گفتگوکننده : احمد انواری
اشاره : از آنجا که در بخش پایانی مصاحبه [با سرهنگ غلامرضا نجاتی] ، موضوع بحث به رویداد کودتای ۲۸ مرداد کشیده شده است، بیمناسبت ندیدم تا مصاحبه دیگری از دکتر صدیقی را که به وسیله آقای احمد انواری، مدیر روزنامه پرخاش در سال ۱۳۵۸ انجام گرفته و در شماره ۱۹ ، ویژه ۲۸ مرداد همان سال پرخاش به چاپ رسیده است، در اینجا نقل کنم. در این گفت و شنود، شادروان دکتر صدیقی چگونگی عواملی را که منجر به موفقیت کودتای بیست و هشتم مرداد و برکناری دولت ملی دکتر مصدق گردید، با تفصیل بیشتری برشمرده است.
پرویز ورجاوند
روزنامه پرخاش: « آنچه در زیر میخوانید، حاصل چندین جلسه گفتوشنود دوستانه با استاد دکتر غلامحسین صدیقی است که به شدت از قبول هر مصاحبه احتراز دارد و اینروزها، با روزنامهنویسجماعت اصلاً صحبت نمیکند. بنابراین چون ایشان به مصاحبه رضایت ندادند، مطالب زیر دستچین از چند جلسه گفتگوی دوستانه و خصوصی با معظمله میباشد…
در گفتگویی دوستانه نظر استاد را در باره علل کودتا جویا شدیم و ایشان که به تحلیل منطقی قضایا در کسوت یک استاد خو گرفتهاند، دست ما را گرفته و به سیام تیر ۱۳۳۲ برمیگرداند.»
دکترصدیقی:« به نظر من، خمیرمایه حرکت بیست و هشتم مرداد در [تظاهرات بزرگداشت سالگرد] سیام تیر آماده شده بود، زیرا همه مردم و کلیه طبقات طرفدار دکتر مصدق بودند و از جان و دل او را میستودند؛ ولی مرحوم خلیل ملکی و عدهای دیگر اصرار کردند که عناصر وابسته به حزب توده در یک تظاهر جداگانه شرکت کنند و ملّیون در یک زمان دیگر [تظاهرات کنند]. در نتیجه، در آنروز یک نیمروز چپها با نظم خاص و قدرت تشکیلاتی فراوان و یک نیمروز عناصر ملی با ضعف تشکیلاتی دست به تظاهر زدند؛ و این تقسیم قوا، نشانهای به وجود آورد که دولتهای غربی، اولاً در ارزیابی قدرت واقعی دولت آقای دکترمصدق به تضعیف پایگاه دولت معتقد شوند و نبودن تشکیلات را دلیل تفوق نیروهای چپ به حساب بگذارند، زیرا [شمار شرکتکنندگان در] تظاهرات تودهایها در آنروز، ظاهراً چندبرابر طرفداران نهضت ملی ایران شده بود.
به این ترتیب، دولت انگلستان که هدف اول مبارزات ملی مصدق بود، توانست نظر موافق دولت آمریکا را برای آغاز یک حرکت ضدملی در ایران آماده سازد.
باید بدانیم که این اقدامات با زمینهسازی [ای] که در داخل برای تضعیف دولت فراهم ساخته بودند، همراه بود و [آنها] از شرایط داخلی نیز به خوبی بهرهبرداری میکردند. در آن ایام مخالفان موفق شدند سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی را به وضع ناهنجاری پس از شکنجه به قتل برسانند. من به مناسبت تصدی وزارت کشور از یکسو و نیابت نخستوزیر از سوی دیگر، هم رابط دولت و مجلس و هم ناظر بر این پرونده بودم. گویا پنجشنبه هیجدهم تیر۱۳۳۲ بود که برای معرفی آقای مبشر به عنوان کفیل وزارت دارایی رفتم (آقای کاظمی به عنوان سفیر ایران در پاریس انتخاب شده بودند). جلسه پرالتهابی بود. آقای زهری، دولت دکترمصدق را به عنوان شکنجه متهمان قتل افشارطوس استیضاح کرده بود و جلسه مجلس به شدت متشنّج شد. بعد ازظهر آنروز بود که برای گزارش کار مجلس، به اتفاق آقای لطفی، خدمت آقای دکتر مصدق رفتیم و هنگامی که اصرار مجلسیان را در لزوم حضور شخص ایشان برای پاسخگویی استیضاح در مجلس شورای ملی به اطلاع رسانیدیم، ایشان نظر خود را در این باره که دیگر با این مجلس نمیتوان کار کرد، بیان داشت؛ و به من ـ که جویای توضیح بیشتری در این باره بودم ـ گفتند تا شنبه تحمل فرمائید.
روز شنبه وکلای فراکسیون نهضت ملی استعفا دادند و موضوع رفراندم به تصویب دولت رسید. چنانچه میدانید، مردم در حمایت دولت رأی به انحلال مجلس دادند. توجه به این نکته نیز بیفایده نیست که به نظر من پیام آیزنهاور که با آن شدت دولت آقای دکترمصدق را مورد تهدید قرار داده بود، متأثر از برداشت آیزنهاور و مقامات آمریکایی از نمایشات [تظاهرات بزرگداشت سالگرد] سیتیر بود.»
روزنامه پرخاش: شنیده شد[ه است که] حضرت عالی قبل از بیست و هشتم مرداد[احتمال] وقوع کودتایی را عنوان کرده بودید.[ آیا این] مطلب صحیح است؟
دکتر صدیقی:« روز نهم مرداد، آقای کهبد به مناسبت پیروزی آقای دکترمعظمی در انتخاب ریاست مجلس شورای ملی، یک میهمانی ناهار به افتخار ایشان در کرج ترتیب داده بودند که در آن جلسه و قبل از ناهار، من از حضار که اکثراً رجال ملی و امنای دولت بودند، چند دقیقهای وقت خواستم و با تحلیل جریانات سیاسی گفتم که وقوع یک کودتا محتمل به نظر میرسد. البته در هنگام اخذ تصمیم راجع به انحلال مجلس، این مطلب خدمت آقا هم عرض شد که، « ممکن است در غیاب مجلس، شاه به عزل دولت و نصب نخستوزیر دیگر اقدام کند»؛ ولی آقای دکتر مصدق این اقدام را از طرف شاه محتمل ندانستند.»
روزنامه پرخاش: «پس چرا با وجودی که دیگران نیز مدعی شدند وقوع کودتا را اطلاع دادهاند، نتوانستید از آن جلوگیری کنید؟»
دکتر صدیقی: «بله، من هم شنیدم که اشخاصی وقوع کودتا را اطلاع داده بودند و کسانی هم بودند که تلفنهایی به منزل نخستوزیر و اغلب در شبها میکردند. اصل بر این بود که وقتی کسانی در اطاق ایشان[= دکتر مصدق] بودند و تلفن زنگ میزد، همکاران از اطاق خارج میشدند تا آقای دکتر مصدق آزادانه صحبت کنند. و البته حزب توده هم مدعی بود، این مطلب را به نخستوزیر اطلاع داده و روزنامهها هم مطالبی نوشته بودند؛ ولی بعدها که معلوم شد این حزب حدود ششصد نفر افسر در ارتش داشته است، باید پرسید که اگر آنها قبلاً توافقی نکرده بودند، آیا اجرای کودتا امکانپذیر بود؟»
به نقل از : کتاب همه هستیام نثار ایران ( یادنامه دکترغلامحسین صدیقی). گردآوری و تنظیم: پرویز ورجاوند. تهران، چاپخش، ۱۳۷۲، ص۱۵۱ ـ۱۴۹.
نظر شما