نوشتۀ : احسان هوشمند
انتشار مصاحبۀ محسن رفیقدوست، وزیر اسبق سپاه، با «پایگاه اینترنتی دیدهبان ایران» بازتاب فراوانی در میان رسانههای جمعی داخلی و خارجی داشت. شاید در دورۀ پس از وقوع انقلاب در ایران این نخستین باری است که یک مقام مسئول سابق به مرور خاطرات خود در برابر دوربین میپردازد و به صورت شفافی مسئولیت ترور تعدادی از مخالفان در خارج از کشور را بر عهده میگیرد. این مقام بلندپایۀ سابق به گونهای دربارۀ این ترورها در خارج از کشور سخن میگوید که گویی ترورها اقدامی عادی و معمول بوده است. محسن رفیقدوست نقش خود را فرماندۀ اجرای این ترورها، و گروه تجزیهطلب باسک اسپانیا را عامل اجرای این قتلها در خارج از کشور معرفی میکند.
در این مصاحبه رفیقدوست مدعی است، پس از اعتصاب غذای انیس نقاش که عملیات ترور شاپور بختیار از سوی او با شکست روبهرو شد، نقاش زندانی شد و در زندان اعتصاب غذا کرد و رفیقدوست با حضور در پاریس و دیدار با وزیر امور خارجۀ فرانسه بر سر آزادی او مذاکره کرد. در این مذاکرات طرف فرانسوی گفته، آزادی انیس نقاش دو هفته زمان میبرد و رفیقدوست با تهدید چنین گفته است: «خوب اگر بعد از دو هفته یک سفارتخانه شما منفجر شد یا یک هواپیمای شما را ربودند، دیگر گله نکنید». نکات دیگری هم در مصاحبۀ رفیقدوست وجود دارد که نیازمند تأمل است. موضوعی که دراینمیان بسیار حیرتآور است، علیرغم اهمیت مباحث طرحشده از سوی آقای رفیقدوست و حساسیتهای شکلگرفته دربارۀ این مصاحبه در ابعاد بسیار گسترده در داخل و خارج از کشور، تاکنون مقامات مسئول دربارۀ سخنان رفیقدوست هیچ موضعی نگرفتهاند و در برابر سخنان پربیننده و شنوندۀ او فقط سکوت پیشه کردهاند.
تنها دفتر رفیقدوست در اطلاعیهای گفته که رفیقدوست در سالهای قبل عمل جراحی مغز داشته و مطالب منتشرشده قابل استناد نیست، اما این سکوت معنادار و بیتوجهی کامل به سخنان رفیقدوست در حالی است که در سالهای گذشته هر نوع انتشار مطالب دربارۀ چنین موضوعاتی به طور کلی یا قابل انتشار نبوده یا اینکه به سرعت با انواع واکنشها از جمله برخورد با رسانه منتشرکننده روبهرو میشد. سخنان رفیقدوست در حالی با بیاعتنایی و سکوت دستگاههای ذیربط روبهرو شده که همه میدانند که این نوع سخنان در شرایط حاضر حاوی چه پیامهای مخرب گسترده و اثرگذاری در سطوح داخلی و خارجی است و چه نتایج و پیامدهایی برای کشور در پی دارد. از دیگرسو، نهاد قضائی هم دربارۀ سخنان رفیقدوست هیچ واکنشی نداشته است. آیا چنین سخنانی اگر از طرف افراد دیگری مطرح میشد هم با سکوت مواجه میشد؟ یا اینکه به دلایلی مصلحت نیست تا در این باره نهاد دادگستری وارد موضوع شود؟ این دوگانگی در برخوردها، پیامدهای اعتمادسوز فراوان دیگری در پی دارد. آنچه در مصاحبۀ رفیقدوست برجسته مینماید، این نکته است که گویی دولتها در کشور تنها ویترین نظام سیاسی هستند و افرادی مانند رفیقدوست هستند که مسائل کشور را اداره میکنند.
اگرچه رفیقدوست در این مصاحبه دربارۀ ریشههای چنین تصمیمی و اینکه چگونه به این تصمیم و جمعبندی رسیده بود که مخالفان مدنظر در خارج از کشور کشته و ترور شوند، سخنی نمیگوید. به سخن دیگر، در خلال سخنان رفیقدوست، مشخص نیست برنامۀ ترور بختیار و اویسی و فرخزاد چرا و چگونه عملیاتی شده است. شهریار شفیق در اواخر پاییز ۱۳۵۸ در پاریس ترور شد؛ انیس نقاش در تابستان ۱۳۵۹ اقدام به ترور ناموفق بختیار کرد؛ اویسی در سال ۱۳۶۲ ترور شد، و فریدون فرخزاد هم در سال ۱۳۷۱ در خارج از کشور ترور شد. رفیقدوست در این مصاحبه روشن نمیکند که در دورۀ ۱۳ساله از ترور نخست، یعنی قتل شفیق در سال ۱۳۵۸ تا ترور فرخزاد در سال ۱۳۷۱، این ترورها چرا و چگونه طراحی شد؟ سفیر وقت ایران در آلمان در توییتی نوشته که فرخزاد در حالی ترور شد که سفارت «بازگشت و تأمین امنیت» فرخزاد را وعده داده بود.
این دوره مصادف با رئیسجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی است و مشخص نیست دوگانۀ «بازگشت و تأمین امنیت» ایرانیان خارج از کشور و ترور برخی از این افراد در این دوره چه رابطهای با هم داشته است؟ رفیقدوست حتی پا را فراتر گذاشته و در این مصاحبه بهصراحت میگوید، رئیسجمهور فرانسه را تهدید کرده که اگر آزادی انیس نقاش طول بکشد، ممکن است سفارتی منفجر شود یا هواپیمایی ربوده شود! یکی از مباحثی که بر شگفتیهای این مصاحبه افزود، طرح موضوع مشارکت گروه تجزیهطلب باسکهای اسپانیا در این ترورها است. اینکه گروههای مسلح چه تجزیهطلب یا غیر تجزیهطلب برای تأمین مخارج و هزینههای خود به همکاری با نهادهای نظامی و امنیتی کشورهای مختلف روی میآورند، پدیده عجیبی نیست. بسیاری از گروههای مسلح برای تأمین هزینههای جنگ و نیروهای سازمانی با سرویسهای امنیتی این یا آن کشور همکاری کرده و بهاینترتیب به عامل سرویسهای امنیتی رقیب مبدل میشوند، اما آنکه باسکهای اسپانیا وارد چنین بازی مخاطرهانگیزی با تیم رفیقدوست شده باشند، بر شگفتیهای این مصاحبه افزود. جدا از ابعاد درست و دقیق یا احتمالا نادقیق و غلط مصاحبۀ رفیقدوست، این نکته در شرایط حاضر بسیار حائز اهمیت است که با دگرگونیهای انقلابی و سریع، ساختار قدرت بهسرعت دگرگون میشود. در این دگرگونی انقلابی بنیانهای نظم پیشین هم نادیده گرفته شده و به این ترتیب نظمی جدید با شکلگیری نظام قشربندی خاص دورۀ جدید هویدا میشود و در این فرایند است که امثال رفیقدوست به وزارت و مدیریت میرسند.
ادبیات و نوع استدلالهای رفیقدوست به شکلی تلخ نشان میدهد که چگونه در دورهای طولانی، بیتوجهی بخشی از قدرت به ایران و منافع ملی و سرنوشت ایرانیان چه هزینههایی برای کشور آفرید؟ همچنین با همین مصاحبه مشخص میشود که چگونه افرادی مانند رفیقدوست با کمترین دانش و تخصص و آگاهی ملی و توان مدیریتی بر مسندهایی حتی در حد وزارت تکیه زدند و وضعیت امروز ایران را رقم زدند. شرایط کشور اجازه نمیدهد تا دربارۀ مصاحبه رفیقدوست بیشتر نوشت. در خلال این مصاحبه، ابعاد مختلف تفکر و دانش و رویکرد رفیقدوست و افرادی مانند او، بیش از پیش، روشن میشود و برای آیندۀ ایران و مصالح ملی باید از دست چنین مدیرانی به خدای بزرگ پناه برد! مصاحبۀ رفیقدوست را باید بارها دید و خواند و از آن عبرت گرفت.
برگرفته از : روزنامۀ شرق، ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ (با ویرایش)
نظر شما