۳۰ - مرداد - ۱۴۰۲
نوشتۀ احسان هوشمند



به دعوت حزب اتحاد ملت ایران، شاخۀ تبریز برای سخنرانی درباره مباحث مربوط به تیره‌ها و اقوام ایرانی عازم این شهر عزیزتر از جان ایران‌مان شدم. در بلیت خریداری‌شدۀ هواپیما، ساعت پرواز ۲۰:۵۵ اعلام شده بود. پیش از ظهر شرکت هواپیمایی مربوطه با ارسال پیامکی خبر می‌دهد، پرواز با دو‌ساعت‌ و ۳۰ دقیقه تأخیر یعنی در ساعت ۲۳:۲۵ انجام می‌شود. کل برنامه‌های شبانۀ حضور در تبریز به هم می‌خورد. چاره‌ای نیست و کاری نمی‌شود کرد. عازم فرودگاه می‌شوم و ساعتی قبل از پرواز کارت پرواز می‌گیرم. بنا بر اعلام ساعت جدید پرواز دوستان در تبریز منتظر ورودم در ساعت حدود ۱۲:۳۰ نیمه‌ شب هستند؛ اما ساعت از ۲۳:۳۰ هم رد می‌شود؛ ولی خبری از اعلام پرواز نیست. نیم‌ساعتی تحمل می‌کنم و سپس با مسئولان اطلاعات پرواز گفت‌وگو می‌کنم که چرا دوباره تأخیر؟ مگر قرار نبود پرواز با دو‌ساعت‌ و نیم تأخیر انجام شود. اعلام می‌کنند که مشکلی بروز کرده است. صبر کنیم، هواپیما در حال رسیدن به تهران است. دوباره شکیبایی می‌کنم و همراه چند ده مسافر منتظر می‌مانیم. عقربه‌های ساعت به ۱۲:۳۰ می‌رسد؛ سپس به یک بامداد نزدیک می‌شود؛ اما هنوز خبری نیست تا اینکه گروهی از مسافران دم درِ سوار‌شدن به اتوبوس تجمع می‌کنند، بی‌آنکه بلندگوی سالن پرواز را خبر داده باشد و به‌تدریج در حدود ساعت یک نیمه‌شب کارت پرواز مسافران بازبینی و اجازه سوار‌شدن به هواپیما صادر می‌شود. تلفنی از دوستان منتظر در تبریز پوزش می‌خواهم و قرار دیدارمان را به صبح فردا موکول می‌کنم. این دوستان ساعت‌ها منتظر بوده‌اند. همچنان خبری از اعلام بلندگوی سالن نیست. گروهی در سالن خوابیده‌اند. یکی شروع به بیدارکردن مسافران می‌کند که از پرواز جا نمانند. کسی گویا حاضر نیست به مسافران خبر دهد! پس از نیم ساعت هواپیما از زمین بلند می شود، بی‌آنکه کسی از مسئولان فرودگاه برای این‌همه تأخیر توضیحی دهد یا پوزشی اعلام شود. گروهی از مسافران می‌گویند چون با پرواز از جای دیگری مانند عسلویه به تهران آمده‌اند، حدود شش ساعت در فرودگاه مهرآباد منتظر مانده‌اند. برخی مسافران کسالت و بیماری دارند، گروهی نیز پا به سن گذاشته و در دورۀ پیری هستند؛ اما کسی برای این افراد توضیحی ارائه نمی‌دهد و خدماتی هم ارائه نمی‌شود. همچنان که کسانی دیگر در فرودگاه تبریز ساعت‌های متمادی منتظر ورود عزیزان‌شان هستند. کسی از احوال آنان خبر ندارد !

در آغاز پرواز، میهماندار ضمن اعلام اطلاعات پرواز و مطالب رسمی از پیش آماده‌شدۀ همیشگی برای حجاب بانوان نیز تذکری بیان می‌کند و پس از حدود ۵۰ دقیقه به سمت تبریز به مقصد، یعنی فرودگاه تبریز، نزدیک می‌شویم. یکباره هواپیما با تکانه‌های بسیار شدیدی روبه‌رو می‌شود. هر لحظه بر تعداد تکانه‌ها افزوده و گروه زیادی از مسافران ا‌زجمله بانوان و کودکان با وحشت با فریاد و حتی جیغ واکنش نشان می‌دهند؛ اما از توضیحات کادر پرواز خبری نیست.

گویا کسی توجهی به نیاز به آرامش بیماران و سالخوردگان و دیگر مسافران ندارد. با توضیح کوتاهی از طرف خدمۀ پرواز احتمالا آرامش یا دست‌کم اعتمادی در مسافران ایجاد می‌شد. تکان‌های شدید هواپیما ادامه دارد؛ به گونه‌ای که احساس می‌شود با هر تکان شدید هواپیما به بالا و پایین می‌پرد. بغل‌دستی‌ام که گویا سابقۀ زیادی در پرواز دارد، ابتدا شوخی می‌کند و می‌گوید این وضع ناشی از چاله‌های هوایی است؛ اما استمرار تکان‌های هواپیما او را هم نگران می‌کند و به‌تدریج می‌گوید ترسیده است. تکان‌ها غیرعادی است. باز از توضیح خبری نیست. در هر جابه‌جایی حال مسافران هم بدتر می‌شود؛ اما باز کسی توضیحی اعلام نمی‌کند و فریاد و جیغ‌ها ادامه دارد. دقایقی می‌گذرد و به‌تدریج از تکان هواپیما کاسته می‌شود. در فرودگاه تبریز به مقصد می‌رسیم. در هنگام پیاده‌شدن ضمن تشکر از زحمات خدمۀپرواز گلایه می‌کنم که چرا از طریق سیستم صوتی داخل هواپیما برای آرام‌کردن مسافران به‌ویژه کودکان و چند بیمار داخل هواپیما توضیحی داده نشد؛ اما پاسخی نمی‌شنوم. گویی سنت عدم پاسخگویی بخشی از روال عادی کارهاست. مگر پاسخگویی یک روال و سنت است که خدمۀ پرواز یا مسئولان تأخیر چندساعتۀ پرواز پاسخگو باشند.

برگرفته از : روزنامۀ شرق، ۲۵ تیر ۱۴۰۲(با ویرایش)

نظر شما