داند و حکم ارتداد می دهد . وطن پرستی خودش را غریزی و طبیعی اما وطن پرستی دیگران را توطئه انگلیس می داند ! برای خلاصی از این تناقض، تناقض های دیگر می گوید و راه را برای بحثی هزارساله می گشاید ، بحثی بی سر وته و بی سرانجام .
مثلا من هم می توانم بگویم :
بررسی افکار امپریالیستی آقای کیا مهری ، با امعان نظر بر پیشینه ی سیاسی دولت انگلیس در ایجاد اختلافات قومی و قبیلهای و مذهبی و در راستای تأمین منافع استعماری آن ،سهل و آسان مینماید … تفرقه بینداز و حکومت کن !
روش شما برای حل مشکل اگرچه ستودنیست اما به گمان من محتوای فرمایشی دارد . تعصب و تناقض و روایت گویی مردم را سر در گم و بی تفاوت می کند و آتش کین و جهل شعله ور می شود ، و متاسفانه اشرار مسلط این معرکه خواهند بود .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۲۹ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۱۱:۱۰ ق.ظ
آنطور که ما می دانیم ، یک میهن به نام « ایران » خانه ی ماست که هر یک از تیره های ایرانی و ایرانی شده در نگاهبانی از آن حق مساوی دارند . در کجا آقای فیروزی حکم ارتداد داده است ؟ بد نیست شما یک بار دیگر با دقت این مقاله را بخوانید ؛ چون از انتقادهای روشن است که دقت کافی در خواندن آن به کار بسته نشده است .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۲۹ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۵:۴۴ ب.ظ
با درود فراوان
با سپاس از نوشتارتان . کسان بی سوادی را که می گویند زبان پهلوی همان زبان کردی است ، جدی نگیرید .
من خود دانشجوی فرهنگ و زبان های باستانی هستم و دوره ای ، در بنیاد نیشابور افتخار داشتم شاگرد استاد جنیدی باشم .
ارسال شده در تاریخ شهریور ۹ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۵:۲۹ ق.ظ
این هم وطن (بینام و حق گو) ظاهرا خیلی ، و یا به کلی از مرحله پرت است. کل این مقاله سخن از این دارد که ایران یکپارچه است و هیچ فرقی میان اقوام و استان های مختلف نیست. این بابا آمده است که بگوید چرا نمی گویید آنجا کووووررررردددد هستند.
« بینام و حق گو » ! اول : که « کرد » درست است نه « کورد » . دوم : شما و هر وطن فروش و جدایی طلب دیگری باید بداند که خاک این وطن پاره پاره شدنی نیست و فرزندان ایران جدایی طلبان را به سرزمین های درخواستی شان اعزام خواهند کرد.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۹:۲۰ ب.ظ
درود بر ایرانی آگاه و هوشمند!
ارسال شده در تاریخ مرداد ۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۱۱:۲۲ ب.ظ
ممنون از شما ، ایرانی وطن پرست. ایران متعلق به تمام اقوام ایرانی است و هیچگاه این اقوام از هم جدا نخواهند شد . همانطور که تاریخ نشان داده در لحظات حساس تاریخی با هم متحد می شوند و نقشه های ایرانستیزان را ناکام می گذارند.
ارسال شده در تاریخ مرداد ۹ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۶:۵۸ ق.ظ
نظر شما