۳ - خرداد - ۱۳۹۹
سرودۀ : دکتر هوشنگ طالع


تو را ، خوزستان می‎نامم
با نخل‎های سوخته ،
و شهر‎های به خون خفته .
تو را که ،
شمشیر رستم به چنگ داری ،
و خفتان سیاوخش ، بر تن
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسه زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بسترم .


خوزستان
تو را ، قفقاز می‎خوانم .
گنجه و باکو ،
شکی و شیروان ،
تفلیس و ایروان ،
در بند و شیشه .
و تفنگ «شمل» ،
که هنوز فضا از بوی باروت آن ،
مالامال است .
نظامی و سخن بلند خاقانی بزرگ :
« بردیده من خندی ، کاین‌جا ز چه می‎گرید
خنـدند بر آن دیـده ، کاینجا نشود گریان »

خوزستان
تو را ، خوارزم می‎نامم .
فرارود و سیر دریا
و ریگ‎ آمویِ چونان پرنیان
سمرقند ، بخارا و فرغانه
خجند و زر افشان .
رودکی ، کمال و پورسینا ،
و هزاران نام آور دیگر

خوزستان
تو را هرات می‎نامم .
بلخ و بامیان ،
و «پنج‎شیرِ» ، هزاران شیر .
ترا ، زابل و کابل می‎نامم ،
مهراب و زال ، تهمینه و رودابه

خوزستان
تو را ، سیستان می‎خوانم .
یعقوب دشمن شکن ،
رستم و سام نریمان ،
و « فرخی» ، با کاروان حله .

خوزستان
تو را کردستان می‎نامم ،
مهاباد ، حلبچه و شهر زور ،
پنچوین ، سنندج و کرکوک ،
تا آن دور دست‎های دور . . .
و « ملای دلیر» [ ۱ ]،
که هنوز گرمی دستانش ،
در دستانمان است .

خوزستان
تو را ، خلیج‎ فارس می‎خوانم .
آن نیلی مواج ،
گه خروشان و گه آرام ،
تو را « بحرین» می‎نامم ،
منامه و محرق ، احسا و قطیف

خوزستان
تو را تخت جمشید می‎نامم
و آن مردان سنگی با فرهنگ
قامت افراشته بر فراز قرون
تو را ، مشهد مرغاب می‎نامم ، کوروش بزرگ ، و نخستین منادی آزادی بشر

خوزستان
تو را ، شیراز می‎نامم
رکن‎آباد و مصلی
بهار و عطر شکوفه‎های بادام و زردآلو
حافظ ، تجلی‏گه روح « همه ایرانی » و سعدی شیرین گفتار ،
سرو ناز و لاله‎های خونین کفن .

خوزستان
تو را ، مولای بلخ می‎خوانم .
و آن « نی» که هنوز،
شکایت گوی
جدایی هاست .
خانگاه و زاویه ،
سماع و شعرناب ، و عروج تا به مبدا .

خوزستان
تو را ، « توس» مقدس می‎نامم .
مقدس‎ترین خاک جهان ،
سرزمین کاخ نظم بلند ،
ای بی‎گزند از باد باران ، [ ۲ ]
ای بنگاه زبان پارسی ،
ای « پارسی ویج »

خوزستان
تو را ، « ایران ویج» می‎نامم .
تو را ، همه‎ی ایران می‎نامم .
در تو ،
هیرمند و اروند ،
سند و سپیدرود ،
کارون و آموی ،
دجله و کورش و ارس ،
البرز و الوند ،
هندوکش و زاگرس ،
در هم آمیخته‎اند .
مرا نیز رخصتی ده ،
تا بر شمشیرت بوسه‎ زنم ،
و گرد رزم ، از خفتانت بستُرم .

تورنتو ( کانادا )

۳۱ شهریور ۱۳۶۶

پی نوشت ها :

۱. برادر هم رزم ، روانشاد ملامصطفی بارزانی ، رهبر پارت دموکرات آن سوی مرز که گفت :
« هر کجا کرد زندگی می‎کند ، آن جا ایران است » .
۲. پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند (فردوسی)

نظر شما