۵ - خرداد - ۱۳۹۴
محمدحسین  خسروپناه


نشانه ی روزنامه ی « ایران کبیر »

نشانه ی روزنامه ی « ایران کبیر »

 یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطۀ ایران (۱۲۸۵ش/۱۹۰۶م)، آزادی مطبوعات بود. تا آن زمان، جرایدی که در ایران منتشر می شد تحت نظارت و سانسور دستگاه دولتی قرار داشت و تنها روزنامه های فارسی زبان  برون مرزی از این محدودیت ها در امان بودند. اما آزادی مطبوعات در ایران دوام چندانی نیافت. با آغاز سلطنت رضاشاه (۱۳۰۴ش/۱۹۲۵م) و تضعیف نهادهای مدنی، مطبوعات نیز تحت نظارت مستقیم شهربانی قرار گرفت. در نتیجه، روزنامه ها که علاوه بر خبررسانی، وظیفۀ رشد آگاهی سیاسی، اجتماعی و تحول فرهنگی تودۀ مردم را بر عهده داشتند و باید نظارت عمومی بر عملکرد دولت را اعمال می کردند، از این وظایف بنیانی خود محروم شدند و تحت کنترل دولت قرار گرفتند. این امر موجب شد تا بر خلاف عصر مشروطه، مردم رغبتی به خریداری روزنامه نداشته باشند، درنتیجه شمار روزنامه ها کاهش یافت و روزنامه ها ـ خصوصاً جراید محلی ـ به عواید حاصل از آگهی های دولتی وابسته و متکی شدند. نامۀ ۱۹ بهمن ۱۳۱۴ش خلیل نوعی، مدیر روزنامۀ «معیشت ملی» رشت، به علی اصغر حکمت، وزیر معارف وقت، ماحصل این وضعیت را به خوبی توضیح می دهد. نوعی می نویسد: « ده سال است که جراید کوچکترین خبری را بدون اطلاع شهربانی نشر نمی کند». از این رو « عایدات جراید ولایات و دوام آنها از ممر اعلانات ثبت بوده، آن هم روز به روز در تقلیل است… عرضم این است، اگر جزو لاینفک ادارۀ شهربانی هستیم، هرچه عایدات جریده است مال آنها، به ما حقوق بدهند…».

در چنین وضعیتی، گریگور یقیکیان (۱۲۵۹ ـ ۱۳۲۹) روزنامۀ «ایران کبیر» را در رشت منتشر کرد و شیوۀ متفاوتی را در روزنامه نگاری آن دوره ارائه نمود . یقیکیان، که در دهکدۀ ارمنی نشین کراسون در امپراتوری عثمانی به دنیا آمده بود، پس از یک دورۀ پرفراز و نشیب فعالیت سیاسی در قفقاز، ایالت های متحد آمریکا و عثمانی، در سال ۱۲۸۹ش (۱۹۱۰م) به ایران آمد و در رشت سکنا  گزید. علیرغم آنکه مسئولیت شعبۀ گیلان «حزب هنچاکیان» را بر عهده داشت و عمده فعالیت هایش در آن زمان معطوف به ارمنیان قفقاز و عثمانی بود، در پیوند با ایران نیز به فعالیت های گستردهای دست زد، در سال های ۱۲۸۹ و  ۱۲۹۰به تشکیل «جمعیت سوسیال دموکرات ایران» کمک کرد و مبانی نظری و سازمانی آن را تدوین کرد.همچنین او  با  گروه های نمایشی رشت و «انجمن معارف انزلی» همکاری می کرد و از سال ۱۲۹۰ به بعد، نمایشنامه هایش، که به فارسی ترجمه شده بود، در رشت، انزلی، تهران و… به روی صحنه رفت یا چاپ و منتشر شد. این نمایشنامه ها و آگاهی و تجربۀ یقیکیان در زمینۀ کارگردانی تئاتر، تأثیر زیادی در پیشبرد هنر تئاتر و نمایشنامه نویسی در ایران داشت.

روی جلد کتاب « زندگی و آثار نمایشی گریگور  یقیکیان »

روی جلد کتاب « زندگی و  آثار نمایشی گریگور یقیکیان »

علاوه بر این، یقیکیان که در بوستون، باکو و استانبول سردبیر چندین روزنامه و مجله بود و با جراید ارمنی نیویورک و پاریس نیز همکاری می کرد، در ایران به فعالیت روزنامه نگاری خود ادامه داد. در ابتدا با روزنامه های فارسی زبان گیلان و ارمنی زبان تبریز همکاری می کرد. اما از سال ۱۳۰۷ با انتشار روزنامۀ «ایران کبیر» فعالیت مستقل روزنامه نگاری خود را در ایران آغاز کرد و با روزنامۀ «ایران کنونی» ادامه داد.

روزنامۀ «ایران کبیر»

در سال ۱۳۰۷، یقیکیان امتیاز روزنامۀ «ایران کبیر» را با خط مشی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ادبی از وزارت معارف دریافت کرد. طلیعۀ این روزنامه روز ۱۴ دی ۱۳۰۷ و شمارۀ اول آن روز پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۰۷/ ۷ مارس ۱۹۲۹ در رشت منتشر شد. «ایران کبیر» روزنامه ای فارسی زبان بود که در چهار صفحه (برخی شماره ها در  ۶ صفحه) در ابعاد ۵۴×۵/۳۶ سانتیمتر با حروف سربی در چاپخانۀ تجدد، در رشت، چاپ می شد. در سال اول، «ایران کبیر» به طور هفتگی منتشر می شد و در سال دوم به چهار شماره در هفته افزایش یافت. دفتر این روزنامه در عمارت آودیس رشت قرار داشت. بهای تک شمارۀ «ایران کبیر» پنج شاهی و آبونمان یکسالۀ آن در رشت ۲۰ قران، دیگر مناطق ایران ۲۲ قران و خارج از کشور ۳۰ قران بود. مشترکان این روزنامه که وجه آبونمان یکساله را پرداخت می کردند، به تدریج شش جلد کتاب (هر ده شمارۀ روزنامه یک جلد کتاب) هدیه می گرفتند. «ایران کبیر» علیرغم اینکه روزنامه ای محلی بود اما تلاش می کرد به لحاظ کیفیت مطالب و اخبار به صورت روزنامه ای ملی عمل کند. از این رو بر خلاف جراید محلی «دارای مخبرین مخصوص در تهران، تبریز و بلاد دیگر ایران و در مسکو، برلن، پاریس و بلاد دیگر خارجه» بود.

«ایران کبیر» در مقطعی از تاریخ معاصر ایران منتشر می شد که با تشکیل دولت نیرومند مرکزی، وحدت ملی و آرامش به کشور بازگردانده شده بود و جامعۀ ایران نوسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تجربه می کرد. یقیکیان ضمن حمایت از این تحولات، از ایدئولوژی رسمی حکومت یعنی ناسیونالیسم (ایرانگری مبتنی بر ایران باستان) نیز استقبال می کرد؛ چنان که تحت تأثیر آن، نام روزنامۀ خود را «ایران کبیر» گذاشت. با این حال، نظرات یقیکیان در زمینۀ روند نوسازی، اختلاف ها و تفاوت هایی با سیاست رسمی حکومت ایران داشت. اما یقیکیان به دلیل سانسور و نظارت شهربانی نمی توانست نظریاتش را به صراحت در روزنامۀ «ایران کبیر» بیان کند ؛ زیرا «کلیۀ مقالات، حتی اعلانات و اقتباساتی که روزنامجات مرکز می شد فقط با اجازۀ سانسور نظمیه در آن طبع و منتشر می شد».

علیرغم این قبیل محدودیت ها، یقیکیان تلاش می کرد به اشکال مختلف، نظریاتش را دربارۀ نوسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران ارائه کند. او بر این نظر بود که وظیفۀ دولت فراهم کردن شرایط لازم برای اقدام ملت جهت نوسازی جامعه است. یقیکیان از مردم انتقاد می کرد که چرا به وظیفۀ خود عمل نمی کنند و در این باره می نوشت: « ما ایرانی ها عادت بدی داریم . به جای اینکه خودمان متحداً برای رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی ملی خود اقدام و فداکاری نماییم، منتظریم که دولت خودش تنها بدون مساعدت و همراهی ما اقدامات و فداکاری لازمه را نموده و ما را از تمام بدبختی ها نجات دهد! ما فراموش می کنیم که دولت وظایف و تکالیفی داشته و برای انجام آنها اقدام و فداکاری می نماید و ما هم دارای وظایف و تکالیفی بوده و باید آنها را ایفا کنیم ».

از جمله مباحث مورد توجه در «ایران کبیر» در روند نوسازی اجتماعی و فرهنگی کشور، احقاق حقوق فردی و اجتماعی زن ایرانی بود و در این زمینه مقاله های متعددی در روزنامۀ «ایران کبیر» منتشر شد. برخی از این مقاله ها به اثبات برابری زن و مرد اختصاص داشت، مثلاً آستقیک یقیکیان در مقالۀ « احترام زن» در این باره می نوشت:«… زن هم از نوع بشر بوده و باید در حقوق اجتماعی با مردان مساوی باشد. زن هم انسان بوده و باید از فیوضات زندگی استفاده کند. غلط است که در دنیای کنونی زن از مرد پست تر شمرده [شود] و بخواهند آنها را از حقوقی که مردها استفاده می کنند، محروم نمایند. زیرا جنس زن عامل مهم ترقی و تربیت مردان بوده است…».

تعدادی از مقاله ها هم به لزوم مشارکت زنان در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران و مقدمات ضروری برای آن اختصاص داشت، مثلاً آستقیک یقیکیان در مقالۀ «مهمترین وظایف نسوان» (ایران کبیر، شمارۀ ۲) در این باره نوشت: «… بله، زن باید اولاً متدین و خوش اخلاق و با رحم باشد. ثانیاً، زن باید تحصیلکرده و خوب تربیت شده و اطفال خود را خوب تربیت نماید. ثالثاً زن باید از اصول خانه داری اطلاع داشته باشد و خودش خانۀ خود را اداره کند، نه اینکه به دست خدمه و یا نوکر بسپارد. بعد از اینکه به این سه مقصد فوق نایل گردید آن وقت است که زن می تواند لایق مداخله در امور اجتماعی و سیاسی باشد. زیرا شخصی که نمی تواند امور خانۀ خود را اداره کند یا طفل خود را تربیت کرده، حُسن اخلاق و مروت و دیانت که لازمۀ یک نفر زن است داشته باشد ممکن نیست بتواند به جمعیت یا ملت خود و یا به بشریت فایده برساند».

«ایران کبیر» ، هرچند به ادبیات مدرن گرایش داشت و اولین کتابی که به عنوان هدیه برای مشترکان سالیانه (به همراه شمارۀ ۱۰، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۸) فرستاد، رمان «دوبروفسکی» ، نوشتۀ آلکساندر پوشکین، بود اما به ادبیات کلاسیک ایران بی توجه نبود. در قسمت ادبی «ایران کبیر» ، علی اکبرخان محصصی و مرتضی مدرسی به این زمینه از ادبیات می پرداختند. از دیگر همکاران بخش ادبی «ایران کبیر» می توان از نیما یوشیج و محمد معین نام برد .

آنچه «ایران کبیر» را از روزنامه های همدورۀ خود متمایز می کرد توجه آن به هویت ملی ایرانی و نگرش منطقه ای یقیکیان است، که در این روزنامه مطرح می شد. یقیکیان در سال ۱۲۹۰ در جزوه ای با عنوان «نظریات امروزی سوسیال دموکرات های ایران برای مملکت ایران» دربارۀ بنیان های وحدت ملی در ایران نوشته بود که باید «… به تمام اهالی ایران یک آزادی و مساوات تامۀ مساوی الحقوق داده [شود]… و جماعت ایران باید بدون فرق ملیت و نژاد و مذهب، اجماعاً  کار کنند تا عروس آزادی را در این مملکت در آغوش گیرند». عملکرد دولت عثمانی در سرکوب اقوام و ملت هایی که در آن امپراتوری سکونت داشتند موجب شد تا یقیکیان به دولت و فعالان سیاسی ایران هشدار دهد که نسبت به اقوام ایران با درایت عمل کنند. او تأکید می کرد: « اگر سیاسیون ما باهوش باشند این حرکت عثمانی جوان را باید مثال یک کلاس نمایش مشاهده کرده و ایران را از دنباله [روی] این روش بازدارند و از این تعلیمات حذر کنند». زیرا، نتیجۀ سیاست قومی عثمانی «این است که امروز در خاک عثمانی یک چارک مکان ساکتی ندارد. چنانچه دیروز آلمانی [آلبانی] صعود کرد، امروز عربستان طغیان خواهد کرد و فرداست که ارمنستان و مقدونیا خود را از دایرۀ سلطنت عثمانی خارج سازد».

در سال ۱۳۰۵/۱۹۲۶ یقیکیان نظریۀ « اتحاد ملل ایرانی نژاد» را مطرح کرد. به واقع این نظریه پاسخی بود به پان ترکیسم و همچنین تلاش برای ایجاد یک جبهۀ متحد علیه دولت ترکیه . در نظریۀ یقیکیان، ملل ایرانی نژاد عبارت بودند از : ایرانیان، ارمنیان، کردها و افغانستانی ها، که فرهنگ و تاریخ مشترک داشتند. یقیکیان معتقد بود که نوسازی و دگرگون سازی اقتصادی و اجتماعی زمینه را برای اتحاد ملل ایرانی نژاد فراهم خواهد کرد. بر این اساس، او در مقاله ای با عنوان « راه وحدت» امیدوارانه می نوشت: بر اثر « تمدن است که روزی اتحاد ملل ایرانی نژاد عملی و صورت خارجی پیدا نموده . بدین وسیله وحدت ملی ما تأمین شده و در میان ملل راقیه سرافراز خواهیم گردید».

    شورش کردهای ترکیه موجب شد تا یقیکیان در حمایت از آنان که یکی از اجزای ملل ایرانی نژاد بودند، اخبار و مقاله هایی در «ایران کبیر» منتشر کند. رضا افشار (حاکم گیلان) در نامۀ ۶ شهریور ۱۳۰۹ در این مورد به وزارت دربار نوشت: « مدیر روزنامۀ «ایران کبیر» (یقیکیان) اکثراً در ضمن اخبار و جراید خارجه مطالبی را که نسبت به دولت ترکیه و وضعیات فعلی مملکت مذکور مساعد نیست، تحصیل و تِلو ستون روزنامۀ خود منتشر می سازد. بعضی اوقات نیز اخبار مزبور ـ باید تصدیق کرد که ـ تا حدودی زننده و موهن است». مطالب «ایران کبیر» با اعتراض کنسول ترکیه در رشت رو به رو شد و نارضایتی خود را رسماً به مقامات گیلان اعلام کرد. اگرچه از سوی حاکم گیلان «به نظمیۀ گیلان دستور لازم صادر شد که یقیکیان را به روابط دوستانۀ بین مملکتین متوجه نماید» اما به نظر می رسد که مأموران ایران در گیلان دست کم نظر مساعدی نسبت به موضعگیری یقیکیان در رابطه با ترکیه داشته اند، زیرا پیش از این اشاره شد مطالب و اخبار «ایران کبیر» پیش از چاپ توسط شهربانی سانسور می شد و با توجه به ساختار قدرت و ملاحظاتی که مأموران شهربانی در نظر می گرفتند، بی توجهی آنان به این قبیل مطالب دور از ذهن است. احتمالاً مقاله های روزنامه های ترکیه مانند، «مارتن» ، «پلتیکا» و «آقشام » که ایران را متهم به حمایت از شورش کردها می کردند و «نسبت های فوق العاده مضحک و عاری از حقیقت و ناشی از فقدان ادب و ظرافت اخلاقی به مصادر محترم ایران» می دادند، موجب شده بود تا مأموران، موضعگیری یقیکیان را به عنوان مقابلۀ به مثل تلقی کنند. اما در پی اعتراض نمایندگان سیاسی و کنسولی ترکیه، دولت ایران ناگزیر از مداخله شد. با این حال مسئولان کشور مایل به توقیف روزنامۀ «ایران کبیر» نبودند. گواه این امر، دستور تیمورتاش، وزیر دربار است که در حاشیۀ نامۀ کسب تکلیف دربارۀ نحوۀ برخورد با این روزنامه نوشت: « جواب بدهید که توقیف روزنامه برای این قبیل مسائل، مخالف صریح قانون است. ولی خوب است مدیر این روزنامه را احضار و به او خاطرنشان بکنند که از درج این گونه مزخرفات خودداری بکند و ضمناً به نظمیه دستور بدهید که روزنامۀ مزبور را سانسور نماید». اما دولت ترکیه خواستار توقیف این روزنامه بود و دولت ایران که خود را برای لغو قرارداد دارسی و ایستادگی در برابر دولت انگلستان آماده می کرد تمایلی به گسترش بحران در روابط ایران و ترکیه نداشت، این تقاضا را پذیرفت. در مهرماه ۱۳۰۹ روزنامۀ «ایران کبیر» به دستور وزارت دربار توقیف شد. به این ترتیب، روزنامۀ «ایران کبیر» پس از انتشار یکصد شماره از فعالیت بازماند. آخرین شمارۀ «ایران کبیر» ۹ مهرماه ۱۳۰۹/ اول اکتبر ۱۹۳۰ منتشر شد .

پی نوشت :

۱. برای مطالعۀ کل مقاله  ر.ک. : محمد حسین خسروپناه، «ایران کبیر»، فصلنامه پیمان، ش۲۳ (بهار ۱۳۸۲): ۱۰۰ ـ ۱۰۹.

۱ نظر

  1. جاوید می‌گوید،

    درود بر شما که از خدمتگزاران وطن یاد می کنید. لذت بردم.

    ارسال شده در تاریخ تیر ۳۱ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۲۱ ب.ظ

نظر شما