سرودۀ : دکتر هوشنگ طالع
تو را ، خوزستان مینامم
با نخلهای سوخته ،
و شهرهای به خون خفته .
تو را که ،
شمشیر رستم به چنگ داری ،
و خفتان سیاوخش ، بر تن
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسه زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .
خوزستان
تو را ، قفقاز میخوانم .
گنجه و باکو ،
شکی و شیروان ،
تفلیس و ایروان ،
در بند و شیشه .
و تفنگ «شمل» ،
که هنوز فضا از بوی باروت آن ،
مالامال است .
نظامی و سخن بلند خاقانی بزرگ :
« بردیده من خندی ، کاینجا ز چه میگرید
خنـدند بر آن دیـده ، کاینجا نشود گریان »
خوزستان
تو را ، خوارزم مینامم .
فرارود و سیر دریا
و ریگ آمویِ چونان پرنیان
سمرقند ، بخارا و فرغانه
خجند و زر افشان .
رودکی ، کمال و پورسینا ،
و هزاران نام آور دیگر
خوزستان
تو را هرات مینامم .
بلخ و بامیان ،
و «پنجشیرِ» ، هزاران شیر .
ترا ، زابل و کابل مینامم ،
مهراب و زال ، تهمینه و رودابه
خوزستان
تو را ، سیستان میخوانم .
یعقوب دشمن شکن ،
رستم و سام نریمان ،
و « فرخی» ، با کاروان حله .
خوزستان
تو را کردستان مینامم ،
مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،
پنچوین ، سنندج و کرکوک ،
تا آن دور دستهای دور . . .
و « ملای دلیر» [ ۱ ]،
که هنوز گرمی دستانش ،
در دستانمان است .
خوزستان
تو را ، خلیج فارس میخوانم .
آن نیلی مواج ،
گه خروشان و گه آرام ،
تو را « بحرین» مینامم ،
منامه و محرق ، احسا و قطیف
خوزستان
تو را تخت جمشید مینامم
و آن مردان سنگی با فرهنگ
قامت افراشته بر فراز قرون
تو را ، مشهد مرغاب مینامم ، کوروش بزرگ ، و نخستین منادی آزادی بشر
خوزستان
تو را ، شیراز مینامم
رکنآباد و مصلی
بهار و عطر شکوفههای بادام و زردآلو
حافظ ، تجلیگه روح « همه ایرانی » و سعدی شیرین گفتار ،
سرو ناز و لالههای خونین کفن .
خوزستان
تو را ، مولای بلخ میخوانم .
و آن « نی» که هنوز،
شکایت گوی
جدایی هاست .
خانگاه و زاویه ،
سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .
خوزستان
تو را ، « توس» مقدس مینامم .
مقدسترین خاک جهان ،
سرزمین کاخ نظم بلند ،
ای بیگزند از باد باران ، [ ۲ ]
ای بنگاه زبان پارسی ،
ای « پارسی ویج »
خوزستان
تو را ، « ایران ویج» مینامم .
تو را ، همهی ایران مینامم .
در تو ،
هیرمند و اروند ،
سند و سپیدرود ،
کارون و آموی ،
دجله و کورش و ارس ،
البرز و الوند ،
هندوکش و زاگرس ،
در هم آمیختهاند .
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسه زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بستُرم .
تورنتو ( کانادا )
۳۱ شهریور ۱۳۶۶
پی نوشت ها :
۱. برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفی بارزانی ، رهبر پارت دموکرات آن سوی مرز که گفت :
« هر کجا کرد زندگی میکند ، آن جا ایران است » .
۲. پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند (فردوسی)
نظر شما