مسعود لقمان
سرمد که ز جام عشق مستش کردند
بالا بردند و باز پستش کردند
میخواست خداپرستی و هشیاری
مستش کردند و بتپرستش کردند
عاشقانه های یک یاغی
( بازخوانی زندگی، شعر و اندیشه های سعید سرمد کاشانی )
به تصحیح و کوشش : سیدعبدالمجید ضیایی
چاپ اول : ۱۳۸۹
ناشر : هزاره ققنوس
کتاب « عاشقانههای یک یاغی »، بازخوانی زندگی، شعر و اندیشههای سعید سرمد کاشانی – شاعر و عارف شهید ایرانیِ سده یازدهم در هندوستان – است. عارفی که همچون چند تن از بزرگان عرفان و دانش و فلسفه ایران، بزرگانی مانند حسین بن منصور حلاج، شهابالدین سهروردی، عین القضات همدانی، عماالدین نسیمی و … به جرم الحاد کشته شد.
کتاب دربردارنده مقدمهای مفصل و شطح گونه به قلم مصصح و مشتمل بر بخشهای گوناگون ، و سروده های سرمد کاشانی است.
« درنگی بر گور یک ملحد!» داستان سرگشتگی و جستوجوگری معنوی نویسنده بر سر گور سرمد در هند است. سرمدی که به جرم الحاد و برهنگی ، به دست اورنگ زیب، گردن زده شد. به نوشته اردشیر خاضع: «سرمد موقعی که کشته گردید، پیرمردی بشاش و وارسته بود که موهای سپید سرش تا پشتش را میپوشانید و ریش سپید پرپشتش تا به سینهاش میرسید که هر دو موهای سپید به خون رنگین و آغشته گردیدند.» (خاضع، ۱۳۴۰: ۱۲)
مصصح در بخشهای «کفری به نام سرمد» و «در کمند تناسخ» مقدمه، می کوشد تا اتهام کفر و باور به تناسخ را از دامن سرمد بزداید و ادلهای نیز در این باب ارائه میکند. در «دلتنگیهای سرمد» با اشاره به اینکه «سرمد را ملحد میدانستند و برهان تراشیده بودند که سرمد، « شهادتین » را نصفهنیمه میگوید … سرمد در تمام عمر فقط « لا اله » میگفت و عبارت « الا الله » را بر زبان نیاورد و در پاسخ کسی که پرسیده بود: چرا چنین میگویی؟ گفته بود که من هنوز در « نفی » مستغرقم و به مرتبهی اثبات نرسیدهام.» میافزاید: « آنها حق داشتهاند سرمد را بکشند؛ « آنها»یی که حتی یک بار تجربهی اتحاد وجودی با حضرت رفیق اعلی را نداشتهاند و همیشه از دور، با ترسی آمیخته به احترام، خدا را فقط پرستیدهاند …»
ضیایی ، مصحح کتاب در بخش «سرمد شیطانپرست!» گزارشی کوتاه از اندیشههای دیگرگونهی عارفان ایرانی از مفهوم « ابلیس » به دست داده است. وی اتهام شیطانپرستی را که گروهی آن را متوجه عارفان ایرانی کرده اند ، ناشی ازناآشنایی این مدعیان با مفاهیم عرفانی میداند.
در بخش «سرمد و داراشکوه» ، مصصح کتاب به بررسی اندیشهها و ترسیم خط فکری داراشکوه میپردازد؛ شاهزادهای که دوست سرمد بود و جان خود را در هند بر سر گفتوگوی دین های الهی نهاد و همه عمر تلاش کرد تا ریشهها، باورها و اندیشههای مشترک دینهای سامی و دینهای آریایی را بیابد و با باور به یکیبودن حقیقت، گامی برای صلح و همزیستی مسالمتآمیز دین های جهان بردارد.
در واپسین بخش مقدمه؛ یعنی، « قلندری مجذوب » مصصح با بهره از کتاب« قلندریه در تاریخ » استاد شفیعی کدکنی، اشارهای گذرا به تاریخ و اندیشههای این فرقه دارد و سپس داستان آنان را در هند ، با نگاهی به اندیشههای سرمد که به اعتقاد نویسنده از قلندران بوده است، بازگو میکند.
پس از آن بخش اصلی کتاب که برگزیدهای از رباعی ها و شعرهای پراکنده سرمد کاشانی است، آمده است که خواننده با خواندن آنها می تواند اندیشهها و باورهای سرمد کاشانی را از لابه لای سروده های او دریابد و به غور و تأمل در آنها بنشیند.
نظر شما