نوشته ی : آیدین فرنگی
این روزها چه سخت میگذرد
اما
از آب میآموزم
که با بلندی و پستی میسازد
گاهی به سنگلاخ قدم میگذارد
گاهی به دشت
نجواکنان
در لحظههای ریزش باران…
(بخشی از شعرِ «در انتظار باران» نوشتهی کاظم سادات اشکوری)
«وجه روایی اگرچه ممکن است در برخورد وهلهی اول با شعر، آن را آسان و آسانگیرانه بنمایاند، با دقت در آن، آن را سهلِ ممتنعی مییابیم که هرچند در آن از پیچیدگیهای ظاهری و مغلقنمایی خبری نیست، رسیدن به زبانی که شبیه زبان روزمره بنماید، ولی از جنس آن نباشد، کاری است دیگر…»
آنچه نقل شد ، بخشی بود از یادداشت محمدرضا مدیحی که دربارهی شعرهای کاظم سادات اشکوری نوشته است.
کتاب «در لحظههای ریزش باران» گزیدهای است از شعرهای سادات اشکوری که به انتخاب مدیحی از میان شماری از دفترهای شعر سادات اشکوری برگزیده شده است. مدیحی در بخش دیگری از یادداشتش مینویسد:
«سعی داشتهام از آثار متقدم شاعر نیز در گزینه چنان بهره ببرم که بتواند گویای دگرگونی کیفیت رفتار ساختاری با شعرهای متأخر باشد… در این دفتر شعرهایی نیز هست که در گزینهای که به انتخاب شاعر در سال ۱۳۸۳ به چاپ رسید (در سایهی سکوت) از آنها استفاده نشده است؛ اما بنا در این کار، در بعضی موارد بر این نیز هست که موتیفهایی را که پیوسته در آثار شاعر از آنها استفاده شده است، در زمانهای مختلف به چشم خواننده بسپارم تا خود شاهد روند فرازینگی آنها باشد، هرچند که نمونههای متقدم آن نیز واجد ارزش هستند.»
در متن داخل جلد کتاب به نقل از کتاب «شعر امروز را چگونه بخوانیم»، به نقل از شاعر آمده است:
«دنیای شعر دنیای ملموسی نیست؛ گسترهای است با غرفهها و راهروها و گوشهها و زاویههای گوناگون، پنهان شده در پس پردهای نازک که نفوذ در آن و راهیابی به آن بهآسانی میسر نیست. گسترهای را که اشاره کردم، بسیاری حتی یک بار هم ندیدهاند و از حوالی آن نیز عبور نکردهاند؛ بلکه به راه دیگر رفتهاند و به گسترهای دیگر گام نهادهاند؛ چه بسا رنگینتر و زیباتر، اما بزک کرده و آراسته که بارانی اندک چهرهی واقعی آن را مینمایاند. بسیاری به حوالی گسترهای که اشاره کردم نزدیک شدهاند؛ اما چون خود را پیشاپیش برای تماشای آن آماده نکردهاند، مات و مبهوت ماندهاند و یارای نزدیک شدن به آن را نداشتهاند. آن کس که در این گستره به معنای واقعی کلمه به جستوجو برمیخیزد، چه بسا شعر را مییابد، اما خود را گم میکند.»
سادات اشکوری که در مقطعی مسئول صفحهی شعر مجلهی آدینه و از گردانندگان مجلهی دنیای سخن بوده، حسب آنچه در متن داخلی پشت جلد کتاب آمده، متولد ۱۳۱۷ در روستای نارنه، از دهستان اشکور رامسر، شاعر، پژوهشگر، مترجم، روزنامهنگار و منتقد ادبی است. او پس از سالها انتشار آثارش از ۱۳۳۵ در مجلههای ادبی، در ۱۳۵۰ نخستین مجموعهی شعر خود را به نام «آن سوی چشمانداز» منتشر کرد. تاکنون از سادات اشکوری نزدیک به سی عنوان کتاب در زمینههای شعر، داستان، پژوهشهای مردمشناسی و فرهنگ عامه، نقد ادبی، روزنامهنگاری، طنز، هزل و… منتشر شده است و همینطور مقالههای بسیاری در نشریههای هفتگی، ماهنامه، جنگ، گاهنامه و فصلنامهها که چه بسا در آینده به صورت کتاب منتشر شوند.
محمدرضا مدیحی در بخشی دیگر از یادداشت آغازینش مینویسد: « در چینش شعرهای این کتاب، تقدم با زمان حال است و هرچه پیش میرویم بهتدریج به آغاز کار شاعر میرسیم ـ البته جز در مواردی که چند شعر ذیل یک عنوان چاپ شده و با شمارهای در پیشانی هر یک، مشخص شده است، و در این چند شعر، تأخر به تقدم نسبت به تاریخ بعضی از شعرهای همان دوران پیشی ندارد. »
و در بخشی دیگر مینویسد: « عنصر غالب در شعرهای سادات اشکوری و بهخصوص شعرهای متأخر وی ـ که بیشتر شعرهای بلند اوست ـ وجه روایی آن است؛ یعنی در ترکیببندی اجزای شاکلهی شعرها، غلبه با آن جزء است که وجه روایی است. »
اکنون دو نمونه از شعرهای کوتاه این کتاب:
سنگ و سکوت
سنگ و سکوت
همراه با هماند
در روزهای خزانی
از انهدام نمیترسند
و بردبار میمانند
تا عمر بادها به سر آید (ص ۷۸).
نام
نام تو را نوشتم
با خار، خار، خاری
بر برگِ خشک
و باد، باد، باد
آن را ربود از من و
افکند
بر سیلوارِ رود
و رود
در برابر چشمانم
نام تو را؟ ـ نه!
که تو را انگار با خود میبرد (ص ۹۴).
کتاب «در لحظههای ریزش باران»، گزیدهی شعرهای کاظم سادات اشکوری ، به انتخاب محمدرضا مدیحی را نشر هزارِ کرمان در ۲۵۴ صفحه به قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر کرده است .
برگرفته از : پایگاه شهر کتاب
نظر شما