۳ - بهمن - ۱۴۰۲
نوشتۀ نادر پیمایی


در سال ۱۹۹۹ میلادی برابر با ۱۳۷۸ خورشیدی، نویسنده‌ای از اهالی جمهوری آذربایجان (اران سابق) به نام جمیل حسنلی که مدعی است، بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آزادشدن کشورهای تحت سلطۀ حکومت کمونیستی شوروی توانسته است به اسناد مهم دست بیابد، کتابی به نام  فراز و فرود فرقۀ دموکرات آذربایجان منتشر کرده است. در سال ۲۰۰۵ میلادی برابر با ۱۳۸۴ خورشیدی، آقای منصور همامی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده که نشر نی آن را در ایران چاپ کرده است .

روی جلد کتاب « فراز و فرود فرقۀ دموکرات »

هر خواننده‌ای که دربارۀ جریانات و حوادثی که از سوم شهریور ۱۳۲۰ تا بیست و یکم آذر ۱۳۲۵ ( ۱۹۴۱ – ۱۹۴۶ )، در آذربایجان به وقوع پیوسته است اطلاعاتی داشته باشد، با خواندن این کتاب به خوبی متوجه خواهد شد که نویسنده خواسته باعنوان کردن مسائل مربوط به تشکیل و سقوط فرقۀ دموکرات آذربایجان، عقاید و نظرات خود را دربارۀ یکپارچه بودن جمهوری آذربایجان و آذربایجان ایران در گذشته، و همگون و یکی بودن مردم دو منطقه از لحاظ فرهنگ و تمدن و زبان و سابقۀ تاریخی بیان کند و نتیجه بگیرد که چون مردمان  آذربایجان جنوبی تحت سلطه‌ی فارس‌ها قرار گرفته !! پس از هر لحاظ  در بدترین شرایط به ‌سر برده و خواهان جداشدن از ایران و پیوستن به برادران و خواهران خود در شمال رود ارس هستند ؟!

برای این‌که مطالب مندرج در کتاب به درستی مورد نقد قرار بگیرد، نوشتۀ ایشان را از دو دید مورد بررسی قرار می‌دهیم :

الف . مسائل حاکم بر روابط سیاسی بین ایران و شوروی، علل فراز و فرود فرقۀ دموکرات آذربایجان.

ب . اظهار عقیده و نظرات شخصی نویسنده دربارۀ سوابق تاریخی و فرهنگی دو منطقۀ آذربایجان و عواملی که در گذشته باعث جدایی دو آذربایجان شده و خواست امروز مردم دو منطقه که به هم پیوستن دو آذربایجان است .

نقد مربوط به بند ( الف)

با گذشت بیش از شصت سال از زمان اشغال ایران به  دست قوای انگلیس و شوروی، در مورد اقدامات و فعالیت‌هایی که طی سال‌های اشغال ایران از طرف دولت شوروی برای تجزیۀ استان‌های آذربایجان و بخش‌هایی از کردستان انجام شده است،بر مبنای اطلاعات و اسنادی که سال‌ها قبل از فروپاشی شوروی از طرف کشورهای انگلیس و آمریکا، و هم‌چنین بعد از فروپاشی شوروی ارائه شده، صدها کتاب و مقاله از طرف نویسنده‌های ایرانی و غیر ایرانی منتشر شده است.

از سوی دیگر، ملت ایران مخصوصا مردم آذربایجان خود ناظر و شاهد ماجراها و اتفاقات بودند. ثانیا به علت انتشار اطلاعات و اسناد به شرح فوق، مطلب یا موضوع ناگفته‌ای نمانده بود که آقای جمیل حسنلی فکر کند با دستیابی به آرشیو اسناد محرمانه موفق به کشف اسرار بزرگی شده اند !؟ فرق نوشتۀ آقای حسنلی با نوشتۀ دیگران در این است که مطالبی را که ایشان نوشته اند در هر قسمت با گذاشتن رقم و شماره‌هایی به منابعی از قبیل شماره … جمهوری آذربایجان ـ آرشیو مرکزی دولتی ـ پرونده … برگ … اشاره کرده‌اند .

با ذکر اسامی چند کتاب به اطلاع آقای جمیل حسنلی و هم‌فکرانش می‌رسانم که تمام آنچه را که ایشان در مورد فراز و فرود فرقۀ دموکرات آذربایجان به استناد مدارک آرشیوهای محرمانۀ شوروی در سال ۱۹۹۹ نوشته، چند دهه قبل از ایشان نویسندگان مختلف در کتاب‌های به‌ شرح زیر این مطالب را به نوع دیگری نوشته‌اند :

۱. غائلۀ آذربایجان ، نوشتۀ خان بابا بیانی

۲. ما وبیگانگان، نوشتۀ دکتر نصرت‌ الله جهانشاه‌لو(معاون اول پیشه‌وری درحکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان)

۳. آذربایجان در ایران معاصر، (به زبان انگلیسی)، نوشتۀ دکتر ایرج اتابکی، ترجمۀ  محمدکریم اشراق

۴. تاریخ تجزیۀ ایران (دفتر یکم : تلاش نافرجام برای تجزیۀ آذربایجان)، نوشتۀ دکتر هوشنگ طالع

۵ مسکو، زمستان سرد ۱۳۲۴ ، نوشتۀ دکتر هوشنگ طالع

۶. آذربایجان کجاست ؟ ، نوشتۀ دکتر جلال متینی

۷. تاریخ آذربایجان یا آتورپاتگان در آینۀ زمان، نوشتۀ نادر پیمایی

۸. آذربایجان از کهن‌ترین ایام تا امروز، نوشتۀ دکتر عنایت‌الله رضا (عضو سابق کمیتۀ‌ رهبری سازمان جوانان حزب توده)

۹. آذربایجان واران، نوشتۀ دکتر عنایت‌الله رضا

۱۰. اران، نه آذربایجان . ترک زبان، نه ترک، نوشتۀ کیکاووس هومان

با توجه به مطالب کتاب های بالا، موضوع تازه و حائز اهمیتی دربارۀ فراز و فرود فرقۀ دموکرات آذربایجان در کتاب جمیل حسنلی دیده نمی‌شود که مورد نقد قرار گیرد، جز یک مورد به شرح زیر :

آقای جمیل حسنلی، مدعی شده‌اند که «جنبش ملی آذربایجان خودجوش بود» ؟!

آقای حسنلی!

من و همۀ‌ افراد هم‌سال من به ‌خوبی به یاد داریم که چند روز قبل از ۲۱ آذر سال ،۱۳۲۴ کامیون‌های ارتش شوروی انواع تفنگ‌ها و اسلحه‌ها را به روستاها حمل کرده و در مواردی حتا با زور تهدید از روستانشینان می‌خواستند که مسلح شده و تحت سرکردگی افرادی که تعیین شده بودند (مهاجرین و عوامل شوروی) به پادگان‌های نظامی و پاسگاه‌های ژاندارمری و کلانتری‌ها حمله‌ور بشوند. آیا این است معنی جنبش ملی خودجوش ؟

آقای حسنلی!

روزی که به اصطلاح جنبش ملی خودجوش برپا شد، ما دیدیم آن بستنی فروش یا آن بقال سرکوچه و یا مرغ و خروس فروش دوره‌گرد که همان مهاجرین عامل شوروی بودند، با به‌ تن کردن لباس، به‌ فرم لباس افسران شوروی و با نصب مدال و نشان و درجه سرگردی و یا سرهنگی ! یکی رییس شهربانی و دیگری رییس ژاندارمری و آن دیگر فرماندۀ پادگان شدند !

آقای حسنلی دربارۀ اعضای فرقۀ دموکرات چنین می‌نویسد: « فرقۀ دموکرات آذربایجان که تبلور آرمان‌های آزادی خواهانۀ ملی خلق بود، راه پرتشنجی را پیمود. تشکیل این حزب بر اساس خواست‌های ملی و نه صنفی، حادثۀ مترقیانه به حساب می‌آید. هزاران فرد میهن دوست و صادق آذربایجانی سرنوشت خود را با فرقۀ دموکرات آذربایجان گره زده زدند. در رهبری این حزب اشخاص بسیار کاردان و مومن گرد آمده بودند».

آقای حسنلی!

به استناد نوشتۀ آقای دکتر جهانشاه‌لو افشار که خود از نوجوانی عضو گروه کمونیستی موسوم به ۵۳ نفر و سپس عضو فعال حزب توده و سرانجام معاون اول پیشه‌وری بوده ، در کادر رهبری فرقۀ دموکرات به ‌جز چند نفر آدم سالم و صالح ولی فریب خورده، بقیه عبارت بودند از افراد ماجراجو، دزد، ناصالح که بیش‌ترشان را افراد مهاجر و دست‌نشاندگان شوروی تشکیل می‌دادند؛ از قبیل :

۱. سلا‌م ‌الله جاوید جزء افراد ستون پنجم شوروی (مهاجر) به ایران آمده، با این‌که عنوان دکتر دامپزشک داشت، ولی هیچ‌گاه در این رشته کار نکرده بود. او در دورۀ سلطنت رضاشاه دستگیر و مدتی زندانی و سپس به کاشان تبعید شده بود. ظاهرا با قول همکاری با شهربانی آزاد و پس از شهریور ۱۳۲۰ با حزب توده شروع به همکاری کرده و در سال ۱۳۲۴ به سمت وزیر کشور حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان منصوب شد و در ظرف یک سال با تصاحب و مصادرۀ اموال مردم و فروش سهمیۀ چای و قند و شکر آذربایجان در بازار تهران و فروش اسلحه با همدستی کاویانی به کردها، مبالغ زیادی دزدی کرد .

۲. جعفر کاویانی هم که جزء مهاجرین مثل جاوید دستگیر و مدتی زندانی بوده، ظاهرا با قول همکاری با شهربانی آزاد و دارای شغل کارگر نانوایی بوده است. با تشکیل حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان به سمت وزیر جنگ انتخاب شد. کاویانی یک آدم بی‌سواد و فریب‌کار بوده، که در دورۀ یکسالۀ حکومت فرقه دست به دزدی و سوء استفاده‌های زیادی زد .

۳. محمد بی‌ریا هم که جزء مهاجرین به ایران آمده و قبل از تشکیل حکومت دموکرات آذربایجان به شغل گرداندن چرخ فلک و خواندن تصنیف در باغ ملی تبریز مشغول بود، در حکومت فرقۀ دموکرات به سمت وزیر فرهنگ منصوب شد .

۴. صادق پادگان که جزء مهاجرین به ایران آمده و در بازار تبریز به شغل دلالی مشغول بود، با تشکیل حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان به سمت رییس دفتر سیاسی و معاون پیشه‌وری منصوب شد .

۵. علی شبستری هم که مثل پادگان در بازار تبریز به شغل دلالی مشغول بود، با تشکیل حکومت فرقۀ دموکرات به سمت رییس مجلس منصوب شد. وی فردی بود بی‌سواد و فریب‌کار و در دزدی‌ها، با جاوید همدست بود .

۶. غلام یحیی دانشیان که جزء مهاجرین و یکی از سرسپردگان شوروی محسوب می‌شد، در باکو کارگر کارخانه‌ بود. او بعد از آمدن به ایران در دهات با شغل دستفروش دوره‌گرد گذران می‌کرد. با تشکیل حکومت فرقۀ دموکرات دانشیان به سمت معاون وزارت جنگ و فرماندۀ نیروی فداییان منصوب شد و در ظرف یک سال از هیچ‌گونه کشتار و تاراج کوتاهی نکرد .

آقای جمیل حسنلی!

این چند نفر که به‌عنوان نمونه از آنها نام برده شد، رهبران و گردانندگان حکومت به اصطلاح ملی و جنبش خودجوش فرقۀ دموکرات آذربایجان بودند که شما دربارۀ آن نوشته‌اید، «رهبری این جنبش اشخاص بسیار کاردان و مومن گردآمده بودند!».

آقای حسنلی برای تبرئۀ حکومت به اصطلاح ملی و جنبش خودجوش فرقۀ دموکرات از هرگونه خطا و بی‌راهه روی، به اصطلاح کاسه کوزه را بر سر سیاست غلط و توسعه طلبانۀ اتحادجماهیر شوروی شکسته و چنین اظهارنظر فرموده‌ :

«آذربایجان در اولین فرصت، مبارزه در راه به ‌دست آوردن حقوق ملی خود را آغاز کرد. در سال‌های جنگ دوم جهانی در آذربایجان خارج از وابستگی به نیات اتحاد جماهیر شوروی، یک جنبش ملی با بیدارشدن احساسات آزادی خواهانۀ ملی و با برخورداری از پایگاه گستردۀ اجتماعی آغاز شده ‌بود. لکن وابستگی این فرقه به مسکو، خواه‌ ناخواه آن ‌را به آلت دست اتحاد جماهیر شوروی توسعه طلب مبدل کرد و قربانی سیاست حیله‌گرانۀ شوروی شد».

آقای حسنلی !

تمام نوشته‌های شما با ذکر اسناد، حاکی از نه تنها دخالت بلکه زعامت دولت شوروی است. آیا انتظار داشتید حکومتی که به‌وسیلۀ یک دولت بیگانه به‌عنوان آلت دست برپا شده، وابسته و فرمانبردار آن دولت نباشد ؟! .

و اما آقای حسنلی!

شما یا به جهت بی‌اطلاعی و یا به جهت منظور سیاسی و تبلیغ اندیشه‌های تجزیه‌طلبانه، دم از حکومت ملی و مردمی می‌زنید. شاید یک توضیح مختصر شما را از این بیهوده گفتن‌ها و نوشتن‌ها بازدارد !

در پژوهش های تاریخی تعداد نفوس آذربایجان در زمان برپایی حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان را پنج میلیون نفر ذکر کرده‌اند. اگر از این پنج میلیون نفر فقط یک درصد واقعا طرفدار حکومت فرقۀ دموکرات بود، شمار این عده بالغ بر پنجاه هزار نفر می‌شد.از این پنجاه هزار نفر فدایی و جان‌باز اگر بیست هزار نفر تحت سلاح بود، به ‌طور حتم، از پس هشت هزار نفر نیروی نظامی اعزام شده به آذربایجان با تجهیزات ناقص و در آن زمستان سرد و پربرف به‌ خوبی برمی‌آمد. ولی دیدیم که به مجرد حرکت نیروی ارتش، مردم آذربایجان اسلحه به دست گرفتند و سه روز قبل از رسیدن نیروی اعزامی، حکومت دست نشاندۀ بیگانه را سرنگون کردند و بیش‌تر سران مخصوصا مهاجرین و عوامل بیگانه را کشتند. این به این معنی است که ، مردمی که در برپایی حکومت به اصطلاح ملی و مردمی فرقۀ دموکرات هیچ‌گونه دخالتی نداشتند، در براندازی آن صد درصد دخالت داشتند .

نقد مربوط به بند (ب) :

آقای حسنلی مدعی است که، دو منطقۀ جمهوری آذربایجان (اران سابق) و آذربایجان ایران، همیشه با هم و یکپارچه و از هر لحاظ دارای سوابق تاریخی مشترکی بوده و هستند؛ پس از جنگ‌های ایران و روس ( ۱۸۱۳ ـ ۱۸۲۸ میلادی ) آذربایجان به دو بخش تقسیم شده و بخش شمال رود ارس را دولت تزاری روسیه و بخش جنوب رود ارس را دولت ایران تصاحب کرده است. آقای حسنلی با طرح چنین مطلبی، درصدد اثبات سه ادعای بی مبنا و دلیل به شرح زیر است :

۱. دو منطقۀ آذربایجان سابقا یک کشور بوده که در اوائل قرن نوزده بین ایران و روس تقسیم شده !

پاسخ : با مراجعه به نقشه‌های جغرافی و اسناد تاریحی در هیچ نقشه و سند تاریخی دیده نمی‌شود که آذربایجان به صورت مستقل و جدا از محدودۀ ایران باشد. بنا به شهادت تاریخ و نقشه‌ها و اسناد تاریخی، آذربایجان از بدو تشکیل دولت ماد و سپس هخامنشی همیشه جزء ایران بوده است .

۲.شمال رودخانۀ ارس ، جمهوری آذربایجان نام دارد.

پاسخ: منطقۀ شمالرود ارس  که بعد از سال ۱۹۲۱ به نام جمهوری آذربایجان خوانده شده، در گذشته به نام آلبانیا، اران، خانات قفقازیه خوانده می‌شده، و هیچگاه با آذربایجان (استان آذربایجان ایران ) یکپارچه نبوده بلکه قفقاز و در این راستا منطقۀ آران نیز بخشی از خاک ایران محسوب می‌شد.

۳- آقای جمیل حسنلی برای اشاعۀ تجزیه‌ طلبی و آماده‌سازی موقعیت برای جداشدن آذربایجان از ایران و پیوستن به جمهوری آذربایجان، در صفحات ۱۰ و ۱۱ دربارۀ علل و انگیزۀ‌ برپایی فرقۀ دموکرات و قیام آذربایجان چنین می‌نویسد: « مناسبات تحقیرآمیز با آذربایجان، زدودن زبان، آموزش و فرهنگ آن، ویرانی شهرهایش، غارت ثروتش، به حیثیت ملی ترک‌های اذربایجانی خدشه وارد می‌کند.»

پاسخ :

آقای حسنلی!

بنا به تحقیق عدۀ زیادی از زبان‌شناسان و محققین ایرانی و غیرایرانی، زبان باستان مردم خطۀ آذربایجان اول زبان مادی و سپس پهلوی آذری بوده که یکی از شاخه‌های زبان پارسی است. بعد از سدۀ دهم میلادی و آمدن اقوام ترک به ایران و سکونت و حکومت چندین قرن آن اقوام، زبان ترکی در این استان رایج شده است. آیا شما یک نفر آذربایجانی را می‌توانید نشان بدهید که به علت ممانعت از تکلم به زبان مادری اش نتواند ترکی حرف بزند؟ آیا یک نفر آذربایجانی باسواد را می‌شناسید که نتواند به ترکی بخواند و بنویسد؟ زبان فارسی را که قرن‌ها است بین اقوام مختلف ایرانی به‌عنوان زبان ملی و همگانی پذیرفته شده، به‌ قول شما تجزیه طلب‌ها که زبان فارسی را یک زبان تحمیلی می‌دانید، آیا در قرن‌های گذشته، زبان فارسی به صدها نویسنده و ادیب و شاعر آذربایجانی، همچون خاقانی شروانی ، نظامی گنجه‌ای، ابومنصور عضدی (قطران تبریزی)، منیژه گنجوی (مهستی)، افضل‌الدین خاقانی، مجیر بیلقانی، نظام‌الدین نظامی، همام‌الدین علایی (همام تبریزی)، سعدالدین محمود (شیخ شبستری)، رکن‌الدین (اوحدی مراغه‌ای)، حمدالله مستوفی، طرزی افشار ارومی، میرزافتح‌علی آخوندزاده، محمدعلی صائب (صائب تبریزی)، عبدالرحیم طالب‌اف، میرزا صادق ( ادیب الممالک)، میرزا علی‌اکبر صابر، ایرج میرزا، عارف قزوینی، احمد کسروی، پروین اعتصامی، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) و… تحمیل شده بود که این سخنوران و شاعران و نویسندگان آثار خود را به فارسی نوشته‌اند ؟!.

آقای حسنلی !

چنا‌نچه بدون تعصب، برای کسب اطلاعات کامل و درست، به کتاب‌های تاریخ رجوع بفرمایید، ملاحظه خواهید کرد که آذربایجانی همیشه در قالب ایران در تمام امور با تمام ملت ایران نه تنها در مقام‌های برابر، بلکه برتر قرار داشته و آذربایجان یکی از استان‌های آباد و شهر تبریز، نه تنها از لحاظ وسعت و جمعیت و رونق صنعتی و تجاری در ردیف شهرهای درجه یک ایران قرارداشته، بلکه به لحاظ اهمیت، ولی‌عهدنشین بوده و با رسیدن ولی‌عهد به پادشاهی اکثر مقامات دولتی و درباری و لشکری در دست آذربایجانی‌ها بوده است. پس این نوحه‌سرایی و اشک تمساح‌ ریختن‌ شما بدون تردید از روی غرض و نظر است، نه تاریح نویسی و حقیقت‌گویی! برای اثبات گفتار مغرضانۀ شما با ذکر جمله‌ای از نوشته شما و پاسخ به آن، نوشتۀ خود را به پایان می‌برم :

نوشته‌اید : «اهالی آذربایجان نه تنها به مقامات بالای دولتی راه نمی‌یابند بلکه از رسیدن به مناصب متوسط و کوچک نیز محرومند. این وضع شامل ارتش نیز می‌شود. در هیئت فرماندهی ارتش به ندرت می‌توان یک آذربایجانی یافت.»

آقای جمیل حسنلی!

برای یک مدعی معلمی و تاریخ‌نویسی، شرم‌آور است که تا این حد دست به جعل و تحریف و دروغگویی بزند. متاسفانه حافظۀ من یاری نمی‌دهد که اسامی صدها امیر، وکیل، سناتور، وزیر، نخست‌وزیر، استاندار، سفیر و استاد دانشگاه، بازرگان، کارخانه‌دار، بانک‌دار و … آذربایجانی را که که در پیش یا هم‌زمان با غائلۀ آذربایجان و پس از آن، دارای بالاترین مقامات کشوری و لشکری بودند، به یاد بیاورم، بنابراین به ذکر چند نام اکتفا می‌کنم :

مقامات کشوری :

۱.حشمت‌الدوله والاتبار (مشاور رضا شاه و محمدرضا شاه) ۲. محمود جم (وزیر، نخست وزیر، وزیر دربار، سناتور) ۳. حسن تقی‌زاده (نمایندۀ مجلس، وزیر، سفیر، رییس مجلس سنا) ۴. ابراهیم حکیمی (وزیر، نخست وزیر)۵. محمد ساعد، ( وزیر، سفیر، نخست وزیر، سناتور) ۶. علی سهیلی ( وزیر، سفیر، نخست وزیر) ۷. مرتضی قلی بیات ( وزیر، سفیر، استاندار، نخست وزیر) و ده‌ها نفر دیگر.

مقامات لشکری :

۱. ارتشبد فریدون جم (رییس ستاد ارتش، سفیر) ۲. ارتشبد عباس قره‌باغی (رییس ستاد ارتش، وزیر) ۳. ارتشبد جعفر شفقت ( فرماندۀ ارتش یکم، استاندار، وزیر) ۴. دریادار فرج‌الله رسایی ( فرماندۀ نیروی دریایی، سناتور) ۵. ارتشبد سعید اعزازی ( جانشین فرماندۀ نیروی هوایی) ۶. دریاسالار کمال حبیب‌اللهی ( فرماندۀ نیروی دریایی، وزیر) ۷. سپهبد محسن مبصر ( رییس شهربانی) ۸. سپهبد صمد صمدیان پور ( رییس شهربانی) ۹. سپهبد حسن کهنمویی ( معاون شهربانی) ۱۰. سپهبد کریم وراهرام (فرماندۀ سپاه، استاندار، سناتور) ۱۱. سپهبد خلیل بخشی‌آذر ( رییس ادارۀ پنجم ستاد ارتش) ۱۲. سپهبد رضا طباطبایی ( رییس ادارۀ بازرسی مالی ارتش) و صدها امیر در درجات و مقامات بالا و حساس ارتشی.

آقای جمیل حسنلی چگونه با گستاخی می‌نویسید:

«اهالی آذربایجان نه تنها به مقامات بالای دولتی راه نمی‌یابند، بلکه از رسیدن به مناصب متوسط و کوچک نیز محرومند، این وضع شامل ارتش نیز می‌شود، در هیات فرماندهی ارتش به ندرت می‌توان یک آذربایجانی یافت.»

آقای جمیل حسنلی با توجه به اسامی افراد آذربایجانی به‌شرح بالا که دارای بالاترین مقامات کشوری و لشکری بوده اند، آیا از نوشتۀ دروغ خود احساس شرم نمی‌کنید؟!.

همچنین به آگاهی‌تان می‌رسانم که مادر و همسر رضاشاه و همچنین مادر و همسر محمدرضاشاه آذربایجانی تبار بودند.

آقای جمیل حسنلی !

 به شما توصیه می کنم، حالا که بعد از یک‌ قرن از زیر چکمۀ‌ تزارها و بعد از هفتاد سال از زیر سلطۀ کمونیست‌ها خلاص شده‌اید، به عوض دلسوزی و اشک‌ریزی و تاریخ نویسی برای ما آذربایجانی‌ها، با مطالعۀ بیش‌تر و کسب اطلاعات لازم، دربارۀ مردم ستم‌کشیده و محروم جمهوری آذربایجان قلمفرسایی بفرمایید.

برگرفته از : پایگاه ایران بوم

نظر شما