۱۲ - مهر - ۱۳۹۱
نوشتۀ : فرشاد قربانپور


چکیدۀ تاریخ تجزیۀ ایران

پژوهش : هوشنگ طالع

چاپ سوم : ۱۳۸۷

ناشر : انتشارات سمرقند – تلفن : ۸۸۳۱۴۶۱۲

تلفن برای خرید تلفنی کتاب : ۰۹۱۲۷۳۳۴۲۶۶

برای هر ملت و کشوری جداشدن بخشی از سرزمینش همیشه دردناک و ناپذیرفتنی و بی گمان ، نابخشودنی است. ایرانیان نیز از این اصل دور نیستند؛ ایرانیان شهره‌اند به اینکه هیچگاه کشورها و اقوام مهاجمی را که به میهنشان یورش آورده اند و گاهی ، بخش هایی از ایران را جدا کرده اند ، نبخشیده اند و از آنان با واژه‌های نکوهش آمیز یاد کرده اند. از آن میان می‌توان به  اسکندر مقدونی اشاره کرد که در تاریخ ایران از او  با عنوان «اسکندر گجسته» یاد می‌شود.

نقشه بالا : قلمرو هخامنشیان ؛ نقشه پایین : قلمرو کنونی ایران

    روس‌ها، انگلیسی‌ها، عرب ها و قوم های دیگر نیز کمابیش دست به اقداماتی زده‌اند که در تاریخ ایران ، نام آنها با بدی مترادف شده است. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که تجزیه از اساس ، عملی مدرن و جدید است و عمر آن شاید به حدود دو قرن پیش برسد. مراد از تجزیه آن دسته از مرزکشی های سیاسی است که موجب ایجاد کشوری جدید و جداکردن سرزمین‌هایی از سرزمین مادر می‌شود. در تاریخ معاصر این مرزکشی ها بیشتر از جانب کشورهایی استعماری همچون روسیه و انگلستان و فرانسه انجام گرفته است. اما ایرانیان در تاریخ معاصر خود بیشتر با روسیه و انگلیس روبه‌رو بودند. اکنون در این مجال اندک اشاره‌ای خواهیم کرد به منبعی برای شناخت جریان‌های تجزیۀ ایران. این منبع جدید که «چکیده تاریخ تجزیۀ ایران» نام دارد ، دستاورد پژوهش های دکتر هوشنگ است که از  سوی انتشارات سمرقند انتشار یافته است .

چکیده تاریخ تجزیه ایران

    اما علاوه بر این ناگفته نباید گذاشت که دکتر هوشنگ طالع نویسنده و پژوهشگری است پرکار. او به مسائل ملی و میهنی توجه‌ای ویژه دارد و  ایران کانون توجه و نقطۀ پرگار توجه اوست. او در کتابی شش جلدی روند تجزیۀ ایران را مورد بررسی قرار داده است. این کتاب‌ها هر یک عنوانی دارند و به گزارش تاریخ تجزیۀ بخشی از ایران اختصاص یافته‌اند؛ «تلاش نافرجام برای تجزیۀ آذربایجان»، «تجزیۀ بحرین»، «کردستان و میان رودان»، «تجزیۀ قفقاز» ، «افغانستان، بلوچستان، سیستان، خوارزم و فرارود»  و « تلاش برای وحدت » عنوان های این پنج کتاب است و کتاب «چکیده تاریخ تجزیۀ ایران» ، در واقع ، چکیدۀ این شش جلد است.

تلاش نافرجام برای تجزیه آذربایجان

تاریخ ایران از ابتدا تا زمان سقوط صفویه و استوارشدن محمود غلجایی یا همان محمود افغان را می‌توان «تاریخ قدیم ایران» نامید که در درازای آن ، بارها سرزمینی گرفته می‌شد و دوباره باز پس گرفته می‌شد. سرزمین‌ها در کشاکش میان ایرانیان و قوم های یورشگر گوناگون از راه رسیده دست به دست می‌شد ؛ اما این دست به دست شدن هنوز مفهوم مدرن «تجزیه» را نیافته بود. اما از این زمان به بعد است که با مجوز محمود افغان به پترکبیر برای سرکوب سرزمین «لزگی‌ها» و «خیوه» ، حضور نظامی یک دولت سرسخت و قدرتمند در ایران رسمی شد. اگر زمان داده شدن این مجوز را – با اختلافی حدود چند ماه – در سال ۱۷۲۲ بدانیم، سال ۱۷۲۲ را می توان زمان آغاز حضور روس‌ها در ایران برای مدت ۲۲۵ سال تا ۱۹۴۷ ، و به‌طور مستقیم دانست. در طول این دوره روس‌ها ، بارها و بارها ، به سرزمین‌های ایران یورش آوردند. اگر بخواهیم تنها از یکی از عملکرد‌های ددمنشانۀ روس‌ها را سخن بگوییم ، بدون‌تردید از انجام آن عاجز خواهیم بود ؛ چرا که روس‌ها ده‌ها عمل وحشیانه و خیانت‌بار علیه ملت و سرزمین ایران انجام دادند؛ از این رو انگشت گذاشتن بر یکی از آنها کار آسانی نیست. جدا کردن دوسوم سرزمین‌های ایران، تحمیل دو عهدنامۀ ننگین گلستان و ترکمانچای، اولتیماتوم برای اخراج مورگان شوستر، به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرماندهی لیاخوف، بنیادگذاشتن بانک استقراضی، اعدام آزادیخواهان در رشت و تبریز و تهران و…، برکشیدن فرقۀ دموکرات آذربایجان و مهاباد و بنیادگذاشتن جمهوری آذربایجان، سرکوب قیام جنگل، اشغال شمال ایران در زمان جنگ جهانی دوم و ده‌ها مورد دیگر از جمله عملکرد‌های تجاوزکارانۀ این دولت است. شاید از آخرین موارد این نیز بتوان به اشغال غیرقانونی پارک اتابک در تهران به‌عنوان محل سفارتخانۀ روسیۀ تزاری و اشغال ساختمانی در اصفهان به‌عنوان محل کنسولگری دولت روسیه اشاره کرد .

    اما این تنها روس‌ها نبودند که در ایران دست به چنین اقداماتی می‌زدند. در غارت سرزمین های شرقی ایران ، روس‌ها یار و رقیبی هم داشتند که از شمال اروپا آمده بود و آن دولت بریتانیای کبیر نام داشت .

تجزیه بحرین

     هوشنگ طالع در کتاب چکیدۀ تاریخ تجزیۀ ایران به روند‌هایی اشاره می‌کند که تجزیه‌های متعدد و کوچک شدن سرزمین ایران را به دنبال داشت. اولین قسمت کتاب دوازده بخشی هوشنگ طالع به شکل‌گیری تجاوز سازمان‌یافته در راستای تجزیۀ سرزمین‌های ایرانی‌نشین می‌پردازد و آخرین بخش به چگونگی جدایی بحرین از ایران اختصاص دارد.

    در بخش دوم، تجزیۀ ایران با روی کار آمدن فتحعلی‌شاه آغاز می‌شود. به نظر نویسنده فتحعلی‌شاه فردی مقتدر و کاردان بود؛ اما زمام امور به علت خیانت برخی و نیز هم‌پیمانی فرانسه و روسیه از دست رفت. در آغاز پادشاهی فتحعلی‌شاه طی سه سال روس‌ها در جنگ‌ها و زدوخورد‌های پی‌درپی هیچ پیروزی‌ای کسب نکرده بودند. اما دنبال کردن اشغال ایران در عین شکست‌های پی‌درپی نشان از آن دارد که روس‌ها طمع‌ورزی شدیدی به سرزمین‌های شمالی ایران داشتند و حاضر نبودند به هیچ عنوان از این منطقه چشم‌پوشی کنند. کتاب در واقع این مساله را به ترتیب تاریخی موشکافی می‌کند. روشی که هوشنگ طالع در تدوین کتاب اختیار کرده، پیش رفتن با تاریخ است. او لحظه به لحظه با تاریخ جلو می‌رود و هر جا که خیانت و موردی را می‌یابد به موشکافی آن می‌پردازد. از این‌رو خواننده به خوبی می‌تواند با خواندن این کتاب ، ضمن اینکه با تاریخ ایران به خوبی آشنا شود، پاره‌ای از عملکرد‌های نادرستی را که موجب جدایی بخش‌هایی از سرزمین بزرگ ایران شد، ردیابی کند. برای نمونه ،  در بخش دوم چنین می‌خوانیم: «با کشته شدن آقا محمدخان در یازدهم خردادماه ۱۱۷۶ آثار هرج و مرج در سرزمین پهناور ایران پیدا شد… خان باباخان… والی ایالت فارس… در نوروز ۱۱۷۷ به نام فتحعلی‌شاه در تهران تاجگذاری کرد… روس‌ها که از قتل آقا محمدخان تشجیع شده بودند به تفلیس یورش برده… با شدت هرچه تمام‌تر دست به قتل و غارت مردم و نابودی سازمان‌های موجود در گرجستان زدند… روس‌ها به دنبال نبردهای شدید شهر گنجه را تصرف کردند… در بهمن‌ماه ۱۱۸۲ ارتش عباس‌میرزا ولیعهد، نیروهای روسیه را نزدیکی «سه کلیسا» (ایچمیازین) به شدت در هم کوبیدند.»

تجزیه مرزهای باختری ( کردستان و میان رودان )

    پیش‌رفتن با رخداد‌ها ،ویژگی منحصربه‌فردی به کتابی تاریخی داده است که هوشنگ طالع در پی تدوین  تاریخ موضوع آن است. از این رو خواندن کتاب چکیدۀ تاریخ تجزیۀ ایران هم جذاب است و هم دردناک. دردناک از این جهت که ایران همیشه در همیشه تاریخ خود گرفتار یک «اگر» بوده است. به‌عنوان نمونه ، اگر آن‌کس در آن شب هولناک خنجر در پهلوی آقامحمدخان فرو نمی‌کرد، تاریخ ایران مسیری دیگر را می‌پیمود. تا آنجا که هوشنگ طالع می‌نویسد: «راستی را که آنها آقا محمدخان را نکشتند بلکه همان‌سان که او گفت؛ ایران را کشتند. به دنبال کشته شدن آقا محمدخان قاجار، دوران تجزیه آغاز گردید و ایران پاره‌پاره شد. نخست، سرزمین قفقاز، سپس افغانستان. آن‌گاه مکران و بلوچستان وفرارود و…» ص ۱۰.

تجزیه قفقاز

    گزارش رویدادهای جنگ‌های ایران و روسیه بخش مهم و گستردۀ کتاب را تشکیل می‌دهد. این جنگ‌ها که سال‌های سال به طول انجامید و نتیجه آن جداشدن بخش بزرگی از سرزمین‌های شمال ایران بود ، از دیدگاه هوشنگ طالع نیز پنهان نمانده و در کتاب او بخش محوری و مهمی را تشکیل می‌دهند.

    هوشنگ طالع در واقع رشته‌ای از تاریخ را با موضوعی روشن و دقیق دنبال می‌کند. در این رهگذار گاهی آنچه را تاکنون در مورد تاریخ  قطعی می‌دانستیم ، نیز به پرسش می کشد. روش انتقادی او باورهای ما را به نقد می‌کشد ؛ از این رو به دقیق‌تر دیدن و درست‌تر قضاوت کردن ما کمک بسیاری می‌کند.

تجزیه مرزهای باختری ایران ( افغانستان ، خوارزم ، سیستان ، فرارود )

    «روز چهارم تیرماه ۱۲۰۵ ارتش عباس‌میرزا منطقه اشغالی تالش و لنکران را آزاد کرد. همزمان به اشغال مناطق گوگچای و بالغ لو پایان داده شد و قلعه شیشه به محاصره درآمد… روسیان از تاخیر عباس‌میرزا در تصرف قلعه شیشه بهره جسته و با تجهیز یک نیروی پنجاه هزار نفری دوباره به قفقاز یورش بردند… بنا به دلایلی که هنوز از سوی تاریخ‌نگاران روشن نشده است در این مرحله عباس میرزا دلبستگی به جنگ از خود نشان نمی‌داد و به جای آنکه با تصرف قلعه شیشه که نیرومند‌ترین دژ جنگی قفقاز بود، ارتش ایران را از یورش احتمالی روس‌ها در امان دارد و همزمان با ایجاد استحکامات و تجهیز هرچه بیشتر عشایر و حفظ روحیه خیزش و قیام در میان مردم قفقاز، آمادگی رزمی را برای رویارویی با تجاوز روسیان افزایش دهد، دست روی دست گذارد تا روس‌ها با تجدیدقوا، دوباره قفقاز را تصرف کنند… عباس‌میرزا دیگر دل به جنگ نمی‌داد و مایل بود که هرچه زود‌تر به این جنگ‌ها پایان دهد.» ص ۴۸ و ۴۹.

تلاش برای وحدت

    اما تاریخ ایران تاریخی شگفت انگیز و پر فراز و نشیب است. ایران سرزمینی است تاریخی که در آن رخدادهایی دیده می‌شود که شاید در کمتر جایی روی داده باشد . ما ، به طور معمول ، روسیه و انگلستان را همیشه به‌ عنوان دو قدرت بزرگ و رقیب یکدیگر می‌شناسیم. اما تاریخ نشان می دهد که این دو  دولت در درون مرزهای سرزمین ایران ، گاهی چنان به یکدیگر کمک می‌کردند که هیچ نشانی از رقابت در آن مشاهده نمی‌شد. نمونۀ این همکاری بی دریغ را در  جنگ‌های ایران و روسیه نیز می توان دید. دورۀ دوم جنگ‌های ایران و روسیه در حالی رو به اتمام بود که عباس میرزا در عین اینکه از قدرتی نسبی برخوردار شد ، اما دل به جنگ نداده و گاهی در فرماندهی کوتاهی‌هایی می‌کرد. از این‌رو تمایل داشت هر چه زودتر جنگ خاتمه یافته و نیرویش را در مسیر دیگری بر عهده بگیرد. شاید او تمایل داشت با توسعه و پیشرفت ایران، در فرصتی دیگر سرزمین‌های قفقاز را دوباره به ایران وصل کند. این روش در ابتدا برای فتحعلی‌شاه قابل‌قبول نبود. از این رو وقتی متوجه شد عباس میرزا در حال صلح با روسیه و قبول منضم‌شدن بخش وسیعی از کشور به خاک روسیه است، دستور جمع‌آوری ارتش داده و خود در فرماندهی آن قرار گرفته و به سمت شمال حرکت کرد.

    « در این لحظه بار دیگر انگلیسی ها وارد صحنه شدند. وزیر مختار کشور مزبور می‌دانست که در صورت حضور فتحعلی‌شاه در رأس ارتش ایران در صحنه‌های جنگ، پیروزی از آن ایرانیان خواهد بود. از این رو، سخت به تکاپو افتادند. دولت انگلستان در پی آن بود که ایران را تضعیف کند تا نتواند خطر جدی برای هندوستان به حساب آید و همچنین در اثر شکست از روس‌ها، تنها به دولت بریتانیا متکی گردد. انگلیس‌ها با نیرنگ، تطمیع و تهدید اطرافیان فتحعلی‌شاه و بی‌میلی ولیعهد به ادامه جنگ، وی را از میان راه مجبور به بازگشت کردند.» ص ۵۲.

    آخرین فصل این کتاب هم به جدایی بحرین از ایران می‌پردازد. جالب آنکه زنده‌یاد دکتر فریدون آدمیت ، نویسنده و تاریخ‌نگار ایران نیز که در آن زمان در دستگاه امور خارجۀ کشور دیپلمات برجسته‌ای بود ، به دلیل جدایی بحرین از ایران و موافقت و همراهی حکومت وقت با گردانندگان روند تجزیۀ بحرین ، با نوشتن نامه‌ای از حضور در وزارت امور خارجۀ ایران استعفا داده و خود را بازنشسته می‌کند.

    بحرین که برای هزاران سال و از دوران هخامنشیان بخشی از خاک ایران بود و استان چهاردهم ایران نامیده می شد ، و دو نماینده در مجلس شورای ملی داشت، بدون اینکه کشوری دیگر بر آن ادعای مالکیت داشته باشد ،با توطئه‌های شوم کشورهای عرب منطقه از جمله عربستان، مصر و عراق که در رأس برنامۀ خود حضور و دخالت انگلستان را قرار داده بودند ، از سرزمین اصلی جدا شد. امیر عباس هویدا ، نخست‌وزیر وقت نیز در آن زمان به مجلس شورای ملی رفت و با حرارتی وصف‌ناشدنی از استقلال بحرین و درواقع از جدایی بحرین سخن راند و چه بسا آن را پیروزی بزرگی در دیپلماسی دولت خود خواند، چنانکه مرسوم است.

   در مقابل نیز شاهنشاه آریامهر که به کوروش می‌گفت ، « بخواب که ما بیداریم » ، به این تکۀ کوچک از سرزمین که از  زمان کوروش پیوسته به خاک ایران باقی مانده بود ، نیز خیانت کرده و استراتژیک‌ترین جزیرۀ جهان را به ثمن بخس داد. برای زمینه سازی جدایی بحرین از پیکر ایران ، در بحرین انتخاباتی فرمایشی برگزار شد که  در آن نه آرایی در کار بود و نه کسی رای داد و نه رایی شمارش شد، بلکه همه‌چیز از پیش تعیین شده بود و  محمدرضا پهلوی تنها بر اساس نامه‌ای که نمایندۀ دبیرکل سازمان ملل متحد در بحرین فرستاده بود ، دستور استقلال بحرین را صادر کرد و کاری به غایت خیانتکارانه مرتکب شد. استقلال بحرین در هشتم فروردین ۱۳۴۹ انجام شد. در آن روز هیچکس نمی توانست پیش بینی کند که به راستی ، استقلال بحرین و درواقع جدا کردن بخشی از سرزمین خویش به دست خویش، چه دستاوری می‌تواند برای دولت پهلوی به دنبال داشته باشد.

    بررسی این نکته که بحرین پس از استقلال به چه مسیری رفت و برخورد این کشور در مجامع بین‌المللی در قبال ایران و رفتار و موضعگیری دولت این کشور در زمان هشت سال جنگ عراق با ایران، می‌تواند نشان دهد که این استقلال چه تاوانی برای ایران داشته است .

    آنچه گفته شد ، دستاورد گذر کوتاهی بود در کتاب چکیدۀ تاریخ تجزیۀ ایران. ایرانیان سرانجام باید این تاریخ  را که گزارشی دردناک از دلاوری ها ، افتخارها ، خیانت ها و سرافکندگی‌های اندوهبار در روند دفاع در برابر دخالت های توسعه طلبانۀ روسیه و انگلستان است ، بخوانند ؛ چرا که ایرانیان باید از همۀ تاریخ خود آگاهی درست و دقیق داشته باشند. تاریخ  هیچ کشور تنها گزارش پیروزی ها و افتخارات آن کشور نیست ؛ تاریخ ایران نیز تنها گزارش پیروزی های کوروش و داریوش نیست . دوره هایی از تاریخ ایران نیز چنان دردناک است که به کمدی بیشتر شباهت دارد و از همین روست که پیش‌تر نوشتم ، ایرانیان لااقل در دورۀ معاصر تاریخی خود بیشتر گرفتار یک «اگر» بودند. کتاب چکیدۀ تاریخ تجزیۀ ایران بیش از هر کتاب دیگری می‌تواند نشان دهد که این اگر‌ها در کجا و چگونه تاثیر گذاشته‌اند. به راستی اگر آقا محمدخان در آن شب هولناک هوس خربزه نمی‌کرد ، یا اینکه فتحعلی‌شاه به حرف کسی گوش نمی‌داد و به شمال می‌تاخت یا اگر محمدرضا پهلوی به استقلال بحرین تن نمی‌داد و هزاران اگر دیگر، امروز ما در چه وضعی قرار داشتیم ؟

    نام دوازده بخش کتاب چکیده تاریخ تجزیه ایران به این شرح است: «شکل‌گیری تجاوز سازمان‌یافته در راستای تجزیۀ سرزمین‌های ایرانی‌نشین»، «تجزیۀ بخش‌هایی از قفقاز»، «تجزیۀ سرتاسر قفقاز»، «جدایی ایران و افغانستان»، «تجزیۀ مکران، بلوچستان و سیستان»، «تجزیۀ سرزمین‌های خوارزم و فرارود»، «گذر از استبداد صغیر و توطئه در راستای تجزِیۀ کامل ایران»، «غوغای جنگ جهانی نخست؛ تقاضای اهالی نخجوان در الحاق به ایران؛ تقاضای جمهوری آذربایجان دربارۀ فدراسیون با ایران ؛ تقاضای مردم سرخس در الحاق به ایران»، «انتقال ارثیۀ خونین تزارهای به تزارهای سرخ»، «اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم»، «توطئۀ نافرجام برای تجزیۀ آذربایجان» و «جدایی بحرین».

برگرفته  از  :  روزنامه   فرهیختگان  ، ۱۲  مهرماه  ۱۳۸۹ ( با ویرایش )

۲ نظر

  1. حکمت الله سیّدیان می‌گوید،

    ۴۴ میلیون مردم تاجیک جهان با ایران زمین است. درود فراوان, به شما!

    ارسال شده در تاریخ دی ۲۳ام, ۱۳۹۱ در ساعت ۹:۴۹ ب.ظ

  2. نفیسه می‌گوید،

    درود .هرچند سو ادم به این قد نمی دهد .ولی اندوه وافسوسم برای هم میهنان در افغانستان ، تاجیکستان و … همیشه پایان ناپذیر هست که در زیر یک پرچم یگانه نیستیم .

    ارسال شده در تاریخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۶ در ساعت ۲:۴۸ ب.ظ

نظر شما