۲۱ - اسفند - ۱۳۹۴
( سخنرانی دکتر حسین دهشیار در موسسه ی تحقیق و ترجمه ی هور )


دکتر حسین دهشیار

دکتر حسین دهشیار

اشاره :

در روز دوشنبه مورخ ۱۷ اسفند ماه ۱۳۹۴،آخرین جلسه از سخنرانی های ماهانه موسسه ی هور در سال ۱۳۹۴، با عنوان « تحلیل مسایل روز منطقه ای و پیامد های آن» برگزار گردید . سخنران مهمان در این جلسه دکتر حسین دهشیار،استاد دانشگاه علامه طباطبایی بود که در باره ی مسایل روز منطقه ای و پیامد های رویارویی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در خاورمیانه به سخنرانی پرداخت. گزارش زیر توسط خبرنگار « خبرگزاری شفقنا » تهیه شده است.

شفقنا– حسین دهشیار، استاد دانشگاه علامه طباطبایی در سخنرانی خود در «موسسه ی هور» درباره ی قدرت آمریکا و بازیگران اصلی در جهان بیان کرد : « بعد از اینکه نحوه ی توزیع قدرت در دنیا تغییر پیدا کرد و آمریکا توانست قدرت نمایی کند، این کشور در صدد تغییر و شیوه ی زیست در کشورهای دیگر برآمدند و به مرور زمان ، برای اینکه بتوانند شیوه ی زیست خود را به کشورهای دیگر گسترش بدهند، نفوذ و قدرت خود را در کشورهای گوناگون اعمال کردند ؛ بحران های ناشی در جهان به دلیل گسترش نفوذ قدرت های بزرگ در کشورهایی است که از قدرت کمتری برخوردار هستند. »

به گزارش خبرنگار شفقنا، دهشیار در ابتدای سخنرانی خود با نگاه تاریخی به قدرت گیری آمریکا توضیح داد: « اگر بخواهیم حجم توانمندی ها و قدرت آمریکا را در نظر بگیریم ، باید بدانیم وقتی درباره ی این کشور حرف می زنیم  این کشور چه کشوری هست و چقدر قدرت دارد. در آغاز قرن حاضر چند اتفاق رخ داد که سبب تغییر در سیستم بین الملل شد ؛ یعنی جایگاه آمریکا کاملا عوض شد و نحوه ی توزیع قدرت به یکباره به هم ریخت. »

او ادامه داد : « نکته ی قابل اهمیت دیگر این است که پس از این اتفاقات ، آمریکا در جایگاهی قرار گرفت که بسیار «رفیع» است و در مقایسه با دیگر بازیگران بسیار قدرتمندتر و پرنفوذتر است. با این اتفاق ها  ، منطق حذف و دشمنی میان بازیگران قدرتمند از بین رفت. از این به بعد ، بازیگران قدرتمند و تأثیرگذار این نگاه را ندارند که با هم به دشمنی بپردازند. آمریکا، انگلستان، روسیه، چین و فرانسه در حال حاضر پنج قدرت برتر در جهان هستند که هیچ دشمنی با هم ندارند و درصدد حذف یکدیگر نیستند. »

این کارشناس ارشد مسایل بین الملل با اشاره به اینکه بعد از دوستی قدرت های بزرگ با یکدیگر، دغدغه ی جدیدی برای آمریکا ایجاد شد، گفت: « چون قدرت های بزرگ دیگر با هم دشمن نیستند و آمریکا دغدغه ی دفاع از شیوه ی زیست آمریکایی را ندارد (کمونیست ها درصدد تغییر زیست آمریکایی ها بودند) بنابراین به فکر گسترش شیوه ی زیست خود درجهان افتاد. با فهم چند اتفاقی که در آغاز قرن حاضر رخ داده است ، می توانیم بفهمیم نقش آمریکا در منطقه چیست و واکنش های آن را بهتر فهم و درک کنیم .. »

این استاد دانشگاه درباره ی حوزه  ی نفوذ بازیگران قدرتمند عنوان کرد : « از آنجا که قدرت های بزرگ نمی خواهند همدیگر را حذف کنند ،آمریکا هم از حضور دیگر قدرت ها در مناطق مختلف هراسی ندارد. اگر برای روس ها و چینی ها فرصتی برای بهره برداری و حضور در جایی ایجاد شود ، آمریکا با آن مخالفتی نخواهد کرد ؛ چون روس ها یا دیگر قدرت ها را خطر نمی بیند و چون فکر می کند که فرصتی برای آنها ایجاد شده است ، اجازه می دهد تا آنها هم بهره ببرند. امروزه می بینیم که با افزایش نفوذ و قدرت گیری روسیه یا چین، آمریکا با حضور آنها  در برخی کشورها مخالفتی نمی کند . »

 دهشیار افزود :« حالا می فهمیم که چرا آمریکا اینجاست. هر کشوری برای خود حوزه ی امنیتی دارد؛ برای اینکه می خواهد تاثیر جهانی و قدرت داشته باشد  حوزه ی امنیتی خاصی برای خود تعریف می کند. برای همین بود که آمریکایی ها در قرن ۱۹ اولین کاری که کردند آمریکای لاتین را حوزه ی امنیت خود قرار دادند و می بینیم که هیچ کشوری حق نفوذ در این حوزه را ندارد . آمریکایی ها همه ی کشورهایی را که در امریکای لاتین نفوذ داشتند ، بیرون راندند: جنگ سال ۱۸۹۸ میان آمریکا و اسپانیا به این معنا بود که آمریکا اجازه ی قدرت گیری به اسپانیا در این حوزه را نمی دهد. »

این پژوهشگر ارشد مطالعات استراتژیک خاورمیانه، اروپا را حوزه ی نفوذ بعدی آمریکا دانست و گفت : « آمریکا پس از اینکه توانست در آمریکای لاتین را به حوزه ی نفوذ خود تبدیل کند ، خاطر جمع شد  و به سراغ  منطقه ی بعدی رفت تا شیوه ی زیست خود را در آن گسترش و نفوذ دهد. این منطقه ی بعدی اروپا بود. از آنجا که اروپا از نظر صنعتی قلب جهان است و مرکز صنعتی جهان است ، برای آمریکایی ها بسیار قابل اهمیت است. در این منطقه از نظر تکنولوژیک و علمی نیروی انسانی توانمند بسیاری حضور دارد . از طرف دیگر ، اروپا دارای فرهنگی است که در جهان اعتبار و نفوذ خاصی دارد . »

دهشیار ادامه داد : « آمریکایی ها پس از آمریکای لاتین این منطقه را حوزه  ی نفوذ و امنیت خود قرار دادند. پس  از سال ۱۹۱۷آمریکا با چالش بزرگ مانند اتحاد جماهیر  شوروی روبرو شد و این رقابت با شوروی تا فروریختن دیوار برلین و بیرون رفتن ارتش سرخ  از اروپا ادامه پیدا کرد . پس فروریختن دیوار برلین و پیمان  ورشو نشان دهنده ی موفقیت آمریکا در این منطقه بود و آمریکا در اروپا هم نفوذ پیدا کرد . »

این کارشناس ارشد مسایل خاورمیانه درباره ی نفوذ آمریکا در خاورمیانه تصریح کرد : « از سال ۱۹۹۱ به بعد ، با فروپاشی شوروی، آمریکا تلاش می کند تا بر خاورمیانه نیز سلطه پیدا کند . از آنجا که آمریکا رهبر سرمایه داری جهان است پس طبیعی است که بخواهد نفوذ خود را گسترش دهد. این کشور برای اینکه در نفوذ در این منطقه موفق شود ، نیاز دارد تا کمترین هزینه را برای تولید کالا صرف کند؛ با این شیوه سود بیشتری نصیب کشورهای سرمایه دار می شود ،و هرچه بیشتر این سود نصیب آنها شود سطح زندگی و رفاه افزایش پیدا می کند . بنابراین گرایش مردم به آنها بیشتر می شود و سیستم مقبول می افتد . »

این استاد دانشگاه افزود : « خاورمیانه راه های آبی و کلیدی بسیاری به مناطق گوناگون جهان دارد و از منابع انرژی طبیعی بزرگی هم برخوردار است. وجود منابع انسانی هم از دیگر ویژگی های خاص خاورمیانه است. آمریکایی ها معتقدند که منابع انسانی در این منطقه مانع گسترش شیوه ی زیست آمریکایی می شود، پس آنها می خواهند این مانع را رفع کنند . »

 عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، پان عرب ها را مانع نفوذ آمریکا در خاورمیانه دانست و گفت : « اولین مانع در برابر آمریکا تفکرات پان عربی در برابر آمریکاست. پان عربیسم یک محور ارزشی است که در برابر آمریکا ایستادگی می کرد و کشورهای پان عربیست در تعارض مطلق با آمریکا بودند و استعمارستیزی می کردند. پان عربیست ها نخست در مصر به قدرت سیاسی دست پیدا کردند . پس از ناصر در مصر ، قذافی در سال ۱۹۶۹ در لیبی ، حافظ اسد در سال ۱۹۷۰ درسوریه  و حزب بعث ( صدام حسین ) در عراق قدرت را به دست گرفتند. در آن اندیشه ی سیاسی پان عربیسم به سرعت رشد و گسترش پیدا کرد . در این برهه در فرهنگ سیاسی مفهومی پدیدار شد به نام «خیابان های عرب» . به این معنی که در کشورهایی هم که پان عربیست ها به قدرت سیاسی دست پیدا نکرده بودند ، حتی در کشورهایی که طرفدار آمریکا بودند ، پان عربیسم  در میان مردم کوچه و خیابان هواداران بسیاری داشت ؛ در واقع پان عربیسم در خیابان های جهان عرب حضور داشت . »

راهپیمایی مردمان عرب در شورش موسوم به « بهار عربی »

راهپیمایی مردمان عرب در شورش موسوم به « بهار عربی »

در ادامه دهشیار چنین گفت : « از آنجا که پان عرب ها قدرت گرفته بودند ، آمریکا باید با آنها مقابله می کرد. پس می بینیم که چرا حمله به عراق اتفاق افتاد. این حمله در خلا شکل نگرفت بلکه بر اساس یک پیشینه ی ذهنی به روی داد . ضعیف ترین حلقه ی پان عربیسم، صدام حسین بود ؛ او اولین کسی بود که ضدیت با آمریکا را عملیاتی کرد . روزی که ارتش صدام به کویت یورش برد وبه آن پای گذاشت ، در واقع ، عراق با این کار به محدوده ی استراتژیک آمریکا نزدیک شده بود . به همین دلیل هم آمریکا واکنش آمریکا آنی و در لحظه بود . اشتباه استراتژیک صدام این بود که اعلام کرد : آمریکا می خواهد به منطقه نفوذ کند. این به سود آمریکا می بود که صدام اعدام نمی شد . با اعدام او سنی ها در شرایطی قرار گرفتند که ترس در وجود آنها ایجاد شد. اگر صدام زنده می ماند، آمریکایی ها می توانستند از او به عنوان یک مهره استفاده کنند تا در عراق آشتی برقرار کنند . »

این پژوهشگر ارشد مطالعات استراتژیک خاورمیانه درباره ی دلیل اعدام سران کشورهای عرب تاکید کرد : « وقتی پان عربیست ها می دیدند که رهبرشان دار زده می شوند ، این به معنای شکست بزرگترین رهبران پان عربیسم و شکست آن بود . پان عربیست ها به صدام اعتقاد داشتند و او را رهبر قدرتمند خود می دانستند؛ اما هنگامی که در برابر چشم آنها اعدام شد و با انتشار تصاویر اعدام او ،آنها و مردم عرب از نظر روانی تخلیه شدند . پس از کشته شدن صدام هم دیدیم که آمریکا با یورش به لیبی ، « محور مقابله با آمریکا در لیبی » را که سردمدار آن قذافی بود ، نابود کرد . »

پخش صحنه ی اعدام صدام حسین از رسانه ها

پخش صحنه ی اعدام صدام حسین از رسانه ها

دکتر دهشیار در باره ی پیشینه ی قذافی در مبارزه با آمریکا گفت :« قذافی با آمریکا مخالفت هایی می کرد ؛ اما در دوره ی ریاست جمهوری بوش با آمریکا مذاکره و مصالحه کرد . اما قذافی با این کار ، وجاهت خود را در پایگاه های عربی اش از بین برد .پس از مصالحه ی قذافی با آمریکا ، پایگاه قذافی به مرور سست شد و همه دیدیم که قذافی را پس از شکست ،چطور دستگیر و اعدام کردند و با چه فلاکتی او را کشتند . چشم های مردم عرب همه ی این تصاویر را می دید اما هیچ واکنشی نشان نمی دادند. »

این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه « در خاورمیان سوریه کشوری مهم است» ، توضیح داد : « باید ببینیم که چرا سوریه مهم است: سوریه ای که هیچ سودی برای کسی ندارد؛ از منابع زیرزمینی برخوردار نیست. باید به یاد داشت سوریه از این جهت که به اسراییل نزدیک است هم مهم نیست؛ شخص اسد هم شخصیت مهمی نیست ؛ اما اگر اسد بزرگ ( حافظ اسد ) بر مسند قدرت بود ، موضوع فرق می کرد. دلیل اهمیت سوریه این است که سوریه از یک اعتبار برخوردار است؛  و آن هم این است که مرکز گردهمایی گروه ها و تشکیلاتی است که سازنده ی محور مقاومت هستند . بنابراین سوریه مرکز تجمع همه ی گرایش ها و افکار ضد اسراییل و آمریکا است . »

مرگ فجیع قذافی به دست تروریست های متحد آمریکا

مرگ فجیع قذافی به دست تروریست های متحد آمریکا

 این استاد دانشگاه افزود : « بنابراین از دیدگاه آمریکا ،سوریه به عنوان محل تجمع گروه های محور مقاومت باید از بین برود . در چند سال گذشته ،به دنبال جنبش های اجتماعی در جهان عرب شرایطی فراهم شد تا اعضای گروه های تروریستی که درکشورهای دیگر مانند لیبی بودند ، به سوریه بروند و جنگ داخلی توسط گروه های تروریستی شکل بگیرد. با این جنگ ، تمرکز گروه های مقاومت در سوریه از بین رفت و آمریکا موفق شد که به خواسته ی خود برسد. بشار اسد هم دیگر برای آمریکا مهم نیست و  با گذر زمان ، سوریه به این شکل در نقشه ی جهان نخواهد بود. »

این کارشناس ارشد مسایل بین الملل تصریح کرد : «  امروزه  گروه های انقلابی در قطر تجمع کرده اند ؛ در واقع ، گروه ها و تشکیلات مخالف با آمریکا گردهمایی های خود را در قطر برگزار می کنند ، در کشوری قطر که با آمریکا آمریکا ارتباط بسیار نزدیکی دارد. پس می توانیم بگوییم که ریش و قیچی به دست آمریکا افتاد.  این هم شبیه یک طنز است که کسی مخالف و ضد آمریکا و اسراییل باشد و مرکز تجمع او وهمفکرانش ابوظبی یا قطر باشد. »

دکتر دهشیار، با توجه به اینکه آمریکا موانعی به جز کشورهای عربی هم بر سر راه خود دارد، گفت : « کشورهای دیگری هم با آمریکا مخالفت می کردند که کشورهای غیرعرب بودند. آمریکا هرگز به یورش نظامی به این کشورها فکر نمی کرد. آمریکا سعی کرد تا شرایطی ایجاد کند که تجمع و انسجام نخبگان در این کشورها سست و متزلزل شود. از طرف دیگر ، این کشورها از نظر اقتصادی در شرایطی قرار بگیرند که دستگاه  سیاسی آنها کارآمد نباشند . منظور از کارآمدی دستگاه سیاسی این است که یک حکومت بتواند نیازهای روانی و اقتصادی مردم را تامین کند. اگر یک دستگاه سیاسی نتواند خواسته های مردم خود را برآورده  کند، نمی تواند تاثیرگذاری و نفوذی بر روی مردم خود داشته باشد . پس در چنین شرایطی ، مردم بسیار آسان تر صدای گروه های مخالف دستگاه سیاسی را می شنوند. با این ترتیب ، در نهایت ، می توان به این کشورها نفوذ پیدا کرد و قدرت های داخلی و منطقه ای آنها را کاهش داد. ».

دهشیار، گروه های تروریستی را از عوامل دیگر ضدیت با منافع آمریکا دانست و گفت : « سومین گروه هایی که برای آمریکا تهدید به شمار می آمدند ، گروه های تروریستی بودند؛ گروه های تروریستی به شکل جدی و بنیادین، با ارزش های آمریکایی مخالفت می کنند، آنها معتقدند باید به عصر گذشته بازگشت؛ چون عصری طلایی بوده است. ازآنجا  که این چالش آمریکا غیرقابل گفت و گوست ، پس باید آنها را از بین برد. البته این گروه ها بُرد منطقه ای دارند ؛ اما به یاد داشته باشیم که اندیشه ی کمونیسم بُردی جهانی داشت؛ سرانجام از امریکا شکست خورد . از آنجا که این گروه ها قدرت منطقه ای دارند ،اگر آمریکا نتواند آنها را مهار  کند کشورهای دیگر می توانند با این گروه ها مقابله و آنها را مهار کنند . »

 او ادامه داد : « الان ریش این گروه ها به دست کشورهایی است که با آمریکا رابطه دوستانه ای دارند؛ همه ی ما می دانیم که عربستان، امارت های متحد عربی و قطر این گروه ها را حمایت می کنند. آمریکا هم می داند که در بلندمدت می تواند آنها را نابود کند. به راه افتادن جنگ ها و ناآرامی ها با هزینه های کلان و در کوتاه مدت هم برای آمریکا اهمیت چندانی ندارد ؛ چرا که در بلندمدت سودهای کلان تری برای این کشور دارد. آمریکایی ها می دانند که هرچه در این منطقه آشوب بیشتر باشد، ارزش های لیبرال مطلوب تر جلوه می کند. با این مقدمه بهتر متوجه می شویم که چرا در سوریه این اتفاقات رخ داد. در سوریه به آسانی می شد اسد را از سر کار برداشت ؛ اما حالا می توان دریافت که چرا در سوریه این جنگ پنج ساله پنج سال است به راه افتاد . اینکه در این درگیری ها در کشورهای گوناگون ۵۰۰ هزار نفر کشته شده اند ، تأثیرات روانی فزاینده ای بر روی مردم این مناطق دارد. »

این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد : « در سوریه می بینیم که روس ها بمباران می کنند، آمریکایی ها تهدید می کنند و گروه های تروریستی حمله های گوناگونی را نسبت به آنها انجام می دهند؛ اما مردم عرب سکوت کرده اند . این درحالی است که در چهار پنج دهه گذشته تا اتفاقی رخ می داد ،مردم کشورهای عربی به خیابان ها می آمدند و به آن اعتراض می کردند. پخش صحنه ی اعدام هایی رهبران پان عربیسم ( صدام حسین و قذافی ) از رسانه ها ، زمینه را برای برتری آمریکا ایجاد کرد و مردمان جهان عرب را از نظر روانی تخلیه کرد . »

 این کارشناس ارشد مسایل بین الملل با اشاره به طرح خاورمیانه بزرگ اظهار کرد : « در ابتدای دوره ی ریاست جمهوری بوش، آمریکایی ها طرحی را به نام طرح «خاورمیانه بزرگ» اعلام کردند . آنها در حضور خود در خاورمیانه ،به غیر از اهداف نظامی ، چهار هدف دیگر را دنبال می کردند : ابتدا اینکه در جهان عرب در حوزه ی اجتماعی دخالت کردند، برای مثال برابری حقوق زنان با مردان مورد توجه قرار دادند. آنها از نظر فرهنگی نیز تلاش کردند تا در این منطقه آموزش و پرورش را گسترش دهند ؛ در حوزه ی اقتصادی نیز به رشد سرمایه داری کمک کردند و در نهایت ، در حوزه  ی سیاست هم راه را برای رشد دموکراسی باز کردند. »

پژوهشگر ارشد مطالعات استراتژیک خاورمیانه درخصوص آموزش و پرورش گفت : « تحصیل کردن یکی از راه های دسترسی به ثروت است، بنابراین هرچه درآمد انسان بیشتر باشد ، استعداد بیشتری هم برای لیبرال شدن دارد. »

این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره ی خلأ قدرت در سوریه توضیح داد : «با این مقدمه بهتر می توانیم معنای حضور نظامی فعال روسیه در سوریه را دریافت و اینکه چرا آمریکا در برابر آن هیچ فعالیت و واکنشی نشان نمی دهد . اگر در سوریه ، روسیه در حوزه ی پیرامونی آمریکا وارد شده است ، به این دلیل است که در آنجا خلأ قدرت ایجاد شده و فرصتی برای حضور قدرت های دیگر مانند روسیه در سوریه ایجاد شده است. »

دهشیار با بیان اینکه سوریه حوزه ی نفوذ روسیه نیست، گفت : « سوریه حوزه ی نفوذ روسیه نیست بلکه حوزه ی نفوذ روسیه کشورهای اطراف روسیه مانند اوکراین است. بنابراین روسیه تا زمانی که فرصت داشته باشد، منافعی از این منطقه کسب می کند و بعدها هم این محل را ترک می کند . پس از آن،  آمریکا دوباره می تواند در این منطقه حضور داشته باشد؛ و به راحتی و بدون هیچ جنگی با روسیه بر سر این کشور معامله می کند.  »

این استاد دانشگاه درباره ی علل واکنش آمریکا در سوریه اضافه کرد : « آمریکا اراده و منابع لازم برای کنترل منطقه را داشت؛ اما در مورد سوریه، آمریکا اراده ی کنترل را نداشت. آمریکایی ها نگران کناررفتن اسد از قدرت بودند آن هم به دلیل کسانی که قرار بود جایگزین او شوند ، در مرتبه پایین تری از ارزش هایی بودند که آمریکایی ها می پسندیدند . آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که با اسد می توانند گفت و گو کنند ، اما با گروه های رقیب اسد نمی توانند معامله کنند. به همین دلیل در سوریه یک خلأ قدرت ایجاد شد و روس ها این خلأ را پر کردند؛ اما در نهایت ، آمریکا و روس ها با هم معامله می کنند و سوریه و عراق در آینده به این شکل روی نقشه نخواهند بود . »

دکتر دهشیار در بخشی از سخنان خود در باره ی انتخابات آمریکا چنین گفت : « اینکه می بینیم اوباما در آمریکا به ریاست جمهوری رسید ، به دلیل اعتقاد او به ارزش های اندیشه ی لیبرالی بود ؛ وگرنه پیش از اوباما ، بارها ، سیاهپوستان نامزد ریاست جمهوری شدند اما به ریاست جمهوری نرسیدند . دلیل شکست آنها و پیروزی اوباما این بود که نامزدهای سیاهپوست قبلی به دنبال منافع سیاهان بودند ؛ مانند گرایش آشنایی که در ایران می بینیم ؛ برای نمونه یزدی به یزدی رای می دهد ؛ اصفهانی به اصفهانی  و … اما اوباما خودش را نماینده ی ارزش های لیبرالی اعلام  کرد و توانست رای سفیدها و سیاه ها و سرخ ها را به دست بیاورد . »

برگرفته از : پایگاه  انجمن هور ( با ویرایش ) http://www.hoosk.net/fa/meetings-reports/item/564

۴ نظر

  1. saeed می‌گوید،

    به نظر من خیلی تحلیل ضعیفی بود

    ارسال شده در تاریخ اسفند ۲۱ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۸:۳۱ ب.ظ

  2. Reza می‌گوید،

    Tahlile nesbatan KHOBI bod

    ارسال شده در تاریخ اسفند ۲۲ام, ۱۳۹۴ در ساعت ۷:۴۹ ق.ظ

  3. ایراندوست می‌گوید،

    تحلیلی پر بیراه نیست؛ ولی کارشناس محترم به « کلی‌ گویی جهان سومی » دچار شده که گویا گرایش ها و جناح‌های مختلف سیاسی- استراتژیست در آمریکا وجود ندارد و همه چیز از یک کانال استخراج می شود. آمریکا با مهاجرت نخبگان به این کشور، آزادی بیان، اتحادیه‌های قوی، آموزش پایه ای درست و کاربرد علم و تکنیک در سودجویی اقتصادی، الگویی برای همه ی کشورهای این کره خاکی است. بسیار بهتر از اروپای دزد، اعراب مجنون و آسیای ببو است. اگر مافیای محفل‌های خاصی‌ از ارکان قدرت آمریکا پاک شود، آمریکائیان دوستان و یاری دهندگان خوبی‌ برای دیگر ملتها می توانند باشند.

    ارسال شده در تاریخ فروردین ۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۱۲:۴۸ ب.ظ

  4. عقاب علی‌احمدی می‌گوید،

    یادآوری می شود که : ۱. همه ی گرایش ها و جناح های سیاسی از مسیری به پیش می رند که « منافع ملی ملت آمریکا » نامیده می شود . ۲. اگر به درازا و پهنا و بلندای پدیده ی « آمریکا » نگاه کنیم ، می بینیم که آمریکا برای خودش هم دشوار است « الگو » باشد . برای پیاده کردن « الگو » زمینه ای از « امکانات » باید فراهم شده باشد . ۳. « هستی » آمریکا از نهشته های مادی و معنوی اروپا ، ایران و آسیا پدید آمده است . ۴. برای دستیابی به جایگاهی که آمریکا دارد ، وجود « مافیا » و « تبهکاران پشت صحنه » ، مولفه ای اساسی و حیاتی است که بی آن، آمربکا یک ساعت دوام نخواهد آورد .

    ارسال شده در تاریخ فروردین ۸ام, ۱۳۹۵ در ساعت ۹:۰۶ ب.ظ

نظر شما