نوشته ی : عقاب علی احمدی
مجید محمدی ، از برنامه ریزان پیشین نظام جمهوری اسلامی که به غرب گریخته است ، در مقاله ای به نام « نسل تازهی میهنپرستان ایرانی و برنامههایشان » [ ۱ ] از نگرانی های خود در باره ی ویژگی های – و در واقع : شکل گیری – میهن پرستی در میان جوانان ایران امروز سخن گفته است . مخاطب او در این مفاله روشن نیست ؛ از آن رو که « میهن پرستی » از نخستین گرایش ها و احساسات تمدنی است و تا آنجا که تاریخ نشان می دهد ، بی برخورداری از این گرایش ، هیچ تمدنی نتوانسته است به زندگی خود ادامه دهد . او با بیرون کشیدن خود از گستره ی آنچه « ایران » نامیده می شود ، خواسته است از « بیرون » به ایران و جوانان ایران امروز بنگرد . او خود نمی گوید که در این بیرون ایستادن و با فاصله نگریستن ، بر کجا ایستاده است و به کجا تکیه دارد . در این زمینه آنچه می تواند ما را یاری کند ، برگماشته شدن او از سوی رسانه های فارسی زبان دولت های آمریکا و انگلستان برای ارائه ی تحلیل است . نکته ای که در موضعگیری او توجه را جلب می کند ، این است که او خود را ، به تمامی ، از پذیرفتن هر گونه مسئولیت در رسیدن ایران به نقطه ی اکنون آن ، برکنار می داند . در واقع او می کوشد به « میهن پرستی ایران امروز » به عنوان یک « موضوع » بنگرد .
در سده ی پیش ، در کشور روسیه علامه ای بزرگ به نام « نیکلای بردیایف » در مقام یک فیلسوف به کشور خود « روسیه » نگریست و برآورد خود را در چارچوب پژوهشی به نام « ریشه های کمونیسم روسی و مفهوم آن » [۲ ] منتشر کرد . در بررسی کتاب بردیایف نکته ای که بیش از هر چیز خودنمایی می کند ، این است که او با دلسوزی یک « میهن پرست » به میهن خود و شوربختی های آن می نگرد و به هنگام انتقاد از دیدگاه های روسی و کمونیست های روسی ، با تیزبینی یک « فیلسوف » نقد و ارزیابی خود را انجام می دهد . و این چیزی است که در « مجید محمدی » و آنچه به عنوان بررسی از گرایش های میهن پرستان امروز ایران ارائه داده است ، نمی بینیم . در این مطلب نه نشانی از « میهن » داشتن مجید محمدی هست و نه از ویژگی های اندیشه مندانی که در تاریخ اندیشه چنین ارزیابی هایی را انجام داده اند ، در زندگی علمی مجید محمدی نشانی می یابیم .
در واقع ، همانگونه که در دهه های پیش یک « دکتر » و یک « استاد » با گذراندن دوره های لیسانس و فوق لیسانس و گاهی « دکترا » در بیرون از کشور به خود اجازه دادند در باره ی «همه چیز » ایران و جهان نظر بدهند ، مجید محمدی هم با تحصیل در چند رشته ی غیرمرتبط در دو دانشگاه در ایران ، گذراندن یک دوره در حوزه ی علمیه ی قم ، و تحصیل در دو مقطع فوق لیسانس و دکترا در دانشگاهی در ایالت های متحد آمریکا ، خود را در اندازه های فیلسوفانی دیده است که در باره ی این موضوع ها ، دیدگاه هایی را منتشر می کنند . او مطلب خود را چنین آغاز کرده است :
«در سالهای اخیر با نسل تازهای از میهن پرستان ایرانی روبرو بودهایم که با نیروهای ملی هفت تا سه دهه قبل و عقبههای آنها (نیروهای ملی- مذهبی یا نیروهای ملی که منتقد جمهوری اسلامی هستند) کاملا متفاوتاند . »
پاسخ : برای آگاهی مجید محمدی ناگزیر از معناکردن واژه ی « میهن پرستی » هستم . ترکیب « میهن » و « پرست » بر روی هم ، به معنای کسی یا گرایشی است که « نگاهبانی از میهن » را انجام می دهد . این نگاهبانی در پیوند با توانایی های هر شهروند است و جلوه های گوناگونی دارد . به طور معمول ، در همه ی کشورهای جهان ، میهن پرستی از ویژگی های عادی مردم است ؛ اما چون در این زمینه هم ، مانند دیگر قلمرو های فضیلت های بشری ، میزان از خودگذشتگی مردمان با هم متفاوت است ، برای توصیف کسانی که در راه دفاع از کشور خود و منافع آن ، کاری بزرگ انجام می دهند ، مفهوم هایی مانند « قهرمان ملی » پدید آمده است و گاهی برای این قهرمانان « مجسمه » ای هم می سازند . در کشورهایی که از « کمی » تا « قسمتی » استقلال برخوردارند و بیگانگان به گونه ای پنهان ، از نفوذی برخوردارند ، مفهوم میهن پرستی با دشواری هایی روبه رو می شود و گاهی ، دولت های جهان کوشش شهروندان در راه « نگاهبانی از نظام سیاسی » را نشانه و دلیل میهن پرستی می دانند .
برای پاسخگویی به مدعیات مجید محمدی با این دشواری روبه رو هستیم که او با مجموعه ای از تعبیرها و واژه سازی های ویژه ، مطلب خود را نوشته است که بازگوکردن آنها برای کسی که به نقد گفته های او می پردازد ، گرفتاری هایی ایجاد می کند . این البته در درون کشور است و نه در آن فضای رویایی که مجید محمدی با چند سال زندگی کردن در آن ، اینچنین دل و دین باخته و واژه ها را مانند تاس از دهان خود بیرون می ریزد . و این نیز نشانه ای دیگر از آن است که مجید محمدی مطلب خود را برای کارشناسان سیاست خارجی ابرقدرت ها نوشته است و دست بالا ، برای کسانی که از راه فیلترشکن به فضای مجازی دسترسی دارند و می توانند مطلب او را در پایگاه های خبری بیرون از کشور بخوانند . شاید او می پندارد همه ی « ملت ایران » از این راه می توانند به گفته های او دسترسی پیدا کنند . به این ترتیب ، نگارنده ناگزیر است در چارچوب « امکانات » خود ، مدعیات او را پاسخ گوید . او شکل گیری نسل تازه ی میهن پرستان را نتیجه ی چند عامل می داند :
« میهن پرستی جدید نتیجهی ۱) به بن بست رسیدن اصلاحات و قطع امید گروههایی از سقوط یا اصلاح جمهوری اسلامی، ۲) بر روی کار آمدن دولت نظامی- امنیتی احمدینژاد، ۳) چندبرابر شدن درآمدهای نفتی کشور در نیمهی دوم دههی هشتاد و صرف بخش عمدهی آن برای رانت و امتیاز بدون برنامه و نظارت، ۴) بسط جاهطلبیهای جمهوری اسلامی از روی مدلی که امپریالیستی تلقی میشده است، و ۵) سیاست پولپاشی خامنهای- احمدینژاد (بخش کوچکی از درآمدهای نفتی) برای کسب پشتیبان سیاسی است. »
پاسخ : ظاهرا مجید محمدی هم مانند گروهی از « دوم خردادی ها » قول شفاهی محمد خاتمی را در اجرای سیاست های اصلاحی سیاسی و اقتصادی ، « اصلاحات » می داند . آنچه محمد خاتمی می خواست انجام دهد ، « اجرای » قانون های موجود بود . همین و بس . اگر مجید محمدی به جز این می پندارد ، می تواند « برنامه » ی اصلاحات دولت خاتمی را ارائه کند تا همگان بدانند که این برنامه قرار بوده از کجا آغاز شود و به کجا برسد ؟
او که دولت احمدی نژاد را « نظامی – امنیتی » می نامد ، می تواند بگوید « تفاوت » جایگیری دولت احمدی نژاد با دولت های میرحسین موسوی و رفسنجانی و خاتمی در برابر مردم و کشور ، در چیست ؟
چندبرابرشدن درآمدهای نفتی در کدام کشور نفت خیز جهان سوم به کار رفاه ملت آمده است ؛ در نیجریه ، ونزوئلا ، عربستان سعودی ؟ رفاه یک ملت در پیوند با نقش نظارتی او بر رفتار دولت است و پویش دموکراسی ایرانی برای تثبیت این نقش است .
تعبیر « جاه طلبی های جمهوری اسلامی » که او آن را به کار برده است ، چه تفاوتی با تعبیرهای به کار رفته از سوی رسانه های بیگانه دارد ؟ نکند او می پندارد ، « منافع ملت ایران » با « منافع ابرقدرت ها » یکی است ؟ برای یادآوری به او می گویم ، کشور ایران در همسایگی همسایگان به شدت محترمی مانند ترکیه و عربستان و پاکستان و روسیه ، که فرصت طلبی های آنان بر کمتر کسی پوشیده است ، و در نزدیکی کشورهایی هایی مانند هندوستان و چین و اسرائیل ، زندگی می کند . این کشور برای نزدیک به شش دهه متحد دولت ایالت های متحد آمریکا بود . سهم ایران در این همراهی چه چیزی بیش از لقب « پل پیروزی » بوده است ؟ اینکه ایران با نابودی زیرساخت های اقتصادی و نظامی و سرمایه های انسانی اش در زمان جنگ جهانی دوم ، پل پیروزی متفقین شد یا در دوره ی جنگ استقلال افغانستان علیه اشغال افغانستان ، با دادن راه برای رساندن سلاح به مبارزان افغانستان در عمل ، با گرایش های آزادیخواهانه ی غربی همراهی کرد ، تا کنون در کجا به حساب آمده است ؟ چگونه است که دولت های غربی حق برخورداری از همه چیز را برای خود محترم می دارند ، اما به چیزی کمتر از در اختیارداشتن « سرپرستی » ملت های دیگر خشنود نمی شوند ؟
و اما این واژه سازی اسکیزوفرنیک که یادآور واژگان کبوتربازان ایران و واژگان « زبان مخفی » [۳ ] تبهکاران معاصر است : « سیاست پول پاشی » . اگر منظور مجید محمدی از به کاربردن این ترکیب این است که هواداران نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با دیگر شهروندان ، از « حمایت مالی ویژه » برخوردارند ، بد نیست از خود بپرسد مگر در دوره ی دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی ، این حمایت های ویژه از هواداران نظام وجود نداشته است ؟
برای اینکه ببینیم برخورداری خود مجید محمدی از این امتیازها چه بوده است ، ناگزیریم به فهرست مقام ها و مسئولیت های او نگاهی بیندازیم :
« ۱. مدیر و عضو کارگاههای مطالعاتی تنظیم پیش نویس قانون نشر کتاب ، پیش نویس قانون تاسیس رادیو تلویزیونهای خصوصی، و سیاستهای نشر در ایران
- یادداشت نویس روزنامه های اصلاح طلب
- استاد دانشکده صدا و سیما تا سال ۱۹۹۰
- مشاور بنگاههای نشر، مطبوعات و فرهنگسراهای تهران
- محقق و پژوهشگر » [ ۴ ]
محمدی در سال ۱۹۸۴ تحصیلات خود را در رشته ی مهندسی برق و الکترونیک از دانشگاه شیراز به پایان برده ؛ در سال ۱۹۸۷ مدرک فوق لیسانس فقه و الهیات را از حوزه ی علمیه ی قم گرفته ، و در سال ۱۹۹۰ از دانشگاه تهران مدرک فوق لیسانس فلسفه گرفته است . پس از آن در سال ۲۰۰۲ مدرک فوق لیسانس جامعه شناسی خود را از دانشگاه استونی بروک و در سال ۲۰۰۶ در همان دانشگاه ، دوره ی دکترای جامعه شناسی را به پایان برده است . [ ۵ ]
برای یادآوری برخورداری های مجید محمدی از امتیازهای ویژه به او ، به برخی واقعیت های زندگی در ایران در سال هایی که او سرگرم تحصیل بود ، اشاره ای می کنیم : او در سال ۱۳۵۸ در دانشگاه شیراز پذیرفته شده است و برای ادامه ی تحصیل خود در سال های پس از انقلاب فرهنگی ( ۱۳۵۹) با مشکلی روبه رو نبوده است . این به این معنی است که در آن زمان او برای تحصیل در آن دانشگاه از آنچه در نزد هسته های گزینش به « سو سابقه ی سیاسی » دانسته می شود و به معنی مخالفت با جمهوری اسلامی است ، برخوردار نبوده است . او در سال ۱۳۶۲ از دانشگاه شیراز مدرک مهندسی برق گرفته است . سه سال پس از آن ، در سال ۱۳۶۵ محمدی از حوزه ی علمیه ی قم که پذیرفته شدن درخواست افراد برای تحصیل در آن در گرو نداشتن سو سابقه ی سیاسی است ، مدرک فوق لیسانس فقه و الهیات دریافت کرده است . در سال ۱۳۶۸ ، او از دانشگاه تهران فوق لیسانس فلسفه گرفته است . فهرست سمت های او نشان می دهد که او همزمان با تحصیل در دانشگاه ها و حوزه ی علمیه در « دانشکده ی صدا و سیما » تدریس می کرده است . پس او در اندازه ای قابل اعتماد بوده که در دانشکده ی صدا و سیما که مدیریت آن ، پیوسته در اختیار اسلامگرایان محافظه کار بوده است ، بی هیچ مشکلی ، به مقام استادی رسیده است . در دوره ی بعد ، او تا مدیریت « کارگاه تدوین قانون نشر کتاب » پیش رفته است و در تدوین « قانون نشر و تاسیس تلویزیون های خصوصی » و « سیاست های نشر نظام جمهوری اسلامی » کار کرده است . این به این معنی است که او در دولت های هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی از « مشاوران بلندپایه » و « معتمد » جمهوری اسلامی بوده است . کسانی که در سه دهه ی گذشته در ایران زندگی کرده اند ، می دانند که یک شهروند برای پذیرفته شدن به کارمندی در « آبدارخانه » ی یک اداره ی دولتی باید از چه مسیری از آزمون های هسته های گزینش بگذرد . آیا مجید محمدی با اتکا به دیدگاه های روشنفکرانه و معترض ظاهرا لیبرال خود به مقام « کارشناس فرهنگی بلندپایه » ی جمهوری اسلامی رسیده است ؟
او در ادامه چنین می گوید :
«نکتهی بسیار جالب آنجاست که وطنپرستان جدید ترکیبی هستند از ۱) افرادی که عمدتا سوابق مارکسیستی دارند و توزیع پول توسط احمدی نژاد را عدالتگرایانه میدانند؛ این افراد سابقا میهنپرستی را دیدگاهی خرده بورژوازانه معرفی میکردند و اکنون عمدتا از توابین به شمار میروند؛ ۲) افرادی که سوابق اسلامگرایانه دارند و در گذشته میهنپرستی را شرک عقیدتی معرفی میکردند؛ و ۳) عملگرایانی که میهن پرستی نوع جدید را شاهراهی برای کسب قدرت یا تقرب به قدرت برای کسب امتیاز و رانت تلقی میکنند. رانتخواران به ویژه از دیدگاههای ناسیونالیستی تمرکزگرا حمایت کرده و برای مقامات جمهوری اسلامی در خارج کشور لابی میکنند. »
پاسخ : اینکه گروهی از مارکسیست های سابق به صف میهن پرستان پیوسته باشند ، از بختیاری و خوش اقبالی آنان و ملت است . اینان ، احتمال ، از مارکسیست هایی هستند که « مارکسیسم » را برای قرارگرفتن در خدمت « ایران » می خواستند . اما می دانید که چرا آنها « توزیع پول » را عدالت گرایانه می دانند ؟ به این دلیل که با پدیدارشدن تورم چهارنعل ، و به سبب تعطیل شدن بسیاری از کارخانه ها و کارگاه ها ، گروهی از مردم ایران تنها با دریافت « یارانه ی دولتی » روزگار خود را می گذرانند ؟ اینکه شما این نوع زندگی را نشناسید ، عیبی نیست ؛ چرا که شما هر چه باشد با « واقعیت » های مهم سر و کار دارید . اما در باره ی این که گفته اید این مارکسیست ها از « توابین » به شمار می روند . بفرمایید این مارکسیست ها از توابین گذشته اند یا از «توابین مدرن» مانند شما هستند که در دفتر رسانه های بیگانه « شهادتین » گفته اند ؟
نشان داده اید که از « میهن پرست » شدن اسلامگرایان هم آگاهی دارید ! چه می شود کرد ؟ در نخستین روزهای جنبش اسلامگرایان ، گروهی از جوانان ساده لوح انقلابی در برخورد با مزدوران یاسر عرفات و جرج حبش ، هنگامی که عرب ها از آنها می پرسیدند ملیت آنها چیست ، پاسخ می دادند : « متاسفانه ما ایرانی هستیم ! » تنها گذشت دو دهه کافی بود تا اسلامگرایان ایرانی دریابند توده های عرب تبار کشورهای عربی و رهبران و سیاست ورزان آنها ، ایرانیان را « مجوسانی » می دانند که به دست عرب های محترم مسلمان شده اند !
شما از گروهی هم سخن گفته اید که به نیت دریافت امتیاز و رانت سیاسی ، با نشان دادن گرایش های میهن پرستانه به قدرت سیاسی نزدیک می شوند . اگر از بابت سپرده شدن رانت ها و امتیازهای ویژه ی « دوم خردادی ها » به ملی گرایان نگران هستید ، تنها برای یادآوری به شما و بیرون آمدن تان از نگرانی ، می گویم « ملی گرایان » در حال حاضر در هیچیک از سمت های دولتی جایی ندارند . این البته به این معنی نیست که زمامداران از گرایش های « میهن پرستانه » بی بهره هستند . نه … آن گروه های ملی گرا که اسلامگرایان آنها را تنها « رقیب سیاسی » خود می دانند ، در هیچ منصبی جا و راه ندارند و این رانت ها ، به قول عوام، تنها دست دوم خردادی ها را می بوسد .
در ادامه ی مطلب مجید محمدی چنین می خوانیم :
« وطنپرستان جدید سکولار مینمایند اما با رژیم ولایت فقیه به خوبی میتوانند کار کنند چون حساب قدرت را از روحانیت و سلطه را از تقدس جدا میکنند و برای عدم تحریک روحانیون کاری به سیاستهای تمامیتخواهانهی اسلامگرایان یا نحوهی روی کار آمدن یا در قدرت ماندن آنها ندارند. بخشی از اصلاحطلبان سابق نیز که گرایشهای ضد امپریالیستی دارند و جمهوری اسلامی را به رژیمی همپیمان با غرب ترجیح میدهند اخیرا به این موج جدید میهنپرستی پیوستهاند. »
پاسخ : آیا مجید محمدی می تواند بگوید در همه ی سال هایی که در سمت ها و پست های گوناگون دولتی در جمهوری اسلامی کار می کرد ، ناسازگاری موجود میان «همکاری با یک نظام دینی با دیدگاه های لیبرالی » خود را چگونه معنا می کرده و سامان می داده است ؟
اگر ادعای محمدی در پیوستن بخشی از اصلاح طلبان سابق به صف میهن پرستان واقعیت داشته باشد ، رویداد خجسته ی دیگری روی داده است که برای آن باید جشنی برپا کرد .
و اما « هم پیمانی ایران با غرب » که همچون آرمانی در میان گفته های محمدی خودنمایی می کند . آیا محمدی به این واقعیت توجه دارد که یک کشور برای ورود به یک « پیمان » باید از ثبات کافی برخوردار باشد ؟ آیا در این جهان کشوری را می توان یافت که پیش از دستیابی به یک ثبات و هم پیمانی درونی میان گروه های گوناگون یک ملت ، توانسته باشد به یک « هم پیمانی شرافتمندانه » دست یافته باشد ؟ مگر اینکه منظور محمدی از « هم پیمانی با غرب » ، سرنهادن به فرمان غرب و تسلیم بی قید و شرط در برابر خواسته های جهانخوارانه ی آن باشد .
بخش بندی نسل تازه میهن پرستان نیز وظیفه ی دیگری است که مجید محمدی برای خود در نظر گرفته است . در این زمینه او چنین می گوید :
« این وطنپرستان را کجا و در چه موضوعات یا برنامههایی میتوان مشاهده کرد؟ آنها بر چه برنامههایی تمرکز دارند؟ چه حساسیتهایی دارند و چه حساسیتهایی ندارند ؟
۱ . مرکزگرایان : نفی حقوق مردم مناطق
این دسته از وطنپرستان هر آنکه را که از حقوق مردم مناطق مختلف کشور در چارچوبهایی مثل فدرالیسم، صحبت کردن یا آموزش به زبان مادری، خودگردانی، خودمختاری و محدود کردن دایرهی عمل دولت مرکزی سخن بگوید تجزیهطلب میخوانند. آرا و نظریات این وطنپرستان را میتوان در برخی مطالبی که در بخش نظرات سایتهای فارسیزبان مستقر در خارج کشور میآیند یا در یادداشتهای سایتهای دولتی و شبه دولتی و اتهامات وزارت اطلاعات و برخی از اصلاحطلبان مذهبی سابق به فعالان منطقهای مشاهده کرد. استدلال همیشگی این وطنپرستان علیه دمکراسی و آزادی و حقوق بشر آن است که اگر قرار باشد مردم به حقوق خود برسند سنگ روی سنگ بند نمیشود و میلیونها تن کشته خواهند شد. »
پاسخ : به راستی در میان فرنگ رفته ها یی که ساده انگارانه ، وضعیت ایران را با کشورهای پیشرفته مقایسه می کنند و می پندارند که مقوله هایی مانند « فدرالیسم » ، « آموزش به زبان مادری » ، « خودگردانی » ، « خودمختاری » را می توان مانند کالاهای صادراتی به یک کشور « صادر » کرد ، از همه دستپاچه تر و شیادتر آقای مجید محمدی است . او بی اینکه از دلیل هایی که مخالفان این مقوله ها برای مخالفت خود ارائه می کنند ، سخنی بگوید ، به پرونده سازی برای میهن پرستان می پردازد و آنان را همکاران غیرمستقیم نهادهای اطلاعاتی و نظامی می داند . به این جمله ی محمدی توجه کنید : « استدلال همیشگی این وطنپرستان علیه دمکراسی و آزادی و حقوق بشر آن است که اگر قرار باشد مردم به حقوق خود برسند سنگ روی سنگ بند نمیشود و میلیونها تن کشته خواهند شد. » هر کس می خواهد از نقش میهن پرستان در جنبش های دموکراسی خواهانه و استقلال خواهانه و کوشش آنان در برخورداری همه ی ایرانیان از « آزادی های بشری » آگاهی پیدا کند ، کافی است به تاریخ معاصر نگاهی بیاندازد . این کار ظاهرا برای مجید محمدی امکان ندارد ؛ چرا که او مانند بسیاری از دوم خردادی های محترم ، دوم خرداد ۱۳۷۶ را آغاز تاریخ ایران می دانند و همه ی آزادیخواهان گذشته را « غیرخودی » .
آیا مجید محمدی که دارای مدرک های گوناگون علمی است ، تاکنون از خود نپرسیده است که تفاوت « گویش محلی » و « زبان ملی » چیست ، یا آیا « سخن گفتن به گویش محلی » و « آموزش علم به یک زبان » هر دو یک معنا دارند ؟ نیمزبان ها و گویش های ایرانی ، مانند همه ی نیمزبان های جهان امروز ، یادگارهایی فرهنگی از روزگار گذشته اند ؛ اما در مقایسه با « زبان ملی فارسی » نه از « ادبیات » پرمایه ای برخوردارند و نه از گنجینه ی واژگان تخصصی در زمینه های گوناگون علمی . برای اینکه او در این زمینه به فکر بیفتد ، بد نیست از او بخواهیم با آن اندازه از گویش محلی که می داند ، در زمینه ی یکی از دانش های برق ، فقه ، فلسفه یا جامعه شناسی که در آنها به مهارتی دست یافته است ، یک مقاله بنویسد و دستاورد خود را بنگرد .
این کوشش مجید محمدی و همگنان او در « شلوغ کردن » فضا و به اشتباه انداختن گروه های دانشجو و آرمانخواهان و آزادیخواهان و نشانی نادرست دادن به آنها ، سر در کدام عقده و کمپلکس پیچیده ی روانی دارد ؟ برای آگاهی از کوشش های تجزیه گرانه و الحاق گرایانه و فدرال خواهانه و کارنامه های آنان در جهان ، می توان به پژوهش های بومی ایرانی و بیگانه ی بسیاری مراجعه کرد ؛ اما آقای محمدی ، با اینکه در منصب استادی دانشگاه هم کار کرده است ، هیچ خواننده ی پیر و جوانی را به « خواندن » و « اندیشیدن » و « دقت » و « آهستگی » سفارش نمی کند . می دانید چرا ؟ برای اینکه او در گرداندن سیرک بزرگی به نام «دوم خرداد» که موجودیت آن در گرو « شلوغی » و « آشفتگی » فضای سیاسی ایران بود ، سهمی داشته است . اکنون هم مجید محمدی دارد همان نقش را در جایی دیگر بازی می کند . او حتا یک نمونه از همکاری های میهن پرستان با آنچه همکاری غیرمستقیم نسل تازه ی میهن پرستان با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی می داد ، ارائه نمی کند و از خوانندگان مطلب خود انتظار دارد ترهات او را همچون « وحی منزل » ، چشم بسته بپذیرند و دم برنیاورند .
و اما گروه دوم از نسل تازه ی میهن پرستان از زبان مجید محمدی :
« ۲ . لابیگران : دفاع از حقوق هستهای و دگر هیچ
بخش دیگری از وطنپرستان کسانی هستند که برای جمهوری اسلامی و بالاخص برنامهی هستهای آن در خارج کشور لابی میکنند. آنها در مقام معلمی اخلاق نشسته و به منتقدان برنامههای نظام بالاخص برنامهی هستهای توصیه میکنند که «اگر مخالف رژیم هستید حداقل وطنپرست باشید و از این برنامه دفاع کنید». لابیگران نیز همانند دلاریستها و مرکزگرایان هیچگونه رهیافت انتقادی به حکومت ندارند و چنین مینمایانند که امروز در برابر دشمنان (مفروض) باید از خودی (هرچند قصاب و فاسد و دروغگو و متقلب) دفاع کرد. البته دفاع از برنامهی هستهای (با مغفول گذاردن کامل سمت و سوی آن) پوششی است برای برخورداری از مواهب رژیم در کنار ژست وطنپرستی؛ چون همهی لابیگران از پروژهها و بودجههای اختصاصی رژیم برخوردار میشوند . »
پاسخ : عنوان این بخش با توجه به محتوای آن باید چنین می بود : « لابی گران برای دفاع از حقوق هسته ای » . در غیر این صورت باید باور کنیم دولت های جهان تنها برای دفاع از حقوق هسته ای کشور خود به « لابی کردن » روی می آورند . بامزه تر از آن ، افزوده ی « و دیگر هیچ » است که به دنبال دفاع از حقوق هسته ای آمده است . لابی کردن یکی از شیوه هایی است که ملت ای جهان برای فراهم کردن حامی و همراه برای خود ، به آن روی می آورند . ظاهرا مشکل آقای محمدی وجود گرایشی به نام « میهن پرستی » است و او برای آن ضرورتی نمی بیند . « میهن پرستی » در نزد هر ملت با ویژگی هایی یافت می شود . برای نمونه ، بد نیست به ملت ژاپن اشاره کنیم . تاریخ چنین گزارش داده است که در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم ، هنگامی که نخستین بمب هسته ای جهان بر روی هیروشیما انداخته شد ، در شرق آسیا پهنه ی چندین کشور در زیر چکمه های سربازان ارتش ژاپن بود . چند دهه ی پس از آن یک وزیر ژاپنی در سخنرانی خود ، بمباران اتمی ژاپن را برای پایان یافتن جنگ ، امری ناگزیر به شمار آورد ؛ اما اعتراض های شدید در سراسر ژاپن به این اظهارنظر ، این وزیر را ناچار از استعفا کرد . دفاع از برنامه ی هسته ای ایران ، مانند هر برنامه و پروژه ی ملی دیگر ، در چارچوب « میهن پرستی متعارف » انجام می گیرد .
اما این کشف شما هم ، حقیقتا ، جالب توجه است : « لابیگران نیز همانند دلاریستها و مرکزگرایان هیچگونه رهیافت انتقادی به حکومت ندارند و چنین مینمایانند که امروز در برابر دشمنان (مفروض) باید از خودی (هرچند قصاب و فاسد و دروغگو و متقلب) دفاع کرد.» در این بخش چشم خواننده به دو واژه ی « مجیدی ساخته »ی تازه روشن می شود : « دلاریست » !!!؟؟ و « مرکزگرا » !!؟ . اینکه محکومان مورد اشاره ، یعنی لابی گران و دلاریست ها و مرکزگرایان « هیچگونه رهیافت انتقادی به حکومت ندارند » را باید در شمار کشف های مهم مجید محمدی جای داد . اگر آقای محمدی در باره ی « علم غیب » هم که ظاهرا بدان دست یافته اند ، اطلاعاتی بدهند ، سبب خرسندی همگان ، و از جمله میهن پرستان و نسل تازه ی آنان ، است . برای یادآوری به آقای محمدی باید گفت که : « همگان توانایی و انگیزه ی انتقاد از حکومت را ندارند . » اگر ایشان به حافظه ی خود مراجعه کنند ، نام چند تن از افراد همین نسل تازه را به یاد خواهند آورد که به دلیل انتقاد به حکومت ، دوره ی زندان خود را می گذرانند .
اینکه آقای محمدی مانند بسیاری دیگر از مخالفان جمهوری اسلامی ، اساسا « وجود دشمن » را « مفروض » می گیرند ، نکته ی جالب دیگری است ؛ اما اینکه از « سمت و سوی واقعی برنامه ی هسته ای ایران » هم آگاهی کامل دارند ، نکته ی جالب تری است . طرح این ادعا از سوی بزرگ ترین سازمان های جاسوسی به سند و مدرک نیاز دارد ؛ اما مجید محمدی صرف « حضور » جمهوری اسلامی در برابر کارفرمایان غربی اش را برای « اعتبار داشتن » ادعای خود کافی می داند .
خوب شد که آقای محمدی این واقعیت مهم را که تاکنون کسی آن را نمی دانست ، به آگاهی مردم ایران رساندند : « همهی لابیگران از پروژهها و بودجههای اختصاصی رژیم برخوردار میشوند . »
ادامه ی پرونده سازی آقای محمدی را بررسی کنیم :
« ۳. دلاریستها : پابوس مقامات
وقتی مقامات جمهوری اسلامی به خارج میآیند با گروههایی از ایرانیان دیدار میکنند. همهی ایرانیانی که به دیدار مقاماتی که جدیدا وطنپرست و طرفدار مکتب ایرانی و کوروش و داریوش شدهاند میروند ادعای وطنپرستی و وطندوستی دارند. اما وطندوستی و وطنپرستی آنها تنها در دیدار با احمدینژاد و مشایی تبلور پیدا میکند. تجربه نشان میدهد که این قسم از وطندوستان و وطنپرستان به دنبال کسب پروژه از دولت و اختصاص بخشی از دلارهای نفتی به خود بودهاند : از طریق سرمایهگذاری جمهوری اسلامی بر یک تنیسباز تا ساختن هتل و مهمانسرا در کیش، از قاچاق تجهیزات هستهای و نظامی تا فعالیت تبلیغاتی برای حکومت دینی . »
پاسخ : در این بخش ، ترکیب بامزه ی مجید محمدی ، « دلاریست » ، که معنایی ندارد ، عنوانی فرعی برای ترکیب « پابوس مقامات » شده است . در بخش بالا نیز واژه ی « مرکزگرا » را ظاهرا به جای « هواداران دولت فراگیر ملی » به کار برده است . . کسی هم نباید از او بپرسد « مرکز » کجا یا « کدام » مرکز ؟ برای آگاهی او باید گفت ، پسوند « ایسم » در زبان فارسی و در متن های سیاسی و اجتماعی برای نشان دادن « گرایش » به یک « جریان » اندیشگی به کار می رود ؛ مانند : کمونیسم ، لیبرالیسم ، و…. نکند به تازگی « دلار » هم به جرگه ی جریان های فکری پیوسته است ؟ کوشش ایشان برای گناه شمردن « میهن پرستی » این گمان را تقویت می کند که « دلار آمریکا » به جز کارکرد عادی خود به عنوان واحد پول یک کشور ، راهنما و الهام بخش گروهی از سیاست ورزان معاصر ایران نیز شده است .
اگر ایشان برای نوشتن عنوان فرعی برای این بخش از زبان فارسی عادی بهره می گرفتند ، باید می نوشتند : « پابوسان مقامات » برای یادآوری به مجید محمدی باید گفت : « هر سیاست ورزی برای پیشبرد کار خود از راهبردها و شعارهایی بهره می گیرد . آنگونه که از زمامداران آمریکایی شنیده ایم ، « احمدی نژاد با کارت ناسیونالیسم خوب بازی کرده است .» نکند شما برای روکردن و خواندن ورق های احمدی نژاد در بازی سیاست خارجی دو دولت ، این وظیفه را به عهده گرفته اید ؟
اما اینکه گفته اید ،
« تجربه نشان میدهد که این قسم از وطندوستان و وطنپرستان به دنبال کسب پروژه از دولت و اختصاص بخشی از دلارهای نفتی به خود بودهاند : از طریق سرمایهگذاری جمهوری اسلامی بر یک تنیسباز تا ساختن هتل و مهمانسرا در کیش، از قاچاق تجهیزات هستهای و نظامی تا فعالیت تبلیغاتی برای حکومت دینی . »
پاسخ : آیا این « تجربه » مبتنی بر سرمایه گذاری های مشترک شما است که در آن احیانا ، یکی از این نسل تازه ی میهن پرستان ، سر شما را کلاه گذاشته است ؟
اما در بخش بعد چنین آمده است :
« ۴. ضد امپریالیستها: میهنپرستی سلبی
بخشی از جریان مارکسیستی و سوسیالیستی ایرانی که پس از فروپاشی امپراطوری مادر تنها رژیمهای دیکتاتوری با رهبران مادامالعمر مثل کره شمالی و کوبا برای آن مانده برای احیای خود به میهنپرستی روی کرده است. این میهنپرستی بیش از آنکه ایجابی (دوستی وطن و مردم و طبیعت و میراث و فرهنگ آن) باشد سلبی (دشمنی با غرب، سرمایهداری یا امپریالیسم) است. این بخش از جریان چپ هیچگاه با استبداد مذهبی در ایران مشکل جدی نداشته و استبداد مذهبی را زمینهساز به قدرت رسیدن خود تلقی میکرده است. همچنین از حیث روشهای حکومتداری و برخورد با مخالفان تفاوتی بنیادی میان این بخش از جریان چپ و جمهوری اسلامی وجود ندارد. »
پاسخ : اینکه گفته اید تنها رژیم های دیکتاتوری با رهبران مادام العمر مثل کره شمالی و کوبا برای جریان مارکسیست و سوسیالیست های ایران « مانده است » دقیقا به چه معنا است ؟ اگر منظور شما « متحد » بودن این جریان با کوبا و کره شمالی است ، خب اینکه جرمی نیست ؛ شما هم متحدی مانند آمریکا دارید که برای نخستین بار در جهان بمب اتمی را به کار برده است .
در همراهی سوسیالیست های ایرانی با اسلامگرایان که کسی حرفی در مخالفت نمی زند ؛ اما شما در چه زمان همراهی آنان با اسلامگرایان را زیانمند تشخیص دادید و در چه دوره ای به این همراهی اعتراض داشته اید ؟ از بد روزگار ، بسیاری از انگاره های پیشنهادشده از سوی شما ، از قبیل فدرالیسم ، آموزش به زیان مادری ، خودمختاری و… از راهبردهای سنتی دکان جاسوسی موسوم به « حزب توده [ ایران ] است !
اظهار لحیه های مجید محمدی چنین ادامه می یابد :
« ۵. اتمیستها : میهنپرستی هستهای
این دسته از میهنپرستان جدید بر برنامهی اتمی جمهوری اسلامی تمرکز دارند. آنها بر این باورند که برنامهی هستهای همانند جریان ملی شدن صنعت نفت ظرفیت گرد آوردن همهی ایرانیان تحت یک پرچم را دارد و از آنجا که دول غربی با این برنامه مخالفت میکنند مردم را میتوان در دفاع از آن و در نتیجه دفاع از حکومت بسیج کرد. بخشی از مدافعان برنامهی هستهای جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور برنامهی هستهای را نه تنها یک ابزار سیاسی برای به قدرت رسیدن و تحکیم آن بلکه ابزاری برای دشوارسازی سقوط حکومت توسط غرب و وسیلهای برای نهادینهسازی دشمنی با غرب میدانند. این دسته از وطنپرستان بر این باورند که میهندوستی را باید بر روی یک موضوع خاص متمرکز کرد، موضوعی که بیگانگان بر آن حساسیت دارند. بدین ترتیب دشمنی میان جمهوری اسلامی و غرب ریشهای شده و دیگر کسی نمیتواند به آسانی و به سرعت این دشمنی را بزداید. »
پاسخ : واژه سازی های جنون آسای مجید محمدی در اینجا واژه ی دیگری را به کارشناسان علوم انسانی پیشنهاد می کند : « اتمیست » ؟!! آنچنان که از نوشته ی مجید محمدی برمی آید ، این واژه هم چیزی است در ردیف واژه ی « دلاریست » . اما مشکل عنوان فرعی آن همچنان بر جای است . اگر منظور ایشان از واژه ی « اتمیست » ، مدافعان حقوق هسته ای ملت ایران باشد ، ایشان باید می نوشتند « میهن پرستان مدافع حقوق هسته ای ایران » . شاید هم ایشان بر اساس آموزش های خود در رشته ی برق ، می پندارند ترکیب « میهن پرست مدافع حقوق هسته ای ایران » چیزی است در ردیف « گداخت هسته ای » و « شکافت هسته ای » ؟
اما یک پرسش : آیا هر کشور باید شیوه های بسیج ملت خود را در آوردگاه های بزرگ تاریخی به تصویب ابرقدرت ها برساند ؟ آنچنان که تاریخ گزارش کرده است ، هر ملت در هر زمان ، به هر شیوه ای که درست بداند ، برای یکپارچگی و همبستگی خود می تواند در زیر هر درفشی گرد بیاید . دفاع از حقوق هسته ای که جای خود دارد . اما « نهادینه سازی دشمنی با غرب » هم سخن تازه ای است که معنای آن روشن نیست . یک کشور – و به طریق اولی : ایران – برای چه باید با نهادینه سازی دشمنی با کشوری دیگر بپردازد ؟
بیاییم ادامه ی مطلب مجید محمدی را بخوانیم :
« سکولاریسم ضد دمکراسی / ضد لیبرالیسم
میهنپرستان جدید برای آنکه مواضعشان باورپذیر بنماید از اسلامگرایی دفاع نمیکنند (بدان انتقاد هم نمیکنند)، ادبیات ایدئولوژیک ندارند؛ بسیاری از آنها مداحی خمینی و خامنهای را نمیکنند، اما در باب جنایات رژیم هم سکوت میکنند. آنها مواضع انتقادی چپگرایانه نسبت به غرب دارند (به روسیه و چین و سیاستهاشان کاری ندارند) و آن دسته از مواضع مقامات جمهوری اسلامی را که رنگ و بوی میهندوستی دارد پررنگ میکنند. وجه مشترک همهی پیروان این میهنپرستی جدید ضدیت با لیبرالیسم و دمکراسی برای همه (از سطح محلی و منطقهای تا سطح ملی) است چون عملا معتقدند که مردم ایران و بالاخص مردم مناطق مختلف کشور شایستگی دمکراسی و لیبرالیسم را در شرایط حاضر ندارند و هرگونه رفراندم یا همهپرسی به جنگ داخلی منجر میشود . »
پاسخ : گویا مجید محمدی فراموش کرده است که ملت ها در هنگامه های بحران ، بسیاری از خواست های صنفی و رفاهی خود را فراموش می کنند ؟ در هنگامه هایی که « موجودیت » یک ملت به خطر می افتد ، شهروندان در برابر خطر یورش و محاصره با هم متحد می شوند . در این دوره ها ، ملت ها با متحدان خود نیز پیوندهایی برقرار می کنند . نکته ی دیگر اینکه همه ی شهروندان ایران از احساسات آقای محمدی و همراهان اپشان در دشمنی با جمهوری اسلامی و زمامداران آن برخوردار نیستند . اگر آقای محمدی بخواهد در زمینه ی استقرار دموکراسی ایرانی کاری بکند ، پیشنهاد می کنم در زمینه ی « افزایش دریافت همگانی » ایرانیان از حقوق ملت خود در همزیستی با جهانیان ، به عنوان پیش زمینه ای جدی و لازم برای بناکردن دموکراسی آینده ، کاری جدی را به سامان برساند .
در ادامه ، مجید محمدی ، « دموکراسی » و « لیبرالیسم » را هم معنی و برابر با یکدیگر به کار می برد . به عنوان یک علاقه مند از ایشان که در آمریکا به سر می برد ، می خواهم در باره ی سومین نامزد پست ریاست جمهوری آمریکا ( نماینده ی حزب سبزها ) در دوره ی اخیر – که پیش از رسیدن به نشست خبری نامزدهای انتخاباتی ، از سوی پلیس آمریکا دستگیر و به زندان منتقل شد – به مردم ایران اطلاعاتی بدهد و وجاهت این دستگیری و اخلال قانونی از سوی لیبرال های دموکرات آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور را بیان کند .
دیگر اینکه آقای محمدی که مدعی است « میهن پرستان معتقدند مردم مناطق مختلف کشور شایستگی لیبرالیسم و دموکراسی را ندارند » دست به کار شود و پنج پژوهش بومی در زمینه ی شناخت لیبرالیسم ایرانی و دموکراسی ایرانی معرفی کند ؛ معرفی نظریه پردازان لیبرالیسم ایرانی در اندازه های آدام اسمیت و جان استوارت میل و هایک و توماس میل گرین پیشکش ایشان . لیبرالیسم مانند هر گرایش دیگر سیاسی در میان ایرانیان هوادارانی دارد و شماری از خوشنام ترین و شایسته ترین – و البته میهن پرست ترین – ایرانیان همه ی دوران ها دارای گرایش لیبرال بوده اند ؛ اما اگر او تنها یک نفر لیبرال بی وطن مانند خودش را در میان جهانیان نشان دهد که توانسته باشد در میهن خود ، همراهی دیگر شهروندان را به دست آورده باشد ، به دانش همگان افزوده است .
مجید محمدی مطلب خود را چنین به پایان می برد :
« حساسیتهایی که ندارند
این وطنپرستان اگر شهروندان معمولی ایرانی زیر پاهای قلدران و اراذل و اوباش له شوند صدایشان در نمیآید. گرانی، بیکاری، فقر، اعتیاد، کار کودکان، تنفروشی، تبعیض، حجاب اجباری، اعدامهای گسترده، و دیگر معضلات جامعهی ایران برای این وطنپرستان اهمیتی ندارد. همچنین این نسل از وطنپرستان هیچ حساسیتی به فساد و سوءاستفاده از قدرت ندارند. فرهنگ ملی و بلایی که سانسور و فیلترینگ دارد بر سر آن میآورد در کنار نظام آموزشی ایدئولوژیک اصولا برای آنها وجود خارجی ندارند. وطن برای این میهنپرستان عبارت است از یک کشور خیالی که تنها امتیاز و رانت در آن توزیع میشود (اگر به موقع و به سراغ افراد مناسب بروند) و افرادی با گوشت و پوست و خون و احساسات در آن زندگی نمیکنند . »
پاسخ : این تیتر فرعی پایانی فاعل ندارد ؛ اما با توجه به محتوای سخن ایشان باید آن را چنین بازنویسی کرد : « حساسیت هایی که نسل تازه ی میهن پرستان از آن محروم اند » . خوانندگان خود فهرست حساسیت هایی که مجید محمدی ، میهن پرستان تازه را از آن محروم می داند ، بررسی کنند تا ببینند که در حافظه ی خود چیزی از اعتراض شخصی به نام مجید محمدی به آنچه او از آن با تعبیر « معضلات جامعه ی ایران » یاد می کند ، چیزی به خاطر می آورند ؟ به راستی ، بی شرمی این مقاله نویس « رادیو فردا » ، نمونه ای کم سابقه در میان « نسل تازه ی طلبکاران از ایران » است .
به هنگامی که برای نوشتن این مطلب ، برای آشنایی با دیگر دیدگاه های این لیبرال محترم ، مجید محمدی جستجو می کردم ، به نوشته ای دیگر از او برخوردم که او در دی ماه سال پیش منتشر کرده است . این مقاله « ایران ، روسیه و چین : فدرالیسم یا تجزیه » [۶] نام دارد . او این مقاله را که در آن ، آشکارا از خواست خود برای تجزیه ی کشورهایی مانند چین و روسیه و ایران سخن گفته است . چنین آغاز کرده است :
« اگر غرور و احساسات ملی را که مبنای عقلانی !!! ندارند و بالقوه می توانند بسیار خطرناک باشند ، کنار بگذاریم و به سراغ معیارهایی مثل صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر برویم، دنیایی با واحدهای سیاسی کوچک تر شاید به نفع همه ؟؟؟!! باشد. این واحدهای سیاسی کوچک تر، با تشکیل دولت – ملتهای دمکرات و فدرال ( مانند ایالات متحده ] آمریکا [ ، هند، آلمان، سوئیس ) یا با تجزیه کشورهای بزرگ محقق خواهند شد. از همین منظر است که تجزیه ایران، روسیه و چین را در صورت مقاومت در برابر دمکراسی و فدرالیسم ناگزیر می دانم .»
پاسخ : در اینجا یک پیشنهاد هیجان انگیز را در برابر مجید محمدی قرار می دهم : راه اندازی اتحادیه ای از سرخپوستان ، سیاهپوستان ، زردپوستان ، چینی ها و مکزیکی ها و عرب ها و ویتنامی ها و روس ها و دیگر قومیت های ستمدیده ی مقیم آمریکا – و البته زنان – برای پیگیری « مطالبات » آنها . مجید محمدی می تواند از تجربیات سه دولت بیگانه ساخته ی پیشه وری و قاضی محمد و ویشی ، برای احقاق حق کامل همه ی گروه های قومی و زبانی مقیم آمریکا استفاده کند . با این کار ، روند « دموکراسی خواهی ملی » آمریکاییان متوقف ، و گروه های سازنده ی ملت آمریکا به « قبیله » و « تیره » و « قوم » تبدیل خواهند شد .
بله … چنین است که « مجید محمدی » تجزیه ی ایران و چین و روسیه را ناگزیر می داند ؟؟!!!.این میزان خودشیفتگی و یابوبرداشتگی این اصلاح طلب در دوران تبعید او را در نظر بگیریم و از خود بپرسیم که اگر روزی او به قدرت برسد ، با این کشور و این ملت چه خواهد کرد .
بد نیست مجید محمدی که برای انتشار کتاب در ایران ، « آیین نامه » می نوشته است ، خود چگونگی راهیابی خود به این منصب را برای آگاهی ایرانیان توضیح دهد .
مجید محمدی « وطن » را برای میهن پرستان « کشوری خیالی می داند که تنها امتیاز و رانت در آن توزیع میشود (اگر به موقع و به سراغ افراد مناسب بروند) و افرادی با گوشت و پوست و خون و احساسات در آن زندگی نمیکنند . » برای اینکه این کارشناس اصلاح طلب معنای پدیده های « خیالی » را بهتر فهم کند ، ناگزیر از یادآوری بخشی از کارنامه ی اصلاح طلبان خاتمی چی هستم . در دوره ای که این مجید محمدی سرگرم نوشتن آیین نامه ی انتشار کتاب برای دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی بود ، وزارت ارشاد این دو دولت بخشی از شمارگان کتاب های منتشرشده را برای تجهیز کتابخانه های همگانی خریداری می کرد . این کار، اقدامی پسندیده بود و ناشران که می دیدند که دولت به کار آنان توجه نشان داده است و کالای فرهنگی تولید آنان را به دست مردم می رساند ، خشنود بودند . پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد و سرپرستی صفار هرندی بر وزارت ارشاد ، روزی صفار هرندی اعلام کرد که در دوره های قبل چند میلیارد تومان کتاب با پول بیت المال خریداری شده و اکنون در انبار خاک می خورد . آن هنگام بود که روشن شد شادمانی ناشران ، شادمانی ای بی سبب بوده است . امیدوارم معنای « دولت خیالی اصلاحات » برای مجید محمدی روشن شده باشد .
« ایران » برای مجید محمدی و امثال او چه چیزی بوده است ؟ ایران برای مجید محمدی و امثال او کشوری است که در آن تحصیل می کنند ، کار می کنند ، در برنامه ریزی های کلان آن شرکت می کنند ؛ اما همین که هوا را پس می بینند ، آن را در چمدانی جای می دهند و به اردوگاه آزادی می پیوندند . « میهن پرستی » از ویژگی هایی است که برای برخورداری از آن ، افراد را آموزش می دهند ؛ البته گروهی این آموزش را نمی پذیرند ، اما کمتر دیده شده است که این گروه ، به خود اجازه داده باشند که « میهن پرستان » را از نگاهبانی میهنشان بازداشته باشند . حیف است که چند جلوه از آن را که در فیلم ها و داستان ها با آن برخورد کرده ایم ، یادآوری نکنم . در صحنه ای از فیلم « امپراتوری هوس » ، شخصیت مرد فیلم که در نوع خود کازانوایی شگفت انگیز است ، چون در کوچه ای با گروه سربازان عازم جنگ روبه رو می شود ، در سکوت و سرافکنده ، از کنار آنان می گذرد . در داستانی از گی دو موپاسان به نام « تپلی » [ ۷ ] ، نویسنده احساسات میهن پرستانه را با آنچنان جلوه ی باشکوه و همزمان « رقت انگیز » ی به نمایش می گذارد که مرا ناگزیر می کند بیش از این در باره ی آن چیزی نگویم و از ایرانیان بخواهم که آن را بخوانند تا به مجید محمدی معنای واژه های ابتدایی را بیاموزانند .
مجید محمدی بهتر از هر کسی می داند که « میهن پرست » با گوشت و پوست و خون خود ، زندگی در ایران امروز را به جان می آزماید و برای نگاهبانی از کشور و ملت خود از کسی – به ویژه دوم خردادی ها – دستور نمی گیرد . « میهن » را مانند لوازم خانگی از فرنگ نمی توان وارد کرد . ایران خانه ی ماست و جایی به جز آن نداریم ؛ پس بپذیرید که چاره ای جز نگاهبانی از آن نداریم .
و اما در باره ی نگرانی شما در باره ی « اجاره داری » ( ببخشید : رانت خواری ) . اگر به حافظه ی خود مراجعه کنید ، به یاد خواهید آورد که رانت خواری هنری است که در دوره ی دوم خرداد به اوج کمال خود رسید . آن ۲۲ میلیون رایی که برای انتخاب محمد خاتمی به صندوق ها ریخته شد ، برای پذیرفتن سهم و مسئولیت در اداره ی کشور بود و نه آنچنان که اصلاح طلبان پنداشتند ، سهم خواهی از دارایی های ایران . در همین دوره بود که شگفت انگیزترین واکنش یک جریان سیاسی در برابر پذیرفته شدن از سوی مردم در سده ی اخیر از دوم خردادی ها سر زد : کوشش برای اعلام برائت از رای دهندگان با هر ابزار ممکن و در دسترس .
در پایان ، به مجید محمدی نکته ای را یادآوری می کنم : با آن اندازه از دانش که بشر امروز به آن دسترسی دارد ، می توان نشان داد که در جهان ما ، الکترون ها همسان اند ، پروتون ها همسان اند و نوترون ها همسان . در عرصه ی روابط انسانی چنین نسبتی برقرار نیست . پیچیدگی های انسان ها و روابط آنها را با رابطه هایی که در مدارهای الکتریکی و الکترونیکی برقرار است ، نمی توان مقایسه کرد . در دوره ای ، علی شریعتی در رشته ی ادبیات لیسانس و فوق لیسانس گرفت و پس از سفر به فرانسه ، در آنجا کوشید تا در رشته ی جامعه شناسی مدرک دکترا بگیرد . اما در این کوشش رخداد دیگری روی داد : کشف سوسیالیسم فرانسوی و آمیختن آن با اسلام و جازدن آن به جای اسلام .[ ۸ ] امروز هم مجید محمدی با خواندن برق و فقه و فلسفه و جامعه شناسی ، به ملت های جهان پیشنهاد می کند تا خیر و صلاح خود را از زبان غرب و غربی بشنوند . در تاریخ اندیشه ی ایران در سده های گذشته بزرگانی چون خواجه نصیرالدین توسی ، پور سینا ، بیرونی ، خیام با برخورداری از دانش های انسانی و دانش های تجربی ، مرزهای تازه ای را در دانش بشری کشف کردند و در روزگار معاصر کسی مانند غلامحسین مصاحب با برخورداری از دانش هایی چون ریاضیات و فلسفه و ادبیات ، با تالیف فرهنگنامه ای گرانسنگ به پویایی دانش در ایران یاری رساند . این پیروزی علمی برای آن بزرگان در سایه ی دریافت درست و دقیق از « معنا» ی پدیده ها روی داد و نه یافتن « شباهت » های ظاهری .
شوربختانه آنچه از رفتار و نوشته های مجید محمدی برمی آید ، این است که او با برخورداری از همه ی امکانات در دسترس برای دانش اندوزی ، تنها به « نظریه پردازی پیرامون شیوه های تسلیم بی قید و شرط ملت ها به جهانخواران » توفیق یافته است . پیشنهاد او برای تسلیم بی قید و شرط به ملتی ارائه می شود که پنج ایلغار مهیب تاریخ ، یونانیان و عرب ها و ترک ها و مغول ها و تاتارها را در هم شکسته است . هرچه بزرگان تاریخ اندیشه ی ایرانی برای سربلندی ایران و ایرانی و همزیستی شرافتمندانه با جهانیان کوشیدند ، او میراث آنان را با دریافت حقوق ماهانه از رسانه های فارسی زبان به حراج گذاشته است .
۱۸ /۱ /۱۳۹۲
پی نوشت ها :
- http://bamdadkhabar.com/2013/03/24367
- بردیایف ، نیکلای . ریشه های کمونیسم روسی و مفهوم آن . ترجمه ی : عنایت الله رضا . تهران چاپ اول : ۱۳۶۰ انتشارات ایران زمین ؛ چاپ دوم : ۱۳۸۳ ، انتشارات خورشیدآفرین .
- برای آشنایی با « زبان مخفی » که در دهه ی اخیر با شتابی شگفت انگیز لایه های اجتماعی را در می نوردد و ویژگی های آن ، نگاه کنید به : سمایی ، مهدی . فرهنگ لغات زبان مخفی . تهران ، نشر مرکز ، ۱۳۸۲ .
- ویکی پدیای فارسی
- همان جا .
- http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/01/post-435.html
- موپاسان ، گی دو . تپلی و چند داستان دیگر . ترجمه ی : محمد قاضی . تهران ، انتشارات امیرکبیر .
- برای آشنایی با چگونگی این مساله ، نگاه کنید به پژوهش ارزشمند چنگیز پهلوان در باره اندیشه های علی شریعتی در ماهنامه ی « ارغوان » ، سال اول ، شماره های۳ و ۴ ، ۱۳۶۹ .
نظر شما