نوشتۀ : دکتر میلاد عظیمی
دکتر رضا براهنی چند ماه در زندان شاه بود. در زندان مدتی با دکتر علی شریعتی همسلول بود (یادداشتی خواندنی نیز در این باب نوشته است). امیر اسدالله علم با قدری دلخوری نوشته که براهنی به وساطت خانم فرح پهلوی از زندان آزاد شد (یادداشتهای علم، کتابسرا، ج۵، صص ۲۷۲-۲۷۱). براهنی بعد از آزادی به آمریکا رفت و تندترین اتهامات را به رژیم شاه نسبت داد. به گواهی علم مقالات و تبلیغات براهنی شاه را دلمشغول کرده بود.
علم در یادداشتهایش نوشته که «دوست من» احسان یارشاطر، در پاسخ به ادعاهای براهنی، نامهای به رئیس سازمان عفو بینالملل نوشت. شاه این نامه را با دقت خواند و بسیار پسندید و از علم خواست که ترتیبی بدهد این نامه به کمیسیون حقوق بشر سنای آمریکا فرستاده شود و در مطبوعات جهان منتشر گردد. حتی گفت اگر یارشاطر موافق نیست نامه به امضای او باشد، مطالب نامه باید منعکس شود. نامهٔ یارشاطر آنقدر برای شاه اهمیت داشت که چند ساعت بعد، از علم پیگیر پاسخ یارشاطر شد. یارشاطر پذیرفت که نامه با امضای او باشد (همان، ج۶، ص ۸۳ و ۲۲۸-۲۲۶).
میخواهم بگویم که بنا بر آنچه علم نوشته، یارشاطر براهنی را خوب میشناخت و با جنس فعالیتهای سیاسی او علیه رژیم پهلوی آشنا بود و بر ادعاهایش ردیه نیز نوشته بود. اکنون ببینید همین یارشاطر ایراندوست که عمر مبارکش در راه بلندآوازه کردن نام ایران و خدمت به فرهنگ ایران صرف شده و صدمات سختی هم از انقلاب خورده بود، در سالهای پایان عمرش، دربارهٔ دکتر براهنی چگونه نظر داده است :
«بودند کسانی که جز حمله کردن به دیگران و فروباریدن آتش غضب خود بر سر نوشتههای دیگران، راهی نمیشناختند و هیچ وقت هم تغییر نکردند و آدم فکر میکرد اینها اگر استعداد و وقت خودشان را به تولید کار مفید و بیغرض میسپردند، چقدر برای کار خودشان بهتر بود. ولی در وجودشان خشم و کینهای بود که نمیگذاشت، و هنوز هم نمیگذارد. یک نمونهٔ اینها که من هم برای همکاری از او دعوت کردم چون درک خوبی از متن داشت، رضا براهنی بود که در تمام عمر ظرفیتهای خودش را فدای خشم درونیاش کرد».(احسان یارشاطر در گفتگو با ماندانا زندیان، ص ۱۲۹).
همین. بی دشنامی طعنهای اتهامی. از سخنش راستی و مدارا و انصاف و تقوا و آهستگی و روشنبینی میبارد. کلامش پاک شسته از خشم و کین است.
دکتر رضا براهنی نمونهٔ فرد اکمل یک نوع مرام و منش فرهنگی و اجتماعی و سیاسی «روشنفکر»ان، در قرنی که گذشت، بود. در نقطهٔ مقابلش هم یارشاطر است که پیشوای معنوی براهنی، جلال آلاحمد، نام او را جز با هجو و دشنام نمینوشت.
امیدوارم جوانان ایران منش و مرام احسان یارشاطر را در پیش بگیرند. مرامی در افق و امتداد مرام فروغی و تقیزاده.
برگرفته از : کانال تلگرامی نور سیاه
نظر شما