نوشته ی : دکتر میرمهرداد میرسنجری
موقعیت سیاسی و ژئوپلیتیک و اهمیت راهبردی هر یک از کشورها، بیتردید رابطه ی مستقیمی با اتحاد و همبستگی ملی آن کشورها دارد و در این میان، علاقه به سرزمین و تاریخ و فرهنگ هر کشور، وظیفهای تاریخی و مسئولیت بدیهی مردم همه ی کشورها تلقی میشود؛ اما متأسفانه برخی خودروشنفکرپنداران، با سوءاستفاده از شرایط موجود، در رسانههای همگانیِ دیداری و شنیداری و نیز شبکههای مجازی، پایبندی به تمامیت ارضی، میهندوستی ایرانی و زندهنگهداشتن سنتها و آیینهای نیاکان، رسوم و آیینهای ملی ما را که بسیاری از آنها از بنمایههای مذهبی و آسمانی برخوردار است ، ناجوانمردانه تمسخر میکنند. روز آدینه، اول امرداد ١٣٩۵، نشستی با عنوان بسیار نادرست «نژادپرستی در فرهنگ ایرانی» برگزار شد که در آن صادق زیباکلام، ایراندوستی را با واژه ی سخیف «نژادپرستی» مترادف دانست!
واقعیت این است که در ٢٠٣ سال اخیر، کشور ایران با دسیسههای دولتهای روسیه و بریتانیا تجزیه شده و ایرانیان در بخشهای جداگانه با جغرافیای سیاسی جداگانه زیست میکنند. مسئله ی اول را تاریخ سیاسی یکقرنونیم اخیر بهخوبی حل میکند و به ما میفهماند سیاست دولتهای بیگانه و خیانت طبقه ی حاکمه ی ایران سبب شد میهن حقیقی ما تجزیه شود و در شمال، شرق، جنوب و غرب گروهی از هممیهنان ما از دیگر برادران و خواهران خود بهدور افتند. صفحات تاریخ شفاهی و مکتوب هشتهزارساله ی ما معرف کسانی است که ایرانی شناخته میشوند و در پدیدآوردن فرهنگ ایرانی دست داشتهاند. میهندوستی یا ناسیونالیسم مشتق از کلمه ی «ناسیون»، به معنی ملت است و به مکتبی اطلاق میشود که در آن ملت به منزله یک واحد قائمبهخود شناخته شده است. غالبا به ناسیونالیسم از دو نظر نگریسته میشود :
الف) به منزله ی یک مکتب تاریخی ؛
ب) به منزله ی یک مکتب اجتماعی .
الف) مکتب ناسیونالیسم تاریخی میگوید کیفیات پدیده های تاریخ جزئی است از سرنوشت ملتها ؛ و تاریخ چیزی نیست جز سرگذشت و تغییرات و تحولات ملتها. در میهندوستی راستین، هر واقعه ی تاریخی برای هر ملت متکی بر «نیاز ملی» است و نیاز ملی عبارت است از اقتضای حیات ملت در آن دوران تاریخ؛ برای نمونه در این دیدگاه، ملیشدن نفت صرفا به عنوان یک مسئله ی اقتصادی توجیه نمیشود، بلکه تمایل ملت ایران را به استقلالطلبی و بیرونراندن نیروی بیگانه آشکار میکند. کوتاه سخن، در این دیدگاه سیر تاریخ، همان تکوین و تحول ملتهاست و بس و عناصری اصیلتر از ملت نمیشناسد .
ب) مکتب میهندوستی اجتماعی بر مبنای، قوانین و مقررات اجتماعی است. باید دانست هر یک از مکاتب اجتماعی هنگام وضع مقررات منافع واحد خاصی را در نظر میگیرند. در مکاتب فردپرستها واحد مد نظر فرد است و همیشه سعی میشود حقوق افراد محفوظ بماند و آزادی آنها محدود نشود و هر کس هرچه میخواهد انجام دهد. قوانین فقط هنگامی مانع عمل شخصی میشود که آن عمل حقوق فرد دیگری را ضایع و باطل کند. «روسو» نمونه ی اینگونه متفکران، حتی ملت را اجتماعی از افراد میدانست… . در مکاتب اجتماعیون (سوسیالیستها) ابتدا سخن از این بود که واحد مد نظر اجتماع است و در قوانین و مقررات به جای آنکه حقوق فرد محفوظ باشد، حقوق اجتماع را مقدم دارند و قوانین به منظور ترقی و تکامل اجتماع وضع شود.
این فکر در تحول خود در زیر ماسک مارکسیسم تغییر عجیبی کرد؛ به این معنی که به درجات پُست انفرادی تنزل یافت. یک فرد مارکسیست معتقد است هر کس در پی منافع روزمره ی خویش است و اساس تمام تحولات جهان را بر همین فرمول استوار میداند. در اینگونه سوسیالیسم، باز غایت، نظر فرد است. فرد است که باید تحت هر شرایطی که باشد سعی کند شکمش را سیر کند. عین دیگر مکتب سوسیالیسم این است که نمیتوان حدود جامعه یعنی واحد مد نظر را تعیین کرد. در میهندوستی اجتماعی ، چنانکه از اسم آن پیداست، قوانین به خاطر ترقی و تعالی ملت است. از نظر این مکتب هر فرد جزء ملتی است و وظیفهای بر عهده دارد که باید آن وظیفه را با تمام قوای جسمانی و دِماغیاش ادا کند. از نظر این مکتب جامعه برای تنآسایی افراد نیست، بلکه افراد عهدهدار پیشرفت ملت هستند که باید طبق برنامه ی خاصی سیر کند. از نظر این مکتب، وظیفه ی دولت نهتنها حفظ حقوق افراد و جلوگیری از تصادم منافع آنهاست، بلکه حکومت برای رهبری ملت به سوی ترقی و تعیین تکالـیف افراد است. از نظر این مکتب، حفظ خانواده بر حفظ حقوق افراد مقدم است.
با توجه به اینکه مفهوم ملت، یک مقوله ی تاریخی است نه یک قرارداد سیاسی، موجودیتی است که به کمک تاریخ شناخته میشود و ملت ایران را آنگونه که موجودیت حقیقی و تاریخی دارد، معرفی میکند و یگانگی و وحدت را در قلب ایرانی برمیانگیزد.
بنابراین میهندوستی به همراه اعتقادات نهادینهشده ی مذهبی میان ایرانیان، نژادپرستی نیست، بلکه نیازی گریزناپذیر است برای «حفاظت موجودیتی مقدس به نام» ایران در دوره ی فشار و دسیسههای ضدایرانی دشمنان.
مناقشات روز افزون خاورمیانه و ضرورت یکپارچگی ملی ملت ایران
ملت ایران به اتکای این ادراک و این حس، تاریخ و جامعهشناسی ملی را درمییابد. هر ایرانی با توجه به علم تاریخ ، میفهمد که ملتش در قرون و اعصار متمادی در سرزمین واحدی که فلات ایران است ، زندگی کرده و با این قطعه خاک رابطه ی معنوی و پیوندهای ناگسستنی پیدا کردهاند. با بررسی تاریخ متوجه میشویم هرگاه ملت دچار گسست و تجزیه شده ، این به علت تاختوتاز اجانب یا ضعف دستگاههای حکومتی بوده است که مرکزیت و اتحاد از میان رفته و دشمنان از چهار سوی جهان علیه ایران و ایرانی تاختهاند. میهندوستی متعهد ایرانی در گام نخست وحدت سیاسی ملت خود را خواهان است؛ که این کاملا با تعریف فاشیست و تجاوزطلب متفاوت است؛ فاشیست و تجاوزطلب خواهان گسترش بیتناسب و بدون دلیل خاک است؛ اما یک میهندوست ایرانی جز کسب وحدت و یکپارچگی ملت خود هدف بزرگتری را در پیش ندارد. درباره ی آنچه هم «نژادپرستی و شوونیسم ایرانیان » نامیده می شود و این روزها نقل محافل خودروشنفکرپندار شده ، معلوم نیست گوینده در کاربرد آن ، به چه شاخصهایی ارجاع داده است. نژادپرستی یک پدیده و شوونیسم یا ناسیونالیسم افراطی، پدیده ای دیگر است که اولی بر محورِ برترپنداشتنِ مطلقِ نژادی مشخص شکل گرفته است و دومی بر پایه ی محور قراردادن دولت- ملتِ مدرن (ناسیون) بنیاد نهاده شده است.
این دو پدیده با شاخصهای جامعهشناختی معلوم و تعریفشدهای شناخته میشوند که برخی از آنها درباره ی نژادپرستی عبارت است از ریشخندِ خصوصیات ظاهری افرادی که نژادی متفاوت دارند، ابراز خشونت به ایشان و ستودن ویژگیهای ریختی و زیستشناسانه مربوط به نژادِ «خودی». شوونیسم هم معمولا با ستایش اغراقآمیز و متعصبانه از نمادهای ناسیونالیستی (بهویژه پرچم ملی، سرود ملی و سیاستمدارانِ حاکم) مشخص میشود و بیشتر اوقات با میل به تهاجم به سرزمینهای همسایه و ابراز خشونت به شهروندان ملل دیگر همراه است؛ حال آیا می توان پرسید ، در ایران ، رجوع شبهروشنفکران جهانوطناندیش به کدامیک از این مفاهیم است؟
ویژگی مهم ایرانیان، پایبندی به آداب و رسوم و مذهب و زبان ملی خود است؛ اینهاست که هویت مذهبی و ملی ایرانیان را در طول هزارهها از نابودی و اضمحلال دور نگاه داشته و انکارشدنی نیست که همبستگی ملی و زبان مشترک ملی فارسی ، بهعنوان اصلیترین عوامل استحکام یکپارچگی سرزمینی ما ، نقشی بنیادین ایفا کردهاند. دشمنان ما هم بهخوبی میدانند کشوری با آداب و رسوم و رنگینکمان فرهنگهای رنگارنگ با زبانها و لهجههای رنگارنگ و زیبا را فقط در صورتی میتوانند از پای بیندازند که ملات پیونددهنده ملت یعنی، دین، فرهنگ و زبان مشترک ملی را تضعیف کنند و همزمان جداسازی و نفرتپراکنی محلی و قومی را دامن بزنند.
ایرانیان بیتردید میهندوست هستند و به میهندوستی خود افتخار میکنند؛ میهندوستی متعهد و سازنده و غیرتهاجمی، میهندوستیای که با رهبری مقتدر در هشت سال جنگ تحمیلی توانست با اهدای خون صدها هزار شهید فداکار و ایثارگر ازخودگذشته، در برابر «تجاوز» بزرگترین و قدرتمندترین کشورهای دنیا سرفرازانه «دفاع» کند و تمامیت ارضی و وحدت ملی ایران را حفظ کند.
۱. دکتر میرمهرداد میرسنجری ، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی و ژئوپلیتیک است .
برگرفته از : روزنامه ی شرق ، شماره ۲۶۴۲ ، پنج شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ( با ویرایش )
۱ نظر
درود بر شما. هرچند کتاب خواندن و نشریه خواندن چندان به من مجال وب گردی و اینترنت و تلگرام نمی دهد ، ولی متن و پاسخ به دکتر زیباکلام به نظرم خوب و بجا بوده است . من نمی دانم ما ایرانی ها چرا این همه سپاس نادار داشته هایمان هستیم و تا کی می خواهیم خودمان با خودمان به جای همبستگی و یکدلی دشمن باشیم و دشمن تراشی کنیم . ما آذری ها مثلی داریم که می گوید درخت بار نمی دهد تا زمانی که کرم از خود درخت باشد .
نفیسه کیانی از شهرستان مرزی سلماس
ارسال شده در تاریخ بهمن ۱۰ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۸:۴۴ ق.ظ
نظر شما