۱ - فروردین - ۱۳۹۵
نوشته ی : وحید دستگردی


از دیباچه ی این دفتر با‌ چشم‌ دانش‌ چنین می‌خوانیم : « جشن‌ بزرگ نـوروز به دستیاری فـکر  جمشید ایران افروز  گردید و  در  آغاز میمون و نخست مبارکش‌ جمشید  جم  ، جهانیان را به رسم خاص‌ ، صلای عام به بارگاه درداد. هـنگامی‌ که شاهان جهان و سالاران هفت‌ اقلیم در‌ برابر اورنگ کیان دست ‌به کش‌ ، برای‌ تعظیم ایستاده و آن‌ خداوندگار زمـین بر سریر آسمان پایـه نـشسته بود ، همه دیدند و جهان ‌را هنوز در خاطر است که پیش تابش افسر عظمت و جهانبانی جمشید ، تابش خورشید چنان پست و بی‌مقدار‌ بود که یک شمع نیم‌مرده‌ در پیشگاه آفتاب نودمیده . »

در قسمت سیاه این دفتر از فصول زشـتی و  نحوست نیز چنین می‌خوانیم : « زشت‌ترین روزها از عمر این جشن زیبا آن‌روز بود که ضحاک ماردوش بر‌ گنج‌ اورنگ  جهانبانی ایران  مارمانند چنبر زد. آن‌روز بود که اسکندر یونانی کتابخانه ی هوشنگی استخر را آتشکده ، و آتشکده‌ها را از خون فرزندان کـیان خـاموش کرد . آن روز بود که شاهان اشکانیان از چشم ایران جای‌ اشک‌ خون‌ فرو ریختند. و بسا روزهای دیگر که جشن جها‌ندیده ی نوروز همه را با دیده ی حسرت نگریسته و از چشم ابر فروردین به جای‌ سرشک باران در کوه و بیابان خون گریسته . »

تابلویی از خط - نقاشی که هنرمند آفریننده ی آن شادباش نوروزی « هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز » را دستمایه ی آفرینش این تابلو قرار داده است .

تابلویی از خط – نقاشی که هنرمند آفریننده ی آن شادباش نوروزی « هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز » را دستمایه ی آفرینش این تابلو قرار داده است .

در قـسمت سـفید‌ و روشن این دفتر از فصول سعادت و خطوط برجسته نیز چنین می خوانیم : « بهترین ایام کامیابی از عمر جشن نوروز آن روز بود که سپاه‌انگیزی کاوه سپاهانی در سایه ی همای پرچم درفش کاویانی فریدون را‌ از‌ پایه‌ کوه به اورنگ عرش پایه نـشانید‌ و ضـحاک‌ را‌ از تخت به تخته بربسته ، ماردوشان را سر کوفته  به خاک و خون کشانید . آن‌روز بود که اردشیر بابکان استخر ویران‌ را آباد و آتشکده ی دلها را‌ فروزان‌ و گریه ی حسرت اشک و اردوان را به خنده‌ ی شادی مبدل‌ کرد. و‌ بالاخره آن روز بود کـه نـادرشاه افـشار در دشت‌ و بیابان با وقار کوه و بـلندی آسـمان ، بـار دیگر سریر و افسر‌ کیان‌ را‌ زندگی‌ و زینت بخشید . »

 در خاتمه ی این دفتر کلک دبیر روزگار چنین‌ رقم کرده : « بزرگان آن قوم و دودمان که بهترین روز اعتدال سـال را به اسم نـوروز جشن بزرگ خویش برگزیده و پیرامون وی‌ نیز‌ جشن‌های‌ کوچکی‌ بـه نـام « گهنبار» یا « کاهنبار» اختیار کرده‌اند . »

 آری ، چنانچه حکیم منوچهری در یکی از قصاید بهاریه ی‌ خود اشارت‌ فرموده ، جشن نوروز سپهسالاری است نامدار که با لشکر زمستان به عزم کار و زار بـرخاسته، و « جشن سـده » یا « دهقان آیـین » که‌ پنجاه‌ روز‌ و قبل از نوروز در همه‌ جا با زبان آتشین مقدم این جـشن‌ را‌ نوید‌ می‌دهد، به منزله ی طلایه‌ نوروز است و دوازده جشن گهنبار دیگر که از دوم نوروز تا سیزده‌ پی‌درپی‌ فرا‌ می رسند و به مناسبت بروج دوازده‌گانه بـرقرار شده و هـریک بـه اسم برجی موسم هستند، لشکریان نوروز‌ به شمار می‌آیند .

 خوان هفت‌سین که هنوز هم در خانه ی فـرزندان جـمشید هنگام‌ تحویل خورشید گسترده می‌شود، تحفه‌ و تبریکی‌ است که فرزندان‌ چهار مادر سفلا به پیشگاه هفت پدر علوی عرضه داشـته، تـأثیر سـعادت‌ و خرمی‌ و بهروزی از آن پاداش می‌طلبند . هفت‌سین به عدد هفت ستاره سیاره وضع‌ شده و هریک سین‌ با یک‌ ستاره‌  خـالی از مـناسبت نـیست و این تحفه ی هفت‌سین را هفت‌ سین دیگر همواره پاداش و انعام‌ فرا‌ رسیده و می رسد . ولی هفت‌سین تحفه ی خاکیان هرسال و زمـان به یک نـوع و نسق‌ چیده‌شده‌ و هفت‌سین پاداش افلاکیان به اختلاف زمان مختلف‌ بوده است . این خلاف از حیث خوبی و بدی یا سعادت و نحوست‌ به حدی‌ بـزرگ‌ و سـهمگین است که خوب و سعد را « هفت‌سین‌ یزدان » ، و بد و نحس‌ را « هفت‌سین اهرمن » نامیده‌اند .

اینک ما هر سه هفت‌سین را ذیـلا نـام بـرده و فهم درجه ی‌ اختلاف را به میزان‌ هوش‌ و فکرت قارئین( خوانندگان ) واگذار می‌نمائیم :

sofre-hafsin-2

هفت سین ، تحفه ی فرزندان جمشید

 ۱.سیب

۲.سبزه

۳.سیر

۴.سرکه

۵.سنجد

۶.سرمه

۷.سمنو

هفت‌سین یزدان 

۱.سپهبد

۲.سالار

۳.سرهنگ

۴.سلحشور

۵.سخن‌سنج

۶.سپاهی

۷.سفته کاسه

هفت‌سین اهریمن

۱.سالوس

۲.سایه‌پرور

۳.سفته‌گوش

۴.سیاه‌پستان‌

۵.سعتری

۶.سرابیلی

۷.سکسار

جشن بزرگ‌ نوروز هم پیـر اسـت و هم جوان : هم‌ جشن‌ است‌ و هم خطابه‌خوان و هرسال فراز کرسی خطابه‌ با‌ زبان‌ اندرزخوان چنین مـی‌سراید :

« ای فـرزندان ایـران که از پدران کار و خداوندان کوشش در جهان‌ یادگار‌ هستید ! این‌سان که شما تن‌ پروری و کاهلی‌ و بیکارگی‌ و بیچارگی‌ را خوی و عـادت و طـبیعت‌ ثانوی‌ خود‌ قرار داده‌اید ، ناگزیر در قسمت سیاه دفتر یادداشت من‌ به فرزندان ناخلف و پسران‌ بـی‌نشان‌ از پدر نـامبردار مـی شوید و در آینده‌ نیز طعن و تیر‌ شماتت‌ اخلاف خود را هدف خواهید‌ گشت .

ای فرزندان ایران ! نیاکان کوششکار شـما بـه چهار صـنف‌ منقسم می شدند :

 ۱.« کاتوزیان » یا « اثوریان » و حرفت آنان خداشناسی و راهبری‌ و حکمت‌اندوزی و صنعت‌آموزی بود .

 ۲.« نیساریان » یا « ارتیشتاران » و شغل‌ ایشان‌ سپاهیگری‌ و رزم‌آزمایی و حفظ‌ وطن‌ و جـهانگیری بود .

 ۳.« اهنوخشی » یا « هوتخشان » و کـار‌ آنان‌ پیشه‌وری و صنعت و بازرگانی و تجارت بود .

 ۴.« نسودیان » یا « استریوشان » و عمل آنها دهقنت ( دهقانی = کشاورزی)  و شبانی‌ بود.

ای فرزندان ایران‌ که‌ اکنون به صد قسم بیکار و هـزار‌ صـنف‌ بیچاره‌ منقسم‌ شده ، طوق‌ فرمان‌ بندگان‌ دیرینه را حلقه ی گوش‌ و زیب گردن خداوندی پیشینه سـاخته‌اید ! مادام کـه از صفوف بیچارگان‌ و صنوف بیکارگان پیوند نبرید و بـه صفوف‌ چـهارگانه‌ ی کـار و کوششگران‌ نپیوندید ، آزادی از‌ زندان‌ بندگی‌ و از‌ سر گرفتن اسـتقلال‌ و خـداوندی‌ برای شما محال است .

 ای فرزندان ایران! من که جشن بزرگ نوروز به حساب‌ اندرم بر کوشش کاری و خـداوندگاری‌ پدران ،‌ و نیاکان شما برهان‌ قاطع هستم و هـم بـر‌ این‌ دعـوی‌ ، ای‌  بـسا‌  گواه‌  که چون عاشق صادق‌ در آسـتین دارم . زیرا در مـیان تمام اعیاد و جشنهای اقوام و ملل دنیا تنها منم که در عالم ، آبادی‌آرا و خرابی‌پیرا هستم .

به سعی مـن دانـه از‌ زمین می روید؛ به عمل من بر از شاخ و گـل از گلزار و سبزه از مرغزار سـر مـی زند؛ به کار من چشمه از کوهسار می‌جوشد؛ به کردار من کـودک نـهال از پستان دایه ابر بهار شیر می نوشد؛ به شغل من ابر‌ گریان‌ و غنچه خندان می گردد؛ به زحمت من فـاخته و بـلبل نفس راحت کشیده ، زندخوانی آغـاز می کنند، به کوشش مـن حـبه سنبله و سنبله خـرمن می شود .

پس بـه حکم سنخیت پدران و نیاکان شما کـه مـن جشن‌ بزرگ‌ برگزیده ی‌ آنانم ، خداوندان کار و کوشش و آبادکننده ی جهان و تربیت‌دهنده ی صنوف انسان بوده‌اند .انصاف می خواهم ؛ آیـا شـما یادگار همان پدران و نواده ی همان نیاکان و درخور‌ دارایی این‌ جـشن برگزیده ی بـزرگ هستید ؟

این اسـت‌ خـطابه‌ ی اندرزآمیز جشن بزرگ نـوروز که همه ساله‌ به زبان خاموشی با فرزندان ایران باز گفته و می گوید و خواهد گفت .

مگر پاسخ همین خطابه بـود کـه گوشیاران‌ ایران‌ و شعرای شیرین‌ زبان در‌ مقام‌ سـتایش و سـپاس نـوروز چـون بـلبل با هزار گـونه‌ داستان داد نـغمه‌سرایی داده‌اند. و اینک ما به نام سپاس عید نوروز نمونه ای از آن نغمات دلکش را ذیلا آوازه‌ساز طبع و نشر می‌نماییم .

برگرفته از:« مجله ی ارمغان » ، فروردین ۱۳۰۰، شماره ی ۱۱، ص ۱ تا ۷ .

برگرفته از : پایگاه ایران بوم ( با ویرایش )

نظر شما