عقاب علی احمدی
ایرانیان با عادل فردوسیپور به خاطر نقش او در شکلگیری و اجرای برنامهٔ ورزشی «نود» آشنا هستند. برنامهٔ نود در جامعهٔ جوان ایران، در زمینهٔ پیشرفت دانش ورزش و در کنار آن، مبارزه با پدیدههای لمپنی در ورزش و به تصویر کشیدن حرکتهای اوباش ورزش، که چهرهٔ ورزش ایران را خدشهدار میکنند، نقشی درخشان و فرهنگساز بازی کرده است.
در هفتهٔ گذشته، در بخشی از برنامهٔ نود که از برنامههای پربینندهٔ رادیو و تلویزیون ایران است، یک پسربچهٔ آذربایجانی، شعری را به زبان ترکی آذری خواند. در آن شعر گفته میشد، «اگر جان مرا هم بگیری، زبان مادری مرا نمیتوانی بگیری.» این در حالی است که در برنامه نود دو هفتهٔ پیش از آن، عادل فردوسیپور بر تمامیت ارضی ایران و تعلق بیچون و چرای سه جزیرهٔ تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به ایران سخن گفته بود. آیا این مجری توانا از این نکتهٔ ساده غافل است که تمامیت ارضی یک سرزمین در سایهٔ وحدت ملی باشندگان آن حفظ میشود؛ و این وحدت در گرو تقویت ستونهای هویت ملی مردمان آن سرزمین و به ویژه زبان رسمی و ملی آن، زبان فارسی، است؟
با توجه به اینکه یکی از وظیفهها و رسالتهای سازمان رادیو و تلویزیون ایران، نگهبانی از یکپارچگی ملی و حفظ وحدت همهٔ تیرههای ایرانی است و پاسداشت زبان فارسی به مثابه مهمترین ستون هویت ملی ایرانیان و استوارکنندهٔ وحدت ملی تیرههای ایرانی، از حساسترین وظیفههای رسانههای جمعی است، کوتاهیِ آن سازمان در انجام این وظیفهٔ ملّی پرسشانگیز است.
آیا باید پنداشت که عادل فردوسیپور مرعوب هوچیگریهای چند هوادار یک تیم فوتبال شده است که برای او خط و نشان کشیدهاند، و به نوعی با دادن اجازهٔ پخش به این شعرخوانی، خواسته است دل آنها را به دست بیاورد؟ اگر چنین باشد، این کار با وظیفهٔ دیگری که عادل فردوسیپور در زمینهٔ ترجمهٔ آثار مهم جامعهشناسی ورزش به زبان فارسی پذیرفته است تا دانش هممیهنان خود را در زمینه ارتباط ورزش و مؤلفههایی همچون سیاست و اقتصاد با آن، افزایش دهد، نمیخواند. آیا آن گزارشگر مصاحبهکننده و عادل فردوسیپور و کارشناسان سازمان رادیو و تلویزیون از آن کودک پرسیدند، «معنای زبان» و «معنای زبان مادری» چیست؟ آیا کسی به این پرسش، پاسخ میدهد که این چه زبان مادریای است که در چند صدسال گذشته یک کتاب فلسفی یا علمی یا هنری یا دینی به آن نوشته نشده است و در دسترس نیست؟ آثار مهم فلسفی یا علمی یا هنری و دینی را به کدام گویش و نیمزبان محلی امروز ایران میتوان یافت؟ و اگر قرار باشد شهروندان هر کلام و سخن آهنگین و موزونی را – حتی ناسزا- به دلیل «وزندار بودن»، طوطیوار تکرار کنند، پس چه نیازی است به برنامهٔ نود و کار روزنامهنگاری و روشنگریهای فردوسیپور و نقش رادیو تلویزیون و رسانهها در بالندگی فرهنگ ملی؟
در اینجا ناگزیر از یادآوری این نکته به فردوسیپور و گردانندگان سازمان رادیو و تلویزیون هستیم که زبان فارسی، زبان مادری و ملی همهٔ ایرانیان است؛ فارسی، زبانی است که ما با آن میاندیشیم، مینویسیم و دانش را انتقال میدهیم، مگر آنکه بخواهیم گویشها یا نیمزبانهای محلی را، آنهم برای ادارهٔ یک کشتزار یا کارگاه صنایع روستایی، به کار بگیریم و خود را از همهٔ دانشهای روز جهان بینیاز بدانیم. نگاهی به ویترین کتابفروشیها و قفسهٔ کتابخانهها، جایگاه زبان فارسی را در زندگی معنوی و علمی ایرانیان نشان میدهد و گویای این است که هرکس در این جهان، سخنی در خور و دانشی کارا دارد، ایرانیان میکوشند تا از سخن و دانش او بهرهمند شوند و برای انتشار این دانش در میان ملت خود، از زبان فارسی بهره میگیرند. زبان فارسی ستون مهم خانهای است که آذربایجانی و کرمانی و خراسانی و اهوازی و شیرازی و دیگر ایرانیان را در خود جای داده است. و اگر روزی، خدای ناخواسته، آسیبی به این ستون وارد شود و خانه فرو بریزد، آنگاه فردوسیپور باید به زبان بیابانگردان برنامهٔ نود را اجرا کند.
آقای فردوسیپور! ایرانیان چشم به راه آثار تازه شما در زمینهٔ جامعهشناسی ورزش هستند.
۶ نظر
برایِ من بله، گویشِ محلّی همان زبانِ مادری است.
شما این دیدگاه را فراموش نکنید:
این زبانی که من و شما در این نوشته هایمان به کار می بریم، زبانِ مادریِ هیچ کدام از ما نیست. همه یِ ما ایرانی ها با پدیده یِ دوزبانی Doglossia زندگی می کنیم. ما این زبان را به کار می بریم، تا بتوانیم سخنِ هم دیگر را در یابیم. از هر گوشه یِ کشور که باشیم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Diglossia
زبانِ پارسیِ معیار،همان چیزی که در زبان شناسی آن را Lingua Franca می نامند: پدرانِ ما (هر زبانِ مادری ای هم که داشتند) در سرتاسرِ راهِ ابریشم این زبان را برایِ گفتگو به کار می برده اند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Mediterranean_Lingua_Franca
اگر نیک بنگریم، این برتریِ زبانِ پارسی معیارست، چون نمی توان باور داشت که این زبان را تیره ای به تیره ای دیگر «تحمیل» کرده. این جا نه ترکیه است و نه یوگوسلاوی. این زبانِ زبانِ مادریِ هیچ کدامِ ما نیست. مادری هیچ کدامِ ما با این زبان با ما گفتگو نکرده. این راز این است که زبانِ پارسیِ معیار، در همه یِ این سده ها کلیدِ همبستگیِ ملیِ ما ایرانیان بوده و هست.
ارسال شده در تاریخ اسفند ۳ام, ۱۳۹۱ در ساعت ۹:۵۸ ق.ظ
هم میهن گرامی ! با سپاس از توجه شما . می خواستم لطف کنید و نشانی ( لینک ) ویدئویی را که از آن سخن گفته اید ، برای من بفرستید ؛ چون خودم نتوانستم آن را پیدا کنم . پیشاپیش از همکاری شما سپاسگزاری می کنم .
ارسال شده در تاریخ مرداد ۷ام, ۱۳۹۳ در ساعت ۵:۱۰ ب.ظ
زبان پارسی زبان پی جینی pidgin است که در پی تعامل اقوام مختلف ایرانی برای رفع نیازهای آنان ایجاد شده و با گذر زمان کریولایز creolize شده یعنی گویشورانی با زبان مادری پیدا کرده است. به عبارت دیگر قدمت و اصالت سایرزبان ها و گویش های محلی ایران عزیز بمانند کردی، عربی، لری، ترکی آذربایجانی، گیلکی، مازنی، بلوچی، تاتی بسیار بیشتر از فارسی است. با این تفاسیر، زبان مادری قریب به اتفاق مردم ایران فارسی نیست و همه زبان ها و گویش های ایرانی در گسترش و بالندگی زبان شیرین فارسی بالسویه سهیم هستند. بنابراین هیچ یک از ما نباید تعصب بی جا نشان دهیم. شعر بوده طرف به زبان مادرییش خوانده. قتل که نکرده. زبان مادری هرکس برایش شیرین است. متاسفانه ما همیشه باید سر چیزهای بسیار کم اهمیت سر هم دیگر بپریم. همه به عنوان شهروند از حقوق شهروندی مساوی برخورداریم و به تظر حقیر مهم ترین حلقه اتصال همه ایرانیان نه زبان که اسلام عزیز است. زنده باد ایران اسلامی
ارسال شده در تاریخ خرداد ۷ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۶:۵۱ ب.ظ
از شما می خواهم یک بار دیگر مقاله را با دقت بخوانید و ببینید که آنچه مورد انتقاد بوده است ، نه شعرخوانی یک کودک ، بلکه سو استفاده از بی خبری یک کودک برای پیشبرد برخی مقاصد سیاسی است . در باره ی پیشینه ی « زبان فارسی » و « رابطه ی زبان های ایرانی غیرفارسی با زبان فارسی » توجه شما را به این دو مطلب جلب می کنم :
۱. آشنایی با کتاب « فارسی باستان » در این نشانی : http://iranchehr.com/?p=3567
۲. معرفی کتاب « فرهنگ واژگان آذری » در این نشانی : http://iranchehr.com/?p=2636
خوش و خرم باشید .
ارسال شده در تاریخ خرداد ۱۱ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۸:۱۰ ب.ظ
با آزرم
زبان مادری ما زبان پارسی است و گویشهای ما شعبه های آن. اینکه کردهای سوریه و اقلیم کردستان عراق پس از کمتر از یک ماه اقامت تحصیلی در ایران، زبان پارسی را بدون استاد صحبت می کنند، به این معنی است که زبان مادر، زبان پارسی است. ابوریحان بیرونی در دیباچه کتاب «صیدنه» سخنی نغز و نیکو دارد که من خوارزمی ام ؛ ولی اگر بدین زبان بنویسم کسی زبان مرا نمیفهمد و دانش من گسترش نمی یابد و… پرسش اینجاست آیا اروپاییان و پانترک ها که چندی است بر آموزش زبان مادری پای می فشرند ، به انبوه لهجه های انگلیسی، آلمانی، … هم همین توجه را نشان می دهند؟ چرا در ایران عزیز اینهمه تبلیغ می کنند؟ مگر زبان مادری آموزش می خواهد ؟
اینکه روانشادان خانلری و صادق کیا گویش ها را جمع آوری می کردند سخنی دیگر است. در آموزش زبان به اصطلاح مادری موضوع تغییر خط به میان می آید. برای نشان دادن آواهای لهجه ها لاجرم از حروف لاتین بهره می برند. وقتی شما به خط لاتین خو گرفتی دیگر آن را رها نمی کنی. وابستگی و استعمار از این جا به بعد است.
دیگر انبوه کتابهای پارسی را نمی توانی خواندن!
بلایی که بر سر تاجیکان؛ روس ها اما، بردند!
تحرکات پانترک ها و عقبه های اروپایی آنها ریشه ها را هدف گرفته اند. اگر اعتراضات جمعی دلسوز نبود اکنون فراکسیون ترک ها تشکیل شده بود، مقدماتی برای تجزیه ی آذربایجان عزیز!!!!
Sent from my iPhone
ارسال شده در تاریخ اسفند ۴ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۲:۰۴ ق.ظ
در ترانه ای که آن کودک خوانده است گفته ، « اگر جانم را بگیری، زبان مادری ام را نمی توانی بگیری . » اینجا فقط یک پرسش هست : چه کسی یا کسانی و در چه زمانی خواسته اند که زبان مادری او را بگیرند ؟ در سراسر آذربایجان ، کردستان، خوزستان، بلوچستان ،گیلان ، مازندران ، لرستان ،گنبد و گرگان ، کرمانشاهان و … مگر مردم به زبان مادری خود با یکدیگر سخن نمی گویند ؟ در کجا زبان آنها گرفته شده است؟ بنابر این فرض مورد گفتگو ابدا موردی ندارد .
ارسال شده در تاریخ اسفند ۴ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۹:۴۳ ب.ظ
نظر شما