۲۶ - اردیبهشت - ۱۳۹۲
هیات تحریریه ی پایگاه فرهنگی اکو


اشاره : « فارسی ناشنیده » عنوان کتابی از دکتر حسن انوشه ، و حاصل ۱۸ سال کوشش و تلاش این پژوهشگر در استخراج و برگردان واژگانی از زبان فارسی است که در افغانستان به کار می‌رود . این کتاب  که فرهنگ‌ واژه‌ها و اصطلاحات فارسی و فارسی‌شده کاربردی در افغانستان را شامل می شود،  را موسسه ی فرهنگی اکو در هزار صفحه منتشر کرده است . پژوهشگر در این اثر در پی آن دسته از واژه‌ها و اصطلاحات کاربردی رفته که در فارسی قدیم کاربرد داشته و در دیوان‌های شاعران و متون علمی و ادبی به کار رفته‌اند . بسیاری از این واژه‌ها و اصطلاحات در افغانستان هنوز زنده‌اند و کارکرد روزمره دارند ، اما در ایران از یادها رفته‌اند و حتی ادیبان نیز چنانچه در متون به آنها بربخورند ، باید به فرهنگ‌ لغات مراجعه کنند . واژه‌هایی که در افغانستان به یک معنی و در ایران به معنای دیگر هستند . به عنوان نمونه ، واژه ی « مگر » که در ایران مترادف « الا  » و  « به جز » است  ، و در افغانستان به جای « اما » به کار می‌رود یا مثلا«  گل کردن » که در ایران به معنی«  شکفتن »  و« شکوفا شدن » است ، در افغانستان برای « خاموش کردن چراغ  » به کار می‌رود یا « نامه‌نگاری  » که در افغانستان به معنی « خبرنگاری » است نه « نوشتن نامه » . واژه‌هایی که از گویش‌های فارسی بومی به فارسی رسمی و معیار افغانستان رفته‌اند و عمومیت یافته‌اند ، مانند فارسی هزارگی ، بدخشی ، یغنابی ، شغنانی  و اشکاشمی . واژه‌هایی که از زبان دیگر به فارسی افغانستان راه یافته‌اند و در ایران هیچ شناخته نیستند. این واژه‌ها هندی ، ترکی ، انگلیسی ، فرانسوی  و گهگاه روسی و ایتالیایی‌اند . آنچه در پی می‌‌آید ، گفت‌وگو با این متفکر دانش پژوه است که نگاهی حکمی ، علمی و عرفانی به زبان و ادبیات فارسی دارد .

 

 

 

farsi -ye   nashenideh

فارسی ناشنیده

( فرهنگ واژه ها و اصطلاحات فارسی و فارسی شده ی کاربردی در افغانستان )

نوشته : حسن انوشه – غلامرضا خدابنده لو

چاپ اول :۱۳۹۱

۱۰۰۰ صفحه –  ۴۸۰۰۰ تومان

ناشر : نشر قطره با همکای موسسه ی  فرهنگی  اکو

پرسش : « شما را به عنوان متفکر و پژوهشگر ادبیات  – و من می‌گویم  : مولاپژوه – می‌شناسیم . تاثیر پژوهشگری در عرفان و ادبیات مولانا چه تاثیری بر تدوین و تالیف کتاب فارسی ناشنیده داشت ؟ »

پاسخ : « با اینکه در زبان فارسی کمتر شاعری را می‌شناسیم که به اندازه ی مولانا شعر گفته یا از او شعر باقی مانده باشد، مثلا سنایی، عطار یا صائب ؛ با این همه مولانا تنها یک شاعر یا ادیب نیست ، بلکه یک اندیشه ی بلند و یک جهان‌بینی نوآورانه نیز به شمار می‌آید . او اصلاحگری همچون بودا یا کنفوسیوس است . منتها پیامش را در قالب شعر می‌گوید و شاعری است که پیام‌های اصلاح گرانه دارد . و انسان‌ها را به تسامح و رواداری فرامی‌خواند . او را خداوندگار می‌گفتند نه از آن جهت که داعیه‌ای در سر داشت یا سخنی بدعت‌آمیز بر زبان می‌آورد، بلکه از آن سبب بود که او خداوندگار رواداری و فروتنی بود . او در حق همه کس ، نه فقط ترسایان و یهودیان ، حتی در حق جذامیان از جامعه بیرون رانده نیز شفقت کریمانه داشت . عشق و مهرورزی جان انسان را می‌پالاید و او را پاک و پیراسته می‌کند . خاصیت عشق این است که آدمی را تزکیه می‌کند، بر خودی او مهار می‌زند و به او می‌آموزد که دیگری را بر خود مقدم بدارد . کسی مانند مولانا را حتی امروز هم به دشواری می‌توان یافت . او ۸۰۰ سال پیش اندیشه‌هایی را پیش کشیده که هنوز هم جامعه ی بشری در جست‌وجوی آن است . از این روی است که امروزه مولانا مقبولیت جهانی دارد و بسیاری می‌کوشند که راهی را که او رفته بپیمایند و به حقیقتی برسند که او رسیده بود . بخت بلند ما و سرافرازی ما در این است که مولانا این اندیشه‌های بلند و این جهان‌بینی نو را به زبانی گفته که زبان اندیشه و گفتار ما نیز هست و به دست و همت کسانی چون او بود که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی به یاری گسترش فرهنگ جهانی رفته است . مولانا دایره‌المعارف فرهنگ ایرانی و اسلامی بود . او تسلط شگفت‌انگیزی بر زبان فارسی دارد و در عین حال دایره‌المعارفی از فرهنگ ایرانی و اسلامی است . او شعر و ادب فارسی و عربی را خوب می‌داند ، فقه و حدیث و تفسیر و کلام را بسیار خوانده و با تاریخ اسلام آشنایی فراوان دارد . افسانه‌های عامیانه را بسیار خوانده و باورهای خرافی پیرزنان را نیز می‌شناسد . اما از همه ی آنها تنها برای مهرورزی و رواداری بهره می‌جوید.

دکتر حسن  انوشه

دکتر حسن انوشه

اگرچه مولانا بیشتر زندگی‌اش را در آسیای صغیر سپری کرده ، اما او مهاجری از مردم خراسان بود و اگر مغولان به خراسان نمی‌آمدند او نیز مانند نیاکانش در این دیار زندگانی به سر می‌برد و ناگزیر نمی‌شد زادبومش را رها کند و در جست‌وجوی جایگاهی امن به لارند و سپس به قونیه پناه جوید .  بنابر این ، ذهن و زبان مولانا خراسانی است  و خاستگاه زبان او را باید در زادبومش جست نه در جایی که بعدها کما بیش ۵۰ سال از زندگی‌اش را در آنجا به سر آورد . از این گذشته ، پدر مولانا ، بهاءالدین محمد، معروف به بهاءولد و پدربزرگش ، حسین بن احمد خطیبی ، هر دو از علما و سخنوران نامدار خراسان در روزگار خود بودند . عرفان مولوی نیز گرچه از تاثیرات عرفان محیی‌الدین ابن‌عربی بر کنار نیست ، اما در نهایت از گونه ی عرفان مشرق ایران ، یعنی عرفان عشق و شوق یا عرفان سکر است . زبان مولانا زبانی است که چندین قرن ، به ویژه در خراسان ، روی آن کار شده بود و هنگامی که به دست او رسیده بود مدت‌ها بود که مراحل صیقل‌کاری را پشت سر گذاشته بود و به زبان علم و ادب تبدیل شده بود . اما مولانا نیز از توانایی‌های خود برای افزودن به ظرفیت این زبان بهره جست و بر دامنه ی  آن برای بیان اندیشه‌های بلند عرفانی و ادبی بیفزود .

بلخ در روزگار مولانا  « قبه‌الاسلام  » خراسان و از مراکز مهم علم و ادب بود . اگر چه امروزه از بلخ تنها شهرکی باقی مانده ، اما این شهر در گذشته مرکز ناحیه ی باکتریای قدیم و از مراکز دین بودایی و جایگاه پرستشگاه معروف نوبهار بود . این شهر با عظمت ، پس از کوچیدن خانواده ی مولانا ، به دست مغولان به کلی ویران شد و مردم آن به دم تیغ سپرده شدند و این شهر دیگر هرگز نتوانست شکوه گذشته‌اش را بازیابد . تبدیل روستای خواجه‌خیران به نام مزارشریف و توسعه ی آن در روزگار فرمانروایی سلطان حسین بایقرا باز هم از اهمیت بلخ کاست ، چنان که امروزه بلخ که به نام وزیر‌آباد خوانده می‌شد، از توابع مزارشریف در شمار می‌آید . بلخ از مناطقی است که زبان فارسی در آن بالید و گسترش یافت . نخستین شاهنامه‌نویسان ، ابوعلی و ابوالموید بلخی ، از این شهر برخاستند و شهید بلخی و ابوشکور بلخی و رابعه ی  بلخی  و معروفی بلخی که از نخستین سرایندگان شعر به زبان فارسی در شمار می‌آیند ، از این شهر برخاستند . در ضمن بلخ در روزگار باستان از مراکز مهم آیین زردشتی نیز بود . مولانا‌ زاده و پرورده ی چنین محیطی بوده است ؛  محیطی که محل تلاقی چندین فرهنگ ایرانی، عربی، هندی، چینی و ترکی بوده است . »

پرسش  : « اصل این پروژه از کی شروع شد ؟ »

پاسخ : « برگه‌نویسی یا به اصطلاح فیش‌برداری از واژه‌ها را از ۱۸ سال پیش که در کار تدوین « دانشنامه ی ادب فارسی » ، ویژه ی ادب فارسی در افغانستان بودم ، آغاز کردم و نزدیک به صدهزار برگه گردآورده‌ام . البته همه ی این برگه‌ها واژه ی تازه نیستند و برخی از واژه‌ها تا بیست برگه شاهد دارند که از میان آنها حداکثر سه شاهد را برگزیده‌ایم  و بقیه را کنار گذاشته‌ایم . مثلا واژه‌هایی مانند  « کچالو  » که به معنی سیب‌زمینی است و « مرچ » که به معنی فلفل و از قضا هر دو هندی هستند  ، بیش از ۲۰ شاهد داشتند که بدیهی است ما ۱۷ برگه را کنار بگذاریم  و از میان آنها سه شاهد از سه برگه را برگزینیم . و از این شمار بود واژه ی ترکی « آق‌سقال  » که به معنی ریش‌سفید و پیر روستا یا محله است یا واژه ی روسی  « پتنوس  » که به معنی سینی است . اما اینکه گفته‌ام از ۱۸ سال پیش این کار را آغاز کردم  ، به آن معنی نیست که از ۱۸ سال پیش یکسره درگیر این کار بودم . از سه سال پیش در پی آن برآمدم که کار تدوین این فرهنگ را با جدیت دنبال کنم و در پی آن بود که با آقای دکتر ایوبی دیدار کردم و قضیه را با ایشان درمیان گذاشتم و دو هزار برگه ی پاکنویس شده را خدمت ایشان ارائه کردم . چون ایشان برای پشتیبانی از این فرهنگ اعلام آمادگی کردند، من از آن پس هر کاری را کنار گذاشتم و تمام وقت به تدوین این اثر روی آوردم و خوشبختانه به یاری سه، چهار تن از همکارانم که یکی از آنها اصلی و بقیه همیار و وردست بودند ، آن را به پایان بردم . با این همه یقین دارم که این پایان کار نیست و می‌توان این فرهنگ را تا دو برابر نیز توسعه داد . و نیز یقین دارم که این کار از خطا برکنار نیست  ؛ اما امیدوارم که با نقد و نظر صاحب‌نظران ایراداتی که در کار است ، گفته شود و کاری پیراسته‌تر به دو ملت ایران و افغانستان تقدیم شود . »

پرسش : « آیا منابعی هم در این زمینه موجود بود ؟ و آیا به این منابع دسترسی داشتید ؟ »

پاسخ : « در تالیف این فرهنگ از بیش از ۴۰۰ عنوان کتاب ، مجله ، روزنامه و سالنامه که مشخصات کتابشناسی آنها در پایان کتاب آمده است  ، بهره بردیم و شواهدی را که به آنها نیاز بود از آنها بیرون آوردیم . منابع ما همه گونه کتاب از شعر و داستان و تاریخ و جغرافیا تا کتاب‌های تخصصی روز، مانند دامداری ، تعمیرات خودرو و روش کار با رایانه را در بر می‌گیرد . اگرچه در افغانستان واژه نامه ی معتبری که بتوان با اطمینان مراجعه کرد و به تلفظ درست واژه‌ها پی برد نوشته نشده ، اما ناگزیر به آنها که شمارشان هم چندان زیاد نیست ، مراجعه کردیم و معانی برخی واژه‌ها و اصطلاحات را از آنها گرفتیم . از مهم‌ترین این کتاب‌ها کارهای عبدالله افغانی‌نویس ، علی‌اکبر شهرستانی  و عنایت‌الله شهرانی را می‌توان یاد کرد اما همه ی آن کتاب‌ها ایرادات اساسی دارند و در بسیاری موارد نمی‌توان به آنها اعتماد کرد . در این میان افغانستانی‌هایی که در ایران زندگی کردند و با شیوه ی فرهنگ‌نویسی نوین آشنایی یافتند، مانند محمدآصف فکرت ، محمدجواد خاوری و محمدکاظم کاظمی ، کارهایی پدید آوردند که در خور توجه است و می‌توان به آنها اعتماد کرد . شماری از شاعران و نویسندگان افغانستانی که آثارشان را در ایران به چاپ رساندند، برای اینکه خوانندگان ایرانی آثارشان را بهتر فهم کنند در پانویس‌ها یا پایان کتاب برخی واژه‌هایی را که حدس می‌زدند خواننده ی ایرانی معنی آن را در نیابند ، معنی کرده‌اند؛ اما عیب این کار در این است که هر یک از آنها واژه‌ها را به معنایی که در زادبوم خودشان رایج بوده ، شناسانده‌اند و تلفظ  و معانی جاهای دیگر را یا ندانستند یا در نظر نگرفتند و در نتیجه  ، ما را در رسیدن به معنی اصلی و واقعی دچار تردید کرده‌اند . »

پرسش : « پیش‌تر پژوهش مشابهی اتفاق افتاده بود ؟ »

پاسخ : « تاکنون انتشار کتابی با این اندازه واژه که درباره ی واژه‌های فارسی جای دیگر باشد ، در ایران سابقه نداشته است . تنها کتابی که می‌توان از آن یاد کرد  ، « لغت فرس » اسدی توسی است که در میانه ی سده ی پنجم هجری به قصد آن نوشته شده که شاعران و نویسندگان سرزمین‌های غربی ایران معانی واژه‌هایی را که فارسی‌زبانان شرق جهان ایرانی به کار می‌بردند، دریابند . دشواری فهم فارسی مشرق جهان ایرانی از آنجا پیدا شده بود که شمار زیادی از واژه‌های زبان سغدی که خود از زبان‌های ایرانی بود، در آن راه یافته بود و مردمان نواحی غربی ایران که از سغد دور بودند ، نمی‌توانستند معنای این واژه‌ها را دریابند . اینکه ناصر خسرو قبادیانی در سفرنامه‌اش می‌نویسد که در تبریز به شاعری برخورده که شعر را خوب می‌گفته اما فارسی را خوب نمی‌دانسته  ، از آن روی بوده که قطران معنی واژه‌های سغدی دخیل در زبان فارسی را درنمی‌یافت نه اینکه فارسی را خوب نمی‌دانست . »

پرسش : « آیا شما این کتاب را با هدف یکسان‌سازی زبان فارسی در سه کشور فارسی‌زبان تدوین کردید ؟ اگر چنین است ، این کتاب شما را چقدر به هدفتان نزدیک کرد ؟ »

پاسخ : « نیت ما بر این بوده که سرانجام به تدوین فرهنگی برسیم که بتوان در تمامی سرزمین‌هایی که به فارسی سخن می‌گویند از آن استفاده کنند . تاکنون در حوزه ی زبان فارسی چنین فرهنگی نوشته نشده  و کشورهای فارسی زبان با اینکه به یک زبان سخن می‌گویند ،  دارای فرهنگ لغت مشترکی نیستند و هر یک فرهنگ‌های جداگانه برای خود دارند و تاکنون کوششی نیز برای یک کاسه کردن گنجینه ی واژگانی یکدیگر نکرده‌اند . امید است که روزی به این ضرورت پی ببرند و فرهنگی تدوین کنند که در همه جا از آن استفاده شود . یک فرهنگ انگلیسی در تمامی کشورهای انگلیسی زبان که بسیار هم از یکدیگر دورند  ، کاربرد دارد و از آن استفاده می‌کنند، یک قاموس عربی، مثلا« المنجد» یا  « المورد » هم در موریتانی که غربی‌ترین کشور جهان عرب است  ، کاربرد دارد، هم در عمان که شرقی‌ترین آنهاست  ؛ اما کشورهای فارسی‌زبان که از قضا ، در کنار هم نشسته‌اند دارای یک لغتنامه ی مشترک نیستند و اهتمامی نیز در این کار ندارند . ما این گام نخست را به امید آن برداشتیم که روزی چنین پیشامد خجسته ای اتفاق بیفتد و همه ی فارسی‌زبانان صاحب لغتنامه ی مشترکی شوند . »

پرسش : « کسان دیگری هم در تهیه و تدوین این کتاب نقش داشتند ؟ »

پاسخ : « در تالیف و تدوین این فرهنگ کار اصلی به گرده ی من و پس از آن یکی از همکارانم به نام آقای غلامرضا خدابنده‌لو بوده است . اما برای پاکنویس کردن برگه و مراجعه  ی مکرر به منابع و کارهایی از این دست ، از سه دستیار نیز استفاده کردیم . »

پرسش : « توزیع  این کتاب قرار است منطقه‌ای باشد یا داخلی است ؟ چرا موسسه ی اکو را برای به سرانجام رسیدن این پروژه انتخاب کردید ؟ »

پاسخ : « من نمی‌دانم که آیا این کتاب قرار است در جای خاصی توزیع شود یا نه ؟ اما می‌دانم که هر کسی که با فرهنگ و واژه سروکار دارد، به این کتاب هم نیاز دارد . این کتاب می‌تواند به کسانی که به تصحیح متون کهن می‌پردازند نیز کمک کند تا معنی بعضی واژه‌ها و اصطلاحات را پیدا کنند و متنی را که تصحیح می‌کنند، اصلاح کنند یا شعری را درست بخوانند . گذشته از این ، فرهنگی که ما تدوین کرده‌ایم از اهمیت جامعه شناختی نیز برخوردار است و از گونه واژه‌های کاربردی و بسامد آنها می‌توان به پاره‌ ای مسائل اجتماعی پی برد . مثلا بسامد زیاد واژه‌های مربوط به کشت و کار و سلاح و جنگ می‌تواند معنایی خاص داشته باشد و از روی آنها می‌توان حدس زد که جامعه در چه مرحله‌ ای  است و دچار و درگیر چه مسائلی است . موسسه ی فرهنگی اکو در عنایت به این کتاب  ، هم حق داشت و هم تکلیف . از آن جهت حق داشت که جای دیگری شایسته‌تر از موسسه ی  فرهنگی اکو که این اثر را در حمایت خود بگیرد ، پیدا نمی‌شود و از آن جهت تکلیف داشت که اصلا کار اکو همین است . کار اکو پیوند دادن فرهنگ‌های کشورهای هموند اکو است و این کار نیز یکی از آن کارها است .

 

 

 

پوستر همایش  فرهنگی - هنری فارسی زبانان

پوستر همایش فرهنگی – هنری فارسی زبانان

اول آذرماه ۱۳۹۱

برگرفته از : پایگاه خبری  موسسه ی فرهنگی  اکو ( با ویرایش )

نظر شما