۹ - بهمن - ۱۳۹۸
نوشتۀ : فاطمه کاظمی *


چهارشنبه دوم بهمن ماه ۱۳۹۸، جمعی از دوستداران فرهنگ و ادب همدان و ایران بر سر مزار «عارف قزوینی»، شاعر ملی‌گرای ایرانی در محوطۀ آرامگاه بوعلی سینا گرد آمدند تا یاد این شاعر و تصنیف‌سرای بزرگ را در هشتاد و ششمین سالگرد درگذشتش گرامی بدارند. در این مراسم که برای نخستین‌بار و به همت نشریۀ «همدان‌نامه» برگزار شد، ابتدا «حسین زندی» فعال فرهنگی و مسئول برگزاری این مراسم درباره ضرورت پرداختن به شخصیت عارف قزوینی مطالبی عنوان کرد.

«هوشنگ جمشید آبادی» و «علی جهانپور» درباره زندگی عارف قزوینی سخنرانی و دو هنرمند  موسیقی «سروش مرادی» و «کاظم مرادی» تصنیف‌هایی از ساخته‌های عارف قزوینی اجرا کردند. همچنین «بهجت عباسی»، مدیر روابط عمومی ادارۀ ‌کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همدان دربارۀ شخصیت‌های فرهنگی استان سخن گفت. نکتۀ قابل توجه غیبت هنرمندان موسیقی استان در این برنامه بود و جز تعداد محدودی از فعالان عرصۀ موسیقی استان ، اکثریت آنها در این برنامه حضور نداشتند. این غیبیت در شرایطی روی داد که نزدیک به بیست آموزشگاه موسیقی و صدها هنرجو و مدرس در همدان سرگرم کار هستند . گویا میان ریشه های موسیقی اصیل و افرادی که امروز در همدان و در حوزۀ موسیقی فعالیت می‌کنند ، فاصله افتاده که تعداد حاضران آنها در این برنامه به انگشتان یک دست هم نمی‌رسید.

ادای دین به عارف

حسین زندی از برگزارکنندگان این برنامه گفت: « امروز هشتاد و ششمین سالمرگ عارف قزوینی؛ مبارز، شاعر، تصنیف‌ساز، خوشنویس و ادیب دورۀ مشروطه است. به همین بهانه دور هم جمع شده‌ایم تا به این مهمان نازنین همدان ادای دین کرده باشیم که نزدیک به یک قرن است در این مکان خفته است . »

وی ادامه داد:« پس از گذشت هشتاد و شش سال از درگذشت عارف این نخستین برنامۀ رسمی دربارۀ عارف است؛ البته در سالهای گذشته هم به صورت جسته و گریخته ، گردهمایی های  کوچکی دربارۀ عارف برگزار کردیم اما هدف از برگزاری این برنامه این است که فراموش نکنیم ، چه کسانی در این شهر زحمت کشیدند و چه تأثیری بر ادبیات و فرهنگ این سرزمین گذاشتند و در شهر ما چه سرمایه‌هایی وجود داشته‌اند.»

مزار عارف؛ ظرفیت گردشگری

این فعال فرهنگی با بیان این‌که همین مقبره‌ای که ما دور آن جمع شده‌ایم یک ظرفیت گردشگری است، توضیح داد: «این واقعیت است، به شرط این‌که مردم همدان به آن توجه کنند. در انگلستان خانۀ شکسپیر جزو ظرفیت‌های گردشگری محسوب می‌شود اما ما از ظرفیت‌های مان استفاده نکرده‌ایم. عارف در این شهر زندگی کرده، نفس کشیده و از دنیا رفته است اما ما به مکان های حضور او در همدان توجه نکرده ایم. این مکان ها می تواند ظرفیتی برای گردشگری ادبی استان باشد.» او که مسئول برگزاری اولین بزرگداشت عارف قزوینی در همدان است، افزود: « امیدوارم این آخرین برنامه نباشد و منجر به برگزاری کنگرۀ عارف قزوینی و کنگرۀ میرزادۀ عشقی شود و هر سال در تقویم روزی به نام عارف داشته باشیم و بتوانیم این شخصیت را به همه معرفی کنیم .»

زندی در ادامه گفت: «ما می‌توانیم روز ۱۴ مرداد را که «روز مشروطه» هم هست و عارف یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های مشروطه به شمار می‌رود، به عنوان «یک روز به یاد عارف» حداقل در تقویم استان داشته باشیم. عارف یکی از شخصیت‌های تأثیرگذار در حوزه موسیقی نیز هست.»

زندگی شخصی عارف

زندی با اشاره به زندگی شخصی عارف توضیح داد: «عارف نیز مانند همۀ انسان‌های معمولی یک روز به دنیا آمد، عاشق شد و در هفده سالگی مخفیانه ازدواج کرد اما به دلیل تعصبات آن روزگار این ازدواج چندان نپایید . گفته می شود خانوادۀ همسرش نیز او را خیلی اذیت می‌کنند تا جایی که مجبور می‌شود به رشت فرار کند. بعد از یک سال به قزوین برمی‌گردد و باز هم مجبور به فرار این بار به تهران می‌شود. از تهران به قزوین برمی‌گردد و مجبور می‌شود همسرش را به رغم علاقۀ بسیاری که به او داشته، طلاق دهد و به تهران بر می گردد و هرگز دیگر ازدواج نمی‌کند.»

وی افزود: «عارف از دورۀ جوانی تا دهۀ پنجم زندگی همۀ تعلقات زندگی را کنار می‌گذارد و وطن همه چیز او می‌شود و تنها به میهنش فکر می‌کند. او نیز مانند هر انسانی دربارۀ گذشته و کارهایی که کرده  اظهار پشیمانی می‌کند و همۀ اشعارش کنایه به دنیا، روزگار و مبارزه با وضع موجود است. عارف وقتی به علت تبعید یا تبعید خودخواسته به همدان می‌آید، همدانی‌ها در این مورد میزبان خوبی بودند و فریدالدوله گلگون، خانوادۀ اقبالی، خانوادۀ بدیع‌الحکما، معزالدولۀ مهدوی و حتی خانوادۀ وکیل‌الرعایای ایرانی از او میزبانی کردند و همراه او بودند. اما این عارف بود که به علت مناعت طبعی که داشته، دوست نداشته کسی به او کمک کند.»

سازش‌ناپذیری با قدرت

زندی گفت: «گفته می‌شود، مظفرالدین شاه خیلی دوست داشته عارف را ببیند و وقتی این اتفاق می‌افتد، از صدای عارف خوشش می‌آید و مبلغ پانصد تومان و یک لقب درباری به عارف می‌دهد اما عارف برای این‌که چنین چیزی را نپذیرد از تهران فرار می‌کند. این پشت پا زدن به وسوسۀ ریزه خواری قدرت است که از عارف، عارف ساخته است. ما شاعران زیادی داشته‌ایم اما حتا نام بسیاری از آنها نمانده؛ و اگر نام عارف ماندگار است ، این به دلیل سازش‌نکردن با قدرت تامروا و زورگو است. شاید عارف به دلیل نماندن در کنار قدرت تمامیت خواه و سردار سپه – به تعبیر برخی : به تبعید خودخواسته –  به همدان می‌آید. زندی با اشاره به حضور عارف در کردستان می گوید: «عارف مدتی به سنندج می‌رود و خان روستای صلوات‌آباد از توابع کردستان تصمیم می‌گیرد سند روستا را به نام او بزند اما عارف از پذیرش چنین چیزی امتناع می‌کند. خیلی‌ها معتقدند «سیدعلی اصغر کردستانی» موسیقیدان برجستۀ خطۀ کردستان که از اهالی صلوات آباد بوده، هرچه از موسیقی سنتی و آواز دارد، از عارف آموخته است. »

وی ادامه داد: «عارف همیشه در نامه‌هایش از میهن سخن می گوید و وطن در صدر دغدغه‌های عارف است.»

زندی دربارۀ آثار منتشرشدۀ عارف قزوینی گفت: « آنچه از عارف منتشر شده بخشی پیشتر در زمان زندگی او منتشر شده بود و بخش دیگر پس از مرگ او از طریق دوستان یا نشریات گرد آوری و منتشر شده است. اما بخش مهمی از آثار او در اختیار خانوادۀ اقبالی بود که امید است روزی منتشر شود و چشم انداز تازه ای از زندگی او را در برابر چشمان ایرانیان بگشاید .»

عارف؛ ایران‌دوست واقعی

جمشید‌آبادی؛ نویسنده و پژوهشگر همدانی در سخنان خود گفت: «نخست، عارف از مشعل‌داران آزادی‌خواهی و مشروطیت ایران است؛ دوم،عارف یک ایران‌دوست واقعی است؛ سوم، عارف یک هنرمند بزرگ است. عارف در زمان خودش با همۀ آزادی‌خواهان عصر مشروطیت آشنایی و دوستی داشت و همۀ این افراد همگام و همپا با عارف قزوینی بودند. عشق وطن بزرگ‌ترین عشقی است که در عارف وجود داشت. ترانه‌ها و تصنیف‌هایی که عارف سروده ، همه ، از دردمندی و از عشقی است که عارف به آب و خاک خود دارد. »

وی ادامه داد: «زمانی که جنگ جهانی اول رخ داد، ایرانیان که تا حدی زیر سلطۀ روس و انگلیس بودند به اشتباه به مغرب ایران و اتحاد عثمانی پناه بردند. عارف و میرزادۀ عشقی در این جمع بودند و بعدا متوجه شدند دولت عثمانی هدفی جز استیلاگری ندارد و هدف آن استیلای ترک‌زبانی بر منطقۀ آذربایجان است. این بود که عارف از این گردهمایی زده شد، برگشت و «تصنیف آذربایجان» را ساخت : «چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم،  من این آتش خریدارم به جانم تا که جان دارم / رها  کن یادگار دورۀ ننگین چنگیزی، برادرکشتگی با دورۀ چنگیزیان دارم» و می‌گوید زبان آذری نه ترکی بلکه فارسی باستان  است. »

جمشیدآبادی تأکید کرد: «اگر بخواهیم دربارۀ عارف سخن بگوییم در این فرصت کوتاه نمی‌گنجد و نام همۀ دوستان و همرزمان عارف در کتاب‌ها آمده است.»

حمایت از برنامه‌های فرهنگی

عباسی، مدیر روابط عمومی ادارۀ ‌کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همدان نیز در این برنامه گفت: «ما امروز در این‌جا جمع شده‌ایم تا از مشاهیر شهرمان یادی کنیم و یادشان را زنده بداریم. استحضار دارید که استان همدان به لحاظ تاریخی و گردشگری از استان‌های پرقابلیت شهر است و به لحاظ داشتن مشاهیر، مشاهیری در دل خود خفته دارد که در دنیا حسرت داشتن آنها را دارند. ما هرچه دربارۀ این مشاهیر برنامه برگزار کنیم و دربارۀ آنها بنویسیم به مردم کمک خواهیم کرد داشته‌های خود را بشناسند و به این داشته‌ها افتخار کنند.»

وی افزود: «مطالعۀ زندگینامۀ هر کدام از این مشاهیر می‌تواند درس‌های بزرگی برای زندگی مردم ما داشته باشد و می‌تواند آنها را با تاریخ غنی ما آشنا کند، آن هم در شرایطی که همۀ دنیا از این تاریخ الگو گرفته‌اند اما ما قدر این داشته‌ها را نمی‌دانیم.»

مدیر روابط عمومی ادارۀ‌ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تصریح کرد: «در سال‌های اخیر اتفاقات خوبی افتاده است؛ ما «روز همدان» را جشن می‌گیریم و دربارۀ بزرگان همدان برنامه برگزار می‌کنیم. ما از تلاش فعالان در این زمینه استقبال و حمایت می‌کنیم.»

خاطراتی از عارف

علی جهانپور، دیگر نویسنده و پژوهشگر همدانی نیز در این برنامه گفت: «عارف از قزوین به تهران رفت و وارد دستگاه قاجار شد، صدای خوبی داشت و قاجاریان صدای او را می‌پسندیدند و عارف برایشان آواز اجرا می‌کرد. بنابراین در یک زمان عارف زندگی نیمه‌درباری پیدا کرد. عارف زمانی با کلنل پسیان آشنا شد و وقتی با روحیۀ میهن‌پرستی  او مواجه شد، شیفتۀ ایران و افکار او دگرگون شد. دگرگونی دوم عارف وقتی بود که اتابک اعظم از او دعوت کرد که همراه با مظفرالدین شاه به شکارگاه برود. عارف در زندگینامه‌اش می‌نویسند: «بدترین شب‌ها و روزهای زندگی من دو شبانه روزی بود که پیش مظفرالدین‌شاه در جاجرود بودم و جالب این است که مردی به نام «مرادخانی» تاری می‌زد که از ابتدای آفرینش تار تا زمانی که تار منهدم شود و از بین رود، کسی بدتر از او تار نخواهد زد. مظفرالدین‌شاه نیز از فرنگ برای خود پیانو آورده بود و می‌نواخت و خودش از خودش تعریف می‌کرد و من رنج می‌کشیدم. در چنین شرایطی از من خواستند شعری بخوانم و من غزلی خواندم و به همین دلیل مظفرالدین‌شاه به من پانصد تومان هدیه داد و دستور داد لباس‌هایم را عوض کنم و لباس قجری بپوشم».عارف همان‌جا از تیمارداران اسبی می‌گیرد و تا تهران می‌تازد و هرگز دیگر به دربار قاجار برنمی‌گردد و با ملک‌الشعرای بهار و میرزادۀ عشقی آشنا می‌شود.

مزار ماندگار عارف

وی دربارۀ قرارگرفتن مزار عارف در محوطۀ آرامگاه بوعلی سینا توضیح داد: « هنگامی که عارف که از دنیا رفت فریدالدوله گلگون و معزالدین مهدوی او را در کنار آرامگاه قدیمی ابن سینا  که کمی از این مکان دورتر بود، دفن کردند. مرحوم حسین پدیدار با بازگوکردن خاطره ای برای من، چگونگی انتقال آرامگاه عارف به اینجا را بازگو کرد و گفت : «وقتی که کار ساخت آرامگاه بوعلی پایان گرفت ، به زنده‌یاد مهندس هوشنگ سیحون گفتم که عارف قزوینی به عنوان انسانی که بالاتر از همۀ انسان‌هایی است که شما می‌شناسید، در این نزدیکی دفن شده است. زنده‌یاد سیحون نیز مزار عارف را به مکان کنونی انتقال داد و عارف برای همیشه در این مکان آرام گرفت.»

*روزنامه‌نگار

نظر شما