علی علی بابایی درمنی
با فروتنی بسیار ،
پیشکش یه پیمان حریقی ، پژوهشگر معاصر
گوشه های پنهان توطئه برای تجزیه ی مهاباد
نوشته ی : پیمان حریقی و هوشنگ طالع
چاپ اول : ۱۳۸۹
۲۹۲ صفحه – ۵۴۰۰ تومان
ناشر : انتشارات سمرقند – تلفن ۸۸۳۱۴۶۱۲- ۰۲۱
خواننده با دیدن عنوان این کتاب ، گمان می برد که این کتاب ، به طور ویژه ، به شکل گیری و فروپاشی جمهوری مهاباد در فاصله ی سال های ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ خورشیدی پرداخته است ؛ اما با خواندن کتاب درمی یابد که در این کتاب ، ماجرای تاسیس جمهوری پوشالی مهاباد در کنار گزارشی از برپایی دولت پوشالی دیگری به نام « دولت فرقه ی دموکرات آذربایجان » که در همان روزگار روی داده ، آمده است . در واقع در این کتاب که دارای نه گفتار و پانزده پیوست است ، خواننده با یکی از پروژه های دولت سازی روسیه شوروی در قرن بیستم در کشورهای دیگر جهان آشنا می شود . نویسندگان کوشیده اند آگاهی های سودمندی از چگونگی تاسیس جمهوری مهاباد، و همچنین از روند شکل گیری دولت فرقه ی دموکرات آذربایجان و فروپاشی این دو دولت دست نشانده به دانسته های خواننده بیافزایند . نویسندگان کتاب بر همریشگی و ارتباط این دولت های دست نشانده تاکید دارند ؛ چنان که پس از اشاره به آغاز روند فروپاشی فرقه ی دموکرات آذربایجان در پی قرارداد قوام – سادچیکف ، در ۱۶ فروردین ۱۳۲۵ خورشیدی، یادآور می شوند : « دولت ایران نیک آگاه بود که با پایان یافتن غائله ی آذربایجان، مسئله ی جمهوری خودخوانده ی مهاباد، به خودی خود حل خواهد شد، بنابراین در بیانیه ی قوام- سادچیکف نامی از جمهوری مهاباد به میان نیامد .» (ص ۱۸۰)
در گفتارهای نخستین این کتاب از نخستین تلاش های روسیه ی تزاری در پی وصیت نامه ی پطر برای تسلط بر بخش هایی از ایران آگاه می شویم ؛ تلاشی که زمامداران روسیه ی شوروی نیز پس از دستیابی به حاکمیت بر روسیه آن را سرلوحه ی برنامه ی خود قرار دادند . ورود نیروهای شوروی به مناطق شمالی ایران ، و همچنین ورود سپاهیان انگلستان به مناطق جنوبی ایران و اشغال این سرزمین ، در جریان جنگ جهانی دوم، به نیاز آنها به امکانات ترابری ایران، برای نبرد با آلمان نازی برمی گشت . (ص ۱۷) و حتی با تسلیم شدن آلمان و ژاپن هم خاتمه نیافت .
در ۲۹ دی ۱۳۲۰ خورشیدی، شوروی و انگلستان بر اساس پیمان آتلانتیک با ایران متحد شدند، و پذیرفتند که به استقلال و حاکمیت ملی ایران احترام بگذارند و شش ماه پس از پایان جنگ ایران را ترک کنند ، ( ص ۳۱) با این حال اتحاد جماهیر شوروی در صدد بود تا از فرصتی که با اشغال ایران به دست آورده بود ، استفاده کند و با ایجاد حکومت های پوشالی در مناطق تحت اشغال خود، حاکمیت ملی ایران را نقض کند، و تسلط سیاسی خود را حتی پس از خروج نیروهای نظامیاش، در این مناطق حفظ کند . در همین راستا ، دفتر سیاسی کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی ، در تاریخ ۱۶ امرداد ۱۳۲۴ خورشیدی ، به میرجعفر باقروف ، دبیر کمیته ی مرکزی حزب کمونیست آذربایجان (اران) شوروی دستور داد تا مقدمات تجزیه ی آذربایجان و دیگر استان های شمالی ایران از جمله مناطق کردنشین آذربایجان غربی را آغاز کند . ( ص ۶۴ و پیوست شماره ی ۶ کتاب )
به دنبال این دستور استالین به باقروف، در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ خ حزب دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری تشکیل شد و آذربایجان راه جداسری پیش گرفت.(ص ۷۶) همزمان با تشکیل فرقه ی دموکرات آذربایجان، مقام های شوروی متوجه مناطق کردنشین آذربایجان غربی شدند و در تاریخ ۲۲ شهریور همان سال آنها، تعدادی از سران حزب « کومله. ژ. ک » مهاباد ( حزبی استالینیست و دست نشانده ی شوروی ، معادل حزب توده در سایر نقاط ایران ) از جمله قاضی محمد و سیف قاضی را ابتدا به تبریز و سپس به بادکوبه دعوت کردند، و آنها پس از بازگشت به ایران حزب « کومله ژ. ک .» را منحل کرده و حزب دموکرات کردستان را تشکیل دادند . (ص ۱۱۵)
البته پیش از این سفر ، سران حزب کومله. ژ. ک به بادکوبه و تغییر نام این حزب ، روابط تنگاتنگی میان اندامان این حزب و شوروی وجود داشت به طوری که در تاریخ ۲ آبان ۱۳۲۳ خ، حزب کومله ی ژ.ک، با صدور بیانیه ای ، ساعد نخست وزیر ایران را که در واگذاری امتیاز نفت شمال به روسیه ی شوروی مقاومت کرده بود ، « نفهم » خواند . ( ص ۶۰ و پیوست شماره ی ۸ کتاب )
در نهایت در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۲۴ خ، نخستین اجلاس مجلس آذربایجان تشکیل شد و در پی آن ، علی شبستری به ریاست مجلس برگزیده شد و همو از تمایل اکثریت نمایندگان به نخست وزیری پیشه وری، رهبر فرقه ی دموکرات آذربایجان سخن گفت ، ودر نتیجه پیشه وری به این منصب دست یافت . سران فرقه تحت تاثیر سران روسیه ی شوروی بر این باور بودند که آذربایجان ، به مانند مغولستان ، باید به عنوان یک حکومت مستقل و تحت نظر کمونیست ها اداره شود : « ما باید کاملا از ایران جدا شویم و جمهوری دموکراتیک ملی آذربایجان را تشکیل دهیم . کشور ما ، جمهوری دموکراتیک ملی آذربایجان نامیده خواهد شد.»(AR SPIHMDA,f.1,s.89,i.118,v.54-55) (1) و( ص ۱۰۵)
در پی این اقدامات تجزیه طلبانه ی فرقه ی دموکرات آذربایجان ، اندامان حزب دموکرات کردستان، در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۲۴ خ، شهربانی مهاباد را تصرف کرده و درفش ایران را فرو کشیده و درفشی جعلی خود را جاگزین آن کردند. در نهایت ، قاضی محمد در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۲۴ در حالی که در حلقه ی اتحاد افسران اتحاد جماهیر شوروی محاصره شده بود ، استقلال جمهوری مهاباد را اعلام کرد و بدون برگزاری انتخابات ، به ریاست این جمهوری منصوب شد. (ص ۱۴۳-۱۴۲) پس از اعلام استقلال جمهوری مهاباد ، قاضی محمد در عین ناباوری ، شوروی و انگلستان را فرشته ی نجات نامید.(ص ۱۴۴) از جمله اقدامات روس ها برای حمایت از این جمهوری پوشالی ، راه اندازی ایستگاه رادیو به همراه کارنهادن ۵ دستگاه بلندگو در نقاط مختلف مهاباد در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۲۵خ بود. ( ص ۱۱۴ )
با این حال برخلاف فرقه ی دموکرات آذربایجان ، در ترکیب جمعیت کردستان و نیروهای سازنده ی حزب دموکرات کردستان ، مهاجران آموزش دیده ی مهاجر شوروی وجود نداشتند . بنابراین جمهوری مهاباد از انسجام کمتری نسبت به فرقه ی دموکرات آذربایجان برخوردار بود و روابطش به اندازه ی فرقه ی دموکرات آذربایجان با روس ها گرم نبود. ( ص ۱۶۸ ) بنابراین به تدریج آثار ضعف و انحطاط در ساختار جمهوری مهاباد آشکار شد. سران جمهوری مهاباد برای فائق آمدن بر مشکلات مالی خود دست نیاز به سوی شوروی دراز کردند و شوروی نیز آنها را به دیگر مولود خود یعنی فرقه ی دموکرات آذربایجان حواله داد . فرقه نیز قصد برآورده کردن نیازهای مالی جمهوری مهاباد را نداشت . (ص ۱۷۰) و از دیگرسو، سران فرقه از آغاز با استقلال جمهوری مهاباد مخالف بودند ( ص ۱۶۵ ) و از این رو اختلافاتی میان فرقه ی دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد پدید آمد .
سران جمهوری مهاباد در دیدار با جهانشاهلو ، معاون پیشه وری ، درخواست کردند تا بخش هایی از مناطق آذربایجان غربی که آذری ها به همراه کردها در آنجا با هم زندگی می کردند، تحت حاکمیت جمهوری مهاباد قرار گیرد که با مخالفت جهانشاهلو مواجه شدند . ( ص ۱۷۲ ) جلسات دیگر سران فرقه و جمهوری مهاباد ، برای برطرف شدن اختلافات میان این دو مولود شوروی در کنسولگری روسیه در ارومیه برگزار شد ، ( ص ۱۷۳ ) و در نهایت ، در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۳۲۵خ میان آنها قرارداد همکاری امضا شد . ( ص ۱۷۵-۱۷۴ )
در پی امضای قرارداد میان قوام و سادچیکف ، سفیر کبیر شوروی ، در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۲۵ خ ، قوام واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی را مشروط به تصویب مجلس دانست و همچنین این امر را نیز منوط به وجود داشتن مجلس و انتخابات مجلس و حاکمیت ایران بر همه ی مناطق کشور از جمله آذربایجان دانست . بنابراین خواستار آن بود تا نیروهای شوروی پیش از برگزاری انتخابات مجلس جهت اعمال حاکمیت حکومت ایران از آذربایجان خارج شوند.( ص ۱۸۰ ) در پی درخواست قوام ، روس ها به طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال در نیمه ی دوم اردیبهشت ۱۳۲۵ خ، به طور کامل خاک ایران را ترک کردند و سادچیکف در تاریخ ۲ خرداد همان سال این موضوع را به دولت ایران اطلاع داد . ( ص ۲۰۵ )
در پی خروج نیروهای شوروی از ایران ، ارتش ایران به راحتی توانست بر فرقه های دموکرات در آذربایجان و کردستان که حامی خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی را از دست داده بودند و از هیچگونه پایگاه مردمی برخوردار نبودند ، پیروز شو د. در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ، نیروهای فرقه ی دموکرات آذربایجان و در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۲۴ جمهوری خودخوانده ی مهاباد تسلیم ارتش ایران شدند . در همین راستا ، ستونی از ارتش ایران از محور تکاب – شاهین دژ رهسپار مهاباد شد و توانست سران جمهوری مهاباد را به اسارت بگیرد .( ص ۲۱۶ ) پس از دستگیری قاضی محمد ، تیمسار همایونی ، فرمانده ی ارتش ایران در کردستان از قاضی محمد پرسید که چرا راه جداسری پیش گرفتی ؟ قاضی محمد پاسخ داد : « هر عملی را تحت نظارت و فشار روس ها انجام داده ام . » ( ص ۲۲۸ ) در نهایت قاضی محمد به سبب فرمانبرداری بدون چون و چرا از اتحاد جماهیر شوروی و خیانت به وطن به دار مجازات آویخته شد .
با اینکه با مطالعه ی کتاب « گوشه های پنهان توطئه برای تجزیه ی مهاباد» ، در یک چارچوب منطقی و منسجم ، به خوبی با روند شکل گیری و فروپاشی دو فرقه ی « شوروی ساخته » آشنا می شویم، با این حال ذکر چند نکته در مورد این کتاب خالی از فایده نیست :
۱. به سبب سرعت تحولات در میانه ی سال های ۱۳۲۴خ تا ۱۳۲۵ خ ، گاهی اوقات نویسندگان کتاب توالی منطقی حوادث را رعایت نکرده اند . برای نمونه، مطالب صفحه ی ۹۳ در مورد اعتراض ابراهیم حکیمی به ممانعت روس ها از اعزام نیروهای ایرانی به آذربایجان بهتر است به صفحه ی ۸۸ برده شود . همچنین مطالب صفحه ی ۱۲۰ در مورد سفر تنی چند از اندامان حزب دموکرات کردستان بهتر است به صفحه ی ۱۱۵ منتقل شود تا توالی منطقی وقایع رعایت شود .
۲. بهتر است نقل قول های مستقیم از منابع دست اول ، و اسناد آرشیوی باشند ، و از آوردن نقل قول هایی طولانی از منابع غیر دست اول خودداری شود . برای نمونه، در صفحه های ۱۲۵-۱۲۳ ارجاع سه صفحه ای به یک منبع دست دوم در مورد برنامه های حزب دموکرات کردستان منطقی به نظر نمی رسد. نویسندگان خود می توانستند با توجه به برنامه های حزب دموکرات کردستان به استنتاج بپردازند و یا به چکیده و مفهوم آن منبع دست دوم بدون نقل قول مستقیم به آن ارجاع دهند. همچنین در صفحه ی ۱۶۷ که نویسندگان بار دیگر به نقل قول مستقیم از یک منبع دست دوم ارجاع داده اند ، و توضیح نداده اند که تفاوت میان زبان های کردی و آذری چه ربطی به عدم یاری رسانی روس ها به حزب دموکرات کردستان دارد .
۳. استفاده از واژه ی « تجزیه طلبی » در اسناد روسی و آذری از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و نمودار نیات شوم اتحاد جماهیر شوروی در مورد ایران است ( پیوست شماره ی ۶ کتاب ) . بنابراین به منظور عینیت بخشی بیشتر به اسناد ، بهتر بود ترجمه ی آذری و روسی واژه ی « تجزیه طلبی » همانطور که در اسناد آمده است ، در پی نوشت ارائه شود . همچنین اگر به جای ترکیب ( ایجاد منطقه ی خودمختار یا Oblast ) در متن روسی و آذری ترجمه ی فارسی « تجزیه طلبی » به کار رفته، باز هم بهتر بود در پی نوشت به آن اشاره می شد .
۴. کتابنامه به روش علمی تهیه نشده و در برخی از موارد نام کتاب ها به صورت ناقص در کتابنامه درج شده است . برای نمونه ، نام کتاب « جمهوری کردستان و گذری بر چگونگی پیدایش و چرایی فروپاشی » در کتابنامه تنها به صورت جمهوری کردستان ذکر شده است .
۵. در ارجاع به کتاب « ما و بیگانگان » ، نوشته ی نصرت الله جهانشاهلو بهتر می بود که جانب احتیاط رعایت شود . به نظر می رسد ، جهانشاهلو که خود از خائنان به ملت ایران بوده ، در خاطرات خود کوشش کرده تا اندکی از قبح خیانتش را بکاهد . او مدعی است که در دیدار با قاضی محمد به او گفته که ما همه ایرانی هستیم و شما کردها از پاکترین تیره های ایرانی ، البته مراد او از « ایران » همان ایرانی است که جناب جهانشاهلو و همپالکی هایش به آن خیانت کردند . و در جایی دیگر مدعی است که قاضی محمد گفته که همگی ما تحت ستم فارس ها بودیم . ( ص ۱۷۱ ) که در این نقل قول جهانشاهلو کوشش کرده وفاداری خود را به ایران بیش از قاضی محمد وانمود کند .
۶. برخی از کاستی ها در اثر پاره ای کوتاهی ها در امر ویرایش است . برای نمونه ، در صفحه ی ۱۱۶ تاریخ پیوستن حزب توده آذربایجان به حزب دموکرات آذربایجان پاییز ۱۳۲۴خ ذکر شده که پیش از آن در صفحه ی ۷۶ ذکر شده که در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۲۴خ، دو حزب یادشده یکپارچه شدند .
پی نوشت :
۱. AR SPIHMDA علامت اختصاری آرشیو مرکزی دولتی احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی جمهوری آذربایجان(اران) است .
۱ نظر
درود،
باسپاس از این که دلسوزانه تلاش در آگاهی رسانی به ایرانیان به ویژه جوانان را دارید، باید بگویم که من اکنون تنها دانش
آموزی می نمایم و دانشم به آن اندازه نیست که دیدگاه بنویسم و یا به نقد بپردازم.
باری درود و سپاس بسیار
مهری ایرانی
ارسال شده در تاریخ تیر ۱۹ام, ۱۳۹۲ در ساعت ۵:۰۶ ب.ظ
نظر شما