۸ - آذر - ۱۳۹۹
نوشتۀ : جنیفر اسزالای


برخیز و اول تو بکش!

(تاریخ پنهان ترورهای سازمان یافتۀ اسرائیل)

نوشتۀ : رونن برگمن

ترجمۀ : هادی عبادی

چاپ دوم : ۱۳۹۹

۸۳۱ صفحه – ۱۵۰۰۰۰ تومان

ناشر : نشر صمدیه – تلفن برای خرید : ۶۶۴۳۳۲۰۷

احتمالاً خوانندۀ این کتاب، تاریخ قتل هایی را  که توسط سازمان ها امنیتی اسرائیل انجام شده است، با وحشت مطالعه می کند. بخش بسیاری از حقیقت همچنان محرمانه بوده و بخش بزرگی از آنچه ارائه شده است نیز محل منازعه است. رونن برگمن، نویسندۀ کتاب نیز از این امر آگاه است. بر اساس اطلاعات ارائه شده در این کتاب، او حتی بیش از آنچه لازم است، می داند. در سال ۲۰۱۱، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل او را متهم به جاسوسی کرد؛ تاریخنگاری که با موساد کار می کرد، به برگمن گفت: «حتی اگر همه با تو همکاری کنند، من از چنین امری اجتناب خواهم کرد. من هم از تو و هم از هر کسی که شماره من را به تو داده، متنفرم.»

با وجود این، برگمن که روزنامه نگاری در اسرائیل است، صدها مصاحبه با رهبران سیاسی و رئیسان سازمان های امنیتی انجام داده است. او پس از انجام این مصاحبه ها به این واقعیت بی رحمانه پی برد: « از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، اسرائیل بیش از هر کشور دیگر غربی ترور انجام داده است.» با وجود این تاریخ خونین، برگمن به عنوان خبرنگاری تحقیقی هرگز به این پرسش بی توجهی نمی کند که « آیا بازماندگان یک نسل کشی مجازند برای حفظ حیات به هر اقدام جنایتکارانه ای دست بزنند یا خیر ؟»

البته چنین تصمیماتی مخفی باقی می ماند. دولت اسرائیل وجود برنامۀ قتل های هدفمند را نه تأیید می کند و نه تکذیب. عنوان کتاب از کتاب تلمود گرفته شده است: «اگر کسی قصد کشتن تو را داشت، برخیز و اول تو او را بکش.» این امر مطابق دفاع از خود است؛ اما همانطور که برگمن نشان می دهد، انگیزه ها همیشه روشن و عادلانه نیستند؛ انتقام، خشم و انگیزه های دیگر غالباً پنهان می مانند.

پیش از تأسیس اسرائیل در ۱۹۴۸، جنبش زیرزمینی صهیونیست از کمپین ترور و بمب گذاری با نام «ترور شخصی» علیه بریتانیایی ها استفاده می کرد؛ بریتانیایی ها در آن زمان فلسطین را اداره می کردند و مهاجرت یهودیان از راه اروپا را محدود کرده بودند. یکی از افرادی که افسری انگلیسی را در سال ۱۹۴۴ در بیت المقدس هدف قرار داده بود، به برگمن گفت: «چنان سرمان شلوغ بود که به خانواده های بریتانیایی فکر نمی کردیم. من اساساً هیچ حسی نداشتم و احساس گناه نمی کردم. معتقد بودیم هرچه تابوت های بیشتری به لندن برسد، روز رهایی ما نزدیک تر خواهد بود.» افرادی که در جنبش زیرزمینی صهیونیست می جنگیدند، از جمله ییتژاک شامیر و مناخیم بگین، به چهره های اصلی در اسرائیل تبدیل شدند؛ آنها روش های چریکی خود را به دستگاه های امنیتی منتقل کردند که بعداً آنها را ایجاد کردند. به این ترتیب، ترور به روشی اساسی برای اسرائیل تبدیل شد. برگمن می نویسد، واقعۀ هولوکاست نیز این حس را تقویت کرد که اسرائیلی ها همواره در خطر نابودی هستند یا حداقل اینکه از این واقعه برای تبلیغ چنین ناامنی و در نتیجه توجیه اقدامات خشن بعدی سوءاستفاده شد. مئیر داگان که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ رئیس موساد بود، عکسی در دفترش داشت که مردی را نشان می داد که در برابر نیروهای آلمانی زانو زده است. زمانی که قرار بود مأموران موساد عملیات حساسی انجام دهند، او آنها را به دفترش فرا می خواند و عکس پدربزرگش را اندکی پیش از قتل توسط نازی ها نشان می داد. او به برگمن گفت: « در هولوکاست بیشتر یهودیان ، بی اینکه بجنگند، مردند. ما هرگز نباید به چنین وضعیتی برسیم.»

بر اساس این کتاب، به نظر می رسد مقامات اسرائیل هیچگونه پشیمانی نسبت به ترورها ندارند؛ برگمن می نویسد، مقامات اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که نگرانی های سیاسی و استراتژیک خود را می توانند با این قتل های فراقانونی برطرف کنند. بر اساس نظرات برگمن، ترور رهبران فلسطینی همچون خلیل الوزیر، مشهور به ابوجهاد در سال ۱۹۸۸، افراطیون اسرائیل را حتی جسورتر کرد و راه حلی پایدار را پیش پای آنها گذاشت؛ اما برگمن در این زمینه به نکته ای اساسی نیز اشاره می کند: «همانطور که این موضوع بارها برای اسرائیلی ها رخ داد، بسیار مشکل است که بتوان پیش بینی کرد پس از ترور افراد، تاریخ چگونه رقم می خورد.»

حتی در بعضی از موارد نیز چنین عملیاتی فاش می شوند. برگمن در این کتاب از چند عملیات که کاملاً ناموفق بودند، نام می برد. یکی از آنها، طرحی با نام «کاندیدای منچوری» بود که در این عملیات قرار بود زندانی فلسطینی را با استفاده از هیپنوتیزم به ماموری جهت ترور برای موساد تبدیل کنند. اما پس از اینکه او را مسلح کردند و به مأموریت فرستادند، او فوراً به پاسگاه پلیس فلسطینیان رفت و اعلام کرد اسرائیلی ها قصد داشتند او را مغزشویی کنند.

فرد دیگری که در این کتاب به او پرداخته شده، آریل شارون است که ابتدا فرمانده ای نظامی، سپس وزیر دفاع و در نهایت نخست وزیر می شود. برگمن او را «آتش افروز» توصیف می کند که اصرار عجیبی به ترور عرفات دارد. او برای این امر تا مرز ساقط کردن هواپیمایی شامل ۳۰ کودک فلسطینی پیش رفت و در موردی دیگر، دیگران را تشویق می کرد هواپیمایی تجاری را که عرفات در آن حضور داشت، سرنگون کنند. همانطور که برگمن این عمل را توصیف می کند، این اقدام را نمی توان چیزی جز تلاش برای «جنایت جنگی عامدانه» نام نهاد. از آمی آیالون رئیس سازمان شین بت (امنیت داخلی) در اواخر دهۀ ۱۹۹۰ میلادی چنین نقل شده است: «به کشتن عادت می کنید. به تدریج تصمیم گیری در مورد حیات انسان ها به امری آسان برای شما تبدیل می شود. یک ربع یا بیست دقیقه وقت صرف می کنید تا تصمیم بگیرید چه کسی باید ترور شود.» اما نکتۀ اساسی و طعنه آمیز تاریخ این است که این سخنان آیالون، یادآور نوشته های هانا آرنت در مورد نازی هاست.

منتشرشده در روزنامۀ نیویورک تایمز

برگرفته از : پایگاه اینترنتی ملی – مذهبی

نظر شما